ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از دیجیاتو انتخاب کنید.

واقعا راضی‌ام
اصلا راضی نیستم
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر دیجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

کارآفرینی

چرا نمی توانیم کار و زندگی مان را از هم جدا کنیم؟

به نظر می رسد هر کجا که نگاه می کنیم مقاله ها، کتاب ها و ویدیو های متعددی وجود دارند که به ما می گویند چطور می توانیم زندگی کاری خود را از زندگی شخصی ...

پیام ادیب
نوشته شده توسط پیام ادیب | ۲۰ آبان ۱۳۹۴ | ۱۲:۰۰

به نظر می رسد هر کجا که نگاه می کنیم مقاله ها، کتاب ها و ویدیو های متعددی وجود دارند که به ما می گویند چطور می توانیم زندگی کاری خود را از زندگی شخصی مان جدا کنیم. به ما گفته می شود اگر برنامه ی روزانه ی درستی داشته باشیم و حد و مرز های سفت و سختی برای خود تعریف کنیم، به این مهم دست پیدا خواهیم کرد و به این ترتیب می توانیم کسب و کار خود را به طور مداوم توسعه دهیم، برای خانواده هایمان خانه ای دوست داشتنی فراهم کنیم، زبان خارجی یاد بگیریم، با شریک زندگی مان برای شام بیرون برویم و حتی یک ساعت وقت اضافه برای خواب بیشتر داشته باشیم؛ ما هم این ها را باور می کنیم. باورمان می شود که می توانیم همه ی اینها را کنار هم داشته باشیم و همه ی این کارها را به بهترین شکل انجام دهیم.

اما در واقعیت چه اتفاقی می افتد؟ به یک جلسه ی کاری می رویم و اجرای فرزندمان در مدرسه را از دست می دهیم. برای تمام کردن آخرین درس زبان پیش از شروع کلاس، از خیر صرف شام با همسرمان می گذریم. با سخت تر شدن کارهای سخت و به حاشیه رانده شدن کارهای خوشایند، استرسمان بیشتر می شود و احساس گناه می کنیم. آن یک ساعت خواب اضافه را هم که بهتر است فراموش کنید. اینجاست که این حقیقت بزرگ بر ما آشکار می شود: وقتی پای عمل می رسد، نمی توانیم همه ی اینها را باهم داشته باشیم. اما حقیقت بزرگ تری هم هست: هیچکس نمی تواند.

در ادامه ی این مطلب با دیجیاتو همراه باشید.

چرا جدایی کار و زندگی غیر ممکن است؟

کشیدن خطی واضح و روشن میان زندگی شخصی و شغلی از آن رو دست نیافتنی است که واقعیت کار و زندگی ما تغییر کرده است. اساساً ایده ی جدا کردن و تعادل میان این دو برای اولین بار در دهه ی 1970 در انگلستان مورد استفاده قرار گرفته و معنای آن این است که زندگی کاری و شخصی ما از هم جداست و ما باید میان این دو تعادل برقرار کنیم. این موضوع انسان را یاد تئاتر های قدیمی تلویزیونی می اندازد که در آنها بخش های مختلف زندگی، صحنه ی تر و تمیز و مجزای خود را داشت و هیچ صحنه ای با صحنه ی دیگر هم پوشانی نداشت و هیچ اتفاق اضافه ای در هر یک نمی افتاد که به صحنه ی دیگری مربوط باشد.

این کار شاید آن موقع امکانپذیر بوده است، اما امروزه به آن معنا شدنی نیست. به لطف پیشرفت شگرف فناوری، امکان دسترسی به اغلب ما در همه وقت و همه جا برای هر کسی فراهم است. این یعنی می توانیم درست وسط یک مسافرت خانوادگی، با همکاران و شرکای کاری خود ارتباط برقرار کنیم، برای پروژه ای که در دست داریم تحقیق کنیم و یا جواب مشتریانمان را بدهیم.

ببایید واقعیات را در نظر بگیریم. کارآفرینان از روی احتیاج کسب و کارشان را با زندگی خود پیوند نمی زنند. آنها این کار را می کنند، چون به کار خود عشق می ورزند، یا حد اقل آنقدر به آن باور دارند که زندگی شان را وقف آن می کنند. کار کردن برای کار آفرینان بخشی مهم از زندگی است.

اگر همه ی اینها را کنار هم قرار دهید خواهید دید که واقعیت زندگی شخصی و شغلیِ امروز، جداییِ تر و تمیز صحنه های تله تئاتر های قدیمی را یکجا داخل قابلمه ی بزرگی ریخته است و از آن آش شله قمکار عجیبی درست کرده است. یک پای زندگی شغلی ما وسط زندگی شخصی و یک پای زندگی شخصی ما درست در میان زندگی شغلی مان قرار دارد. این، دست پیدا کردن به تمایزی واقعی میان این دو را به چالشی بزرگ بدل کرده است.

آیا جدا کردن کار و زندگی اصولاً اهمیتی دارد؟

پس کارآفرینان چه باید بکنند؟ آیا باید با آگاهی از این حقیقت که باقی عمرشان با فعالیت ها، کارها و افراد مختلف تا حد انفجار پر خواهد شد، سرنوشت پر استرس و نامتعادل خود را بپذیرند؟ البته که خیر.

اولین کاری که باید انجام دهند این است که ایده ی جدایی زندگی شخصی از زندگی شغلی را به کلی به فراموشی بسپارند. باید بپذیرند که نمی توانند همه چیز را با هم داشته باشند. در عوض باید روی تمام آن چیزی متمرکز شوند که دارند و می توانند داشته باشند.

معنای این حرف دقیقاً چیست؟ یعنی انتخاب کنند آش شله قلمکار زندگی فردی خود را با چه مواد اولیه ای می پزند. یعنی اول تصمیم بگیرند چه میزان از زندگی شان را می خواهند به کسب و کارشان اختصاص دهند، و بعد برای در میان گذاشتن این موضوع با عزیزان خود احساس شرمندگی نداشته باشند، چون کسب و کار بخشی از زندگی آنهاست. کارآفرینان باید انتخاب کنند می خواهند چه میزان از زندگی خود را به خانواده و دوستان، سرگرمی ها و مراقبت های شخصی اختصاص دهند. آنها باید ببینند کدام برایشان معنای بیشتری دارد.

این انتخاب شامل چیز هایی که نمی خواهند در زندگی شان حضور داشته باشند هم می شود. هر چه باشد انسان ها در طول روز وقت و انرژی محدودی دارند. این یعنی باید انتخاب کنند برای رسیدن به چه کارهایی، باید از خیر چه کارهای دیگری بگذرند. انضباط مورد نیاز برای پایبندی به این انتخاب ها، دنبال کردن خواسته های اولویت دار و فراموش کردن باقی آنها نیز مهم است.

وقت آن رسیده است که همه ی ما جدایی کار و زندگی را فراموش کنیم و ببینیم تعادل و رضایت حقیقی مان را کجای الاکلنگ زندگی می یابیم.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (1 مورد)
  • m
    m | ۲۰ آبان ۱۳۹۴

    ﺩﻭ ﺣﺎﻟﺖ ﺩاﺭﻩ... اﮔﻪ ﭘﻮﻝ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻲ ﻣﻴﺘﻮﻧﻲ ﺑﻬﺲ ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻲ ﻭﻟﻲ اﮔﻪ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻲ اﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﻏﻴﺮﻣﻤﻜﻨﻪ.

مطالب پیشنهادی