در قلب و فکر یک درونگرا چه می گذرد؟
درونگرایان اغلب توسط افراد خوشحال، فعال و پرحرف جامعه، اشتباه فهمیده می شوند. «جما کورل» یکی از همین درونگرا هاست که به شخصیتش افتخار می کند. او برای اصلاح این طرز تفکر، از یک قلب ...
درونگرایان اغلب توسط افراد خوشحال، فعال و پرحرف جامعه، اشتباه فهمیده می شوند. «جما کورل» یکی از همین درونگرا هاست که به شخصیتش افتخار می کند. او برای اصلاح این طرز تفکر، از یک قلب درونگرا، نقشه برداری کرده است. (احتمالا یکی از آن اوقاتی که در غار های انزوا فرو رفته این طرح را کشیده.)
قلب آن ها آنچنان پر از اتفاق است، که جایی برای مهمانی ها و دور همی های عصرانه باقی نمی ماند.
سرزمین های باشکوهی در قلب یک درونگرا قرار دارند، از محدوده های خود پردازشی گرفته تا شهر خرید های اینترنتی، مخصوص آن هایی که حتی حاضر نیستند چند قدم جهت خرید هم از خودشان بیرون بیایند. آنطوری که برخی از برونگرا ها فکر می کنند، قلب آن ها لزوما غریب، تاریک و ساکت نیست. آن ها مکان های هیجان انگیز مثل جزایر فیلم، دریای کتاب و خلیج مجله را دارند. قلب آن ها پر از دوستانی از حیوانات، موزه ها و رویابافی های روزانه است، به همین دلیل است که جایی برای گفتگو در مهمانی و دور همی های دم غروب ندارد. شاید به همین خاطر است که آن ها کارهای تفریحی و گروهی را دوست ندارند و خطوط راه آهن برنامه های کنسل شده در قلبشان این قدر طولانی است.
سوزان کاین نویسنده کتاب پرفروش "قدرت درونگراها در جهانی که نمی تواند حرف زدن را متوقف کند" می نویسد: "اگر گروهی از مردم را جمع کنید و جلسه ای بین آن ها ترتیب دهید، تمایل به پیروی از نظرات اشخاصی بیشتر است که یا بلندتر صحبت می کنند، یا کاریزما و یا اعتماد به نفس بیشتری دارند." اما تحقیقات نشان داده که "هیچ گونه ارتباطی بین خوب سخن گفتن و داشتن برترین ایده، وجود ندارد."
برای دیدن تصویر در ابعاد واقعی ادامه مطلب را مشاهده کنید.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
نميدونم من درون گرام يا نه!
ولي تنهايي رو دوست دارم!
خيلي وقتا تنهام تو يك طبقه ديگه از خونه!
با خودم حرف ميزنم، خودمو دعوا ميكنم، از خودم تعريف ميكنم! خيلي وقتا هم دوست دارم تنهايي گريه كنم!!!!
آدم شادي نيستم! هميشه دوست دارم آهنگ غمگين گوش كنم!
نميدونم چه مرگمه؟!!؟؟
ولي اينجور كه گفتم به نظر ديوانه ميام!
مطلب به دلم نشست
سلام من خودم چیزی بین درونگرا و برونگرا هستم خیلی جمع شلوغ و شوخی و بگو بخند جمعی و...دوست ندارم اما واسه عشقم خیلی دوست دارم حرف بزنم اونم بشدت درونگرا است اما خیلی به حرفام گوش میده اما خودش حرف نمیزنه من خیلی عشقمو با بوسه و بغل گرفتن دوست دارم نشون بدم اما اون حتی زبونی هم ابزار علاقه نمیکنه یا در غالب جمله های شعر و سخن ادمای بزرگ ولی بعضی وقتا عصبیم میکنه که حتی یه دوست دارم ساده رو ازم دریغ میکنه و بعضی وقتا با خودم میگم شاید اصن دوسم نداره چطور متوجه شم دوسم داره خیلی کم حرف میزنه؟
یکی از بهترین چیزایی بود که تاحالا تو عمرم دیدم...یه نقشه ی کامل...حتی یک میلیمترم با دنیای درون من فرق نداره...
من الان سه ماه مطلقا تنهام...یه تنهایی لذت بخش...
ممنون از این مطلب...آخر شبی بهم ریختم...:-(
من هم همینجوریم و بزرگترین مشکلم درک نکردن دیگرانه (:
دوست ندارید هیچکس حالتون و بپرسه؟ من یه دوست درونگرا دارم و واقعن موندم چطور باهاش ارتباط برقرار کنم....
منم درون گرام. هیچ کس درکم نمیکنه متاسفانه، انگار که خواست خودم بوده :-(
من نمیدونم برونگرام یا درونگرا چون هم تنهایی رو دوست دارم و برای خودم یه عالمه خیال بافی میکنم هم بیرون و کارهای اجتماعی بهش علاقه دارم ولی یه چیزی که هست یه سری از ادما انقدر باهات بد رفتار میکنن بااینکه بهشون خیلی خوبی میکنی باعث میشن تنهایی رو ترجیح بدی تا با اونا باشی این بخش قضیه برای خود من اتفاق افتاده
من هم درونگرا هستم ولي متاسفانه بهم ميگند منزوي !!
بهترين زمان زندگيم وقتي هست كه بهترين فكرها اون هم در حالت نيمه خوابيده به سرم مياد !!!
تفكر و رويا و خودپردازشي و ... جزوي از من شده
مجلاتم را از خوانوادم بيشتر دوست دارم
عاشقانه بعضي فيلمها را دوست دارم
هفته اي يكبار بيرون از محل كار و خانه ميروم و به نظرم كاملا برام كافيه
منم مثل شمام
اما درونگرایی مطلقا خوب نیست
آدم باید درونگرا باشه و یکمی هم از خصوصیات خوب برونگرایی داشته باشه
موافقم.من هم درونگرا هستم ولی این قضیه بیشتر آزارم میده. بخصوص خدا نکنه مدتی بیکار باشم اینقد به همه چیز فکر میکنم که مغزم سوت میکشه واین موضوع اذیتم میکنه. بخصوص اگه مشکلات و دغدغه های زیادی داشته باشی و اینطور باعث میشه مشکل عصبی پیدا کنه آدم اگه با کسی نتونه درمیون بذاره و بیشتر ذهن خودشو درگیر کنه. من که خودم به شخصه دوست داشتم برونگرا تر باشم تا شادتر و راحتتر و با آرامش بیشتری زندگی کنم. حیف که عادت ندارم هر چی تو مغزم میگذره بخوام با کسی درمیون بذارم مگر اینکه کارد به استخونم برسه و مجبور بشم