ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از دیجیاتو انتخاب کنید.

واقعا راضی‌ام
اصلا راضی نیستم
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر دیجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

ویجیاتو - بازی

اولین نگاه دیجیاتو به بازی Prey؛ چیزهایی هست که نمی دانی

حتما برایتان پیش آمده که بخواهید مفهوم خاصی در ذهنتان را به دیگران منتقل کنید اما از این کار عاجز باشید و در نهایت، ذهنیت تان را به قدری نصفه و نیمه منتقل می کنید ...

شایان ضیایی
نوشته شده توسط شایان ضیایی | ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶ | ۲۳:۰۰

حتما برایتان پیش آمده که بخواهید مفهوم خاصی در ذهنتان را به دیگران منتقل کنید اما از این کار عاجز باشید و در نهایت، ذهنیت تان را به قدری نصفه و نیمه منتقل می کنید که مخاطب، برداشتی فرسنگ ها آن طرف تر از هدف غایی تان به دست می آورد. Prey، جدیدترین ساخته استودیوی Arkane و ریبوت همین فرنچایز، با چنین مشکلی -حداقل در ساعات ابتدایی- دست و پنجه نرم می کند.

سازندگان به صورت خواسته یا ناخواسته، شما را در دنیایی کاملاً ناشناخته قرار می دهند و از ارائه کوچکترین جزییات و اطلاعات سر باز می زنند. این دقیقاً همان روشی بوده که کمپین تبلیغاتی بازی طی یک سال گذشته فعالیت کرده و ناشر و سازنده در غایی ترین حالت می خواسته اند شما به کمترین اطلاعات ممکن از جهان بازی دسترسی داشته باشید و سپس، خود به اکتشاف آن بپردازید.

نوشتن درباره عنوانی که سازندگانش در تلاش بوده اند تا کمترین اطلاعات ممکن درباره اش افشا شود سخت است؛ اما باید تلاشم را بکنم.

دنیای Prey چندان بی شباهت به ساخته قبلی و شناخته شده استودیوی Arkane، یعنی سری Dishonored نیست؛ اما در عین حال، پا را فراتر از مرزهایی که سبب می شود بیش از پیش به این بازی ویکتوریایی شباهت یابد، نگذاشته است. اگرچه دیسآنرد در جهانی نسبتاً سایبرپانک و ویکتوریایی دنبال می شود که کاملاً بر قتل عام و ترور شخصیت های مختلف متکی است، Prey بیشتر به سمت موضوعات علمی-تخیلی سوق یافته است؛ اما هر دو موضوع، از مباحث داغ صنعت بازی طی دهه 1990 میلادی بودند و همان دوران را یادآور می شوند.

اگر هر دو نسخه از دیسآنرد را تجربه کرده باشید، قطعاً متوجه الهاماتی که از بازی هایی مانند Thief یا Deus Ex گرفته است شده اید. Prey در عین حال که الهاماتی مشابه از این عناوین داشته، نیم نگاهی به بازی های مطرح دیگر مانند سیستم شاک یا بایوشاک هم انداخته و تجربه ای نوین پدید آورده است.

سبک تلفیقی بازی و پس زمینه داستانی باعث شده تا به هنگام تجربه Prey، به یاد برخی از برترین بازی های دهه اخیر مانند Deus Ex: Human Revolution یا ریبوت DOOM که سال پیش عرضه شد نیز بیفتید؛ اما اینکه تلفیق المان های عناوین برتر صنعت بازی آنطور که سازندگان می خواسته اند موفقیت آمیز درآمده یا خیر، خود مقوله ای جداگانه است.

دو ساعت نخست Prey، به جرئت یکی از بدترین «فصل های اختتامیه» در میان بسیاری از بازی های ویدیویی امروزی به شمار می رود. بازی می خواهد هوشمند باشد، می خواهد شما را غافلگیر کند و می خواهد داستانی روایت کند که برایتان تازگی داشته باشد؛ اما حقیقت آن است که هیچ یک از این اهداف به درستی محقق نشده اند و به جز معدود لحظات دلهره آور یا پیچش های داستانی غیرقابل پیش بینی، Prey طی ساعات نخست حرف خاصی برای گفتن ندارد.

شخصیت اصلی بازی، «مورگان یو» که بسته به انتخاب شما می تواند مونث یا مذکر باشد، مهندسی در پایگاهی فضایی به نام Talos I است که متوجه می شود اتفاقاتی فاجعه بار در این پایگاه به وقوع می پیوندند. بدون اسپویل داستان، Talos I پایگاهی بسیار بزرگ و تو در تو است که در هر نقطه از آن، اتفاقات عجیبی رخ می دهد و شما باید ضمن مقابله با این وقایع، از راز پایگاه نیز پرده بردارید.

علی رغم تمام مشکلات، استودیوی Arkane طی ساعات ابتدایی به خوبی توانسته احساس تنهایی و عجز در برابر اتفاقات از کنترل خارج شده Talos I را به گیمر القا کند. این پایگاه، حس و حالی شبیه به یک خانه متروکه و تسخیر شده دارد؛ خانه ای که به هیچ وجه پذیرای شما نیست و از هیچ تلاشی برای از بین بردن شما یا فراری دادنتان دریغ نمی کند.

از یک نظر، Prey شباهت غیرقابل انکاری به بازی Alien: Isolation پیدا کرده؛ اما بار وحشت آفرین بازی تا آن حد تنش زا نیست و امکاناتی هم که در اختیار دارید به مراتب از آخرین نسخه سری بازی Alien گسترده تر است.

صحبت از امکانات شد، شاید یکی از مسائلی که باعث می شود Prey طی دو یا سه ساعت نخست تا این حد مایوس کننده ظاهر شود، کمبود همین امکانات و سپس ارائه تمام آنها به صورت یکجا باشد. همانطور که گفتم، بازی می خواهد نوعی حس عجز و ناتوانی به گیمر منتقل کند و در این مهم موفق بوده، اما این موفقیت، بهایی هم داشته که هیچکس به جز گیمر مجبور به پرداختش نیست.

دشمنان بازی بیش از حد قدرتمند هستند و امکانات بسیار کم؛ بسیار بسیار کم. تنها متعلقات شما در ساعات اول، یک آچار و سلاحی به نام Gloo Gun است که توپ هایی از جنس موادی چسبنده به سمت دشمنان پرتاب می کند و حداقل برای مدت کوتاهی، آن ها را متوقف می سازد. از طرف دیگر، سیستم سلامتی به شکل سنتی پیاده سازی شده و خبری از پر شدن خودکار نوار سلامتی نیست؛ شما باید خودتان به دنبال بسته های سلامتی بگردید که آنها هم به شکل عذاب آوری کم هستند.

درخت مهارت های بازی، از همان ابتدا در دسترس قرار دارد و سه دسته بندی کلی را شامل می شود؛ هرچند که سپس سه دسته بندی دیگر هم به آن اضافه می شود. اما نکته قابل توجه درباره بازی، این است که منابع لازم برای دریافت این مهارت ها، به صورت سنتی و با دریافت «امتیاز تجربه» کسب نمی شوند و برای خرید مهارت های گران قیمت بازی، باید دستگاه های پیشرفته ای به نام Neuromod را در محیط Talos I بیابید.

در واقع همین المان ساده نشان می دهد که Prey تا چه بر آزادی عمل و گشت و گذار گیمر متکی است. داستان و ماموریت های اصلی و فرعی، کماکان مثل هر بازی دیگری شکلی خطی دارند و به صورت «از نقطه الف به نقطه ب برو» پیاده سازی شده اند، اما وسعت محیط ها به شما اجازه می دهد تا هر از چندگاهی از مسیر اصلی منحرف شوید و به سراغ نقاطی بروید که می تواند منابع ارزشمندی در اختیارتان قرار دهد.

در حال حاضر که ظاهراً بیش از یک سوم گیم پلی Prey را پشت سر گذاشته ام، می توانم بگویم Prey نویدبخش تر از دو-سه ساعت آغازین اش ظاهر می شود و گیم پلی بازی از چیزی که امکان دارد تصور کنید گسترده تر است. اما مسئله ای که آسیب فراوانی به بازی وارد کرده، همین عدم آشنایی با المان های بازی و تلاش حداقلی سازندگان برای آموزش آنها است که سبب می شود بخش زیادی از وقت ارزشمند شما، صرف یادگیری ساده ترین قوانین دنیای گاه غیرمنطقی Prey شود.

این کمبود که ظاهراً به شکلی عامدانه در گیم پلی پیاده سازی شده، سبب گشت تا بعد از تحمل مشقت های فراوان طی پنج یا شش ساعت نخست، تازه با قوانین بنیادین دنیای بازی آشنا شوم و استراتژی های خاص خودم بر اساس دنیای آن بنا کنم. مهارت های شخصیت اصلی، از آن چیزی که ابتدا تصور می شود مهم تر هستند و ارتقای مهارت های اشتباه طی بخش های ابتدایی گیم پلی، باعث می شود تا یا مجبور به دنبال کردن استراتژی های نه چندان دلخواه تان باشید یا زمان زیادی را صرف اصلاح آنها کنید.

از دیگر مسائلی که بیش از اندازه در Prey خودنمایی می کند، اهمیت کمتر رویکرد اکشن و استفاده از سلاح ها است. جدا از منابع بسیار کم و روش های دشوار به دست آوردن آنها، هندلینگ سلاح ها به هیچ وجه مناسب نیست. به نظر می رسد که Arkane می خواسته مبارزه و مقابله با دشمنان را همچون گزینه ای نه چندان مناسب جلوه دهد و در عوض، بازیکن را به گشت و گذار و پیشبرد مراحل به صورت مخفیانه و یا با اتکا با نیروهای فرابشری اش ترغیب کند.

این رویکرد لزوماً بد نیست و مشخصاً مطابقت زیادی با اتمسفر Prey دارد. اما محدود کردن دست بازیکنانی که به دنبال رویکرد اکشن -در چنین بازی بزرگی با آزادی عمل مثال زدنی- هستند، انتخاب چندان درستی برای یک بازی کلان بودجه که قرار است قشر گسترده ای از مخاطبان را به خود جذب کند نیست.

البته با این همه، کماکان استراتژی های گوناگونی وجود دارد و حتی می توانید با اتکای صرف به مهارت های انسانی -به جای مهارت های فرابشری که پس از گذشت نزدیک به 5-6 ساعت از گیم پلی در دسترس قرار می گیرند- بازی را به شکل قابل قبولی پیش ببرید؛ دقیقاً همان استراتژی ای که من تا به این لحظه در پیش گرفته ام. اما حتی در بهترین المان Prey -یعنی همین آزادی عمل در پیشبرد گیم پلی- نوعی نابسامانی به چشم می خورد که به شدت بالانس بازی را تحت شعاع قرار داده است.

در نهایت، باید بگویم که تا به اینجای کار، Prey عنوانی متوسط با مشکلات کوچک و بزرگ بوده که البته برای من، حداقل از نسخه دوم سری دیسآنرد سرگرم کننده تر است. با این همه، ممانعت من از دریافت اطلاعات بیشتر درباره بازی با هدف کسب تجربه ای خالص به هنگام (و البته رویکرد مشابه کمپین تبلیغاتی Arkane و بتسدا)، مشخصاً آنطور که باید و شاید از آب در نیامده و صدماتش، بیشتر از منافع اش بوده است.

اگر به خاطر داشته باشید، بازی No Man's Sky استودیوی Hello Games یکی از بزرگترین نمونه های هایپ بیش از حد بود که هم گریبان مخاطبانش را گرفت و هم گریبان سازندگانش را. بعد از عرضه این بازی فاجعه بار، به نظر می رسد که ناشران حالا از تجربه No Man's Sky درس گرفته اند و رویکردی محافظه کارانه تر در قبال کمپین های تبلیغاتی خود اتخاذ کرده اند. اما اتفاقی که در قبال Prey به وقوع پیوسته، دقیقاً عکس این موضوع را نشان می دهد.

هنگامی که شما هیچ اطلاعات خاصی درباره Prey نداشته باشید، طی ساعات آغازین به شدت مایوس می شوید و تا مرز کنار گذاشتن بازی پیش می روید. اما اگر Prey را تحمل کنید، بازی به شما نشان می دهد که حرف های بیشتری هم برای گفتن دارد؛ هرچند که امکاناتی که بازی اضافه می شوند، آنقدرها هیجان انگیز نیستند. در کل، ساخته جدید Arkane تا به این لحظه از آن دست عناوینی نبوده که که در اولویت کارهای روزمره من باشد و حاضر به خالی کردن وقتم برای تجربه حداقلی گیم پلی اش باشم.

طی روزهای آتی منتظر بررسی ویدیویی و بررسی کامل متنی دیجیاتو از Prey باشید.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مطالب پیشنهادی