بررسی فیلم Bleach؛ خدایان، فرشتگان و شکارچیان ارواح
نتفلیکس چند سالیست که دنیای رسانه را قبضه کرده و رقبای خود را کنار زده و یکهتازی میکند، هرچند دیزنی و دیسی و بسیاری از شرکتهای دیگر قرار است وارد این مارکت شوند و رقبای ...
نتفلیکس چند سالیست که دنیای رسانه را قبضه کرده و رقبای خود را کنار زده و یکهتازی میکند، هرچند دیزنی و دیسی و بسیاری از شرکتهای دیگر قرار است وارد این مارکت شوند و رقبای قدری هم برای نتفلیکس محسوب میشوند، ولی در حال حاضر این شبکه اینترنتی پروژههای سنگینی را در برنامه دراز مدت خود دارد و صدها میلیون طرفدار در دنیا را از آن خود کردهاست. نتفلیکس چند سالیست که رو به آوردن ساخت فیلمهای زنده (به اصطلاح تخصصیتر لایو اکشن Live Action) از روی انیمههای معروف آورده و در آخرین سلسله ساخت این آثار، فیلم Bleach ساخته شده بر اساس انیمه Bleach را عرضه کرده است.
- کارگردان: شینسوکه ساتو
- استودیو تهیه کننده: برادران وارنر
- بازیگران: Sota Fukushi،Hana Sugisaki، Ryo Yoshizawa
- بودجه: نامشخص
همانطور که احتمالا میدانید، این روزها در عالم سرگرمی به خصوص عالم سینما و بازی با کمبود سوژه طرف هستیم (خوشبختانه وضعیت حوزههایی مثل کتاب همچنان پابرجاست و ایدههای خلاقانه و نابی در آن همچنان جریان دارد) و بسیاری از تولیدکنندگان و استودیوهای بزرگ بازیسازی و یا هالیوودی دست به ترفندهایی برای سرپوشانی بر این کمبود سوژه و عدم داشتن محتوای درخور زدهاند.
به عنوان مثال والت دیزنی با ساخت سری فیلمهای لایواکشن که در حقیقت اقتباسی از روی انیمیشنهای کلاسیک خود زدهاند، سود آوریهای زیادی برای خود دست و پا کرده ولی این سری فیلمها عملا نشان میدهد که حتی والت دیزنی و نیروهایش در خلق سوژه کم آوردهاند و دست به دامن آثار کلاسیک خود شدهاند. یا از آنسو بسیاری از کمپانیها روی به تولید دنبالههای سینمایی بعد از سالیان سال آوردند و به اصطلاح با ریبوت کردن این آثار و یا ساخت اسپینآف (یک داستان مجزا که از دل نسخه اصلی برخاسته باشد، همچون فیلم ولورین یا ددپول که از دل مجموعه ایکسمن سر بر آورده بودند) سعی در زنده نگهداشتن خود دارند.
نتفلیکس هم با وجود اینکه به زعم بسیاری از کارشناسان و طرفداران، نسبت به بقیه عملکرد قویتری دارد و تاکنون سریالهای ناب فراوانی همچون Stranger Things و یا Maniac و Narcos و... را ساخته، در تولید آثار سینمایی خود ضعیف عمل کرده و نتوانسته این حوزه را به پای حوزه قوی سریالسازی خود برساند. نتفلیکس تاکنون چندین اثر سینمایی تولید کرده که عمدتا چندان قوی عمل نکردند و در بین آنها تعدادی انگشتشمار بودند که توانستهاند خوش بدرخشند و مواردی بسیار بسیار معدود هم توانستهاند در فصل جوایز خودی نشان دهند. حال در این وانفسا نتفلیکس هم روی به سیاست جدیدی در بخش ساخت آثار سینمایی خود زده و بازار خوبی را گردن گرفته است: بازار ساخت فیلم لایواکشن از روی انیمههای محبوب ژاپنی.
انیمههای ژاپنی تاکنون دوبار دستمایه ساخت آثار سینمایی در هالیوود شدهاند و هر دو بار شکست مفتضحانهای را چه در گیشه و چه در بین منتقدان خوردند: فیلم Dragonball Evolution به کارگردانی جیمز وانگ و اخیرا فیلم Ghost In The Shell که اولی بر اساس یک سریال محبوب و با قدمت انیمه و دومی بر اساس فیلمهای سینمایی به همین نام (روح در صدف) ساخته شدند ولی هر دو نتوانستند موفق عمل کنند. انگار که طلسمی در کار است و فیلمهای هالیوودی اقتباسی از انیمهها را دربرگرفته و نمیگذارد آنها خوب از آب در بیایند.
از آنسو در مهد انیمه و مانگا یعنی کشور ژاپن، سالیان سال است که سینمایی تحت عنوان لایواکشن وجود دارد و فیلمهای زیادی بر اساس انیمهها و مانگاها ساخته شده و در حقیقت باید گفت که بخش اعظمی از صنعت سینما و سریال کشور چشم بادامیها به مانگاهایشان گره خورده است. اما قالب این آثار لایواکشن ژاپنی از کیفیت نهچندان بالایی برخوردار بودند و از آنجایی که دنیای انیمهها هم معمولا پرزرق و برق است، بودجه و امکانات کافی برای ساخت آثار سینمایی درخور آنها در ژاپن وجود ندارد چرا که این آثار نهایتا در مارکت خود ژاپن فروش دارند و بازاری جهانی را نیز در پی خود ندارند که درآمدزایی کلانی داشته باشند.
همانطور که گفته شد هالیوود هم دیگر تمایل چندانی به ساخت این آثار اقتباسی ندارد و چندباری که به سراغ آنها رفته هم از نظر مالی ضرر هنگفتی را محتمل شده است. این وسط، نتفلیکس به عنوان یک راه میانه به پا خاسته و تصمیم میگیرد با ایجاد تهاتری با استودیوهای هالیوودی (بخصوص برادران وارنر که این روزها سعی در تسخیر بازار مشرق زمین دارد) سلسله آثاری اقتباسی از روی انیمهها با کمک کارگردانان و تیمهای ژاپنی را عرضه کند و بودجه بهتری نسبت به استودیوهای ژاپنی در اختیار آنها بگذارد. این آثار با ساخت فیلم دفترچه مرگ (که از محبوبیت بالایی در بازار غرب و کلا خارج از ژاپن برخوردار است) آغاز شد و علی رغم انتقادات زیادی که بدان وارد شد، بازخورد نسبتا خوبی از سمت طرفداران داشت. بعد از آن نوبت به انیمه «غلاف تمام فلزی» رسید که توانست عملکرد بهتری داشته باشد و حالا هم قرعه به نام انیمه بلیچ Bleach افتاده است.
انیمه Bleach بر اساس مانگایی به همین نام ساخته شده و همانند بسیاری از انیمههای دیگری که بر اساس مانگاهای طولانی ساخته میشوند، صدها قسمت دارد.( ۳۶۶ قسمت و چند فیلم سینمایی انیمهای) انیمههای طولانی در صنعت انیمه دارای یک ریسک پنهان هستند چرا که همزمان با نوشتن مانگا ساخته میشوند و گاهی پیش میآید که همانند سریال بازی تاج و تخت، از داستان مانگا جلو بزنند (سریال بازی تاج و تخت از فصل ششم به بعد عملا از کتاب جلو زد و داستانی مستقل از کتاب و مندرآوردی را روایت میکند که البته با مشورت نویسنده اصلی اثر هم همراه است) انیمه Bleach بارها و بارها به این مشکل برخورد کرد و با قطع شدنهای موقتی و یا ساخت فیلرهایی (فیلر: به قسمتهایی از انیمه گفته میشود که قصهشان بر اساس داستان اصلی و روایت مانگا نیست و داستانهای فرعی به حساب میآیند که در خلال داستان رخ میدهد ولی تاثیر چندانی روی روایت اصلی ندارند) این مشکل را جبران میکرد.
در نهایت اما انیمه Bleach هیچگاه نتوانست به اندازه مانگایش محبوبیت پیدا کند و فیلرهای متعددی هم که برای آن ساخته شد باعث دلزدگی مخاطبان شد و با اینکه مانگای این اثر در آگوست سال ۲۰۱۶ به پایان رسید، ولی انیمه این اثر به صورتی نیمهتمام باقی ماند و هیچگاه فصل پایانی مانگا ساخته نشد (البته هرازگاهی صحبت از ساخت آن میشود و بعد هیچ خبری نمیشود!) فیلم ساخته شده از روی این اثر اما مثل تمامی آثار لایواکشن انیمهها، به ناچار بخشهای مهمی از داستان را زده و یک روایت صد دقیقهای جمع و جور و خلاصه را تعریف میکند که هیچ دخلی به ابهت داستان اصلی مانگا ندارد.
داستان روایتگر پسری دبیرستانی به نام ایچیگو کوروساکی است که توانایی دیدن ارواح را از کودکی در خود دارد. او یک روز به یک شینیگامی (خدای مرگ) برخورد میکند که به دنبال یک هولو به زمین آمده، هولوها ارواح سرگردانی هستند که بعد از ماندگاری در زمین به خاطر گناهان زیادشان تبدیل به هیولاهایی میشوند و وظیفه شینیگامیها کشتن (در حقیقت بخشیدن گناهان) آنهاست تا به آن دنیا بروند. شینیگامی که دختری کوتاه قد با نام روکیاست در نبرد با هولو شکست میخورد و مجبور میشود قدرت خود را به ایچیگو دهد تا هولو را شکست دهد. (قابل توجه اینکه نه هولوها و نه شینیگامیها توسط مردمان عادی دیده نمیشوند و صرفا ایچیگو میتواند آنها را ببیند)
ایچیگو بعد از شکست هولو به خاطر قدرت نهان زیادی که در خود دارد تبدیل به شینیگامی شده و روکیا مجبور میشود برای بازپس گیری قوای از دست رفتهاش مدتی را روی زمین ماندگار بماند و در کنار ایچیگو زندگی کند. از آنسو شینیگامیها متوجه کار روکیا روی زمین شدهاند و بنا به قانون دنیای آنها، عملی که از روکیا سر زده، اعطای قدرت خدایی به یک انسان فانی، مجازات اعدام دارد. آنها به دنبال روکیا روی زمین میآیند تا او را بکشند...
سازندگان فیلم تهمایههایی از قصه اصلی انیمه را قرض گرفتهاند و با اضافه کردن یکی از فیلرهای داستانی بلیچ که روایت مرگ مادر قهرمان اصلی است به چاشنی داستان، فیلمنامه کلی کار را ساختهاند، جدا از اینکه همین فیلر بخش کشته شدن مادر ایچیگو هم ناقص اقتباس شده، باید گفت که فیلمنامه فیلم یک چیز سمبل شده از روی پانزده سال قصهنویسی مانگا هست و پایان بندی سرهم بندی شده آن بیشتر از همه چیز طرفداران را ناراضی میکند. هیچ خبری از دنیای شینیگامیها و دیگر اعضای تیم ایچیگو نیست و داستان روی چهار پنج کاراکتر از انیمه بسته شده است.
ساخت آثار سینمایی از روی انیمههای طولانی قطعا کار سختی است و شاید منطقا نباید خردهای به فیلمنامهنویس کار گرفت ولیکن شاید با ساخت یک سهگانه و یا لااقل فیلمی سه ساعته، بتوان بیشتر به انیمه پایبند بود و از عناصر و پتانسیلهای موجود در داستان غنی انیمه بیشتر استفاده کرد. البته این حالت هم باز به عدم تخصیص بودجه برمیگردد و عدم اطمینان استودیو به فروش فیلم ولیکن این عذرها و بهانهها در نهایت نمیتواند توجیهی برای یک فیلمنامه شتابزده و بدون جزییات باشد. حتی طنز نهان داخل انیمهها که در فیلم بکار گرفته شده اصلا نمیگیرد و بیشتر شبیه یک لوس بازی میماند تا یک دیالوگ یا سکانس کمدی. همچنین مثلث عشقی پدید آمده در انیمه که شیمی بسیار قوی داشت و با ظرافتهای خاص انیمهای توانسته بود بار درام سریال را بر دوش بکشد، در فیلم رسما نابود شده و جای خود را به یک رابطه عاشقانه دو نفره و البته رابطهای بیمنطق داده است.
جدای از بحث فیلمنامه اما فیلم Bleach قدم بزرگی برای آثار لایواکشن انیمهای به حساب میآید چرا که جلوههای ویژه و دیگر موارد فنی در آن به خوبی بکار گرفته شده و از این حیث برای مخاطبینش کم نمیگذارد. جلوههای ویژه فیلم برخلاف سایر لایواکشنها، قوی بوده و حالتی تصنعی به خود نمیگیرد و با اینکه طرفدار بلیچ دلش هیولاهای بیشتری میخواهد ولیکن موارد موجود هم میتواند تاحدی او را راضی نگهدارد. طراحی صحنههای اکشن و نبرد به خوبی صورت گرفته و موسیقی غربی که برای این صحنهها بکار گرفته شده، آنها را جذابتر میکند. البته لازم به ذکر است که تمامی این صحنههای نبرد و... حالتی انیمهای دارند و مقایسه آنها با سایر آثار سینمای اکشن رایج هالیوودی کاری غلط است.
گریم شخصیتها آن حالت اغراق آمیز دیگر فیلمهای همرده ژانر را ندارد و به جای اینکه کارگردان به سمت Cosplay کردن (گریم مو به مو و تقلیدی از کاراکترهای محبوب) تیم بازیگری خود برود، سعی کرده تا با طراحی صحنه و لباس درست، نماهای انیمه را برای بینندگان تداعی کند. بازی بازیگران نیز مثل عموم آثار سینمای شرق آسیا، کمی تا قسمتی حالتی غلو دارد و اینکه چرا اکثر بازیگران ژاپنی و چینی در بازیهای خود این حالت اغراق را دارند همیشه برایم جای سوال بوده است. (هرچند از این و آن شنیدم که روحیه و خلقیات مردم آسیای شرقی چنین است که احساسات خود را بسیار تابلو رو میکنند و ذاتشان اینجوریست!)
فیلم Bleach از منظر فنی یک گام بزرگ برای سینمای لایواکشن انیمهای به شمار میآید و میتواند یک سکوی پرتاب خوبی برای آثار بعد از خود باشد. نتفلیکس به تازگی اعلام کرده که دستور کار ساخت اثری سینمایی از روی انیمیشن سریال Avatar:Last Airbender را دارد، فیلمی که پیشتر کارگردان معروف هالیوودی، ام.نایت شیامالان به سراغ آن رفت و شکست سختی را بابت ساخت آن به استودیو تحمیل کرد. باید دید که نتفلیکس و رفقا در ساخت و عرضه اولین کار سینمایی خود که قبلا در هالیوود طعم طلسم اقتباس از روی انیمه را خورده (انیمیشن سریال آواتار رسما در زمره انیمه قرار نمیگیرد ولی حال و هوایی بسیار نزدیک به آنها دارد) میتواند موفق عمل کند یا خیر؟
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
راستش با بخشی از انتقادتون موافقم ولی در انیمه بلیچ هم مثلث عشقی رو به اون صورت نمیبینیم غیر از عشق یک طرفه رنجی به روکیا و هیمه به ایچی ، تو انیمه و مانگا رومنس روکیا و ایچی خیلی زیرپوستی و روانشناسانه بود انقدر این رومنس قوی بود که نویسنده ترجیح داد به به عشق نافرجام تبدیلش کنه و یه سد اندینگ واقع بینانه داشته باشه ،معمولا هم رومنسهای نافرجام به یادماندنی در هستند طوری که بعد ده سال هنوز تو یاد طرفدارا مونده ،چون تو عشقشون منطقی نبود زیبا بود تشکر از سایت خوبتون
سلام با عرض خسته نباشید...
بنده تا حدودی با بعضی از حرفاتون موافقم ولی حدس میزنم شما انیمه رو کامل ندیدین و مانگا را کامل نخوندین چون اگه اینکار رو کرده بودین کمتر داستان فیلم رو میکوبیدین بنظر من کاگردان تونسته داخل 1ساعت و 40 دقیقه بهترین تضویر رو از انیمیشن نشون بده کاری که دث نوت و فول متال نتونستن انجام بدن...
شما اومدین به محدود بودن شخصیتا اشاره کردین و گفتین فیلم فقط محدود ب 4یا5 شخصیته من بهتون این اطمینان رو میدم ک اگه بیشتر بود بقدری فیلم گیچ کننده و نپخته در میومد که همین شما ازش ایراد میگرفتین اگه داخل انیمه رو دیده باشید این ارک (فصل) از داستان خودش کلا محدود به ایچیگو و روکیاست و شخصتای دیگه حضور انچنانی ندارن(منظور اورهیمه چاد و ایشیداست) .... با اینکه یکم با داستان انیمه فرق داره ..ولی پایان معقولانه تر بنظر میرسید ( داخل سینما دیدم که همیشه اقتباس مستقیم هم موفق نیست نمونش تومب رایدر)...شما همچنین به رابطه بین ایچیگو و روکیا هم ایراد وارد کردید و گفتید منطقی پشتش نیست چرا نباشه ؟ (شاید بخاطر روح بودن روکیا و انسان بودن ایچیگو؟) ولی با توجه به اورجین ایچیگو که داخل مانگا بهش پرداخته آنچنان هم غیرممکن نیست و کلا بلیچ خودش اثر رمانسی نیست که شما ازش توقع مثلث عشقی دارید! فارغ اینکه داخل مانگا چپتر آخر ی جهش زمانی رخ داد و ایچیگو ازدواج کرده بود(نمیگم با کی چون اسپویل محسوب میشه)
فیلمم فک نکنم پایان کارش باشه چون با فروش بیش از 400 میلیون دلار احتمال ساختن دنباله براش زیاده و داخل فیلم ما رمانس خیلی قویی هم ندیدم چه شاید اگه فیلم دیگه ازش اومد بیرون ما چیز دیگه ببینیم...:)
(البته من خودم رابطه بین ایچی و روکیا رو بیشتر دوست دارم که سلیقه شخصیمه :))
اه شرمنده الان متوجه شدم فروشش حدود 400 میلیون ین بوده داخل سورس خارجی اشتباه خوندم
نتفلیکس قاتل انیمه ها
البته داره سعی خودشو میکنه اونا رو دوباره ترند کنه. از این زاویه ببینیم بدم نیست.