بررسی بازی Red Dead Redemption 2؛ زیبای آمریکایی
همه ما علاقه داریم که در شغل خود، ورزشی که در آن مهارت داریم یا هر فیلد دیگری بهترین باشیم. بسیاری حتی جسارت فکر کردن به بهترین شدن را هم نمیکنند و بسیاری هم در ...
همه ما علاقه داریم که در شغل خود، ورزشی که در آن مهارت داریم یا هر فیلد دیگری بهترین باشیم. بسیاری حتی جسارت فکر کردن به بهترین شدن را هم نمیکنند و بسیاری هم در مرحلهای از تلاش خودشان خسته میشوند و قید بهترین شدن را میزنند. در میان این تلاشهای زیاد برای ساخت بهترینها، تعداد بسیار کمی به مقصد میرسند و سازندگان Red Dead Redemption 2 هم از همین افراد معدود هستند زیرا آنها بهترین بازی جهان را ساختهاند؛ ادعای بزرگی که در ادامه بررسی این عنوان آن را ثابت خواهم کرد.
نابخشودنی*
قصه Red Dead Redemption 2 در سال ۱۸۹۹ جریان دارد و در واقع بازی یک پیشدرآمد برای نسخه پیشین که ماجرای جان مارستون را در سال ۱۹۱۱ روایت میکرد محسوب میشود. ما این بار به جای مارستون در نقش فردی دیگری به نام آرتور مورگان قرار داریم و در این میان و جدا از ملاقات با تعداد زیادی چهره تازه، شاهد حضور افراد آشنایی که در قسمت قبلی با آنها برخورد داشتیم هم خواهیم بود.
- برای تهیه جدیدترین بازیها به فروشگاه ABARGamers@ در تلگرام و اینستاگرام مراجعه کنید.
بگذارید همین ابتدا این نگرانی را برایتان رفع کنم که پیشدرآمد بودن بازی به این معنا نیست که شما از اتفاقاتی که در داستان Red Dead Redemption 2 خواهد افتاد آگاه هستید و جدا از سوپرایزهای پر تعدادی که طی قصه به آنها بر خواهید خورد، داستان بازی پر از اتفاقات جدیدی است که در واقع به حوادث نسخه اول معنی میبخشند. آرتور مورگان به عنوان شخصیت اصلی بازی، عضو همان باند تبهکاری بزرگی است که طی قصه قسمت اول بازی بارها به آن اشاره میشد و حال خواهیم فهمید که چرا جان مارستون در Red Dead Redemption تلاش زیادی میکرد تا از گذشته تاریک خود فرار کند.
- سازنده: RockstarGames
- ناشر: Take-Two Interactive
- پلتفرم ها: پلی استیشن 4 و ایکس باکس وان
- پلتفرم بررسی: پلی استیشن 4
تقریبا قرن ۲۰ میلادی است و دولت آمریکا به قدرت کافی برای جمعآوری باندهای تبهکاری رسیده و عصر غرب وحشی هم در حال به پایان رسیدن است. در این میان داچ ون در لیند به عنوان رهبر یکی از آخرین گروههای تبهکاری تلاش میکند زندگی به سبک غرب وحشی را حفظ کند. Red Dead Redemption 2 روایتی از مقاومت انسانها در مقابل تغییر، دست و پا زدن برای حفظ چیزی که تمام شده و در یک کلمه مرثیهای برای یک رویاست.
Red Dead Redemption 2 روایت داستان انسانهایی است که در میانه گیر کردهاند. آنهایی که ارزشهای گذشتهشان در حال از بین رفتن است و در این میان راهی هم برای رسیدن به آینده برای آنها وجود دارد.
ما به عنوان یکی از افراد این گروه تبهکاری، کنترل آرتور مورگان که یک تبهکار حرفهای، کم حرف و توانمند است را بر عهده داریم. آرتور شاید در نگاه اول بسیار شبیه به قهرمانهای بازی پیشین راکاستار یعنی GTA V باشد اما به شدت شخصیت کاملتری نسبت به تمام قهرمانان بازیهای راکاستار دارد. لایههای مختلف شخصیت آرتور با گذشتن مدت زمان کوتاهی از داستان بازی برای شما آشکار میشوند و با رخ دادن هر یک از گرههای اصلی داستان Red Dead Redemption 2، ما بیشتر با انگیزه آرتور، هدفی که برای زندگی دارد و تکاملی که طی سفرهایش به آن میرسد هستیم.
آرتور مورگان شخصیتی به شدت مغرور است و اکثر اعضای کمپ جدا از علاقه ویژهای که به آرتور به عنوان یکی از اعضای اصلی کمپ دارند و حساب ویژهای هم روی او بازی میکنند، او را به عنوان یک تبهکار حرفهای میشناسند. البته شخصیت ارتور بسیار پیچیدهتر از این حرفها است و با مرور دفترچه خاطرات آرتور که او هر از چندگاهی بخشی از آن را میخواند و حتی نقاشیهای زیبایی که او در این دفترچه کشیده به مرور متوجه میشویم که او بسیار احساساتیتر از آن چیزی است که مردم از او میبیند. اگر در انتخابهایی که بازی به شما میدهد، سمت خوب ماجرا را قبول کنید آرتور بیشتر آن روی انسانیاش را نشان داده و هر از گاهی آن غرورش را در بعضی از دیالوگهای احساسی که به صورت جالبی از آنها پشیمان میشود هم نشان میدهد.
آرتور در واقع ورژن تکاملیافته و بدون اشکال همان کابوی خسته دوران طلایی فیلمهای وسترن است. کابویی که کمتر حرف میزند و بیشتر عمل میکند، کابویی که به خاطر شرایطی که در آن حضور دارد، سخت بار آمده و مشکلی در گرفتن تصمیمات خشن ندارد اما بیعاطفه نیست و هر از گاهی آن نفس پاک انسانیاش نمایان میشود.
البته همانطور که گفتیم قصه Red Dead Redemption 2 داستان زندگی یک نفر نیست بلکه روایتی است از نفسهای آخر عصر غرب وحشی. قصه بازی به خصوص در فصلهای اول نشان میدهد که داستان در مورد مشکلات یک نفر نیست و آرتور حداقل تا اواخر بازی کمتر از انگشتان یک دست درگیر به سرانجام رساندن انگیزههای شخصیاش میشود.
رابطه آرتور با اعضای کمپ و فلش بکهایی که زندگی پیش از تبهکار شدن او را به تصویر میکشد، باعث میشوند تا با او ارتباط بیشتری برقرار کنیم و در نتیجه سرنوشت او هم برایمان مهمتر از گذشته میشود.
تمرکز روی این زندگی گروهی باعث شده تا راکاستار وقت کافی برای پرداختن به تمام اعضای گروه پیدا کند و شما با هر کدام از آنها ارتباط جداگانهای برقرار خواهید کرد. تمام شخصیتهای مکمل بازی نشان میدهند که همه آنها میتوانستند شخصیت اصلی بازی باشند و در واقع قصه هدف بیشتری از نشان دادن انگیزههای یک شخص خاص دارد.
بر خلاف قسمت پیشین که اکثر کاراکترهای بازی در آن حالتی سیاه و سفید داشتند، Red Dead Redemption 2 به شدت روی خاکستری بودن شخصیت تمام آدمها تاکید میکند. برای مثال داچ که در رد دد قبلی یکی از شخصیتهای منفی اصلی بازی به حساب میآمد، در این قسمت بسیار بیشتر از گذشته روی خوب خودش را نشان میدهد.
در واقع ما در Red Dead Redemption 2 این فرصت را پیدا میکنیم تا ببینیم که چرا شخصیتهایی مانند داچ و بیل ویلیامسون به سمت بد مطلق بودن سوق داده میشوند. تمام کاراکترهای مهم بازی طی داستان دچار تحولات مختلفی میشوند و هر از چندگاهی شاهد یک بمب داستانی هستیم که تاثیرش در آرتور و سایر دوستانش به خوبی مشهود است.
ریتم داستان Red Dead Redemption 2 در ابتدا کند بوده و این اجازه را میدهد تا شما به خوبی به فضای گروه و تعداد زیاد شخصیتهای آن عادت کنید. بعد از آن کم کم اتفاقات مهمی رخ میدهند که باعث خواهند شد که شما تا انتهای داستان بازی هیجان زده باقی بمانید.
در یک کلام داستان Red Dead Redemption 2 همانند کاری که گنگ شما انجام میدهد در واقع سفری طولانی است که به مرور با پیچ و خمهای آن روبرو میشوید، زیباییهایش را میبینید، دوستان جدیدی پیدا میکنید و در انتهای آن کاملا شخصیت دیگری میشوید. Red Dead Redemption 2 به خوبی قصه پایان یک دوران، پایان یک گروه، زندگی فردی یک کابوی و در انتها دلایل پیش آمدن اتفاقات قسمت پیشین را شرح داده و این کار را به حرفهایترین روش ممکن انجام میدهد.
جدا از قصهای دوست داشتنی، آرتور مورگان یکی از بهترین شخصیتهایی اصلی تاریخ بازیهای ویدیویی محسوب میشود که به راحتی میتوانید با آن ارتباط برقرار کنید.
برای یک مشت دلار بیشتر*
گیمپلی Red Dead Redemption 2 در واقع نمایشی است که نشان میدهد بازیهای آینده سبک Open-World باید چگونه باشند. همه مکانیزمهایی که در قسمت پیشین و سایر عناوین شاخص این سبک آنها را تجربه کردهایم در Red Dead Redemption 2 ارتقا پیدا کرده و سرگرمکنندهتر از همیشه شدهاند.
آرتور در نقش یکی از اعضای یک گروه تبهکاری دوران غرب وحشی دقیقا تمام کارهایی را انجام میدهد که شما انتظارش را دارید. مراحل اصلی بازی هر کدامشان ماجراجویی تازهای محسوب میشوند که حس و حالی متفاوت با یکدیگر دارند.
در واقع Red Dead Redemption 2 نشان میدهد که تبهکاری در دوران غرب وحشی تا چه اندازه لذت بخش بوده! بر اساس قصه بازی، هدف اصلی آرتور و سایر اعضای گروه این است که پول هنگفتی را برای گذران اعضای کمپ فراهم کنند و همین دغدغه این بهانه را به داچ، آرتور و سایر دوستانشان داده تا از انجام دادن هیچکاری سر باز نزنند.
از سرقت بزرگ قطار گرفته تا آتش زدن مزرعه و حمله به زندان، مراحل بازی به شدت هیجانانگیز و کامل هستند. آنها جدا از این که قصه فوقالعاده این عنوان را به خوبی به تصویر میکشند، هر یک ماجراجویی جذابی هستند که از تکرارشان هم سیر نخواهید شد. ساختار کلی اکثر مراحل بازی شبیه به هم است اما راکاستار به اندازه کافی اتفاق جالب و هیجان انگیز برایتان در نظر گرفته که اصلا از ریتم کلی بازی خسته نشوید.
البته تنها نزدیک به نیمی از زمان شما به طی کردن مراحل اصلی خواهد گذشت و Red Dead Redemption 2 پر از مراحل اتفاقی، جانبی و کارهای بسیار متنوعی است که دهها ساعت شما را سرگرم میکنند.
اولین نکته که هنگام Red Dead Redemption 2 به آن بر خواهید خورد به فیزیک طبیعیتر بازی نسبت به عناوین مشابه برمیگردد. آرتور همانند یک انسان واقعی آسیب پذیر است و موارد محیطی تاثیرات مختلفی را روی او میگذارند. برای مثال، اسب سواری بازی در ابتدای بازی شما را غافلگیر میکند. غافلگیری به این معنا که در ابتدا موارد زیادی پیش میآید که با اسبتان به زمین میخورید و جدا از آن که اسب بخت برگشته حسابی ناراحت و عصبی میشود، آرتور هم از نظر سلامتی آسیب قابل مشاهدهای میبیند.
البته این موضوع به هیچ عنوان اعصاب خرد کن نیست و شما تنها به کمی زمان برای عادت کردن به کنترل بازی نیاز دارید. این احساس سنگینی در بخشهای مختلفی خودش را نشان میدهد. مثلا تیرهایی که در Red Dead Redemption 2 شلیک میکنید به شدت حس سنگینی بیشتری را نسبت به GTA V به شما منتقل میکنند و در واقع به دیگر ساخته راکاستار یعنی مکس پین 3 شبیه هستند. بیش از ۴۰ نوع اسلحه در بازی وجود دارد که ریزبینی راکاستار باعث شده تا استفاده از هرکدام آنها حس و حال متفاوتی را به شما منتقل کند.
البته مانند اکثر بازیهای این سبک نمیتوانید چند دهتا از این اسلحهها را با خود حمل کنید و آرتور در مجموع قادر به حمل دو تفنگ و دو رولور است. شما در نقش آرتور باید سایر اسلحههای خود را برای روی اسب آرتور نگهداشته و از آنجا آنها را با یکدیگر تعویض کنید.
حتی خود اسب شما هم شخصیت جداگانهای دارد و باید آن را به مرور پروش دهید. در صورت نگهداری مناسب از اسبتان، او ارتباط بیشتری با شما برقرار کرده و لول آپ میشود. هر کدام از لول آپهای اسب امکانات متنوعی را در اختیار شما قرار میدهد و نباید از این نکته غافل شوید که در صورت مرگ اسبتان او را برای همیشه از دست خواهید داد.
جدا از اسب، بیش از ۲۰۰ نوع گونه جانوری دیگر هم در محیط بسیار بزرگ بازی حضور دارند. اکثر آنها را میتوانید شکار کنید و از پوست یا گوشتشان استفاده کنید. گوشتها را میتوان خورد یا آنها را به کمپ اهدا کرد و پوستها نیز برای ساخت و ساز و فروش کاربرد دارند.
این واقعیتر شدن تجربه Red Dead Redemption 2 خودش را در همه بخشهای مختلف بازی نشان میدهد. جدا از امکان انتخاب تعداد محدودی اسلحه که پیش از این به آن اشاره کردیم، شما تنها قادر خواهید بود که پوست یا گوشت یک حیوان نسبتا بزرگ را با خود حمل کنید. حتی جالب است بدانید که گوشت شکار بعد از مدتی فاسد شده و بهتر است سریعتر آن را وارد چرخه مصرف کنید.
یکی از چالشهای اصلی سازندگان بازی برقراری تعادل بین واقعیتر شدن حس تجربه Red Dead Redemption 2 و جلوگیری از سخت شدن و آسیب زدن به تجربه اصلی بازی بوده که راکاستار به خوبی به هدف اصلی خود در این قسمت رسیده.
اینکه باید حواستان به فاسد شدن گوشت، خستگی آرتور، سلامت اسبش و وضعیت کمپ باشد به هیچ عنوان خستهکننده نیست و یکی از دلایل این موضوع ریزهکاریهایی است که در مکانیزمهایی که به آنها اشاره کردیم، اعمال شده.
مثلا نحوه کندن پوست حیوانات و پک کردن آنها توسط آرتور بسیار تماشایی است، شکار کردن و «دید عقاب» آرتور برای پیدا کردن طعمههای خود بسیار کار لذت بخشی است. وقتی به نیازهای کمپ توجه میکنید، اعضای گروه بیشتر به شما احترام میگذرند و رسیدگی به نیازهای آرتور مانند گذاشتن ریش، حمام کردن، توجه به سردی و گرمی هوا اینگونه نیست که ریتم بازی را بکشد.
به طور کلی سه نوار سلامتی، انرژی و Dead Eye در بازی وجود دارند که باید به آنها اهمیت دهید. البته هر کاری بدون عواقب نیست و اگر بخواهید به جای خوابیدن، انرژی خود را با نوشیدن الکل بیشتر کنید، در مقابل انرژی بیشتر، سلامتی شما به مرور آسیب خواهد دید. سیستم ماهیگیری هم حسابی خوب از آب در آمده و حتی در این بخش هم شما طعمههای متفاوتی دارید که هر کدام از آنها میتوانند ماهیهای گوناگونی را جذب کنند.
نقشه بازی هم بسیار بزرگ است و همین موضوع باعث شده تا مسافتی که بین دو نقطه مشخص برای انجام ماموریتی طی میکنید، نسبتا طولانی باشد. البته و مانند ضرب المثلی که میگوید راه سفر از مقصد مهمتر است، راههایی که در Red Dead Redemption 2 طی میکنید هم پر از اتفاقات پیشبینی نشدهای جالبی هستند که حسابی حواس شما را از مراحل اصلی بازی پرت خواهند کرد.
بخش زیادی از ماموریتهای جانبی Red Dead Redemption 2 در همین حوادث ناگهانی محیط خلاصه میشود. طی مسیر خود ممکن است توسط راهزنان مورد حمله واقع شوید، به مسابقهای دعوت شوید، نقشه گنجی را پیدا کنید، با فردی دوست شوید و بعدها بفهمید که او در واقع قصد کلاهبرداری از شما را داشته و دهها اتفاق پیشبینی نشده دیگری که در ۶۰ ساعتی که بازی را تجربه کردم اصلا تکراری نشدند.
ماموریتهای جانبی تنوع جالبی دارند و هر کدام از آنها تاثیر خودشان را روی آرتور و دنیای بازی خواهند گذاشت. افرادی که شما به آنها خوبی و بدی میکنید، اکثرا این موضوع را فراموش نمیکنند و بر این اساس واکنش متفاوتی نسبت به آرتور خواهند داشت.
شخصا در مدت زمان تجربه Red Dead Redemption 2 هیچ NPC تکراری ندیدم و بعد از تعقیب چند نفر از آنها متوجه شدم که راکاستار برای هر کدام از آنها برنامه زندگی جالبی را تعریف کرده که بهتر است شما نیز نگاهی به آنها داشته باشید.
مثلا اگر بعد از یک دعوای بزرگ در کافه به آن محل برگردید، صاحب بار از شما تقاضا میکند که اینبار دیگر مشکلی را در این ساختمان ایجاد نکنید. اگر رفتار خوبی با مردم داشته باشید، فروشندگان به شما تخفیف ویژهای میدهند و در هر شهر و بعضی از ساختمانهای آن قصههای متفاوتی جریان دارن که بهتر است به سادگی از کنار آنها عبور نکنید.
مورد دیگر به حس جالب زندگی در کمپ داچ بر میگردد. هر روزی که به کمپ سر میزنید یا از خواب بیدار میشوید، با صحنههای متفاوتی روبرو خواهید شد. ممکن است یکی از اعضای کمپ را ببینید که برای کتاب خواندن به گوشهای ساکت رفته، بعضیها نیز به صورت نوبتی از کمپ نگهداری میکنند، بعضیها به خاطر کاری که برایشان انجام دادهاید از شما تشکر میکنند و گهگاهی هم پیش میآید که اعضای گروه دور هم جمع شده، همدیگر را در آغوش کشیده و باهم میخورند و مینوشند.
به طور کلی از هر سرقت بزرگی که با اعضای کمپ انجام میدهید، بخشی از آن به گروه تعلق میگیرد. جدا از این مبلغ آرتور باید هر از چندگاهی پولی را به گروهش اهدا کند. جدا از واکنش جالب اعضای گروه به سخاوتمند یا خسیس بودن آرتور، با استفاده از این پول میتوانید امکانات بیشتری را برای کمپ فراهم کنید که در نتیجه باعث پیشرفت شما در بازی خواهند شد.
در نهایت باید گفت که این جزییات بی نظیر، باعث میشوند تا در دورههای زمانی کوتاه مدتی از تجربه Red Dead Redemption 2 شگفت زده شوید. ماموریتهای اصلی بازی بی نظیراند، ماموریتهای جانبی و اتفاقات پیشبینی نشده آن هم همینطور. شکار کردن بسیار لذت بخش است و از کمپ کردن، تمیز کردن اسلحه و رام کردن اسبها هیچ وقت خسته نخواهید شد.
رقصنده با گرگها*
Red Dead Redemption 2 در ضمینه گرافیکی هم یک دستاورد بزرگ برای کنسولهای نسل هشتم محسوب میشود. بارها از این موضوع که یک بازی با چنین جزییات گرافیکی فوقالعادهای روی پلی استیشن 4 اجرا شده تعجب کردم. طراحی صورت تمام شخصیتها از کاراکتر اصلی بازی تا NPC ها با دقت بسیار بالایی انجام شده. حضور در وضعیتهای آب و هوایی گوناگون لذت بخش و دلنشین است و راکاستار در نمایش صبح زود، شبهای تاریک، افکت بارش برف و صحنههای سینمایی عالی عمل کرده است.
Red Dead Redemption 2 در واقع مانند یک آلبوم عکس زیبا میماند و بازی پر از صحنههایی تماشایی چه از محیط شهرو جادهها گرفته تا آسمان پر ستاره است که بخش زیادی از وقت شما به تماشای آنها خواهد گذشت.
جزییات ریزی که راکاستار در طراحی داستان و گیمپلی بازی از خود نشان میدهد در بخش گرافیکی هم قابل لمس هستند. لباس آرتور دقیقا از همان جایی که به زمین خورده یا آسیب دیده کثیف یا خیس میشود و رد خون هم با دقت بالایی روی شانه شما یا اسبتان باقی خواهد ماند.
در زمینه صداگذاری هم بازی به همین اندازه درخشان است. صدای راجر کلارک در نقش آرتور مورگان بسیار به شخصیت خسته و کاریزماتیک او مینشیند و صداگذاری حرفهای بقیه کاراکترها هم به ماندگار شدن داستان بازی کمک کرده شایانی کرده.
کار موسیقی Red Dead Redemption 2 هم بر عهده وودی جکسون بوده که وظیفهاش را حتی بهتر از دیگر همکاریهای خود با راکاستار مثل رد دد قبلی و GTA V انجام داده و در نتیجه صحنههای زیادی از بازی هستند که با حضور موسیقی او بسیار خاطرهانگیزتر میشوند.
قصه عظیم و پر کشش بازی حتی از شاهکار تارانتینو یعنی Django Unchained هم در زنده کردن ژانر وسترن بهتر عمل میکند و هر کار دیگری که در این بازی انجام میدهید، از انجام ماموریتها یا حتی گوش دادن به موسیقی Red Dead Redemption 2 ارزش زدن قید زندگی عادی برای روزهایی طولانی را دارند.
مانند مطلبی که در مقدمه گفتم، به Red Dead Redemption 2 به راحتی میتوان لقب بهترین داد. بهترین سال، نسل یا تاریخش با خودتان اما راحت میتوان ادعا کرد که این بازی تجربهای فراموش نکردنی است که نمونه آن را در هیچ مدیای دیگری پیدا نمیکنید.
- روایت داستانی درگیرکننده
- شخصیت پردازی آرتور و تمام اعضای گروه
- صداگذاری شخصیتها
- موسیقی فوق العاده
- گرافیک فنی و هنری
- مراحل اصلی، جانبی و اتفاقی جذاب
- سیستم اقتصادی بازی کمی منطقی نیست
- بعضی باگها
*تیترها نام یک فیلم از ژانر وسترن هستند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
بخش آنلاینش چطوره؟
هنوز در دسترس قرار نگرفته.
زیبای آمریکایی فقط عمو?