ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از دیجیاتو انتخاب کنید.

واقعا راضی‌ام
اصلا راضی نیستم
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر دیجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

ویجیاتو - بازی

داستان‎هایی که باید پیش از تجربه ریمیک رزیدنت اویل 2 بدانید

داستان رزیدنت اویل در نگاه نخست، سرراست به نظر می‎رسد: شرکتی شرور ویروسی می‎سازد که مردم را هیولا تبدیل می‎کند، ویروس شیوع می‎یابد. اما سال‎ها بازسازی، پیش‎درآمد و عطف به ماسبق، جزییات داستان را به ...

شایان ضیایی
نوشته شده توسط شایان ضیایی | ۵ بهمن ۱۳۹۷ | ۲۳:۰۰

داستان رزیدنت اویل در نگاه نخست، سرراست به نظر می‎رسد: شرکتی شرور ویروسی می‎سازد که مردم را هیولا تبدیل می‎کند، ویروس شیوع می‎یابد. اما سال‎ها بازسازی، پیش‎درآمد و عطف به ماسبق، جزییات داستان را به شکلی چشمگیر تغییر داده‎اند. بله، بخش زیادی از رزیدنت اویل کماکان درباره شرکتی شرور و ویروس زامبی است، اما درباره شخصیت‎های چندبعدی، موجودات وحشتناک و توطئه‎های پیچیده هم هست.

با نزدیک شدن به عرضه نسخه ریمیک رزیدنت اویل 2، داستان‎های زیادی نیاز به بازبینی دارند؛ هم داستان‎هایی از ریمیک نخستین رزیدنت اویل و هم از رزیدنت اویل زیرو که پیش‎درآمدی روی گیک‎کیوب بود و بخش زیادی از جزییات مربوط به شرکت آمبرلا را فاش می‎کرد. انتظار می‎رود رزیدنت اویل 2 تغییراتی در داستان اصلی به وجود آورد تا آن را به داستان‎هایی که بعداً نوشته شده‎اند نزدیک‎تر کند یا حتی جزییات جدیدی از شخصیت‎ها و نقشه‎های شیطانی آمبرلا ارائه دهد.

در این مطلب مروری می‎کنیم بر اتفاقاتی که به رزیدنت اویل 2 منتهی شده‎اند و هرآنچه باید برای پیشروی در راهروهای هزارتو مانند داستانش بدانید.

تاسیس «فرآورده‎های دارویی آمبرلا»

رزیدنت اویل 2 ریمیک

آمبرلا زمانی شروع به کار کرد که سه مرد ثروتمند -اوزول اسپنسر، ادوارد اشفورد و جیمز مارکوس - تصمیم به تاسیس یک کمپانی می‎گیرند. ماجرا با اسپنسر شروع می‎شود و زمانی که او در سنین جوان‎تر توصیف گلی آفریقایی به نام «راه‎پله‎ خورشید» را با خواصی قدرتمند می‎شنود. در سال ۱۹۶۶، اسپنسر به همراه دوست دانشگاهی‎اش مارکوس تصمیم به یافتن راه‎پله خورشید می‎گیرند. کشف‎اش می‎کنند و شایعات حقیقت دارد: گیاه شامل ویروس RNA است که می‎تواند ارگانیستم‎های دیگر را از نظر ژنتیکی دگرگون کند.

به همراه دوست دیگرشان اشفورد، اسپنسر و مارکوس آمبرلا را بنیان می‎گذارند تا پوششی برای تحقیق روی ویروس داشته باشند؛ ویروسی که‎ آن‎ها «سرچشمه» یا پروجنیتور نام گذاشتند. سه مرد باور داشتند که با استفاده پروجنیتور می‎توانند بشریت را به نژادی از ابرانسان‎ها تبدیل کنند تا جهانی که خودشان بر آن حکومت خواهند کرد را از نو بسازند. برای تامین سرمایه‎های این هدف بود که آن‎ها فرآورده‎های دارویی آمبرلا را تاسیس کردند. سه موسس اما همیشه هم با یکدیگر هم‎نظر نبودند و از جایی به بعد هرکدام شروع به کار روی برنامه‎های خودشان کردند.

پروژه وسکر و ویروس تی

اسپنسر می‎خواست با ویروس پروجنیتور و با اصلاح نژادی، عصر جدیدی از انسانیت را رقم بزند و خود حاکم آن باشد. برای این مهم، او پروژه وسکر را کلید زد، برنامه‎ای تحقیقاتی برای خلق ابرانسان‎ها از طریق ویروس. این پروژه صدها کودک را ربود تا با تربیت در سنین خردسالی و شستشوی مغزی، آنها را به اسپنسر وفادار کند. در نهایت به این کودکان به نژادی از پروجنیتور آلوده می‎شوند تا تکاملشان سرعت بگیرد. بسیاری از کودکان وسکر در مواجهه با ویروس جانشان را از دست دادند، اما چند کودک هم زنده ماندند. یکی از آن‎ها آلبرت وسکر بود.

موسسین آمبرلا شروع به استفاده از پروجنیتور برای ساخت سلاح‎هایی بیولوژیکی کردند که ارتش ایالات متحده خریدارشان بود، در عین حال هم به جذب سرمایه برای سایر اصلاح‎ نژادی‎های شرورانه خود ادامه دادند. به مرور از همدیگر فاصله گرفتند و گاهی تحقیقات پروجنیتور خود را از دیگری پنهان می‎کردند. اشفورد یک آزمایشگاه در آنتارکتیکا ساخت، اما او ضعیف‎ترین ویروس‎شناس بود و نگران بود که دو موسس دیگر او را از شرکت بیرون بیندازند. حق با و بود: اسپنسر در سال ۱۹۶۸ افرادی را برای قتل اشفورد اجیر کرد. پسر اشفورد، الکساندر، که خود یک ویروس‎شناس بود کار پدرش را تا سال‎ها بعد، و دور از آمبرلا ادامه داد.

آمبرلا آزمایشگاه‎هایی زیرزمینی در کوهستان آرکلِی، بیرون از راکون سیتی ساخت که شهری در غرب میانه آمریکا بود. یک آزمایشگاه زیر نظر مارکوس بود و تاسیساتی آموزشی را هم شامل می‎شد که مارکوس باید به آن رسیدگی می‎کرد. اسپنسر تدارک داد یک عمارت بالای دومین آزمایشگاه زیرزمینی بسازند، عمارتی پر از قفل‎های رمزگونه، پازل و راهروهای هزارتو مانند تا هرکسی که اجازه حضور در آن را ندارد را سردرگم کند یا حتی بکشد. وقتی ساخت عمارت به پایان رسید، اسپنسر برای مخفی نگه داشتن اسرارش ترتیب مرگ آرشیتکت و خانواده‎اش را نیز داد. دختر آرشیتکت، لیزا ترور به عنوان یک سوژه آزمایش انسانی زنده نگه داشته شد و آمبرلا برای چند دهه روی او آزمایش کرد.

مارکوس در نهایت گامی مهم در تبدیل پروجنیتور به یک سلاح برداشت. او ویروس تی را ساخت، ورژنی از پروجنیتور که صرفاً آلوده‎شدگان را نمی‎کشد، بلکه آنها را به موجوداتی وحشتناک و شدیداً مرگبار جهش می‎دهد. به این ترتیب تی ویروس هم به عنوان سلاحی برای قتل عام و هم سلاحی با شیوع آسان موثر بود. مشکل این بود که در هر جمعیت انبوهی، حدوداً 10 درصد مردم به صورت طبیعی در برابر ویروس تی مصون بودند. برای اطمینان از اینکه هیچکس از شیوع ویروس تی جان سالم به در نمی‎برد، محققان تاسیسات عمارت شروع به کار روی B.O.W یا سلاح‎های بیو-ارگانیک کردند که موجودات را برای شکار و از بین بردن بازماندگان و سایر اهداف جهش می‌داد.

خیانت اسپنسر

به مرور زمان، دو موسس باقی مانده آمبرلا دائماً و دائماً به یکدیگر مشکوک‎تر می‎شوند. در همین زمان آلبرت وسکر، که برای تبدیل شدن به ویروس‎شناس آموزش دیده، و دکتر ویلیام برکین، در تاسیسات آموزشی مارکوس به سمت‎های ارشد دست پیدا کرده و وارد همکاری نزدیک با او می‎شوند.

با گذشت زمان، مارکوس دست به آزمایش‎هایی با بهره‎گیری از ویروس تی می‎زند تا زالوهایی جهش‎یافته و پیشرفته بسازد و از کارمندان خودش به عنوان سوژه استفاده می‎کند. او دائماً مستعدتر ظاهر می‎شد تا اینکه در نهایت اسپنسر ترتیب قتل او را هم داد. اسپنسر فرمان قتل را به سربازان آمبرلا داد و وسکر و برکین هم با دزدیدن تحقیقات مارکوس به این خیانت دامن زدند. اما مارکوس پیش از مرگش یک مخلوق دیگر هم داشت؛ زالوی ملکه. وقتی خیانت‎کارات جسد مارکوس را در تاسیسات تصفیه فاضلاب انداختند، زالو هم همراهش بود. زالوی ملکه زنده ماند و سال‎ها از بدن و مغز مارکوس تغذیه کرد که به جذب خاطرات او منجر شد. بعد از چند سال، زالوی ملکه باور می‎کند که تجسم دوباره مارکوس است و تشنه انتقام از اسپنسر، وسکر، برکین و آمبرلا می‎شود.

قتل‎های آدم‎‌خوارانه

برای چند سال، تاسیسات مارکوس تقریباً خالی بود و تنها برکین و وسکر بودند که تحقیقات را ادامه می‎دادند. وسکر اما نقشی دیگر هم داشت: او به نیروی پلیس راکون سیتی نفوذ کرد و به رهبر نیروی ویژه S.T.A.R.S تبدیل شد؛ نیرویی که توسط رییس پلیس برایان آیرونز بنیان گذاشته شده بود.

در ماه مه ۱۹۹۸، قتل‏‎هایی مرموز در منطقیه آرکلِی به وقوع پیوست. خراب‎کاری‎هایی هم در تاسیسات آمبرلا در این منطقه اتفاق افتاد؛ مانند از کار افتادن کانتینر حاوی ویروس تی در تاسیسات عمارت اسپنسر. برای احتیاط، کارمندان اجازه خروج از تاسیسات یا برقراری ارتباط با جهان بیرون را نداشتند، و ویروس تی شروع به شیوع در آزمایشگاه کرد.

با آشوب به وجود آمده در تاسیسات عمارت اسپنسر، سگ‎های آلوده فرصتی برای فرار به جنگل‎های اطراف تاسیسات یافتند. خیلی زود جسد کوهنوردان و برخی ساکنین راکون سیتی پیدا شد و صحنه‎های جرم نشان می‌داد قاتل قربانیان خود را خورده است. آدم‎خواران یا حتی یک فرقه، اصلی‎ترین عاملان این حوادث به نظر می‎رسیدند و موضوع به اندازه کافی وحشتناک بود که توجه عمومی را به خود جلب کند.

در جولای ۱۹۹۸، تحت فشار رسانه‎ها، آیرونز و وسکر تیم براوو S.T.A.R.S را به کوهستان‎ها فرستادند تا قتل‎ها بررسی شوند. اما کشف هویت قاتلین، ماموریت اصلی وسکر نبود: در عوض او از سوی آمبرلا ماموریت یافته بود که به تاسیسات عمارت نفوذ کرده، نمونه‎های B.O.W را ربوده و در نهایت نابود کند. در همین زمان، او قرار بود از S.T.A.R.S برای جمع‎آوری اطلاعات مبارزه از سوی B.O.W های داخل تاسیسات استفاده کند و ضمناً، تمام شاهدین را از بین ببرد.

رزیدنت اویل زیرو

یافته‎های تیم براوو، موضوع اصلی نسخه پیش‌درآمد سال ۲۰۰۲، یعنی رزیدنت اویل زیرو است. تیم براوو با هلیکوپتر به کوهستان‌ها می‎رود و به خاطر یک نقص فنی (که ناشی از خرابکاری وسکر بود) مجبور به فرود اضطراری می‌شود. با گیر افتادن در کوهستان، تیم براوو بهرحال تحقیقاتش را شروع می‎کند. اما به جای رفتن به عمارت اسپنسر، آنطور که وسکر می‎خواست، تیم براوو کاروان نظامی رها شده‎ای را پیدا می‎کند و مستنداتی که نشان می‎دهند کاروان در حال انتقال بیلی کوئن، شخصی متهم به قتل بوده است. با کشته شدن سربازانی که در حال اسکورت او بودند، براوو حدس می‎زند کوئن همان قاتلی باشد که دنبالش می‌گردد.

در حالی که اکثر اعضا در عمارت اسپنسر مجروح شده بوند، ربکا چمبرز، پزشک تازه‎کار تیم براوو و یکی از شخصیت‎های قابل بازی رزیدنت اویل زیرو، قطاری متوقف شده به نام Ecliptic Express را کشف می‏کند. بعد از سوار شدن، او پی می‎برد که تمام مسافران جان خود را از دست داده اند - هرچند که به لطف ویروس تی، همه آن‎ها به شکل زامبی به حیات باز می‎گردند. پس از فرار از دست زامبی‎ها، ربکا متوجه می‎شود کوئن در قطار پنهان شده. این دو در نهایت تصمیم به همکاری با یکدیگر برای زنده ماندن از اتفاقات در حال وقوع می‎گیرند.

از آن جایی که تاسیسات اسپنسر در حال نابودی بود، وسکر و برکین قطار را با محققین آمبرلا پر کرده بودند تا کار را در تاسیسات سابق مارکوس، که از زمان مرگش بدون استفاده باقی مانده بود از سر بگیرند. اما زالوی ملکه که مسئولیت خراب‎کاری‎های قبلی در تاسیسات آمبرلا را برعهده داشت، به قطار حمله کرده و تمام مسافرین را می‎کشد. بعد از توقف Ecliptic Express، وسکر و برکین به سربازان آمبرلا فرمان حرکت مجدد را می‎دهند، اما آن‎ها هم مورد حمله زالوی ملکه قرار گرفته و کشته می‎شوند و قطار به سرعت به سمت تاسیسات آمبرلا به حرکت در می‎آید. ربکا و بیلی موفق به کاهش سرعت قطار شده و از برخورد جان سالم به در می‎برند. این حادثه بالاخره وسکر و برکین را قانع کرد که آمبرلا هدف حملاتی برنامه‎ریزی شده است؛ ظاهراً از سوی جیمز مارکوس مُرده.

ربکا و بیلی در نهایت زالوی ملکه را نابود کرده و پا به فرار می‎گذارند، و وسکر و برکین هم به صورت جداگانه سیستم نابودی خودکار تاسیسات را فعال می‎کنند و تمام موجودات ویروس تی را از بین می‎برند. ربکا که حالا بی‎گناهی بیلی را باور کرده، او را آزاد و ادعا می‎کند که کوئن کشته شده است. ربکا سپس به دنبال سایر بازماندگان تیم براوو می‎رود و جستجوهایش او را به عمارت اسپنسر می‎رسانند؛ جایی که اوضاع از قبل هم بدتر خواهد شد.

رزیدنت اویل

به این ترتیب می‎رسیم به بخش آغازین نخستین رزیدنت اویل. در راکون سیتی، ۲۴ ساعت است که از تیم براوو خبری نیست. وسکر که هنوز نقش رهبر S.T.A.R.S را بازی می‎کند، همراه با تیم آلفا به کوهستان و به جستجوی هم‎رزمان آن‎ها می‎رود. جوخه آلفا شامل شخصیت‎های قابل بازی یعنی تیرانداز ماهر، کریس ردفیلد یا متخصص رخنه، جیل ولنتاین، و هم‎چنین متخصص اسلحه، بری برتون بود. تیم در کوهستان‎ها فرود آمد اما فوراً مورد حمله سگ‎های آلوده به ویروس تی قرار گرفت. خلبان تیم، برد ویکرز وحشت‎زده و با هلیکوپتر فراری شد و تیم روی زمین چاره‎ای جز پناه بردن به نزدیک‎ترین ساختمان نداشت: تاسیسات هزارتو مانند اسپنسر.

در تلاش برای فرار، تیم راهش را در عمارت باز کرد و با زامبی‎ها و سوژه‎های آزمایش مختلف (از جمله لیزا ترور که یکی از وحشتناک‎ترین موجودات جهش‎یافته تاسیسات است) و سلاح‎های B.O.W که مخصوصاً برای کشتن‎شان طراحی شده بودند جنگیدند. در این مسیر، آن‎ها برخی از اعضای تیم براوو، مانند ربکا چمبرز را می‎یابند و جزییات بیشتری درباره نقشه‎ها و برنامه‎های آمبرلا به دست می ‎آورند. وقتی کاپیتان تیم براوو را پیدا می‎کنند، او به آنها می‎گوید که به نظرش یک خائن در تیم است، اما وسکر او را پیش از اینکه قادر به به شناسایی‎اش باشد به قتل می‎رساند.

در همین میان، وسکر با تهدید خانواده برتون، او را به کشیدن اعضای S.T.A.R.S به سمت دیگر تله‎های باقی مانده مجبور می‎کند تا قادر به جمع‌آوری اطلاعات مبارزه از مواجهات تیم با B.O.W باشد. بی‎خبر از سایر اعضای آمبرلا، حادثه روز قبل با زالوی ملکه باعث می‎شود وسکر تصمیم به سرقت نمونه‎های B.O.W و ترک آمبرلا برای پیوستن به کمپانی رقیب بگیرد. بعد از اینکه اعضای تیم آلفا به خیانت او پی می‎برند، وسکر قدرتمندترین ساخته آمبرلا، یعنی تایرنت را روی سر S.T.A.R.S آوار می‏کند؛ هرچند که به محض رهاسازی این موجود، تایرنت ظاهراً وسکر را به قتل می‎رساند.

ردفیلد، ولنتاین و چمبرز با تایرنت می‎جنگند و به لطف برتون و بازگشت ویکرز، موفق به فرار از تاسیسات، پیش از نابودی خودکار می‎شوند. اما چیزی که آن‎ها متوجه‎اش نمی‎شوند اینست که وسکر هم از شرایط جان سالم به در برده. با فرض اینکه او قادر به کنترل تایرنت نیست، وسکر خودش را هم به یکی از نسخه‎های آزمایشی ویروس تی آلوده کرد که او اجازه داد از حمله تایرنت جان سالم به در برده و پیش از نابودی، از تاسیسات فرار کند. آمبرلا فکر می‎کرد وسکر در عمارت مرده است، و این به به نفع برنامه‎های وسکر بود؛ اما در نهایت او موفق به سرقت آن‎‎چیزی که امیدش را داشت نشد.

بازگشت به راکون سیتی

بازماندگان S.T.A.R.S در نهایت موفق به بازگشت راکون سیتی‎ می‎شوند. برخلاف چیزهایی که شنیده بودند، جوخه آن‎ها از هم پاشیده و تحقیقات‎شان بی‎تاثیر باقی مانده؛ در واقع هیچ یک از اطلاعات مربوط به کارهای آمبرلا افشای عمومی نشده بود. وقتی اعضای S.T.A.R.S هرکدام راه خود را می‎روند، جیل ولنتاین کماکان در راکون سیتی باقی می‎ماند. اتفاقاتی که برای او می‎افتد، موضوع اصلی رزیدنت اویل 3 است که در این مطلب نمی‎گنجد.

به این ترتیب می‎رسیم به سپتامبر ۱۹۹۸، یعنی دو ماه بعد از رزیدنت اویل و رزیدنت اویل زیرو و در بخش‎ آغازین رزیدنت اویل 2. نیروی پلیس راکون سیتی، از لئون اسکات کندی که در راه شهر است تقاضای کمک می‎کند. در همان زمان، کلیر ردفیلد، خواهر کریس ردفیلد، نیز در حال حرکت به سمت راکون سیتی است تا برادرش را که چند ماهی از او به‎خبر بوده بیابد. هم لئون و هم کلیر، کوچک‎ترین ایده‎ای ندارند که در راکون سیتی چه چیزی انتظارشان را می‎کشد.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (2 مورد)
  • Reza Dark
    Reza Dark | ۷ بهمن ۱۳۹۷

    عالی بود دستت درد نکنه...

  • Saeed Nouroozi
    Saeed Nouroozi | ۶ بهمن ۱۳۹۷

    اوو زمان ساخته های کاپ کام ترکونده بود هم سری رزیدنت اویل هم داینو کرایسس هم باقی بازیهاش، چندین بار زیدنت اویل دو که دوتا دیسک داشت رو تموم کردم یکی دیسکاش لئون بود اون یکی دیسکش با کلیر شروع میشد داستانش، یادش بخیر چه حس خوبی بود
    خداییش این شرکتا که برای بخش افلاین چقدر وقت میزارن هم از نظر داتان سرایی و شخصیت پردازی و موسیقی و گرافیک،... حقشون از در امد دنیای گیم خیلی بیشتر یه سری شرکتهایی هست که هرسال بازی میدن بیرون فقط به فکر پول سازی هستن

مطالب پیشنهادی