بررسی سریال هیولا – انقدرها هم سفت نیستی

بررسی سریال هیولا – انقدرها هم سفت نیستی

آقا اجازه، کمالی می‌خواد بهم تقلب برسونه

۱۷ تیر ۱۳۹۸ ۱ ذخیره
۳۵ دیدگاه

دو چیز در این سریال خیلی خوب است؛ یکی لوگوی آن و دیگری ایده اولیه. به هر حال مرام‌های خوب ارثی هم گام به گام، به فنا می‌روند اگر مراقب‌شان نباشیم. یک ایده هم دقیقا همین بلا سرش می‌آید اگر درست پرورش پیدا نکند. ویجیاتو را در بررسی سریال هیولا همراهی کنید.
  • کارگردان: مهران مدیری
  • نویسنده: امیر برادران، پیمان قاسم خانی
  • بازیگران: فرهاد اصلانی، مهران مدیری، شبنم مقدمی، گوهر خیراندیش

ماجرای سریال، مربوط به مرگ ساده دلیِ یک معلم (هوشنگ شرافت با بازی فرهاد اصلانی) و تبدیل شدنش به یک هفت خط است. وجدان او با لباس سفید، بعد از سالها کارِ تمام وقت، کم کم به خواب می‌رود و دیگر نمی‌تواند از پسِ وسوسه کننده‌ای ژیگول بربیاید.

سریال هیولا خوب شروع می شود و تا دو یا سه قسمتِ اول با کمی اُفت، همچنان چند چیز نسبتا خوب برای دنبال کردن دارد. فلش بک‌های تاریخی فیلم با حال و هوای برره‌ای، بد نیستند. ماجرای مرگِ مهدی قلی خان و هندوانه خریدنش بامزه است. حتی اولین حضور هوشنگ شرافت در فیلم به عنوان یکی از نوادگان باقی مانده اجداد شرافت‌ها خوب است. اما خیلی زود نویسندگان به عملِ «آب‌بندی» روی می‌آورند، تا جایی که به راحتی می‌توان به مخاطبان گفت «ندیدی هم ندیدی».

پیمان قاسم خانی اصلا آدم کارنابلدی نیست. سریال های «خوب، بد و متوسطی» در کارنامه‌اش وجود دارد. این سریال از آن کارهای متوسطِ روبه ضعیف است. دلیل این ضعیف بودن به چند نکته کلی برمی‌گردد.

هجوِ بدون خنده

کار اصلی کمدی های سیاسی – اجتماعی، به هجو کشیدنِ بعضی از سیاست‌بازهای دروغگو و بی‌عرضه است و از طرف دیگر رفتارهای غلط و مضحک یک جامعه را درشت نمایی می‌کند. پیمان قاسم خانی و امیر برادران به عنوان نویسندگانِ سریال، هر جا که برایشان میسر بوده بعضی از جملاتِ دست به دست شده تعدادی از مسئولانِ بی مسئولیت را کم و بیش مسخره کرده اند و ما به آن‌ها می‌خندیم. گرچه مقدار خنده‌های این چنینی خیلی کم است و بیشترین بارِ هجو فیلم، نصیب لودگی‌ها و شیرین عقلی‌های یک معلم می شود.

از جایی به بعد هم این هجوها دیگر با خنده همراه نیست؛ هیچکس به موقعیت‌ها و حرف‌های تکراری نمی‌خندد. در واقع «تکرار» در هیچ جا به اندازه یک اثر کمدی مهلک نیست. شاید بتوان گفت از گناهان کبیره نویسندگان کمدی به شمار می‌رود. قسمت‌های زیادی از جوانی هوشنگ در دانشگاه ما را یاد اجراهای خیلی متوسطِ استند آپ کمدی در برنامه خندوانه می اندازد و نه حتی آن اجراهای گاهی قویِ شان.

کاراکترهای زن همگی کم شوخی هستند. همسر و مادر هوشنگ به اندازه همسر کامروا (شیلا خداداد) و همسر مهیار(سیما تیرانداز)، حوصله‌مان را سر می‌برند. کامروا (مهران مدیری) و دیگر اعضای هیئت مدیره، داخل اتاقی با دربِ یک گاو صندوق نشسته اند. این چند نفر، مدیران خیلی از جاهای دیگر هم هستند و مثل انگل تکثیر شده اند. اما درباره آن ها هم باید بگوییم حتی یک دهمِ جایی که در سریال اِشغال کرده‌اند خنده‌مان نمی‌اندازند. از بچه‌ها هم (چه بچگی هوشنگ و چه دخترِ او) که به بدترین شکل ممکن بازی گرفته شده است.

قطعا حضور مدیری در کنار اصلانی، به خودی خود جالب است اما زورِ این جالب بودن فقط به یکی دو صحنه اول می‌رسد. «توهم بی شرفی» اصطلاح جالبی است که کامروا (مهران مدیری) به هوشنگ می‌گوید و این چنین دیالوگ‌هایی در سریال واقعا انگشت شمارند.

در کنار همه تکرارهای سریال، عوضش «دست‌کاری چیزهای آشنا» می تواند ایده خوبی باشد؛ شبیه همان نصیحت مهدی قلی خان با چوب‌ها. این ایده کمترین کاربرد را در سریال داشته است.

شرافت چه شکلی است؟

باشرفی در این سریال فقط رد کردن رشوه و پیشنهادهای کثیف نیست. بلکه با سبک مغزی و ابلهی یا به عبارت خودمانی تر با اسکول بودن نیز همراه است؛ نوعی از شرافت افراطی یا وسواسی که فارغ از طنز ماجرا، کمی بیش از اندازه به تمسخر گرفته شده است. هوشنگ با همه شرافتِ لوسش از شرافتِ عجیب و غریب پسرش در مدرسه تعجب می‌کند.

خریدن دارو از بازار سیاه حسی از بی‌شرفی به هوشنگ می‌دهد برای همین صورتش را با دست می‌پوشاند تا مبادا کسی او را بشناسد. گرچه وقتی در هنگام اعتراض هم صورتش را از دوربین می‌دزدد می فهمیم که او بیشتر از آبرو می‌ترسد تا از خدا. باز خوب است که با اشک و آه سوالات امتحانی را به شاگردش می‌دهد چون زورِ بی پولی بیشتر است. جمله: «دارم صدای شکستن استخوان های اجدادم را می‌شنوم» دیالوگ خوبی برای یک حقه بازِ تازه کار است.

اما از جایی به بعد دیگر این بی‌پولی نیست که او را به سمت تغییر مرام جلو می‌برد بلکه خواسته‌های بیشتر و بیشتر و بیشتر است. دقیقا در همین مرحله اشکالات فیلمنامه هم شروع می‌شود. وقتی هوشنگ به مرحله‌ای می‌رسد که در حال تلفنی صحبت کردن با کامروا تا زانو خم شده است یعنی یک سقوط زودهنگام؛ منطقی بود که این اتفاق تدریجی رخ دهد. ما خیلی زودتر از آنچه که لازم است حس می‌کنیم گناه برایش عادی شده است.

بهتر بود که تیم نویسندگی کمی صبورانه تر جلو می‌رفتند. درحالیکه هوشنگ اولین غذا را به گربه می‌دهد و و اولین پیرزن را از خیابان عبور می‌دهد و اولین شمع‌ها را روشن می‌کند می دانیم که این کارها از روی حس گناه است اما زمانی که همین کارها باز هم تکرار می‌شوند، کاملا مشخص است که نیتی جز خرید بهشت ندارد و می‌خواهد بر سر خودش و خدای خودش کلاه بگذارد. از حس گناه تا خرید بهشت زمان قابل توجهی نمی‌گذرد. وقتی آقای شرافت خیلی زودتر از چیزی که انتظار داریم به خودش گند می‌زند، باید هم خیلی از رفتارهایش کاملا قابل پیش بینی شود؛ می‌دانیم که پیشنهاد غلطی را رد می‌کند و فردایش قطعا آن را می‌پذیرد.

یادش بخیر

در طول فیلم می‌فهمیم که در زمان قاجار و حتی پهلوی وضع به گونه‌ای است که می‌شود شرافتمندانه زیست و شرافتمندانه مُرد. به عبارت دیگر، در زمان قدیم امکانِ ماندگاری مادام‌العمر شرافت وجود دارد. مهدی قلی خان و دختران و پسرانش همگی عاقبت بخیر شدند و به هیچ بنی بشری باج ندادند. پول های رشوه را به هوا پرتاب می‌کردند و پاداش بزرگی از بالادستی ها که گویا خیلی هم دست و دلباز بودند، دریافت می‌کردند.

در واقع به زعم نویسنده، شرافت در قدیم مساوی با کسب ثروت و عزت و احترام است و شرافت به خرج دادن در جامعه امروز با کوچک شدن املاک و کم شدن دارایی ها، احمق فرض شدن، بدبختی و در گِل ماندن، رابطه مستقیمی دارد؛ یعنی درست عکسِ آن موقع.

نمی توان گفت تصورش درباره وضع فعلی غلط است به هر حال در زندگی شرافتمندانه (در اکثر مواقع) خبری از کاخ و ویلا نیست و حتی بعضی جاها باید از جیب خرج کرد اما قطعا نویسنده درباره وضع سابق، زیادی خوش بین و تاریخ ندان است.

بگذریم که این بی‌توجهی به شرایط تاریخی حتی باعث می‌شود که نویسنده از برهه‌های حساس اجتماعی مثل جنگ 8 ساله هم پرش بزرگی کند. او ترجیح داده در آن دوره، هوشنگ را چون کبکی مودب، فقط و فقط مشغول دانشگاه و جزوه پاشاندن روی زمین کند و شرافتش را در حد تقلب نگرفتن و ندادن تقلیل دهد؛ به هر حال این است نگاه سلیقه ای به شرافت.

کاراکترهای فرعی

جمع دو دوبلورِ مطرح و دو کمدینِ خندوانه ای، در این سریال جمع است. چنگیز جلیلوند (پدر هوشنگ) علاوه بر صدای فوق العاده، خوش تصویر هم هست و بازی اش هرچند کوتاه اما موثر است. افشین زی نوری (یکی از مال باختگان) هم که فقط در لوکیشنِ اعتراضات دیدارش می‌کنیم اصلا بد نیست.

محمد بَحرانی نیز همان صداپیشه ببعی و آقوی همساده در مجموعه کلاه قرمزی و جناب خانِ خندوانه، اینجا نقش صاحبخانه خانواده شرافت را بر عهده دارد و توانسته در تیپِ یک موزمارِ دورو خوب ظاهر شود. نیما شعبان نژاد(شاگرد هوشنگ) تیپ شناخته شده‌اش را تکرار کرده و با خل وضعی و درس نخوانی‌اش کمی نمک به فیلم داده است. سریالی که آنقدر ها مزه‌مند نشده که بتوانیم سهم قابل توجهی از موقعیت سازی های خنده‌دار برای کاراکترهای فرعی در نظر بگیریم.

آش دهان نسوز

پیمان قاسم خانی معتقد است که بعضی‌ها زیادی روی شوخی های جنسی حساسند درحالیکه عرف اجتماعی، بخشی از آن ها را پذیرفته و چیز وحشتناکی نیستند. بگذریم که اکثر شوخی های جنسی سریال هیچ اثری روی طنزِ سریال ندارند که بگوییم می‌توان به قاسم خانی در این باره تخفیف داد. ما شاهد لوس ترین و ناپخته ترین شوخی ها و موقعیت های جنسی (مثل عشوه های یک دختر برای آقای کامروا) هستیم. امیر برادران هم نویسنده دیگر این سریال است که فیلمی مثل هزارپا را در کارنامه‌اش دارد؛ فیلمی که اوج ابتذال است.

تهِ حرف

«انسان گرگ انسان است. اگر گوسفند باشی خورده می‌شوی پس لطفا گوسفند نباش». این است تمام چیزی که مهران مدیری با کمک تیم نویسندگی‌اش با تبلیغات بسیار گسترده به ما تا به اینجای کار ارائه داده است. هوشنگ شرافت، صرفا بخاطر وسوسه شدن بیخیالِ شرافتش نشد، در واقع دیگر جواب قانع کننده‌ای در مقابل وسوسه ها نداشت. واقعا چه کسی بخاطر دویست هزار تومان کلیه‌اش را می‌فروشد.

موقعیتِ «گناه نخستین» در فیلم طوری نوشته شده که گویا انجام کار خلاف کاملا عقلانی، به صرفه و مهم تر از همه اجتناب ناپذیر است و هرکسی با دیدن هوشنگ شرافت به او حق می‌دهد و می‌گوید «خر برو دارو رو با پول قلابی بخر». عبارت «این زمانه، زمانه شرافت نیست» را در سریال جدی بگیرید چون خیلی جاها قصد ثابت کردنش را دارد. بعید می‌دانم که عاقبت، گذر هوشنگ شرافت به درگاه توبه بیفتد. پایانی که بیش از همه محتمل به نظر می‌رسد، سقوط آزادِ یک هیولای تازه متولد شده است.

با دیدن برخی از اجراهای این مجری باسابقه و توانمند در برنامه دورهمی و همچنین دیدن یکی از فیلم‌های اخیرش(5 عصر)، به این نتیجه قاطع رسیدم که مهران مدیری هر چه که بسازد، انتقادی است از جنس بلدوزر. اگر قرار است یک وضعیت بد اقتصادی نقد شود، کلا خاتمه دادن به کل زندگی تجویز می‌شود. اگر قرار است فلان مسئول دولتی نقد شود، کل ساختارها زیر سوال می‌روند و حتی مردم هم جز سیاهی لشگرهای نافهم چیز بیشتری نیستند(تمام صحنه های فیلم 5عصر را به یاد بیاورید. یک مرد مرفه به عنوان «تک افتاده‌ای خوب» در تعجب از رفتارهای اکثریتِ بی فرهنگ در خانه، خیابان و قبرستان است درحالیکه قشر هنرمند مورد حمله مردم در قبرستان قرار می‌گیرند).

در سریال هیولا نیز یا همه دنبال پول و پیچاندن دیگران هستند یا اگر باشرفند سطحی‌اند و اوج آرزویشان سفر خارجی به سواحلِ مدیترانه و ویلانشینی است. همسر هوشنگ که هیچ، حتی مادر هوشنگ هم خیلی زود فن و فوت بازی و دور زدنِ شرافت را به طوری که عقل بپذیرد و دل یاری کند، یاد می‌گیرد.

البته این نوع پرداختن به آن ایده خوب اولیه که گفتم، یک دلیل مهم دارد که می‌شود به طور خلاصه و غیرمستقیم در یک جمله بیانش کرد:« خودمان شر و آفت نباشیم تا بتوانیم بهتر از این‌ها درباره شرافت بنویسیم».

نمی‌شود وقت زیادی را گرفت و حرف خیلی کمی زد

چیزی که بیش از همه در کارهای مهران مدیری اذیت کننده می‌شود، این است که نوع نگاهش در نقد اجتماعی واقعا به تکرار افتاده است. خودتقلیدی (از نظرِ درون مایه، کاراکترها و جهت‌گیری اتفاقات) به اندازه تقلید از دیگران غیرجذاب است. این درحالی است که سبک کاری مهران مدیری در کمدی موقعیت ظرفیت های زیادی برای خنداندن و به فکر فرو بردن مخاطب دارد. به هرحال هدف این کارگردان بسیار جدی و عموما تلخ اندیش (که این تلخ اندیشی را هم دوست دارد) از ساختن کارهای طنز، اشاره به اتفاقات روزِ یک جامعه محسوب می‌شود، ولی چیزی که در کارش خلل جدی ایجاد کرده نداشتن حرفهای مهم، در حد یک سریال چندین قسمتی است؛ نمی‌شود تک موقعیتی نسبتا جدی ساخت و صحنه های دیگر را رها کرد.

به نظر می‌آید مدیوم سینما (از نظر محدودیت زمان)، برای این دسته از فیلمسازانی که حرف‌های جدیدی ندارند، بهتر از سریال های اجتماعی (از نظر زمان طولانی‌ترشان) جواب بدهد. گرچه معتقدم مهران مدیری در تلویزیون به اندازه کافی فرصت بروز افکار دارد (که بخشی از آن‌ها قابل توجه نیز هستند) و پیشنهادم این است تا وقتی چیز خاص و چکش‌خورده ای دستش نیامده شروع به ساخت نکند.

سوالی که می‌توان از مهران مدیری با همه توانایی های بیانی‌اش داشت این است که چرا نگاهش را نسبت به مسائل اجتماعی عمیق‌تر نمی‌کند. همه ما از گرانی و سختی زندگی مطلعیم. آیا نسخه های شبه اعتراضی‌ او و گنجاندن شخصیت های عموما «نظاره گر» یا «حل شونده در شرایط» توانسته‌اند کاری از پیش ببرند؟

کپی شد https://vgto.ir/9t
نظرات (۳۵)
1 1 امتیاز
امتیاز مطلب
مشترک شدن
اطلاع رسانی کن
35 دیدگاه
جدید ترین
قدیمی ترین بیشترین امتیاز
دیدگاه درون خطی
نمایش تمام نظرات

دو سال از مقاله گذشت???

از قلم خوبتون در نقد سریال های دیگه که خوندم ممنونم واقعا دوست داشتم مثل نقد مانکن ، دل و …

دوست گرامی که از دلایل نامعلوم پایان بندی قهوه تلخ انتقاد کردی . باید بدونی بیشتر از هرکسی برای کارگردان و عوامل کار سخته ، خیلی سخته که درست در مجموعه ی آخر از سریال توقیف بشه و زحمت صد قسمت بر باد بره خب از اول توقیف می کردی ، چه کاری بود منتظر بودی همون آخر سریال رو از بین ببری ؟ گرچه که این سریال هنوز هم پر مخاطبه و واقعا نمیشه گفت فوق العاده نیست از بس عمیق و تاثیر گذاره . این سریال سانسور و توقیف شد پس از کارگردان خرده نگیرید . راجع به نقد شما هم بگم همین که از مشکلات این روزها این همه سال آقای مدیری حرف زدن برای من قابل احترامه و مشکلات انقدر زیادن که اصلا دور از ذهن نیست به خاطر پول بی شرف شدن .

اصلا وابدا نقد شما در مورد فیلم درست نیست طوری که من احساس کردم یکی برای شما فیلم رو تعریف کرده که خودش از روی شنیده های نفر سوم و چهارم به بعد داستان رو شنیده بعد شما شروع کردی به نقد داستان چهار پنج بار تعریف شده و تحریف شده .
عزیز من اصل داستان ، سیستم پیچیده و تو در توی عوض کردن افکار عمومی به سمت مسائل پیش پا افتاده هست (کاری که دقیقا شما در این نقد انجام دادی ) اصطلاح ایران خودکار بسیار جدی تر و مهم تر از جمله احیای خاندان شرافت هست . داستان دنبال باز کردن گره های کاموا تو در تو اداره کشور توسط گروه کوچکی که نه مستقیم در سیاست هستند و نه مستقیم در دیانت می باشد که شما تو نقد حتی اشاره ای هم به این موضوع نداشتید …
آقای مدیری به صورت کاملا مشخص اشاره به دو دیدگاه متفاوت عوام و خواص داره که نشون میده چطوری ما فقط نوک قله کوه یخ رو می بینیم مثال کاملا واضح اون رو میشه تو کارخونه چاپ دید که از بیرون فقط یه اتاق کوچیک قابل تصور هست که وقتی وارد میشی بصورت عجیبی بزرگ هست.
اعضای هیات مدیره کوچکی که تمام زمینه های سیاسی واقتصادی رو کنار هم کنترل می کنند .

به نظر توضیحشون راجب شرافت جالب بود اتفاق غول مرحله اخر باختن این مسئله پوله که بیشترین وسوسه او میاری اونارو میشه کنترل کرد ???

تنها دو قسمت از سریال هیولا مدیری را دیدم و در این دو قسمت چیزهایی را دیدم که کمی تو ذوق می زند؛ یکی از مواردی که در دهن بینندگان و حتی منتقدانی این سریال را بررسی کردند می چرخد، این است که به آن لقب «بریکینگ بد» ایرانی را داده اند. نمی دانم که دادن این لقب به معنای حسن کار است یا ضعف کار اما از دید من یک ضعف و یک کار کپی است قاسم خانی حتی به خودش زحمت نداده است که رشته معلم شخصیت شرافت که «شیمی» است را تغییر دهد که با شخصیت کاریزما والتر وایت شباهت پیدا نکند! پروسه داستان هم چیز تازه و منحصر به فرد در بازار سریال سازی جهان نیست؛ پروتاگونیست تبدیل به یک ضدقهرمان می شود! حتی از همین الان می تواند حدس زد که داستان چگونه به پایان می رسد. سریال هایی که مدیری می سازد ( جدا از شب های برره و قهوه تلخ که برترین آثار وی هستند و در تلویزیون ایران جاودانه شده اند)، همیشه به سراغ آدم هایی می رود که از جنس طبقات بالا نشین شهر تهران و آدم هایی مرتب و شیک پوش و بسیار مدرن نیز هستند. با این دیدگاه مدیری هیچ مشکلی ندارم اما.. ادامه متن در کامنت بعدی…

درست زمانی که بسیاری از مردم داشتند به سریال قهوه تلخ با تمام خوبی ها و بدی هاش خو می گرفتند و برای دیدن اون زمانی که مُد نبود شروع به خرید سریال کردند و آقای مهران مدیری به خاطر مسائل نامعلوم پایانی برای سریال قائل نشدند، بنظرم بزرگترین توهین رو به مخاطب خودشون کردند. اما هیچکدوم از کارهای خوب یا بد گذشته ایشون نمی تونه مانع از این بشه که اگر کاری خوب بود دوباره دیده بشه و ما مردمِ در رنج لحظاتی کوتاه بخندیم و بیشتر از اون شروع کنیم به نقد اون!
سریال هیولا با تمام اشتباهاتش، از جمله فروش شرافتی که طی سالها به دست اومده به آنی که شاید بزرگترین اشتباه سریال بود ادامه همدلی با داستان رو برای کسانی بارها در شرایطی بسا بدتر قرار گرفتند ولی خرده شرافتشون رو نفروختند سخت می کنه!
در جواب دوستی که مجرد بودن رو دلیلی برای عدم درک درست موضوع شرایط سخت می دونست باید بگم توی این مملکت مجردهایی هستن که جور خانواده ها رو چه مالی و احساسی به دوش می کشند و کسی هر گز نمی فهمه و هزاران بار، آزمایش شرافت شدند و پیروز بیرون اومدن و یا نه!
می خواستم بیشتر بنویسم اما نمی شه:)

من کاری به مدیری ندارم چه جور ادمی هست و نیست من فیلم رو میبینم و فیلم هم دقیق اتفاقات واقعی رو داره نشون میده.
نویسنده این مطلب هم کاملا معلومه که یک ادم یا خیلی بالا نشینه یا ادمیه که تمام صبح و شبش پای لپتاپش نشسته چون برای ۵۰ هزارتومان آدم میکشند نه اینکه شما همچین با تعجب میگی مگه میشه برای ۲۰۰ هزارتومن کسی کلیه شو بفروشه، حتما مجردم هستی؟
کلا کسی که می خواد همچین نقدی بنویسه باید خودش مبرا باشه از این مشکلات نه نویسنده ای که خودش دنیایی از مشکلاته
کجای فیلم گفته در قدیم باشرفا سرمایه دار بودن؟؟؟ دقیقا فیلم گفت از زمان مهدی قلی خان دیگه ما تمام داراییمون داره اب میره تا اینکه الان به هوشنگ رسیده و دیگه هیچی تهش نمونده و همینطور سبک زندگی ها هم متفاوت شده ، پس یعنی اگه ما برای کسی تعریف کنیم که در قدیم ماهی ۱۰ پرواز خارجی داشتیم و الان روزی ۱۰۰۰ یعنی اومدیم و به مردم سال ۴۵ بی احترامی کردیم که مردم بدبختی بودن؟؟؟

نمی دونم شما تو کدوم کشور ، قاره و یا سیاره زندگی می کنی اما هیولا داستان واقعی و طنز تلخ ایران و باستی هیلز نشینان ماست و خیلی ملموس و درد آوره ، نمی دونم شاید شما هم از اون تو سایه نشین هایی که همچین نقد بی معنی برای این کار ارزشمند نوشتی تا اون رو به حاشیه ببری ، افراد جامعه مون دارن رو به تاریکی می رن و این چیزی نیست که با سانسور و ندیده انگاشتن درست بشه باید درد ها رو دید و دست به درمان زد ، ممنون از مهران مدیری عزیز برای این سریال خوبش

بنظرم این کار با این بازیگرهای قوی یکی از بهترین کارهای جناب مدیری هست و نقش خودش عال و متناسب خودشه ،بعد از سریال شهرزاد این کار بسیار قوی و دوست داشتنیه و کلی حرف برا گفتن داره ،نقد شما راهم اصلا قبول ندارم ،واقعا جای همچین سریالی خالی بود و حتما تو تلویزیون اجازه ساخت چنین چیزهایی نمیدن و این کار مدیری کاملا هوشمندانه بوده ،از ایشان و گروهشان کمال تشکر را دارم

متاسفانه نگاه مدیری به توده مردم نگاهی از بالا به پایین و توام با نوعی تفرعن است که اصلا دلسوزانه نیست که هیچ بلکه تحقیرانه است. مردمی که فکر ذکرشام مسائل مادی و ظاهربینی است و حس و عاطفه هیج جایی دربینشان ندارد اگر هم از عاطفه استفاده میشود باز هم در جهت همان خواسته های مادیست آدمهایی هم که شرفشان را حفظ میکنند ذره ای همدلی برانگیز تصویر نمیشوند همچون پسر هوشنگ که حتی مادرش دائما او را پس میزند مادری که البته هیچ حس مادرانه ای ندارد و ذهنش را تماما روی مسائل مادی دایورت کرده است همچون مادرشوهرش که با خود میگویی اینها چه گونه این همه سال باشرافت بوده اند. در عوض بورژواها فهیم تر و جذابترند و چندان نگاه تحقیرآمیزی به شان وارد نیست و مخاطب، دست انداختنشان توسط فیلمساز را چندان حس نمیکند برعکس توده ی مردم. ضمن اینکه مدیری که از طبقه مرفه جامعه است طبقه متوسط را نمیشناسد و مرز بین طبقه متوسط و طبقه فقیر جامعه را نادیده میگیرد و بعضی شوخی ها مثل شیر آب سنسور دار یا ذوق مرگ شدن از خوردن لازانیا بیشتر به طبقه فقیر جامعه میخورد و استفاده از این شوخی ها در مورد این خانواده به شدت نچسب است.

این کار مهران مدیری بیشتر حدیث نفس است ؟ همان برنامه دورهمی با اسپانسرش و با تبلت هایش و مهمانهایش و هدیه های دریافتی از مهمان ها ؟ امثال مهران مدیری خیلی خوب هستند ؟ با همه هستند با هیچ کس هم نیستند ؟ کسی نیست از این ها بپرسد براستی اگر یک روز این اسپانسرهای میلیاردی شما را تحریم کنند ؟ شما چه خواهید کرد ؟اینکه مهران مدیری از بدبختی های صندوق ذخیره فرهنگیان جیبش را پر می کند خیلی کا رشاقی نیست ؟ماباید بنشینیم و به حال خودمان گریه گنیم ؟ چون اغلب اینها دنبال خر مرده ای هستند تا نعل طلایش را به ارمغان ببرند ؟خر مرده ممکن است زیاد باشد اما با نعل طلایی بندرت پیدا می شود ؟این ها در عزای ما شرکت می کنند ؟اما جز زحمت چیز دیگری برای صاحب عزا ندارند

مهران مدیری حقیقت رو گفته!! معلومه که تمام مسئولین دستشون در یک کاسه است!! این چیزی نیست که مردم نبینن و لمس نکنن یا کور باشن!! ۴۰ ساله همه مردم آگاه دارن می بینن و لمس می کنن هیچکدوم از مسئولان دیگه لیاقت مدیریت مملکت رو ندارن!! تاریخ انقضا هم گذشته!!

نقدتون تا جاهایی درسته ولی به یک مورد اینجا باید دقت کرد:
بیان کردن مشکلات و اشتباهات واضحی که از سوی مسئولین که روز به روز بیشتر گریبان مردم را میگیره هدف اصلی مهران مدیری بوده تا جنبه ی طنزش!
طنز فیلم مشکل دارد اما یکی از شکل های طنز بیان کردن مشکلات جامعه به شکل تمسخر است!
این فیلم تمام مسولان را زیر سوال میبرد ، کسانی که به قول منتقد ویجیاتو مانند انگل تکثیر شده هستند و استخدام کردن فرد دبیرستانی خنگ در سازمان به آن بزرگی که با پول قشر فرهنگیان زندگی پادشاهی برای خود دست و پا کردند دقیقا پارتی بازی را در ارگان های بزرگ را میرسونه و اینکه فردی که برای اینکار های مهم انتخاب میشود اصلا لیاقت و دانش آن مقام را ندارد…
این نوع بیان کردن به نوعی جرات میخواهد
کمتر کارگردانی جز مهران مدیری به نقد این مسائل میپردازد و جملات طنز قوی و ضعیف بودن فیلم رو نمیرسونه…

هرچند من همه ی کارای مهران مدیری رو دوس دارم اما بنظرم این سریال چیز جدیدی برای گفتن نداره و فقط بازی بازیگرا و طنزای کوچیک لحظه ایه که جالبش کرده و صد البته اسم مهران مدیری باعث شده من ببینمش
حس میکنم نظرم خیلی به نظر نویسنده نقد نزدیکه :))

اول از همه چقدر بد نقد کردید شما.
کاش نویسنده سریال رو با دقت بیشتری میدید و پیشنهاد میکنم برای نقد آثار هنری کسی رو انتخاب کنید که دید بهتری داشته باشه.
درمورد مدیری و نویسنده بله کاملا درسته تا اینجا در سطح کارای قبلی نبوده هرچند سعی کردن که از تکرار پرهیز کنن توی خیلی موارد.
در مورد مبحث تاریخی که مطرح کردید پیشنهادم دوباره دیدن اون قسمت هاست چون نشون داده شد که بعد از پاداش گرفتن به یه جای دور افتاده منتقل شد و کسی جای گزینش شد که رشوه بگیره و راه رو باز کنه. در واقع فقط در گذشته هم از روی ظاهر با انسان شریف خوب بودن رو نشون دادن.
با همه این تفاسیر این نقد کوتاه بدتون رو اصلا مورد قبول نمیبینم و اسم نقد رو روش نمیزارم.
کاش بچه های دیجیاتو به همون اندازه که توی نقد محصولات دیجیتال قوی بودن بچه های بخش ویجیاتو رو هم انتخاب میکردن حتی در مورد خودتون انتظار میرفت پیشرفت داشته باشین چون فکر میکردم تا حدودی با جامعه هنر آشنایی داشته باشید.

نقد شما هم مثل سریال تا اواسط بسیار خوب کاستی ها و اشکالات سریال را نشان داد اما از جایی که به مقایسه عهد قدیم و جدید می‌رسد کلا قضیه فرق می‌کند. انگار در مقام یک مسءول مملکتی می‌خواهید ثابت کنید که وضع آن قدرها هم بد نیست و در گذشته بدتر بوده و دامن این نظام را از اشکال و خطا و اشتباه پاک کنید. حال آن که موضوع بی رونق شدن شرافت، کمتر به حکومت و بیشتر به مردم و شرایط و سبک زندگی جدید برمی‌گردد. درست است که انبوه فساد و دزدی و فریبکاری و رشوه و تقلب از جانب بالادستی‌های حکومت شاهدیم و همین باعث می‌شود در یک سیستم فاسد آدمی به این نتیجه برسد که شرافت یعنی مفلسی. اما حتی همین فسادها از کجا شروع می‌شود؟ مگر همین مردم نیستند که از پایین به بالا می‌رسند با تربیت غلط و تبدیل به یک مسیول بی لیاقت یا فاسد می شوند؟ بهبود وضع زندگی و بالا رفتن توقعات و تمنای زندگی لوکس و عدم کشش منطقی اقتصاد برای یک شبه پولدار شدن، عوامل مهم تری در روی آوردن افراد به حرص و طمع و فاصله گرفتن از اخلاق و انسانیت است به نظر من.

دیگه تو هر ۱ دقیقه سریال ۱۷ بار کلمه “شرافت” به کار برده شده که دیگه رسما … در آوردند . یعنی مهران مدیری این بدترین کارش بود .

35
0
نظرت رو حتما بهمون بگو!x