نقد فصل دوم سریال Mindhunter – زیر پوست قاتلین سریالی

نقد فصل دوم سریال Mindhunter – زیر پوست قاتلین سریالی

پرونده قتل کودکان آتلانتا، چارلز منسون و هر آن چیز دیگری که انتظارش را داشتیم

۴ شهریور ۱۳۹۸ ۲.۷ ذخیره

ادموند کمپر (Edmund Kemper)، ملقب به «قاتل دانشجویان» در دهه ۷۰ میلادی، علاوه بر مادر خود ۹ دانشجو را به قتل رساند، سر آن‌ها را از تن جدا و با جسد بی‌جان آن‌ها رابطه برقرار کرد. شکی نداریم انسان می‌تواند از هر موجود و حیوان دیگری ترسناک و درنده‌تر باشد، اما واقعا چه باعث می‌شود یک شخص دست به ارتکاب چنین جنایات وحشتناکی بزند؟ آیا واقعا بعضی‌ها بدطینت و شیطان به دنیا می‌آیند یا دست سرنوشت و زندگی به خصوص مشکلاتشان در دوران کودکی آن‌ها را به هیولاهایی تبدیل می‌کند که حتی تصور اعمالشان غیر ممکن است؟

اینکه تصور کنیم قاتلین سریالی از ابتدا این شکلی بودند، بسیار راحت‌تر از آن است که بخواهیم آ‌ن‌ها انگیزه‌هایشان را درک و حتی به اجبار هم شده با چنین اشخاصی همدلی کنیم. اما در همان دهه ۷۰-۸۰ میلادی، دو تا از ماموران ویژه FBI به نام‌های جان ای داگلاس (John E. Douglas) و رابرت رسلر (Robert Ressler) برای پاسخ به این سوال ترجیح دادند همان راه سخت‌تر را در پیش گرفته و نتیجه تحقیقات آن‌ها باعث پایه‌ریزی واحدی به نام علوم رفتاری، شخصیت شناسی قاتلین و حتی ابداع اصطلاح «قاتل سریالی» شد. سریال مایندهانتر، یکی از شاخص‌ترین آثار نتفلیکس در چند سال اخیر که البته اسامی بزرگی چون دیوید فینچر و شارلیز ترون را به عنوان تهیه کننده در پشت خود دارد، اقتباسی از کتابی به همین نام و نوشته شده توسط خود جان داگلاس است.

بعد از غیبتی طولانی و تقریبا دو ساله، مدت کوتاهی است که فصل دوم Mindhunter (شکارچی ذهن) با ۹ قسمت منتشر شده. فصل نخست سریال با دست گذاشتن روی داستان جذاب شروع کار واحد علوم رفتاری و برداشت متفاوتش از ژانر جرایم حقیقی، توانست به یکی از بهترین‌های سال خود تبدیل شود. ولی آیا فصل دوم توانسته موفقیت گذشته را تکرار کند یا حتی فینچر و گروهش هم به طلسم دنباله‌ها گرفتار شدند؟ برای بررسی دقیق‌تر با ویجیاتو همراه شوید. راستی اگر از فصل اول چیز زیادی به یاد نمی‌آورید، خلاصه آن را پایین‌تر در ویدیو قرار دادیم.

آنا تورو در سریال مایندهانتر

اگر در آن زمره از افرادی قرار می‌گیرید که از داستان‌های جنایی و پلیسی لذت می‌برید و احتمالا هم بعد از پخش فصل اول ترو دتکتیو نتوانستید اثر مشابهی پیدا کنید؛ بگذارید همین ابتدا خیالتان را راحت کنم: مایندهانتر همان بهشت موعودیست که سخت در جستجوی آن هستید. اما اگر سلیقه و مذاق شما با چنین ژانری سازگار نیست، برای متقاعد کردنتان باید بررسی کامل‌تری داشته باشیم چرا که اعتقاد دارم ساخته نتفلیکس و فینچر آنقدر چندلایه و گسترده است که هر مخاطبی از تماشای آن همزمان میخکوب شده و لذت ببرد.

بهترین ویژگی فصل دوم مایندهانتر به عنوان یک دنباله، یکپارچگی تحسین‌برانگیزش در تمامی لحظات است. وقتی پای سریال‌های تلویزیونی چند فصلی به میان می‌آید، فصل نخست بیشتر حکم یک مقدمه را دارد و داستان اصلی تازه در فصل‌های بعدی است که شکفته می‌شود. اگر ساختار کلی داستان را چون یک درخت بزرگ در نظر بگیریم؛ فصل اول همان ریشه‌ و تنه درخت است و فصل‌های بعدی شاخه‌هایی هستند که باز شده و میوه می‌دهند. حالا مشکل اینجاست که در بسیاری از سریال‌های تلویزیونی وقتی نوبت به باز شدن شاخه‌ها و گسترده شدن داستان می‌رسد، تمرکز اصلی داستان از بین می‌رود. خوشبختانه فصل دوم Mindhunter به خوبی از پس این چالش بر می‌آید.

به خصوص با فصلی طرف هستیم که فورد و تنچ با چندین پرونده فعال دست و پنجه نرم می‌کنند، با قاتلین سریالی معروف دیگری چون چارلز منسون هم صحبت می‌شوند و زندگی شخصی کاراکترهای سریال هم زیر ذره‌بین قرار می‌گیرد. اما با این وجود مایندهانتر حتی لحظه‌ای پیچیده، نامفهوم یا گنگ احساس نمی‌شود. خط داستانی اصلی با تمامی زیر و بم‌هایش درست و هدفمند جلو می‌رود و به خوبی با شخصیت‌پردازی کاراکترها و داستان‌های فرعی آن‌ها هماهنگ و هم‌راستاست.

پرونده قتل کودکان آتلانتا

پرونده قتل‌های آتلانتا - مایندهانتراین بار در فصل دوم، تمرکز اصلی روی پرونده بسیار پر سر و صدای قتل‌های کودکان در آتلانتا است و بر خلاف انتظار بسیاری، BTK یا همان دنیس ریدر (Dennis Rader) همچنان در پشت پرده اتفاقات حضور کمرنگی دارد و بعید هم می‌دانم تا پیش از فصل‌های انتهایی، نویسندگان به شکل مستقیم به آن بپردازند.

اما پرونده آتلانتا که در مدت زمان سه ساله آن حداقل ۲۸ کودک و بزرگسال به قتل رسیدند، هم به عنوان زمینه اصلی این فصل درگیرکننده است و هم این فرصت را در اختیار سازندگان قرار می‌دهد تا معضلاتی چون تبعیض نژادی را به درستی نشانه بروند و در خلق دوباره اتمسفر آن دوره زمانی غوغا کنند. مایندهانتر در به تصویر کشیدن اشتباهات مقامات دولتی، کثافت‌کاری‌های سیاسی، نقش احتمالی سازمان کو کلاکس کلان و اختلاف‌های نژادی در این پرونده کم کاری نمی‌کند و نتیجه‌ای را تحویل مخاطب می‌دهد که شاید راضی کننده و خوشایند نباشد اما خود حقیقت است.



تغییر درست نقش‌ها

هر چند هولدن (شخصیتی که الهام گرفته از جان داگلاس است) نقش اصلی را در جریان این پرونده دارد اما بر خلاف فصل قبلی که او نقش اول سریال به حساب می‌آمد و همکارش بیل تنچ بیشتر تکرار همان نقش کاراگاه دوم ترو دتکتیو بود؛ حالا تمامی نگاه‌ها به زندگی شخصی بیل و دکتر کار معطوف می‌شود و باید اعتراف کرد بیل تنچ با ایفای نقش فوق‌العاده هولت مک کانالی (Holt McCallany) ستاره اصلی این فصل است. این تغییر در اولویت شخصیت‌ها نه تنها اهمیت نقش‌های دیگر را بالا برده و از تبدیل آن‌ها به کاراکترهایی سطحی و ظاهری جلوگیری کرده، بلکه به جرات خط داستانی فرعی این دو شخصیت و زندگی آن‌ها به مراتب جذاب‌تر و بهتر از ماجراهای هولدن با معشوقه سابقش در فصل اول است که ظاهرا بیشتر تلاش داشت تا به اجبار چهره‌ای انسانی به کاراکتر خاص فورد ببخشد.

ابتکار دیگر این فصل را که به نحوی در ارتباط با همین تمرکز سریال روی شخصیت بیل است، باید به پای ترکیب کردن درست و کاملا مناسب واقعیت و خیال نوشت. مایندهانتر از داستانی واقعی اقتباس شده و همه پرونده‌های آن با تمامی جزییاتش مطابق بر واقعیت هستند. اما ساخته معمایی-جنایی نتفلیکس به هیچ‌وجه یک مستند نیست، اصلا در همان وهله اول هر سه شخصیت اصلی سریال اسامی متفاوتی دارند و در بهترین حالت پرتره و الهامی از شخصیت‌های واقعی کتاب به حساب می‌آیند. اما تیم نویسندگان و فینچر به خوبی می‌دانند چطوری از المان‌های فیکشن در بطن داستان واقعی خود به خوبی استفاده ببرند.

بزرگترین پیچش داستانی این فصل که مربوط به بیل و رابطه‌اش با خانواده می‌شود، کاملا خیالی است و تنها از ذهن تیم نویسنده سریال نشات گرفته اما این خلاقیت و خط داستانی فرعی خود به قدری جذاب و کاملا هماهنگ با اتفاقات واقعی سریال است که تعجبی نمی‌کنم اگر شما هم بعد از تماشای سریال به اینترنت رو بیاورید تا مطمئن شوید. مشخص نیست چنین المان‌ها و خلاقیت‌هایی در فصل‌‌های بعدی تا چه حد تکرار خواهند شد و آیا سریال به منبع اقتباس خود وفادار می‌ماند یا خیر اما اگر همه آن‌ها چنین هوشمندانه و با ظرافت پیاده‌سازی شوند، Mindhunter در کنار بهترین بودن در ژانر خود، می‌تواند متفاوت‌ترین هم باشد.

این‌ها تازه برگ‌های برنده‌ای بودند که Mindhunter بعد از دو سال در فصل دوم خود رو کرده است چرا که نقاط قوت فصل پیش نیز همچنان و حتی بهتر در این فصل به قوت خود باقی ماندند. مایندهانتر یکی از معدود سریالی‌هایی به شمار می‌رود که تقریبا تاثیرگذاری تک تک اپیزودهاش را مدیون جادوی دیالوگ است. در همان فصل اول وقتی اد کمپر با ادبیات پیشرفته و سطح بالایش جزییات قتل‌هایش را تعریف می‌کرد، بر خلاف تمامی سریال و فیلم‌های سینمایی دیگر هیچ خبری از فلش‌بک و روایت تصویری نبود.

چارلز منسون
چارلز منسون
دنیس ریدر (بی‌تی‌کی)
دنیس ریدر (بی‌تی‌کی)

بیوگرافی شخصیت ها

دیوید برکوویتز
دیوید برکوویتز
پل بیتسون
پل بیتسون
این روند در فصل دوم هم به بهترین شکل ممکن ادامه دارد، بخش عمده‌ای از فصل به مصاحبه هولدن و تنچ یا دکتر کار و گرگ (عضو دیگر و نه چندان ماهر تیم) با قاتلین سریالی می‌گذرد. به بیان بهتر، در بیشتر اوقات یک لانگ شات داریم که چند نفر رو به روی یکدیگر نشسته و بازیگرانی که به شکلی غیرقابل باور بی‌نهایت شبیه قاتل واقعی هستند، از زندگی شخصی، انگیزه‌ها و جزییات قتل‌هایشان می‌گویند و این دیالوگ‌ها از هر صحنه گرافیکی و خون‌آلود دیگری، خشن‌تر و تاریک‌تر است.

اندازه قاب عجیب و نامتعارف Mindhunter نیز به بهتر دیدن و درک کردن حرکات صورت و ارتباطات غیرکلامی کمک شایانی می‌کند و اینگونه نویسندگان و کارگردان با دیالوگ‌ها و حرکات بدنی بازیگرها داستان‌سرایی می‌کنند، داستان‌هایی که در پوست و استخوان مخاطب نفوذ می‌کند. زمان‌هایی هم که بیرون از چهار دیواری‌های زندان و مصاحبه با زندانی‌ها می‌گذرد، با همان شات‌های هنری و تکنیک‌های فیلمبرداری زیبا و دوست‌داشتنی فینچر مواجه هستیم که مشابه آن‌ها را در فیلم‌هایی چون Seven و زودیاک دیده بودیم؛ نماهایی از بالا و دید پرنده، پالت‌های رنگی تاریک و رمزآلود و کلوزآپ‌های به موقع که هیچ‌وقت تکراری نمی‌شوند.

تنها عنصر باقی مانده برای تکمیل معجزه سکانس‌های سریال، موسیقی است که آن هم وظیفه خودش را تمام و کمال انجام می‌دهد. افکت‌های صوتی و موسیقی‌های بی‌کلام در ایجاد تعلیق کاملا موفق هستند و در انتخاب ترانه‌های لایسنس شده هم واقعا باید به سلیقه و ذوق تیم هنری تبریک گفت چرا که انگار هر کدام درست مخصوص همان اپیزود سروده و خوانده شدند.

بنابراین به عنوان سخن پایانی باید بگویم نه تنها Mindhunter در فصل دوم موفقیت قبلی را تکرار می‌کند، بلکه انتظارات ما را همراه با خود به سطحی بالاتر می‌برد. اگر در فصل قبل می‌شد به برخی خرده‌پیرنگ‌ها و پردازش شخصیت فورد ایراد گرفت، فصل دوم حداقل برای من هیچ جایی برای ایراد نمی‌گذارد. تنها مشکل این است که می‌ترسم مجبور شویم برای فصل بعدی دو سال دیگر منتظر بمانیم.

برچسب‌هانتفلیکس
کپی شد https://vgto.ir/sw
نظرات (۷)
2.7 3 امتیازها
امتیاز مطلب
مشترک شدن
اطلاع رسانی کن
7 دیدگاه
جدید ترین
قدیمی ترین بیشترین امتیاز
دیدگاه درون خطی
نمایش تمام نظرات

من بر خلاف دوستان معتقدم فصل دوم خیلی جذاب تر از فصل اول بود. فصل اول هیجان کمی داشت و بیشتر به مسائل علمی می پرداخت که اگر کسی این اطلاعات رو به واسطه ی شغل یا تحصیلات یا مطالعاتش میدونسته، دیدن فصل اول براش انچنان تازگی و جذابیتی نخواهد نداشت.

فصل اول کشش بیشتری داشت ولی داستان به نظرم به همون قوی فصل اوله. و شخصیت ها واقعا واقعی و انسانی اند. اونقدر تخیلی نشدن که آدم نتونه باورشون کنه. و اینکه حقیقت رو به طرز جذابی نشون میدن که از خود حقیقت دور نیست و واقعا مجبورمون میکنه به دنیا واقعی فکر کنیم.

به نظرم این فصل افت بزرگی بود
کشش فصل اول رو نداشت
از طرف دیگه حس معمایی نداشت. یعنی اتفاق خاصی نمیفته و برای گیر انداختن قاتل هم هوشمندی خاصی به خرج نمیدن. خلاصه آدم رو هیجان زده نمیکنن 🙂 البته چون اقتباس از داستان واقعیه میشه تا حدودی این مساله رو توجیه کرد.

من فصل اول رو همیشه به عنوان یکی از بهترین فصول سریالی که دیدم معرفی میکنم.
ولی این فصل به نظرم معمولی بود.

فصل دوم دوتا ایراد داشت،اول خونه قاتل سیاهپوست که با پدر مادرش زندگی میکرد، چطور اون قتلها رو تو خونه انجام میداد،بدون جلب توجه؟؟؟و هیچ گفتگویی با پدر و مادر قاتل و بازجویی نبود

بر خلاف فصل اولش اون هیجانی که به مخاطب باید القا بشه به نظرم نشد و خیلی کم کاری شده بود توی این فصل . کلا از فصل دومش خیلی راضی نبودم

همین الان فصل دوم دیدم واقعا عالیه سریالش

من هنوز این فصل سریالو ندیدم و یه سرچی زدم تو نت که ببینم نقد فصل دوش اومده یا نه که دیدم شما غوغا کردید تا حدودی برای اینکه اسپویل نشه برام خوندم و دیدم که یا خدا چقدر این متن کامله دمتون گرم

7
0
نظرت رو حتما بهمون بگو!x