سریال هیولا با همه «بسیار بسیار بسیار مهم بودنش» (به زعم سازندهی بااعتماد به نفسی که «با همین تاکید» خودش را تحویل گرفته) به پایان میرسد؛ اما چه پایانی. آیا ما با یک آب بندی تمام عیار روبرو هستیم که روی قسمتهای قبلترِ سریال را سفید کرده است؟ یا با پایانی بامعنا و خاص طرفیم که نشان از شجاعتِ نویسندگان و فیلمساز دارد؟ ویجیاتو را در نقد سریال هیولا همراهی کنید.
- کارگردان: مهران مدیری
- نویسنده: امیر برادران، پیمان قاسم خانی
- بازیگران: فرهاد اصلانی، مهران مدیری، شبنم مقدمی، گوهر خیراندیش
قبل از بررسی قسمت پایانی سریال بهتر است یک مرور کلی بر ماجراها و پیامهای آن داشته باشیم تا از مهم بودنشان بیش از پیش مطلع شویم:
دوران کسادیِ شرافت است. هوشنگ شرافت اگر از پولهای تقلبی استفاده نمیکرد و زیر بار پیشنهاد کامروا نمیرفت، تا کمتر از ده سال، باید در کنار خیابان چادر میزد و احتمالا مادرش هم از بیدارویی میمُرد. در عصرِ متقلبها هیچ چارهای جز متقلب شدن نیست. بنابراین طبق ضرب المثلِ «دیگی که برای من نجوشه میخوام سرِ سگ توش بجوشه» هوشنگ دست به انتخاب میزَنَد و پا به جاده «بیشرفی اجباری» میگذارد. این پسوندِ «اجباری» نکته کلیدی ماجراست و آن را برای ادامه بررسی در خاطر داشته باشید که با آن کار داریم.
هر چند که با وجود سعی نویسندگان بر ایجاد کردنِ این فضای جبری اما همچنان اوضاع انقدرها هم جبری از کار درنیامد و امکان قرض کردن آن مقدار نه چندان زیاد برای داروی مادر یا دریافت وام برای پول پیش خانه (ایدههایی که اکثرمان به سراغش میرویم) همچنان وجود داشت. در واقع این ناچاری با اجرایی نه چندان باورپذیر همراه بود و جا داشت که معلمِ دست پاکِ ما که جد بر جد شرافت را به هر چیزی ترجیح دادهاند، تا مرز مجبور شدن واقعی پیش برود و بعد تن به تقلب دهد. بگذریم.
از جایی به بعد هم دست هوشنگ شرافت به کجی و دهان خانواده ندید بدیدش به غذاهای آنچنانی عادت کرد. برای همین دیگر نمیتوانستند مثل خیلی از ما که در یک خانه کاملا معمولی زندگی میکنیم، به زندگی معمولی ادامه دهند. بنابراین طبق ضرب المثل «آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب»، خاندان شرافت به خاندان کثافت تغییر نام میدهد.
آیا در شرایط ناچاری مجبور به تقلبیم؟
آیا بعد از مجبور شدن به تقلب، مجبور به ادامهی تقلبیم؟
آیا بعد از ادامه تقلب، راهی برای توقف هست؟
آیا اصلا ایده توقف، ایده خوبی است آن هم وقتی چراغهای بعضی مسئولان همچنان خاموش است؟
سریال از این جهت مهم است که این سوالات را در ذهن مخاطب ایجاد میکند؛ مخاطبی که در شرایط سخت اقتصادی در حال گذران زندگیِ پر استرسی است. اما آیا سریال به این سوالات مهم جوابهای مهمی هم میدهد یا نه؟ با توضیح بعضی جزییات شروع میکنیم و به بررسی کلیات میرسیم.
ای کاش مهران مدیری دست از سر کچل پدرخوانده بردارد
گاهی در یک سریال یا فیلم کمدی با یک ارجاعِ کاملا بامزه و دلچسب به فیلمهای تاریخ سینما روبرو میشویم و کلی هم ذوق میکنیم. گاهی هم به شکل ناگواری این ارجاعات صورت میگیرد.
موزیک درخشانِ فیلم پدرخوانده، به صورت زیر متن صحبتهای هوشمند و مادرش را همراهی کرده و دیالوگهای مضحکِ آنها را بدرقه میکند. مهران مدیری در سریال مرد هزارچهره نیز سراغ پدرخواندهسازی رفته بود (آنجا بدک نبود) اما گویا از این کار خسته نمیشود و تا به طور کامل موسیقی نینو روتا را به وسع خودش به استهزا نکشد از پای نمینشیند. آن قسمت از مغز که وظیفه ایدهسازی را برعهده دارد در مغز مدیری و دوستان نویسندهاش of شده است وگرنه این همه تکرار اصلا طبیعی نیست.
از طرف دیگر نیز میبینیم که در این قسمت از سریال چندین ارجاع هم به فیلمها و موزیکهای قدیمی ایرانی میشود. علاقههای نوستالژیک دستاندرکاران سریال گویا قرار است بیدلیل و بادلیل با مخاطبان به اشتراک گذاشته شود.
پینوشت: از جمله تکرارهای زنندهای که در این سریال دیدیم، مربوط به نقشی است که به محسن قاضی مرادی بازیگر پیشکسوتِ تئاتر، سینما و تلویزیون داده بودند. تا چند بار بینندهها باید به حرکات دهان و صورتِ این بازیگر که در وضعیتِ سخت بیماری به سر میبرد، میخندیدند تا مدیری و قاسمخانی دست از به سخره کشیدن او به اسم بازیگری بردارند؛ نقشی که به این بازیگر داده شد اصلا نقش نبود. این مدل ایدهها در واقع چیزی نیست جز ضد- ایدههایی که الان دربارهاش صحبت کردیم.
میخوای معلم بشی؟
شاید مطلبی که پیش از این با عنوان «از پراید تا شاسی بلند در 24 ساعت» را در نقد سریال هیولا نوشته بودم خوانده باشید. قصد ارجاع به مطلب خودم از روی خودشیفتگی ندارم بلکه قصدم اثبات یک موضوع حیاتی است. در آن مطلب صریحا گفتم که نویسندگان و شخصِ مهران مدیری، برای نابودی منزلت و شانِ معلم کمر به همت بستهاند. کاری با آن مدل معلمهای بیسواد بیمسئولیت و عقدهای ندارم. اما اینجا عرصه تصویر است؛ عرصه مطلقسازی و تعمیم دادن. معلمِ این سریال، هوشنگ شرافت است که به سمت هر چه حقهبازتر شدن پیش میرود. معلمهای دیگر نیز لودههایی معترض بودند و به راحتی توسط کامروا مدیریت میشدند.
نویسندگان به مسئله هنر که رسیدند نقاش خوب را هم در مقابل نقاش بد وارد ماجرا کردند اما بغض و بدبینی نسبت به معلم از همه عروق سریال بیرون زده است. حتی در آخرین قسمت از سریال این موضوع را علنیتر از همیشه بیان میکنند. جایی که پسر هوشنگ بخاطر معلم شدن توهین و توبیخ میشود در حدی که انگار گفته که میخواهد یک قاچاقچی شود. این موضوع بدترین پیام سریال محسوب میشود.
بررسی دو پایان
(برای خواندن ادامه مطلب، حتما قبلش سریال را دیده باشید) گاهی دیده میشود که نویسندگان کمذوق و سلیقه ما که تعدادشان هم اصلا کم نیست، برای فرار از پایان خوش که گویی حالشان را بر هم میزند، به پایانهایی متوسل میشوند که نه تنها ناخوش که نامناسب، نامتوازن، نامرغوب و نازیبا است.
لطفا به این دو ایده برای پایانبندی دقت کنید:
یک: کامروا دستگیر میشود پلیسها تمام مال و اموالش را ضبط میکنند و نوچههایش نیز به عقوبت اشتباهاتشان میرسند. در این بین هوشنگ نیز متوجه کارهای بدش میشود و سعی میکند به شرافت سابقش برگردد و گذشتهاش را جبران کند.
دو: کامروا قلفتی از دست قانون میرَهَد و بیگناهی جای او به زندان میرود. پسرش نیز به مثابه یک مایکل کورلئونه (البته دور از جونِ این کاراکتر فوقالعاده) بر صندلی پدر مینشیند. هوشنگ نیز که بیشرفی زیادی به او مزه کرده به رویهاش ادامه میدهد.
قابل پیشبینی است که عدهای بگویند ایده اول کلیشهای و ایده دوم شجاعانه، منتقدانه و خلاقانه است. اما باید به شما بگویم که این کلیشه همچنان از پایانهای ثابتِ بسیاری از فیلمها و سریالهای امریکایی به حساب میآید؛ فیلمهایی که موظفند ساختارهای کلیِ یک کشور را تایید و تثبیت کنند. اگر هم نقدی به سیستم وارد میکنند شامل حالِ همه آدمهای آن سیستم نمیشود.
از آنجایی که جریانِ غالبِ حاکم بر سریالسازی یا فیلمسازیهای ما جریانِ ایده دوم است و اتفاقا کمتر شاهد ایده اول (مگر به بدترین و شعاریترین شکل ممکن) هستیم باید بگویم اوج بیخلاقیتی و شنا در جهت حرکت آب را در این پایان دیدیم. ایده «بیشرفی تنها راه ممکن برای زندگی در جامعه ایران است» و «”هیچ” عدالتی وجود ندارد» و «غلبه بر شرایط شدنی نیست»، اصلا ایدههایی نیست که به تازگی به گوشمان خورده باشد.
گویا قرار هم نیست که نکته مثبتی از جامعه به چشم آقایان نویسنده بیاید چون مُد در سیاهنمایی و شخمزنی جامعه است. میشود درک کرد که چرا معلمان در نهایت هم به حقشان نمیرسند اما اینکه خبری از دستگیری هیچ کدام از اعضای چندش آورِ هیئت مدیره هم نیست دیگر زیادهروی به نظر میرسد. داوود و چمچاره و عیالهایشان هم، به محض ایجاد شدنِ موقعیتِ تیغزنی به سمت «کامرانِ کامروا شدن» پیش رفتند، دقیقا مثل هوشنگ.
حتی یک پنجره کوچک هم در این سریال باز نیست که نوری به داخلش بتابد. این کجایش خوب و خلاقانه و ناب است؟ این ایده همان اندیشهی کلیشهایِ تمام کسانی است که بیشترین جوایز جشنوارههای خارجی را بدست آوردهاند و بعضی از آنها اتفاقا خیلی هم از مهران مدیری بهتر این کار را انجام دادهاند. تمام پیام مهمِ این سریال این است: جامعه ایران باید در حالتِ نق زدن و ناامیدی از تغییر باقی بماند چرا که نه عدالتی باقی مانده و نه انسان باشرفی.
پس جواب سازندگان سریال به کسانی که به بیراهه میروند این است که: «دوست عزیز، شرایط این را از هوشنگ میخواهد. پس وقتی او به دل ماجرای بخور بخور میرود، دیگر نمیتواند از آن خارج شود. میفهمی زیر زبونش مزه کرده یعنی چه؟» یعنی معلم هم به راه راست برنخواهد گشت چه برسد به آدمهای عادیتر جامعه که نماینده فرهنگ و ادب و آموختن هم نیستند؛ ببینید که هوشنگ چطور یک پنجاه هزار تومنی تقلبی را به شکلی تحقیر آمیز از زباله برمیدارد. این کاراکتر خودش را بکشد هم نمیتوانیم اسمش را هیولا بگذاریم. او یک نوچهای بیش نیست که از گوشه و کنارها به سبک شغالها تغذیه میکند. در ادامه نیز باید به عنوان وردستِ آدمهایی مثل هوشمند به کارش ادامه دهد.
ارشادگرانِ رسانهای تا الان کجا بودند
بارها دیده و شنیدهایم که وقتی سریالی آنطور که باید به پایان نمیرسد، بعضی مسئولان مربوطه دهان به سخن باز میکنند که «این، آنی نبود که باید میبود» اما کاملا واضح است که سریال 19 قسمتی سریال هیولا غیر از این ایدهای که همگی ملاحظهاش کردیم، به هیچ شکل دیگری نمیتوانست به پایان برسد.
اگر مَد نظر این مسئولان (نزدیک به حدس) چیزی شبیه به ایده اول است که در تیتر بالا به آن اشاره کردیم باید رک و راست بگویم که متنبه شدنِ هوشنگ آن هم در یک قسمت «به صورت کاملا ناگهانی» و با این اجراهایی که ما دیدیم، قطعا چیز نچسبی میشد. ناظران باید حواسشان به قسمتهای قبلی میبود و پای آنها مینشستند تا اینطور غافلگیر نشوند.
از طرف دیگر با این مدل پایانبندی، آنچه بیشترین اهمیت را پیدا میکرد قدرت قانون و پلیس بود. از آنجایی که در طول سریال جز تحقیر و عقب افتاده نشان دادنِ سیستمِ قضایی و پلیس چیزی ندیدیم، بنابراین سریال اگر هم از بیرون به او دستور میدادند که کمی به شعور پلیسها احترام بگذارد باز هم نمیشد و سفارشی بودنش زیادی توی چشم میآمد.
پس طبق روند همیشگیِ سریال، باید هم شاهد قِسِر در رفتن کامروا و تداومِ سبک زندگیِ اشرافی و بزن در روییِ این مدل آدمها میبودیم تا بیش از پیش بر حسِ بیعدالتی مخاطبان دامن زده شود و کمدیِ سیاهِ مدیری نیز کامل شود. اصلا سریال برای چنین مقاصدی ساخته شده است. بنابراین انتظارات مسئولان مربوطه برای پایانبندی سریال، مثل خرید هندوانه ابوجهل به شرط چاقو است.
یک کمدین اگر خودش بخندد هیچکسِ دیگری به او نخواهد خندید
قسمت پایانی سریال هیولا هیچ چیز ندارد مگر یک گروگانگیری و چند صحنهی اضافی که به بدترین شکل ممکن نوشته و اجرا میشوند. درگیریها همگی بلااستثنا در خارج از قاب رخ میدهند. ای کاش حس میکردیم که مدیری توان نشان دادنِ درگیری را دارد و از این حربه استفاده کرده تا بر واکنشهای دیگران نسبت به درگیری تاکید کند. اما شخصا مطمئنم که سریال هیولا که مطلقا دیالوگمحور جلو رفته و در ارائه تصاویر تازه یا هیجانسازیهای حداقلی بسیار تنپرور است، توان نشان دادن یک کتککاری جالب یا یک تعقیب و گریز خوب را ندارد؛ چه در کارگردانی و چه در نویسندگی.
اتفاقا بخاطر همین عملیات سرِهمبندیِ صحنهها است که دست کارگردان رو میشود؛ کارگردانی که فقط و فقط به دنبال بیان چند دیدگاه شخصی راجع به جامعه امروز است و حوصله شخصیتپردازی، داستانپردازی و موقعیتسازیهای جذاب را ندارد. مدیری میخواهد به سرعت حرفش را بزند و به سراغ ساختن شبنشینیهای سلبریتیمحورش برود.
یادتان بیاید که چطور داوود خطاب به چمچاره، جملاتش را درباره نقشه نجات، چندین و چند بار تکرار میکند. چطور دم دستترین حرفها برای گذراندنِ جاده به هوشنگ و همراهانش داده میشود. چطور صحنههای برملا شدنِ دروغ کامروا و اعتراض معلمان به سرعت باد و بدون هیچ منطقِ درستی پشت سر هم ردیف میشوند. کاملا مشخص است که نویسندگان هم دقیقا مثل داوود و چمچاره به لکنت افتادهاند و دیگر توان نوشتن حتی یک دیالوگ یا موقعیت بامزه را ندارند. گرچه تا به اینجا نیز بارها نشانههای تکرارهای بیاساس را در این سریال دیده بودیم. اینبار بلااستثنا همه دیالوگهای این قسمت بد و بینمک و شدیدا تکراری هستند.
اوج توان مهران مدیری به عنوان کارگردان، رفتن از این اتاق به آن اتاق و از این خانه به آن خانه است. کامروا با آن همه ادعایش حتی انقدر نمیفهمد که گروگانها را به محلِ کار هوشنگ نبرد و حداقل بیش از یک نفر را برای نگهبانی از آنها بگذارد. اما از آن طرف همین کامروای ناتوان در پذیرایی از مهمانانِ اجباریاش، جوری سرِ قانون و قاضی را کلاه میگذارد که حتی ویتو کورلئونه هم نتوانسته بود. شاید هم، گوشهی سبیل اهل فن را در امر قضاوت چرب کرده که زندان دو روزه را برایش تبدیل به خانهی دوم کردهاند.
کمدی واقعا ارتباطی با ابله فرض کردن مخاطبان ندارد. وقتی همه چیز روی هواست و برای لودهبازی نوشته شده، دیگر آن پلانِ اسلوموشِ هوشنگ با یک موسیقی گوشنواز که مثلا میخواهد از ادامهدار بودن زندگی هیولایی او برایمان بگوید، هیچ ارزش هنری و محتوایی ندارد. حتی گروگانگیری به قدری توسط دو زنِ همیشه در صحنه (شهره و مینا) کاریکاتوری میشود که نمیتوانیم از هوشنگ توقع داشته باشیم از ترس تکرار نشدن این خطرات دست از کارهایش بردارد. میتوان به راحتی گفت که بیمزهترین، خستهکنندهترین، پیامزدهترین و وارفتهترین قسمت سریال هیولا همین قسمت نهایی است.
پازلِ تحقیر کامل شد
نکند که نویسندگان واقعا فکر کردهاند ما را در سکانسِ «هوشنگ و سطل زباله» غافلگیر کردهاند؟ آدمی که در راه سوءاستفاده از یک پیرمرد نقاش قدم برداشته و به هیچ صورتی مگر (گروگانگیری خانوادهاش) از مسیر جاده شمال باز نمیگردد و تابلوی شرافت را برای صدمین بار لعن و نفرین میکند، طبیعی است که انداختن پول تقلبی در سطل آشغال هم، نمایشِ کوتاه و غیرسرگرم کنندهای از سوی اوست که فقط زودباورها باورش میکنند.
آخرین پلانِ سریالِ مهران مدیری که دوربین کج میشود تا سقوط هوشنگ را نشان دهد، زیادی دیر اتفاق افتاد و اطواری بیش نیست. هوشنگ همان موقعی سقوط کرد که به «انتخاب خودش» پیشنهادهای بعدی و بعدی کامروا را برای داشتن یک زندگی شبه اشرافی، میپذیرفت.
متاسفانه این کاراکتر «به هیچ عنوان» مورد محبت و رحمِ سازندگانش قرار نمیگیرد که بتواند بالاخره سرش را به عنوان یک معلم بالا بگیرد. در واقع برداشتن پول تقلبی از زبالهدان، اوج تحقیر او است. اینکه چرا اصرار بر این است که یک معلم علاوه بر صفت کثافت، به ورطه دیاثت هم بیفتد عجیب است و قابل تامل.
«فیلمساز حتی یک درصد هم به بالادستیها باج نداده» این عبارت شاید به ذهن بعضی از طرفدارانِ مدیری خطور کرده باشد. اما درستش این است که بگوییم فیلمساز حتی یک درصد هم برای خانواده ایرانی، معلم ایرانی، پلیس ایرانی، قاضی ایرانی، فرزند دهه هفتادی و هشتادیِ ایرانی و طبقه متوسطِ ایرانی اعتبار و آبرو قائل نبوده است؛ حتی یک درصد.
امیدوارم به زودی شاهد سریالهای کمدی- انتقادی «به معنی درست کلمه» باشیم تا بالاخره سقوط اشرافیگری و زالوصفتی را در آنها ببینیم؛ آنموقع است که کم کم میشود به تغییرات اجتماعی نیز امیدوار بود.
برای خواندن نقدهای دیگر ویجیاتو از این سریال، به لینکهای زیر سر بزنید:
در ضمن، در جواب به کسایی که فکر میکنید فیلم حتما حتما باید یک مقصوی داشته باشه، این کاملا غلطه.
سینما و فیلمسازی چیزای جادویی هستند که برای به تصویر کشیدن افکار به کار میره. اسمش هنر فیلمسازیه.
البته داشتن مقصود و مفهوم تو فیلمم خیلی خوبه. اما نه اینکه اینطوری خیلی ضایع بیاد این پیام رو بگه تا ما بگیم به به چه فیلم قشنگ و خوبی و با معنایی.
چه نقد مزخرفی بود :| ما که خیلی خندیدم. ولی جالبه. این اثار تو imdb امتیاز خوب می گیرند، توی سایت های ایران با فشار فراوان تخریب! من که سر هیولا خیلی خندیدم و پایان خیلی جذابیم داشت. و فکر کنم شما فکر کردید با گفته شدن چنین مورادی در فیلم هدفش رواج این موارد بوده!!!! اون سکانیی که مامانش میگه نمیخواد معلم شیی، داشت کنایه مزد که الان پدر مادرا متاسفانه اینطوری فکر می کنندو به مشکلات داشت کنایه میزند. هر خط از این نقد رو میخوندم احساس سیاهنمایی میکردم. فکر کردید هدف این فیلم تحقیر ایران بوده!؟؟؟؟ خیر، زدن ترک هایی به سیستم مدیریتی کشور بوده. الان من نقد می کنم از سیستم اموزشی کشور و میگم که واقعا سیستم اموزشی ما جز بدترین سیستم های اموزشی دنیا ست. حالا هدفم تحقیر اموزش و پرورش و مسئولینه!؟؟؟؟ نه، هدفم اینه ترک هایی بخوره به این سیستم خراب. کلا شما نقد رو با سیاهنمایی اشتباه گرفتید. نقد یعنی گفتن خوبی ها و بدی های یک اثر یا ایده + گفتن راه های برای درست مشکلات فیلم
راجب اینکه برای معلم احترام قائل نشدن و میخوام این شغل رو کم ارزش نشون بدن در سریال مقصرش کارگردان یا نویسنده نیس. اون مادری که تا پسرش میگه میخوام معلم شم واکنش تندی نشون میده برای این نیس که معلمی بده معلم بودن توی جامعه ما بد با اون حقوق بخور نمیر.. در واقع نخواستن معلم رو کم نشون بدن خواستن ارزشی که برای یک معلم قائل میشن توی کشور ما تو نظام ما رو نشون بدن
ممنوم بابت نقدی که کردی هرچند کامل نبود. در ضمن نمیدونم چرا دوستان توی کامنت ها انقدر موضوع رو شخصی نگاه میکنند. همه دنبال متهم کردن نقاد هستند ولی از خود مطلب فاصله گرفتند. به هر حال به عنوان کسی که خیلی سریال ایرانی نگاه نمیکنه ولی کارهای آقای مدیری رو دیده و البته خصومت شخصی هم با آقای مدیری (!!!!!) نداره، موافقم که یکی از آبکی ترین پایان های یک سریال بود، و بعد از این همه کاراکتر پردازی و نشون دادن رابطه اون ها بین هم (هر چند به تکراری بود و شخصیت ها هیچ وقت واقعا به چالش کشیده نمیشدن) ، بعد از پایان قسمت آخر رسما به شعور مخاطب توهین میشه. (اگر هم بهتون توهین نشده که همینجور خوشحال زندگی رو ادامه بدید). کسانی که بعد از خوندن نقد بهشون بر میخوره فرقی با دولتمردان توتالیته ندارند. اگر قرار بود فیلم یا سریال اینجوری نقد نشه که اصن اسمش نقد نبود. دور هم جمع میشدیم از محصول تعریف میکردیم آخرش هم شربت و شیرینی میدادیم که همه راضی و خرسند باشن، به جای کسی هم برنخوره (!).
اقا به نظر من که خیلی این فیلم قشنگ بود و بهترین سریالی که تا الان دیدم همین بود ولی گرچه این فیلم کمدی هستش و خنده دار ولی در عین حال فیلمه خیلی درناکیه واقعا گریه داره که ما همچین مملکتی داریم که توش شرافت. وانسانیت پچیزی ارزش نداره به نظر من آقای مدیری دیگه بیشتر از این نمی تونست تو فیلم وضعیت مملکت رو نشون بده و در نورد اخرین قسمت عم باید بگم که خیلی هم خوب تموم شد دیگه قرار نیست که همش اخر فیلم خوب تموم شه که طرف(هوشنگ) اومده حروم خوری کرده زندگی خوبی هم داشته باشه؟؟؟؟
کسی که حرم خوری کرده دیگه نمیتونه شرافت سابقش رو داشته باشه……
خیله خب دیگه پس مهران مدیری و پیمان قاسمخانی از طنز چیزی نمیفهمن و فقط شما میفهمی خب اگه راست میگی خودت یه فیلم طنز بساز واقعا که افسوس میخورم این همه هنرمند زحمت میکشن آثاری میسازن که به زبان طنز مشکلات کشور رو بیان کنن بلکه من و شما بیدار شیم اونوقت یکسری آدم اینجور آثار زیبا رو زیر سوال میبرن
نقد کاملا مغرضانه بود! به نظر میرسه شما توی جامعه ایران زندگی نمیکنید یا از قشر مرفه هستید! البته، استفاده بیربط از واژگانی مثل دیاثت هم نشون میده که فقط دنبال تقلید از منتقدانی مثل مسعود فراستی هستید.
سلام ممنون از نقد بی طرفانه و منصفانهتون کمتر کسی میتونه نقد به فیلم مهران مدیری رو اینجور بدون ترس بیان کنه !! و عواقبش رو هم بپذیره بهتون خسته نباشید میگم و ممنونتونم.
از همون شروع داستان و تیتراژ این سریال گندش دراومد. به جای به نام خدا نوشته به نام ایران:| گند زدن به خودشون و دنیا
مزخرف ترین و عقده ای ترین نقدی بود که در تمام عمرم خوندم! جناب آقای مدیری با جسارت و شهامت کامل تضیعع حقوق معلمان و باندبازی رانت خواری کثیف در سیستم اداری کشور رو به تصویر کشید
فقط میتونم بگم درود بر شرافتش
به نظر من پایان اینجوری بود: هوشنگ که دوباره تراول رو برداشت یعنی دیگه آدم با شرافت قبلی نیست.
و درباره سیگار و آهنگ موتزارت:بنظرتون سیگار و موتزارت به یکی مثل دون کورلیونه میخوره یا دبیر شیمی مدرسه؟بنظر میرسه هوشنگ به یک مقام مافیایی (نه حتما مثل دون کورلیونه)دست پیدا کرده و در آخر تنها شاهد اینکه هوشنگ تراول رو گذاشت توی جیبش با ضرب گلوله کشته میشه
جدای از این بحث ها خیلی مطالب قشنگی داشت که دیده نشده توسط منتقد …. بنظرم اینکه طبقات به جای بالا رو به پایین میرن میتونه نمادی از جهنم باشه و اینکه درست در طبقه آخر کامروا میگه روز اول که اومدی اینجا یه گوله شرافت بودی و حالا رسیدی به اینجا …. و بعد هم رنگ طبقات که هرچی پایین میره کبودتر میشه تا در نهایت طبقه پایینی که سرخ سرخ هست و بعد هم اون بیا بیا های کشدار کامروا به هوشنگ که به نوعی دیالوگ شیطانی هم هست و هوشنگ که بی اراده داره میره … و جالب تو طبقه اخر که هنر هست به نوعی با سر و صداهای عجیب و ترسنا رو به رو میشه (شاید عذاب ها) حیفه این چیزها دیده نشه در لایه های پنهان فیلم زیبای هیولا
کمر به تخریب معلم بسته شده چیه ؟؟؟؟؟
من پدرم دبیر . معاون . مدیر . هرچی که شما تو حوضه اموزش فکر کنین بوده و الان بعد از ۳۰ سال خدمت حدود ۵ سال هست توی بهزیستی توی حوضه اموزش کار کردن با کمترین مزایا با اینکه پیشنهاد های بهتری داشتن توی دانشگاه
ولی همین پدر بنده (( که اگه پدرم هم نبودن جدا از جانب گرا بودن و نسبت خونی من با ایشون از هر لحاظ اصولی هستن ))
این سریال رو با همکاراشون میبیننن و لذت میبرن ..حتی گاهی اوقات پشت صحنه هاشو با هم نگا میکنیم …
چرا همیشه جبهه گیری میکنین ؟؟؟ چرا نمیبینین مهران مدیری درد قشر فرهنگی داره در قالب طنز بیان میکنه ؟؟؟؟
ولی خط سریال و خط ذهنی ایشون اینطور هست و البته که قابل احترام و صد البته که ارزش دیدن داره
نقد کردن یعنی گفتن نکات مثبت و منفی ولی من نصف نقدتون که خوندم حس کردم پول بهتون دادن بد بگینننن فقط ???
فکر می کنم بهتره منقد های بی ادب و بی سواد و مغروری مثل این افراد اولین فیلمشون رو بسازن ا ببینیم خودشون چطور این کار رو انجام می دن. غرور کاذب خیلی بدرد نخوره ، حداقل درباره نقد بی شرمانه و بی ابدانه فکر می کنم فراستی خیلی بهتر باشه چون بالا و پایین کارگردان و یکی می کنه اما هم سواد خیلی بالایی داره ، هم اینکه خصومت شخصی باهاش نداره. فکر می کنم هر چیزی دو
گروه رو داره. همین سکانس هایی که توسط یک سری افراد بی مزه و بی نمک هستن ، توسط خیلی از افراد بامزه و خیلی خیلی خنده دار هستن. هیچ کسی حق نداره از بحث سلیقه کاملا رد بشه و بچسبه به اون طرف ماجرا. سلیقه هم اندازه تکنیک مهمه. هزاران هزار آدم رو دیدم که با دیدن همین صحنه های (به قول احمقا بی نمک) مدت زیادی قهقهه زدن.
فکر میکنم در کنار خودن صد تا کتاب و متاسفانه سواد نقد پیدا کردن یک انسان بی لیاقت این علم ، فقط کسی لیاقت نقد داره که کنار سواد کوفتی ، شعور و شخصیت و منطق و شرف داشته باشه.
پیمان قاسم خانی کلی جایزه گرفته. چرا شما ها یک کدومتون یه کاری نمی کنین که یه جیزه بگیرین تا حداقل یکم بفهمیم جدا از شعور و شخصی که ندارین سواد رودارین
اگر اون جور که شما میگید کور سوی امیدی بود الان وضع جامعه این نبود. من فکر میکنم مدیری کمی هم سانسور کرده. ایران الان ما از اون چیزی که تو سریال تصویر شده, بدتر است
دقیقا مشکل ما اینه ک از واقعیت داریم فرار میکنیم وقتی تمام سکانس های هیولارو به چشم دیدیم تو جامعه لمسش کردیم به حال خودمون افسوس خوردیم ولی فقط دوروز بعد یادمون رفت
مدیری کاری کرد ک حداقل یادمون بیاد چ بلایی سرمون اومده و داره میاد بی انصافیه ک فیلم ب این خوبی ک مستقیما داره به مشکلاتمون اشاره میکنه گیر الکی بدیم اسمشم بزاریم نقد
این متن مشخصا یک نفرت خاص و مشکل شخصی با مهران مدیری و ساخته های اون هستن اگه شما کار بلدی و ادعات میشه ک این کارو بهتر از مدیری بلدی بفرما با پول و سرمایه ی خودا یه سریال ۵ قسمته ی کمدی بساز وقتی توانش رو نداری یک آدم موفق رو با ذهن مسمومت تحقیر نکن ک این فقط نشان دهنده ی شخصیت ضعیف توعه با این حرفا نه دید یک هنر شناس واقعی به یک اثر عوض میشه نه یک آدم موفق و سرشناس مثل مدیری میره زیر سوال اگه یه منتقد واقعی بودی و چیزی در باره ی انتقاد حالیت شد بیا واس زحمت یه گروه هنری نظر بده من نمیدونم اصلا یک ذهن مسموم چطور میتونه بیاد فقط از نقاط منفی فیلم (ک همه اش هم ایده ی ذهن خودت بوده) نقد کنه و از نقاط قوتش حرفی نزنه پس مشخصه ک شما یک مشکل شخصی یا نفرت و یا حسادتی خاص به شخص مدیری داری !
بنظرم همان قدر که فیلم مدیری با یک سریال خوب فاصله داره همان قدر هم نوشته ی شما با “نقد” فاصله داره…ابتدایی ترین نکته، منصفانه نوشتن،بدون دیدگاه های شخصی و غیره هست…من هم مثل شما امیدوارم…امیدوارم هم فیلم هامون فیلم باشه هم نقد هامون نقد.
در مورد آبکی بودن دیالوگ ها و ماجرای گروگان گیری کاملا با شما موافقم ولی در مورد پایان بندی مخالف هستم. به نظرم پایان بندی خوبی بود. آنجایی که فرمودید دو پایان می توانست وجود داشته باشد به نظرم هر عقل سلیمی اگر وضعیت واقعی مفسدان اقتصادی متصل را دنبال کرده باشد در می یابد که آنقدر فساد عمیق است که امکان اجرای عدالت عملا وجود ندارد زیرا تقدم عقلایی در جامعه با آزادی است و جایی که آزاد نیستی تا بدون آسیب به دیگران به وضع موجود معترض شوی نمی توانی نهال عدالت را بکاری و پرورش دهی. بنابراین پایان نوع اول صرفا برای این است که ساختارها ظاهرا سر جایشان باقی بمانند و خیال عوام راحت شود (واقعیت ذهنی) ولی واقعیت عینی دقیقا پایان بندی دوم است که جسورانه است ولی البته دراماتیک تر. حقیقت جویان همواره تلخی واقعیت را به شیرینی مبتذل وهم ترجیح می دهند.
یعنی از این متن فقط بغض و کینه میاد. من حس میکنم نویسنده متن احتمالا مشخص شخصی شدیدی با مدیری داره.
خب قطعا کارگردانی و فیلمنامه بعضی جاها واقعا شاهدش بودیم که خییلی اُفت پیدا میکرد و ادم باورش نمیشد که این گاف ها برای مهران مدیری هست؟! کسی که در این عرصه مو سفید کرده.خیلی از سکانس ها و دیالوگ ها جای تغییر و بهبود داشت.
دوم اینکه باید واقعیت رو قبول کنیم که کشور ما در لجن و باتلاق فساد غرق شده و هرکسی هم که بخواد صحبت از عدالت و شرافت کنه مثل دست و پا زدن توی باتلاق هست و بیشتر فرو میره تا خفه شه.من حرف شمارو رد میکنم. در قسمت اخر به شغل معلمی توسط مادر حامد اعتراض شده بود، که خیلی درست بود.حقیقت اینه که در کشور ما، تأکید میکنم که در کشور ایران، واقعیت همینه و نه فقط برای شغل معلمی برای خیلی از شغل ها عدالت رعایت نمیشه. توی این سیاست کثیف اقتصاد ایران یه سفره پهنه که همش گوشته و یه سری افراد حروم زاده که در سریال خیلی زیبا بهشون اشاره شد غذاهارو میخورن و استخون هاش برا ما مردمه از جمله همین معلم هایی که با مدرک کارشناسی باید حقوق یک و نیم میلیون بگیرن که خرج یک نفر هم نمیشه.سریال منظور خودش رو رسوند و مهم همینه و اشارش به حرومی هایی بود که هستن و هستن و دیدیم که همچنان هستند…
مطمعنا هر سریالی نقطه ضعف و قوت داره
چند سوال از دوست منتقد
اول , از یه سریال طنز ((ایرانی)) با توجه به محدودیت های سیاسی و اجتماعی چه انتظاری دارید ؟ با ذکر مثال لطفا
دوم , چرا فکر میکنید تو “غالب جامعه” ما هنوز آدم با شرافت با اوون معنی که شما میگید وجود داره , دیگه نمونده از اوون نسل چیزی, یه خورده اخبار اجتماعی رو دنبال کنید متوجه میشید.
سوم , هوشنگ شرافت باید چکاره میبود تا به کسی برنخوره ؟ معلم , کارمند , دکتر , نظافتچی , کارگر , چه فرقی میکنه که شما اینقدر رو معلم بودن طرف مانور میدین؟
چهارم, چرا اینقدر در مورد نویسنده و کارگردان این سریال با خصومت و بی احترامی حرف میزنید؟ بینتون اتفاقی افتاده که ما نمیدونیم؟
و در آخر واقعا به این جمله (( امیدوارم به زودی شاهد سریالهای کمدی- انتقادی «به معنی درست کلمه» باشیم تا بالاخره سقوط اشرافیگری و زالوصفتی را در آنها ببینیم )) اعتقاد دارین؟
حرف اضافه , لطفا سه مورد از اوون به ((معنی درست کلمه)) رو در سریالهای طنز نام ببرید و ایضا دو مورد نمونه سقوط اشرافی گری و زالو صفتی در ۴۰ سال اخیر در ژانر واقعیت و نه کمدی رو مثال بزنید.
نقد عالی و به جایی بود. مدیری با همین سریالهای مسخره خودشو نشون داده دیگ…
خسته نباشید
نقد بسیار خوبی بود. ظاهرا قسمت آخر تیم نویسندگان و کارگردان فرصت نکردند سر پروژه باشند خود بچه ها زحمتشو کشیدن. اگر مدیری به دنبال صرفا سرگرمی و خنداندن ببینده است نمونه کارهایی از جمله شب های برره و قهوه تلخ خوب بودند.
جالبه… این طور دقیق و موشکافانه این سریالو نقد کردی ولی تو کل رزومه دریغ از یک مظلب در مورد فیلم های مستهجن ایرانی مثل هزارپا یا همین تگزاس که هییییییچ بار اخلاقی نداره.
نقدهای قبلیتون رو هم خونده بود، جالب بود برام که پیش بینی دقیقی از پایان این سریال داشتید
واقعا از این نویسنده ها و فیلم نامه نویس های مگسی از این بیشتر نباید توقع داشت
سلام
۱- به عنوان یک بیننده نظرم اینه که با توجه به سریال های ایشون قراره سرگرم کننده باشن و توقع پیام های اجتماعی و اخلاقی رو نباید داشت.
۲- درباره پلیس و قانون هم که در متن گفته شده، سیاه نمایی صورت نگرفته اتفاقا من از اون همه پیگیری اون دوست کارگاهمون تعجب کردم. احتمالا تا به حال گوشی، موتوری، ماشینی، چیزی از شما سرقت نشده که با روال کار آشنا بشید D:
– قسمت های اولیه سریال بهتر بودن ولی با پر رنگ شدن نقش چمچاره و داوود، کل سریال به شبهای برره شبیه شد و سریال تلاش میکرد با لوده بازی بیننده رو بخندونه
۳- پایان سریال کاملا بچه گانه تموم شد دلیلش رو نمی دونم. هیچکدوم از کارکترها در حد گانگستر بازی نبودن که قسمت آخر شامل آزادسازی گروگان بشه!
۴- تیتراژ اول و آخر هر قسمت هم از گیم آو ترونز طولانی تر بود
۵-جایزه طبیعی ترین بازی هم میرسه به علیجانی :))))
البته درنهایت به عنوان یه بیننده ترجیح میدم سریالها شاد باشن تا امثال ستایش و… رو مجبور باشم ببینم حتی اگر در همین حد هیولا!
داستان این نقد هم مثل کنار گذاشتن عادل فردوسی پور است. در اینجا هر کس واقعیت ها را بیان میکند ….
من تو نقد «ضعیف» قبلی خانم سهیلی هم این رو نوشتم که با خوندن این نقد تنها چیزی که به ذهنم میرسه اینه که نویسنده یک خصومت شخصی با آقای مدیری داره و میخواد هرجور شده این خصومت رو به بقیه هم منتقل کنه. واقعا سوال هایی که نویسنده به نظر خودش کاملا منطقی! بهشون جواب داده بسیار مضحک و مسخره از آب درومدن…مثلا اونجا که نویسنده این متن میگه، خوب میتونست بجای این کار بره ۱۰ میلیون از یه آشنا قرض بگیره! واقعا نشون میده که یا نویسنده تو دنیایی جدا از دنیای آدم های متوسط و ضعیف جامعه زندگی میکنه و فکر میکنه همه آدم ها یک سری دوست و فامیل پولدار دارند که همیشه دستشون به خیر و آماده کمک بهشون هستند و نمیخواد واقعیت جامعه رو ببینه که خیلی ها بخاطر چند میلیون پول تو زندان به سر میبرن و هیچ کسی هم بهشون کمک نمیکنه.ی ا اون قسمتش که نویسنده میگه میتونست بره برای رهن خونه از بانک «وام» بگیره! واقعا نشون میده نویسنده هیچ آگاهی در مورد سیستم بانکی، شرایط دریافت وام و … نداره و فقط میخواسته یک راه حل منطقی! جلوی پای هوشنگ شرافت بذاره… خانم نویسنده یکم از لاک خودت بیرون بیا و دنیای واقعی اطرافت رو ببین.
یکی نشسته پشت تلوزیون فینال چمپیونز لیگ نگاه میکنه ، داد میزنه پدرسگ توپو پاس بده.
دیدگاه بنده به این نوشته.
نه، ستایش خوبه حاجی
فکر نمیکنید این نقد نبود ؟ از این سایت توقع بیشتر است
ادم میخونه فکر میکنه یه جریان سیاسی پشت این نقد بود
فعلا که بهتر از مهران مدیری نداریم با تمام بدیهاش باز دمش گرم ورود میکنه تو اینجور مشکلات جامعه
تو ایران بعضی ها شدن بت، شما جرأت داری نقدش کن ببین بقیه چجوری سرت خراب میشن؛ نقدتون خوب، واقع بینانه و منصفانه بود، حالا میخواد فیلم مدیری باشه یا کریستوفر نولان، تمام این نقدها که با لحن خوب و به دور از توهین نوشته شدن به این سریال وارده.
اینکه کسی حرف حقی بزنه و نقدی منصفانه ارائه بده، نه تحصیلات عالیه میخواد، نه سواد آنچنانی، فقط یه عقل سالم و یه چشم بینا میخواد؛ اگر سریال آقای مدیری بی عیب و نقص بوده، خب این ایراداتی رو که خانوم سهیلی وارد کردن رو جواب بدید؛ به هر حال این ایرادات به سریال هیولای آقای مدیری وارده، کسی هم اگر نظر مخالفی داره بیاد پاسخی درخور به این ایرادات بده؛ اینکه تو چه حقی داری مدیری رو نقد کنی و اصلاً مدیری کجا و تو کجا و …؛
اینا حرفاهای بچه گانه ایست که برای فرار از پاسخ دادن به ایرادات وارده معمولاً زده میشه؛ اگه به این سریال این ایرادات وارد نیست، با پاسخ دادن به ایرادات وارد شده دهان خانم سهیلی رو ببندید.
خانم سهیلی زحمت کشیدی، خدا قوت؛ نظرات دوستان رو هم با چشمی بینا بخوان و آنچه اش که حق است بپذیر و پیرامونش فکر کن.
مجید جان دلبندم
of نه،……….. off
بنظرم اگه حداقل یک فصل دیگه داشته باشه سریال باز میشه داستان رو جمع کرد ولی واقعا تو یک فصل اصلا شدنی نیست. یه جورایی مثل گیم اف ترونز شد شروع خوب پایان بد. من فکر میکردم حالا هوشنگ خودش یکی میشه مثل کامروا و کلا همشون رو تیغ میزنه و هیولای واقعی میشه ولی اینجا به قول نویسنده یک انگل دله دزد بیشتر نیست . جدای از پایان بد سریال بنظرم بقیه صحبت های نویسنده متن خیلی زیاد از حد بود و انگار یه مشکلی با شخص مدیری دارند و میخوان هر جور شده با بزرگنمایی مشکلات و کم رنگ نشون دادن نقاط قوت اثر رو بد نشون بدن
متاسفم برای ای نقد بچه گانه بندا دیگر پا ب این سایت نمیزارم !
خداییش شما کی هستی که مهران مدیری رو میخوای نقد کنی ؟ چی کار کردی تا حالا تو زندگیت ؟ حرف از آدم های بزرگ زدن شما رو گنده نمیکنه ، ۴ تا نظر جمع میکنی نه امروز نه فردا هم کسی اسمتو نه میدونه نه براش مهمه چون کاری تاحالا نکردی و نمیکنی ، از تحلیلای آبکی هم دست بکش ، موفق باشید
این نقد بسیار بدتر از فیلم بود مگر اینکه برای این نقد از نهادهای خاص پول دریافت شده باشه به عنوان کسی ک فرزند دو معلم بوده می گویم رثزندگی معلمی همین است!!!
من که دیگه به هیج عنوان هیچ کدوم از مانای این سایت و به خصوص این نویسنده رو نمیخونم
خودتون بمونید جبه گیری متناقض و دیدگاه های بی دلیل و معنی و تلاشتو برای حاشیه سازی
یاحق
فک کنم شما اصلا نمیدونید سیاهنمایی چیه
سیاهنمایی جدایی نادر از سیمینه سیاه نمایی فروشند سیاه نمایی ابدو یک روزه سیاه نمایی متری شیش و نیمه
ولی از همه این فیلما حتی تو این سایت بابه به و چه چه برخورد میشه و افتخار میکنن به جایزه هایی که بردن
سیاه نمایی یعنی اصغر فرهادی سعید روستایی و خیلیای دیگه
طنز بد یعنی تگزاس یعنی کلمبوس یعنی هزار پا خالتور و تقریبا همه فیلمای روی پرده
هیولا بهترین فیلم مهران مدیری نیست ولی قطعا بدترینم نیست جای خوبی در پنج فیلم برتر مدیری داره
شما نامهربونی کردین در حق هیولا
کاملا معلومه با جبهه به فیلم نگاه میکنید
الان که فیلم تموم شده راحت نظرمو میگم
هیولا سریال خوش ساختی بود که مثل همه کار های دیگه یه سری کاستی هایی ام داره
فیلم کاملا انتقادی که نه تنها چیدمان بازیگرا بلکه پایه داستان با تمام فیلم های مدیری متفاوته
ما تو این فیلم با یه انسان شریف طرف نیستیم که شما آنقدر سخت گرفتید
با انسانی طرفیم که توهم شرافت داره انسانی که آب ندیده ولی شناگر خوبیه آدمی که تمام کاراش ریا بوده و هست حالا چه به خاطر عادت و یا ظاهر سازی یا وصیت جدش یه کار هایی رو انجام میده و روش اسم شرافت میزاره
به همین دلیله که به راحتی وامیده
از نقاط قوت فیلم غیر قابل پیش بینی بودنشه
حتی اگه نقدای قبلی خودتونو بخونید تمام پیشبینی هاتون غلطه
از روش های طنز نویسی اغراق و تعمیمه
ما تو بی شرفی اغراق داریم اونم خیلی زیاد ولی تو شرافت هم اغراق داریم تو بلاهت سیاست حماقت بی احساسی و خیلی از احساسات دیگه ما داریم اغراق میبینیم
کی میتونه شیرینی خانواده چمچاره رو انکار کنه
اگر نقد های منتقد های بزرگ دنیا رو بخونید میفهمید که چهار تا چیز منفی میگن یه چیز مثبت
تنها مشکل شما با فیلم به قول خودتون سیاهنماییه
پیام بعدی
حقیقتا بار آخریه که اصن به ویجیاتو میام و هر دوست و آشنایی رو هم که دارم نمیذارم مطلب چرتی که شما مینویسی رو بخونه. من نه تعصب روی مهران مدیری و نه هیچ کس دیگه ای دارم.به عنوان فرزند یه معلم اینو میگم که اگه یه جا تا حالا زندگی یه معلم رو درست به تصویر دیدم کشیدن همین سریاله ! یا بچه معلم نبودی که اینطوری نوشتی ، یا مطلب هدفدار بوده و بابت نوشتارش به این سبک هزینه اضافه ای دریافت شده. متاسفم برای دیجیاتو که اینقدر راحت اعتبار خودشو با این وبسایت به فنا داد.
سرکار خانم سهیلی از خواندن نقد زیبای شما بسیار لذت بردم.
منتظر مابقی نقد های شما از ویجیاتو هستم.
اگر قبول کنیم که مدیری در فیلم سازی از اینور بوم افتاده پایین، باید قبول کنیم که شما هم در نقد نویسی از اونور بوم افتادی پایین.
تمام کارهای مدیری و نویسندگانش از حدود پاورچین ببعد دچار تکرارهای بسیار متعدد خسته کننده شدند. ولی هیولا توهین به ایرانی است! بطور خلاصه یعنی هر چه فساد و پولشویی و قاچاق و دزدی است کار مردم است! و حکومت به مثابه فرشته نجات! مدیری که معلوم الحال است! از هواداران انتظار نمیرود!