یادداشت رییس سازمان فناوری اطلاعات: سختیهای پولپاشی!
حاکمی را فرض کنید که خزانهای پرپول دارد، توسعه را دوست دارد و البته در سرزمیناش مردمی هم هستند که دوست دارند تولیدکننده و صنعتگر شوند. به همین دلیل حاکم تصمیم میگیرد تا از کسانی ...
حاکمی را فرض کنید که خزانهای پرپول دارد، توسعه را دوست دارد و البته در سرزمیناش مردمی هم هستند که دوست دارند تولیدکننده و صنعتگر شوند. به همین دلیل حاکم تصمیم میگیرد تا از کسانی که میخواهند صنعتی ایجاد کنند حمایتی کند. به صورت نمادین در تصویر زیر کسانی که مشمول دریافت حمایتها هستند با شکل بیضی نمایش داده شده است. اما هر سیاستی خطایی دارد و البته کسانی که حمایتها را دریافت میکنند، در واقعیت آن گروه دایرهای هستند.
یعنی در هر سیاست حمایتی ۲ خطا وجود دارد:
- خطای A: یعنی کسی که «باید حمایت را دریافت کند» نتواند به دلایلی دریافت کند.
- خطای B: یعنی کسی که «نباید حمایت را دریافت کند» بتواند به هر دلیلی دریافت کند.
اگر حاکم سختگیری کند (سیاست سختگیری) خطای A افزایش مییابد ولی همزمان خطای B کاهش پیدا میکند. اگر حاکم بگوید ساده بگیرید زیاد سختگیری نکنید (سیاست سهلگیری)، احتمالا خطای A کم میشود ولی متاسفانه خطای B هم افزایش مییابد.
وقتی خزانه پرپول باشد، حاکم هم دنبال محبوبیت، آنچه اتفاق میافتد سادهگیری است، یعنی تقریبا هر کسی مستحق دریافت باشد، حمایت را دریافت میکند؛ ولی مشکل چیست؟ آن کسی هم که مستحق نیست در این بین با سندسازی و مدرکسازی آن را دریافت میکند. واقعیت آن است که اگر فساد اداری ریشهدار باشد همیشه خطای B قابل توجهی در سیاست وجود دارد!
حالا پرسش سیاستگذاری آن است که کدام راه حل برای توسعه بهتر است: سیاست سختگیری یا سهلگیری؟ به عبارت دیگر برای ما کدام خطا فاجعهبارتر است: A یا B؟
سیاستمدار ممکن است چنین فکر کند: «به هر حال توسعه خطا دارد، به هر حال خطای B بدیهی است، مهم آن است که A کم شود!» و این همان فکری است که او را به نابودی میکشاند!
خطای B فاجعهبار
وقتی در جامعهای B وجود داشته باشد، یعنی افراد کافی است بتوانند حمایتی را بدون آن که مستحق باشند دریافت کنند، در حقیقت به فعالان این پیام را میرسانند که لازم نیست فعالیت کنید، کافی است اسناد و مدارک تولید کنید!
در مدتی کوتاه چنان تعداد دریافتکنندگان غیرمستحق یا همان Bها افزایش مییابد که در حقیقت مساحت بیضی کوچک و کوچکتر میشود و مساحت دایره بزرگ و بزرگتر! یعنی همانطور که در شکل آمده از وضعیت آغازین به سمت وضعیت نهایی حرکت میکند. به این ترتیب در مدتی کوتاه تمامی حمایتها به سمت افراد غیرمستحق سمت و سو داده میشود. ما با وضعیت روبهرو میشویم که اغلب افراد ترجیح میدهند تا بدون دردسر حمایت را دریافت کنند و ریسک خود را کاهش دهند. پس بر جمعیت بیکارهای سودجو افزوده میشود و از جمعیت صنعتگران نیازمند حمایت کاسته میشود.
سیاستی مانند مشاغل زودبازده در دولتهای ۹ و ۱۰ یا سیاست توزیع کمک به صنعت خودرو در همین دولت، نمونههایی از این طرز تفکر اشتباه است. سیاستگذار بیش از آن که نگران A باشد، باید نگران B باشد. در نظام اقتصادی نمونهای از Bها دلالها و رانتجوها هستند؛ تا وقتی با دلالی در اقتصاد یا با دریافت رانت و مجوز میشود پولدار شد؛ چرا افراد باید تولیدکننده باشند! تا وقتی میتوان با انرژی ارزان، نفت و قیر و مواد معدنی، بدون دانش و تکنولوژی میشود پولدار شد چرا باید سراغ تکنولوژی رفت!
مهمترین سیاست برای نوآور شدن اقتصاد، هیچ ربطی به نوآوری ندارد، بلکه کافی است هزینه سایر شیوههای پول ساختن را افزایش داد! در حوزه انرژی برای توسعه انرژیهای تجدیدپذیر سراغ سوبسید دادن به انرژی تجدیدپذیر نمیروند، بلکه کافی است هزینه انرژی فسیلی (مانند مالیات کربن) را افزایش داد!
برخلاف تصور پولپاشی یا گذاردن سیاستهای حمایتی حتی با خزانه پرپول هم پیچیده است و هنر میخواهد!
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
جالب بود