فیلم جوکر بعد از سالها جنجال و هیاهو اکران شده و این حواشی در زمان اکران دو برابر هم شده است. گرچه نمیتوان در بررسی این فیلم کاملا از حواشی آن دور شد و این دو مقوله به همدیگر گره خوردهاند اما فارغ از این جریانات، باید دید که آیا اساسا فیلم جوکر توانسته یک اثر سینمایی موفق باشد؟ واقعیت اینست که فیلم مستقل این ابرشرور دنیای DC، یک ایراد کلی دارد و آنهم اینست که فیلم به هیچ وجه برخاسته از دنیای کمیکها نیست و به معنای واقعی یک اثر مستقل است؛ یک اثر مستقل و بسیار قوی و خوب. با نقد فیلم Joker همراه ویجیاتو باشید.
بسیاری از همان ابتدای عقیده داشتند انتخاب تاد فیلیپس گزینه عجیبی برای ساختن فیلم مستقل جوکر به شمار میرود؛ مردی که توانسته کمدیهای قوی همچون بورات و سری Hangover را خلق کند در پشت سکان ساخت فیلم یکی از شرورترین کاراکترهای تاریخ سینما چه میکند؟ این پرسش اما یک جواب صاف و ساده داشت: کمدیهای تاد فیلیپس از نوع دیوانهواری بودند و جوکر هم یک دیوانه تمام عیار است. وجه اشتراک فیلم جدید فیلیپس با آثار گذشته و موفق او نیز در همین نکته نهفته است: جنون. البته اینکه فیلیپس میتواند با آثاری با بودجه کم هم سازش داشته باشد و آنها را عموما به سوددهی برساند هم قطعا در انتخاب او توسط استودیو برادران وارنر بیتاثیر نبوده است.
همانطور که پیشتر هم نوشتیم، ایفاگری نقش جوکر نیز قصه عجیبی در هالیوود دارد. بازیگرانی که در قالب این کاراکتر فرو میروند، همگی از حال و هوای عجیب روزهایی که لباس و نقاب دلقک دیوانه را برای دوران فیلمبرداری به تن داشتند میگویند. جنونی که جوکر در ذات خود دارد، به هر طریقی شده به بازیگر او هم میرسد؛ حتی اگر این نقش مانند فیلم «جوخه خودکشی» ضعیف پرداخته شده باشد.
بیشتر بخوانید:
تبدیل شدن به جوکر – کاری فراتر از بازیگری یک نقش
جوکر برخاسته از کمیک است اما دیگر فقط متعلق به کمیکها نیست
فیلم Joker یک فیلم مستقل و با بودجه اندک و تم بسیار تاریک است. پروسه ساخت آن فراز و نشیبهای زیادی داشته و حتی زمانی مارتین اسکورسیزی کارگردان (که این روزها به خاطر صحبتهایش درباره ارزش سینمایی دنیای مارول تیتر رسانهها شده) قرار بود هدایتگر فیلم باشد. اسکورسیزی البته بعدها درگیر پروژه جدید خودش یعنی Irishman شد و با اینکه قرار بود در منصب تهیه کننده فیلم ظاهر شود اما به خاطر درگیری بیش از حد در این پروژه، نتوانست به هیچ طریقی در کارنامه هنری فیلم جوکر قرار بگیرد؛ البته لااقل به صورت علنی.
اما چرا میگویم به صورت علنی؟ برای اینکه تاثیر فیلمهای اسکورسیزی در جای جای فیلم جوکر مشهود است. فیلمنامهای که تاد فیلیپس و اسکات سیلور (که فیلمنامه فیلم ۸ مایل با حضور امینم را در کارنامهاش دارد) نوشتهاند وامدار برخی آثار اسکورسیزی مانند راننده تاکسی، گاو خشمگین و سلطان کمدی است. این وامداری اما در کنار خلاقیتهای این دو تن قرار گرفته و نتیجه اثری شده که به شدت قابل تحسین است و میتوان آن را به روشهای مختلفی واکاوی کرد. فیلمنامه پرمغز، پرکشش و نسبتا پیچیدهای که فیلیپس و اسکات برای جوکر نوشتهاند، به جرات یکی از قویترین فیلمنامههای تاریخ سینمای اقتباسی از کمیکبوکها است.
چیزی که باید در ابتدای کار و قبل از دیدن جوکر مورد پذیرش تماشاگران آن قرار بگیرد، اینست که جوکر جدا از یک شخصیت کمیک بوکی بسیار محبوب و معروف که بارها به شکلهای مختلف در مدیومهای مختلف (فیلم، انیمیشن، بازی و…) دیده شده، خودش یکی از مشهورترین نقش منفیهای تاریخ سینماست. جوکر در کنار دارث ویدر و هانیبال لکتر و… برای فیلمبازان قهار سینمایی (فارغ از اینکه عشق کمیک هستند یا نیستند) یک شخصیت منفی ترسناک و با ابهت است. او دیوانهای است که خودش را شکل دلقکها کرده و لباسهای عجیب و غریبی میپوشد و در کمال آرامش، یک جنون ذاتی دارد. جوکر پلید است و سیاهی تمام زندگیاش را گرفته و از کشتن پدر و مادری جلوی فرزندش و یا له کردن یک پسر نوجوان زیر مشت و لگدش ابایی ندارد. تیم او به دختر رییس پلیس شهر تجاوز میکند و او را علیل میکند و فیلمهای این تجاوز را برای پدر دختر جوان به نمایش میگذارد. او دو کشتی پر از جمعیت آدم را بمبگذاری میکند و ساکنین هر دو کشتی را به جان هم میاندازد تا دیگری را از بین ببرند و در طی سرقت از یک بانک، تقریبا تمام همدستانش را میکشد تا پولها به خودش برسد. اینها بخشی از اقدامات شرورانه این کاراکتر است و با مرور کردن آنها به این نکته پی میبریم که جوکر برای تمامی دنبال کنندگانش یک شخصیت منفی است و نه لزوما یک شخصیت برخاسته از کاغذهای کتابهای کمیک.
واقعیتتر از مستند
فراکمیک بودن شخصیت جوکر بوده که دستمایه ساخت فیلم تاد فیلیپس شده و از آنجایی که جوکر در کل داستانها یک شخصیت تقریبا با گذشتهای مجهول بوده، استودیو دستان او و همکارش (اسکات سیلور) را باز گذشته تا بتوانند پیشینه این شخصیت را هر طور که دلشان میخواهد بسازند. آنها با نیمنگاهی بسیار جزئی به کمیکها این کار را انجام دادهاند و بیخیال قصههایی چون افتادن جوکر در یک حجم عظیمی از اسید شدهاند و داستان او را بسیار واقعگرایانهتر نوشتند، در واقع بسیار بسیار بسیار واقعگرایانهتر به طوری که بعد از دیدن فیلم جوکر احتمالا با خودتان فکر خواهید کرد که تعدادی از اطرافیان شما قابلیت تبدیل شدن به این شخصیت را دارند و باید مراقبشان باشید.
همین نگرانی هم بوده که پلیس و ارتش آمریکا و عدهای از منتقدان را به استرس واداشته و کاری کرده که گروههای پلیسی در سالنهای سینما حضور داشته باشند و یا برخی منتقدان برای دیده نشدن فیلم آن را بکوبند. به قول واکین فینیکس (بازیگر اصلی فیلم) جوکر ابدا به یک اثر سینمایی متعلق به یک استودیوی هالیوودی شبیه نیست و تو گویی یک کارگردان زبردست و تیمی زبده، با بودجهای محدود و مستقل داستانی بیسانسور و بدون ترس از انتقادات حاکمیت و جامعه را ساختهاند. در حقیقت فیلم جوکر اثریست که اگر در کشوری مثل ایران ساخته میشد، از همان ابتدای امر دچار ممیزی میشد و اجازه اکران نمیگرفت ولی در هالیوود جلوی ساخته شدن این فیلم و اکران آن را نمیتوان گرفت اما میتوان ضرباتی به آن، چه از طریق حاکمیت و چه از طریق منتقدان قلم فروش زد.
آرتور؛ کمدینی که کمدی بلد نبود
جوکر در فیلم جدید خود اسم دارد؛ آرتور فلک (بر خلاف کمیکها که اگر هم اسمی روی او گذاشته میشد حتما با J شروع میشد؛ همین نکته اولین دهنکجی فیلیپس به دنیای کمیکها است) و به همراه مادرش زندگی میکند. او نزدیک به ۴۰ سال دارد و در یک موسسهای کار میکند که دلقک به مراسمات و رستورانها و… میفرستد. او از بچگی عاشق این بود که لبخند را به لبان مردم بیاورد و یک کمدین شود. او میگوید مادرش هم به او از بچگی تاکید کرده که وقتی بزرگ شد باید همین کار را بکند.
آرتور و مادرش در وضعیت اقتصادی بغرنجی هستند و درآمد چندرغاز آرتور زندگی را برای آنها سخت کرده است. مادرش ولی زمانی در کاخ توماس وین (پدر بروس وین یا همان بتمن خودمان که در اینجا کودکی بیش نیست) خدمت میکرده و با ارسال نامههایی به این ثروتمندترین شهروند شهر گاتهام (شهر فرضی که داستانهای بتمن در آن جریان دارد) از او طلب کمک دارد. آرتور از این کار مادرش خوشش نمیآید اما نمیتواند مانع او هم بشود و از آنجایی که نامهها هم سالهاست که بیجواب ماندهاند، بیخیال گیر دادن به مادرش شده است.
آرتور از خدمات درمانی دولت استفاده میکند و هر از گاهی پیش یک روانشناس میرود. او آدم چندان نرمالی نیست و مشکلاتی دارد که مهمترین آنها به خندیدن بیاراده با صدای بلند برمیگردد. خندههای آرتور حالتی عجیب و غریب دارند و در طول فیلم متوجه میشویم که صرفا در زمانهای خندهدار پیش نمیآیند بلکه آرتور با کمک این خندههای مسخره و مضحک، هم گریه میکند و هم اعتراض و هم فریاد خشم سر میدهد. آرتور هیچ حسی به جز این خندههای فریکی ندارد و تقریبا تمام کنش واکنشات خود را در آن خلاصه کرده است. او اما کارتی به همراه خود دارد که در آن نوشته: خندههای من به خاطر بیماریام است و لطفا خودتان را اذیت نکنید و مرا ببخشید.» این کارت برای زمانی است که مردم از دست او شاکی میشوند و او با دادن کارتش به آنها، مردم را از بیماریاش آگاه میکند.
یک جامعه آشوبزده
آرتور فلک توسط همه طرد و تحقیر میشود؛ دوستی ندارد و معشوقهای هم دور و برش نیست؛ به جز زن همسایه که او هر از گاهی دنبالش میرود و یک عشق یک طرفه است. آرتور از دنیا بریده و باور دارد که آن بیرون همه دیوانه شدهاند و هیچکس کسی را دوست ندارد. او میخواهد با بچهها بازی کند و والدین بچهها او را دعوا میکنند و او میخواهد لقمه نانی با لباس دلقکیاش در بیاورد و یک مشت جوان اذیتش میکنند. آرتور به دنیای کمدی خود پناه برده؛ دنیایی که هیچ تبحری در آن ندارد و کاملا یک کمدی سیاهتر از سیاه است.
او جوکهایی میگوید که برای هیچکس خنده دار نیست و همه آنها زخم زبانهای بسیار عمیقی درشان نهفته است. سرکوبی که آرتور در زندگی خود از اینور و آنور به سمتش حواله میشود او را روز به روز عصبانیتر میکند. او در این بین عاشق یک کمدین تلویزیونی به نام مورای فرانکلین است و دوست دارد یک روز در برنامه او شرکت کند و همگان را به تحسین وادارد. از آنطرف اما شوی شبانه فرانکلین از محبوبترین برنامههای گاتهام است و هرکسی نمیتواند به همین راحتی در آن شرکت کند.
داستان جوکر در اوایل دهه هشتاد میلادی می گذرد و برای همین خبری از هجمه رسانهها و نفوذ اینترنت در آن نیست ولی در کمال بهت و وحشت، این جامعه غیر امروزی تداعی کننده جوامع امروزی است.
فیلم جوکر حول شخصیت آرتور و زندگی نکبت بارش میگذرد. او سعی و تلاش خودش را میکند تا با جهان و جهانیان ارتباط برقرار کند اما با جامعهای فارغ از محبت روبروست. در این شهر مردان هیز، زنان را در خیابان و مترو اذیت میکنند و شهروندان با سگرمههای درهم به اینور و آنور می روند. گاتهام (جهان پیرامون ما) به ظاهر شهر امنی است ولی در باطن مانند برجی میماند که پایههای آن لرزان هستند.
جامعه گاتهام تا حدی شبیه به ایران خودمان هم است. مردمانی که اقتصاد آنها از داخل در حال فروپاشی است ولی عوضش امنیت دارند. شرایط بد اقتصادی روی ملت فشار آورده و فاصله طبقات اجتماعی روز به روز بیشتر و بیشتر میشود. این موضوع باعث نفرت پایین دستان نسبت به زندگی لوکس و عاری از دغدغه بالا دستان شده و آنها را به ستوه آورده است. این ماجرا را کم در بین صحبتهای کارشناسانه سیاسی مردم خودمان در تاکسی و اتوبوس نمیبینیم. با این تفاوت که فیلم آنچنان موضع سیاسی نمیگیرد و تا حد امکان خودش را از بازیهای پیچیده سیاسی دور میکند. کارگردان حرف سیاسیاش را در یک جمله ساده ولی چکشی به سیاستمداران میزند: به دنیا گند زدید و مردم را تبدیل به مشتی انتقامجو و متنفر از هم بدل کردهاید. نگاه فیلیپس سیاه است ولی باید اعتراف کرد چندان از حقیقت دور نیست.
در بخشی از فیلم توماس وین معترضین به اوضاع جامعه را مشتی دلقک مینامد و این موضوع با لقب نهادن روی جامعه منتقدین دولت در برخی کشورها بسیار شبیه است. حرفهای وین در کنار قدرت مالی او و سلطهاش روی گاتهام باعث شده که او شبیه به سیاستمداری پولدار ولی پوچ باشد. وین ثروتمندی است که صرفا بخاطر ثروتش به اینجا رسیده و حالا میخواهد شهردار شود و تصور میکند با قدرت پولش میتواند همه چیز را، حتی بخشی از کارنامه زندگی خود را بخرد. آرتور اما این قدرت را ندارد. او معترضی است که با مصامحت پیش میرود و به بنبست میرسد و البته که همه میدانیم در نهایت جوکر، این ابرشرور سینما، پا به راه خلاف میگذارد.
خشونتی از جنس زیر پوستی
سیر تکاملی شخصیت جوکر در فیلم با طمانینه و صبر درستی پیش میرود. فیلم کاملا میتواند یک پرونده مطالعاتی مناسب برای مفهوم تحلیل شخصیت در بین روانشناسان باشد. تبدیل آرتور از یک جوانک و دلقک ساده به یک دلقک دیوانه و آدمکش؛ از ترسناکترین تغییرات شخصیتی در تاریخ سینماست. شاید پیش از این فقط جرج لوکاس توانسته بود در دو سه فیلم متوالی؛ به سمت تاریکی گراییده شدن آناکین اسکای واکر را (تبدیل شدنش به دارث ویدر) با این دقت به تصویر بکشد. اینجا تفاوت اما این است که جوکر بسیار باورپذیرتر از جهان فضایی جنگ ستارگان است و بیش از حد به جامعهای که در آن زندگی میکنیم شباهت دارد.
خشونتی که این روزها گفته میشود در فیلم جوکر وجود دارد و نگران کننده است، یک خشونت پنهان است. فیلم مانند یک اثر سینمایی ترسناک موفق که ترس از نوع زیرپوستی را به ارمغان می اورد، خشونتی نهان دارد و بیشتر از یک فیلم که در آن کشت و کشتار و تکه شدن بدنها وجود دارد تاثیرگذار است.
اساسا به همین دلیل هم بوده که فیلم درجه سنی R (بزرگسالان) گرفته وگرنه از لحاظ بصری خشونت عجیب و غریبی که پیش از این در آثار سینمایی و هالیوودی ندیده باشیم وجود ندارد. خشونتی که در پس آرامش آرتور قرار دارد، ریشه در عناصر بسیار تلخی دارد که با رو شدن آنها، هضم کردن این خشونت برای مخاطبین بزرگسال کاملا قابل درک است. در واقع میخواهم بگویم فیلم اینطور پیش نمیرود که یک خشونت غرضورزانه بیحد و حصر بدون دلیل به تصویر بکشد ولی عدهای معتقدند در اینکه فیلم این ابراز خشنونت را تنها راه حل آرتور (جوکر) معرفی میکند، کمی زیادهروی کرده است.
جوکر در فیلمی که خودش پرچمدار خشونت آن میشود، سردمدار است و به یک ضد قهرمان تبدیل میشود که نه میتوان آن را دوست داشت و نه میتوان از آن متنفر بود. حس دوگانهای که در مخاطب نسبت به جوکر ایجاد میشود از آن دسته حسهایی است که هر کارگردانی با ارائه قصهاش به آن نمیرسد و فیلیپس توانسته مرز میان سیاهی و روشنایی را با هم در آمیزد. او در برخی صحنهها استرس را نیز وارد شریانهای فیلم میکند و جوکر را تبدیل به شخصیتی غیرقابل حدس میکند و به مخاطب رو دست میزند. خشونتهای جوکر هنوز در جاهایی تبدیل به عطوفت میشود و این پارادوکس در برخی صحنهها شبیه به سکانسهای خلق شده توسط تارانتینو از آب در آمده است. خشونت جوکر با شعارهای سیاسی دموکراسی سنخیتی ندارد ولیکن جوابیهای است که شاید در بسیاری از جوامع، آخرین راه حل باشد. او در واقع یک انقلابی است و رهبر انقلابی است که ناخودآگاه آن را راه میاندازد.
دلقک گریان
همانطور که از نام و داستان فیلم بر میآید و پیش از این هم گفته شد، فیلم جوکر درباره یک شخصیت خاص است و کاراکترهای فرعی در خدمت پیش بردن داستان او هستند. با اینکه در ابتدا قرار بود لئوناردو دیکاپریو نقش جوکر را ایفا کند ولی در نهایت با اصرار کارگردان این نقش به واکین فینیکس رسید. واکین بازیگر قابلی است که با وجود تواناییهای بسیارش تاکنون مورد بیمهری آکادمی اسکار هم قرار گرفته و از این حیث وجه شباهتی با خود جوکر نادیده گرفته شده در جامعه دارد.
اما پیش از آنکه مبحث بازیگری را بازتر کنم باید به چالشی که برای بازیگران جوکر پس از بازی اعجاب برانگیز مرحوم هیث لجر پیش آمده اشاره کرد؛ یعنی مقایسه ناخودگاه قدرت بازیگری آنها با هیث لجر. به عنوان مثال در جوخه خودکشی سعی شد که با دگرگون ساختن ۱۸۰ درجهای جوکر از هر لحاظ (از سن گرفته تا گریم) تا حد زیادی از جوکر سه گانه نولان فاصله بگیرند. این ترفند تاحدی جواب داد ولی بخاطر پرداخت نادرست (و حذف بسیاری از صحنه های جوکر) برگ برنده فیلم هارلی کویین شد که پیش از این هم در پرده سینما دیده نشده بود و مارگو رابی زیبارو و قهار در امر بازیگری نیز توانست گوی سبقت را از همتای مذکرش برباید و فیلم مستقل خودش را به زودی داشته باشد.
جوکر در فیلم جدید تاد فیلیپس نیز با جوکر سه گانه نولان تفاوت های اساسی دارد. در اینجا شاهد ریشه های جوکر هستیم و کمی بیش از یکسوم فیلم حکایت جوکر شدن او را میبینیم. اینجا فرصتهای بیشتری وجود دارد و شاهد دگردیسی یک کاراکتر و رسیدن آن به مرز جنون و گذر از این مرز جهنمی هستیم و طبیعتا واکین نقش سخت تری بر عهده داشته؛ نقشی که نمیتوانم بگویم صد در صد از اجرای آن برآمده ولی توانسته تا حد زیادی آن را واقعپذیر بازی کند.
مشکل اصلی واکین زور زدن بیش از حدش در برخی صحنههاست. بی شک او برای خلق این کاراکتر زحمات زیادی را محتمل شده؛ از رژیم های سخت غذایی تا مطالعات گسترده روی مقوله جنون ولی گاهی کنترل از دست او خارج میشود و بازی غلوآمیزی ارائه میکند. این صحنه های خارج از کنترل با اینکه به ندرت رخ میدهند ولی به خاطر اینکه کل بار فیلم روی دوشهای واکین است به شدت به چشم میآیند.
نقدهای بی رحمانهای همچون اینکه واکین زور میزند تا اسکار بگیرد چندان منطقی نیستند و بیشتر به نظر میرسد خلق و خوی کاراکتری که او در آن فرو رفته و فراز و فرود این شخصیت در فیلمنامه گاهی باعث برهم زدن نوسان و نشان دادن دوز جنون او میشود. این موضوع شاید بیشتر از آنکه ضعف واکین باشد، ضعف کارگردان است که نتوانسته آن بالانس درست و یکدستی را از دل بازی فوق العاده واکین در بیاورد. در هر حال درآوردن نقش جوکر با نقشی مثل دارث ویدر، پشت آن نقاب گنده و سیاه، زمین تا آسمان تفاوت دارد. زبان بدن واکین و میمیکهای صورت او خارق العاده هستن و زمانی که لب به سخن می گشاید قدرت بیانش نیز آشکار میشود. آرتور بچهای عصبانی است و ایدئولوژیهای پیچیدهای همچون بین در بتمن برمیخیزد ندارد. سادگی در دیالوگ ها جریان دارد و ادای آنها نیز به همین صورت است. دیالوگهای جوکر ساده و پرمغز هستند و آکنده از حرفهای ناشنیدهای که این روزها بسیاری از مردم آنها را به زبان میآورند.
در نهایت اما اگر جزو آن قشری باشید که اصرار بیش از حدی بر مقایسه هیث لجر و واکین فینیکس داشته باشید و در این پی یافتن پاسخ این سوال که کدام یک بازی بهتری از خود نشان داده پافشاری کنید، باید بگویم که در مجموع هیث لجر بازی یکدست بهتری از این دیوانه با جنون سینوسی از خود نشان داده ولی قبل از قضاوت نهایی درباره این انتخاب، بازهم جملههای پیشین و تفاوتهای این دو نقش را مرور کنید.
توهم یا واقعیت؟
شخصیت جوکر در فیلم جدید تاد فیلیپس صرفا یک آنارشیست نیست و برای کارهایش دلیل دارد. او حتی روانشناسی دارد که در نهایت به او میگوید هیچکس هیچ اهمیتی به آنها نمیدهد. جوکر در فیلم تاد فیلیپس دچار انواع بلایا شده و هیولایی خودساخته نیست بلکه دیگران او را ساختهاند. توهماتی که او در طول فیلم دارد، بیش از پیش شخصیت او (و خود فیلم) را پیچیده میکند. کار ممکن است به جایی برسد که بیننده حتی شک کند که آیا واقعا در حال دیدن زندگی جوکری است که تاکنون میشناخته یا ماجرا چیز دیگری است؟!
تقریبا تمام لحظاتی که چرخ دنیا به کام او میچرخد توهماتی بیش نیستند و او حتی برخلاف تصوری که در عمق ذهنش دارد، حتی مادرش در کمدی باورش ندارد و او را واقعا دوست ندارد بلکه فقط به او نیاز دارد. این حد از شقاوت و بی رحمی در کمتر فیلمی دیده شده و آرتور در بین این حجم از سیاهی طبیعتا همان جوکری میشود که ما آن را میشناسیم. یک قاتل روانی که همانطور که دنیا و ساکنین آن به او رحمی نشان ندادهاند، به هیچکس رحم نمیکند و با کسی شوخی نمیکند. لااقل شوخیهایش آنطور نیست که هر دلقکی باید با کسی شوخی کند.
با توجه به هفت مرحله ای که ارتور در طول فیلم سپری میکند (از من نخواهید بیشتر درباره این مراحل توضیح بدهم! اسپویل شدیدی به دنبال دارد) ما با سیر تکامل شخصیتی کاملی از او روبرو هستیم که ذره ذره آرتور را به آن جانی روانی نزدیکتر میکند. مرحله هفتم که در پایانبندی فیلم شاهد آن هستیم مخاطب را به فکر فرو میبرد و باعث میشود که بارها درباره اینکه آخر فیلم چی شد با خودش و دیگران بحث کند. پایان بندی جوکر میتواند از زوایای گوناگونی بررسی شود که هر یک از آنها تا حد زیادی در روند فیلمنامه و چیزی که از آن درک شده تاثیر میگذارد. پایان نسبتا بازی که فیلیپس برای فیلمش انتخاب کرده، تئوریهای مختلفی به همراه دارد که بیشتر پرداختن به آنها را به زمان مناسبی موکول میکنم.
قدمهای پیش رو
آینده جوکر جدید سینما مشخص نیست و با اینکه فینیکس ابراز علاقه کرده که در دنباله این فیلم ظاهر شود ولی باید دید که نظر کارگردان و استودیو چه خواهد بود. با توجه به بودجه اندک فیلم و فروش احتمالا خوب آن در قبال این بودجه ۵۵ میلیون دلاری، بعید نیست که وسوسه ساخت ادامه آن نیز به سر تیم سازنده بزند ولی بیایید دست به دعا برآریم تا چنین اتفاقی نیفتد. استودیو برادران وارنر قصد داشت که در کنار دنیای نسبتا شکست خورده ابرقهرمانان DC، یک سلسله فیلمهای مستقل با بودجه اندک و تمی تاریک بسازد و اعلام کرده بود که جوکر اولین فیلم از این سری خواهد بود. خوشبختانه دنیای DC، به خصوص دنیای شوالیه گاتهام، آنقدر از این کاراکترهای باشکوه دارد که بتوان همین رویه را با دیگر کاراکترها ادامه داد. البته که هیچیک از این کاراکترها به گرد پای جوکر نمیرسند ولی ادامه ساختن برای این فیلم باشکوه، جرات و جسارت زیادی میطلبد.
شخصیت جوکر یک جمله معروف در کمیک مشهور Killing Joke دارد و در آنجا میگوید که دقیقا گذشته خود را به یاد نمیآورد و هر بار با مرور زندگیاش، یک چیز جدید به خاطر میآورد. در نهایت هم میگوید دوست دارد اگر گذشتهای داشته، یک گذشته چند گزینهای باشد که خودش آن را انتخاب کند. تاد فیلیپس دقیقا بر اساس همین جملات قصار جوکر پیش رفته و این اصل را رعایت میکند. فیلم او طوری ساخته شده که میتواند یکی از گذشتههای جوکر باشد و یا نباشد.
جوکر تاد فیلیپس یک سر و گردن از آثار سینمایی اقتباسی کمیکبوکی بالاتر است و یک پله پرتاب برای این کارگردان به حساب میآید. فیلم ایراد بزرگی دارد که هیچ وفاداری به کمیکها ندارد و Origin جوکر و حتی پیشینه خاندان بتمن را تا حدی مورد تغییرات جزیی داده است و از همین حیث شاید یک سری از طرفداران دو آتشه کمیکها از این تغییرات به خشم بیایند. کارگردان کاملا دستش باز بوده و تا جایی که توانسته قصه خودش را در دل این شخصیت جاری ساخته و تنها به اشارات و ادای احترامهای بسیار کوتاه (نهایتا دو سه مورد) به سری کمیکهای DC و قصه بتمن بسنده کرده است. فیلم با اینکه مملو از جلوههای ویژه نیست ولی چشمنوازیاش را طور دیگری نشانمان میدهد و در کنار آن با موسیقی بینظیری که دارد گوشنوازی هم میکند. جوکر جدید هالیوود حرفهای زیادی برای گفتن دارد، حرفهایی که میتوان آنها را در یک طومار نوشت و قطعا در آینده در ویجیاتو بیشتر به آنها خواهیم پرداخت.
تماشا کنید: ضربه سنگین قطع اینترنت به گیم ایران
به نظر من جوکر یه شخصیت فرا بشریه.این شخصیت به قدری پیچیده است که حتی بازیگر خودش هم(هیدث لجر)به قدری درون این نقش فرو رفت که جسدش توی۲۸ سالگی پیدا شد.ولی من هم اخلاقم خیلی شبیه جوکره.نه برای پز دادن و الکی بازی
برای اینکه شخصیتش کپی برابر اصل منه
نکته جالب تو این فیلم برای من اون جایی هست که موری از جووکر میپرسه به اون دلقک های بیرون اعتقاد داری؟ و جوکر میگه نه به هیچی اعتقاد ندارم. احساس من اینه که این فیلم ادامه خواهد داشت و در قسمت های بعدی همین جمله محور فیلم میشه و جوکر رو پایین میکشه. رهبری که به زیردستاش اعتقاد نداره و اون دلقک ها فقط از سر هیجانات لحظه ای اونجری قبولش دارن و دورش حلقه زدن.
منم یکی مثل جوکر!!
من خیلی آدم اجتماعی، اهل گفت وگو و… بودم.
خیلی تحصیل خوبی داشتم همیشه معدل بالای ۱۹ اما بعد تمسخر های آدم ها شروع شد…
اونها بینی (دماغ) من رو مسخره میکردند که تازگی این اتفاق برام پیش اومد ولی زیاد ناراحت نمیشدم.
تا اینکه فهمیدم دیگ خیلی خیلی داره زیاد میشه این تمسخر ها و طعنه ها تا جایی که خانواده ام هم داشتن مسخرم میکردن!!!
بهم میگفتن تو هیچ استعدادی نداری با اینکه خیلی بچه با استعدادی بودم،هستم،و خواهم بود.
خلاصه اونقدر مسخرم کردن که به کل عوض شدم.
دیگ اون آدم مهربون گذشته نیستم.
دیگ اون آدم اجتماعی گذشته نیستم.
دیگ اون آدم با دل پاک و شاد گذشته نیستم.
شاید لبخند بزنم یا بخندم ولی خنده هام همش ظاهریه و دلم غمگینه.
من کسی شدم که حاضرم همه بمیرن.(البته بجز پدر و مادرم)آره حاضرم همه بمیرن تا راحت بشم.
یا اینکه من بمیرم و راحت بشم.
ولی خلاصه الان یکم احساس میکنم حالم بهتره.
میدنی چیه؟ خلاصه بایدخودتو با جامعه وقف بدی.
وگرنه بجز خودت کس دیگری قربانی نمیشه.
آدم باید مسئولیت کار هاش رو تو زندگی بپذیره.
آدم خوب بودن کار سختیه وگر نه بد بودن و کار بد کردن که کاری نداره، بی ادبی کردن، ناراحت کردن تو سطح پایین تر واقعا راحته.
تا توانی دلی به دست آر، دل شکستن هنر نمیخواد.
آفرین نقد یعنی این خوب واقعی دلچسب
اتفاقا من شدیدا یاد ایران افتادم جامعه ای که من دارم درش زندگی میکنم. بینهایت مردم سرخورده از خیلی چیزا. بغض و کینه. جوکر نقش ادم ها رو داشت که یه روزی منفجر میشن. جامعه همراهیش میکنه. فیلم تماما ترکیبی از جامعه شناسی و روانشناسی بود. پر از نماد پر از واقعیت که انگار شماتیک جامعه ها بودن
خیلی ها جوکر فینیکس رو با جوکر هیث لجر مقایسه میکنن که اساسا اشتباهه. جوکر لجر یه جوکر بی پروا و برون گراست که همه رو فدای دیوانه بازیهاش میکنه و قربانی میگیره همین برون گرا بودنش باعث شده دیوانه تر دیده بشه و خیلی ها بیشتر دوستش داشته باشن ولی جوکر فینیکس یه شخصیت به شدت درون گراست که توانایی برقراری ارتباط با دیگران رو نداره هر چند در این راه خیلی سعی میکنه ولی موفق نمیشه. آرتور یه حصاری دور خودش داره که در لحظات لازم نمیتونه واکنش مناسب داشته باشه یا از خودش دفاع کنه بلکه بیشتر در خودش فرو میره و عصبانیتش رو در خودش فرو میریزه همین باعث لبریز شدنش میشه تا در نهایت اون حصار رو کم کم میشکنه جوری که بیننده همپای آرتور به جوکر تبدیل میشه و در طی این مسیر همذات پنداری میکنه با جوکر. جوکر اولش کسی رو الکی قربانی نمیکنه و رفتارش فقط تلافی جویانه اس ولی تو مترو میبینیم که دو نفر رو هم به جون هم میندازه و بی پرواتر میشه. در مورد پدرش یه سریا میگن توماس پدرش بود یه سریا میگن نه به نظرم فیلیپس میخواسته گذشته ی جوکر بازم مبهم بمونه توماس تکذیب کرد که پدرشه ولی پشت نویس عکس مادرش یه چیز دیگه اس
این جوکرو زیاد دوست نداشتم. من تنها جوکری که دیدم، بازی هیث لجر بوده و نه کمیک و نه هیچ فیلم دیگه ای رو ندیدم. فقط می تونم بگم که توی شوالیه تاریک، جوکر یه دیوانه ی نابغه بود. شروری که همیشه از بقیه، به خصوص بتمن یه قدم جلوتره. همین دو صفت منو جذبش می کرد. اما توی این فیلم نابغه بودنش زیاد به چشمم نمیومد. بیشتر یه آدم قابل ترحم بدبخت می دیدم و سیاهی و هوش وحشتناک جوکر به چشمم نیومد.
من اعصابم خورد شد ..
خیلی تحت تاثیر این غم و رنج و اختلالی که داشت و احتمالا
خیلیامون یا همینقدر یا کمتر ،یا بعضی وقتا یا اکثر اوقات درگیرشیم قرار گرفتم
شبش تا صبح خوابم نبرد
از خودمون بدم اومد همه چیز از خودمون شروع میشه
به این حد رسیدن ادما از رفتارای خودمون شروع میشه
بعدم میکنیمشون تو دیوونه خونه
به قول نورمن تو فیلم psycho :دیوونه خونه هایی که پر اند از صدای خنده گریه…
هنوزم بش فکر میکنم سرم درد میگیره
من با جوکر بسیار همزاد پنداری کردم انگار که تو آینه خودم رو میدیم و انگار که فیلمنامه رو از روی زندگی من نوشتن. خندیدن های تلخ جوکر انگار که من داشتم میخندیدم پایان فیلم اون جوکی که جوکر بهش میخندید به نظرم گذشته زندگی تلخش بوده که به دکتره میگه تو نمیفهمیش! و اونجایی که میره خونه توماس وین ولی بهش میگه اون منو تو بچگی رها کرد واقعا اشک ریختم. به نظرم این فیلم داستان شخص یا اشخاصی هست که میگن : من یه دلقک ساده بودم که جامعه منو جوکر کرد…
اوووف.مای گاد .ترکوند این آقای فینیکس
خیلی وقت بود ک یه فیلم اینجوری بم نچسبیده بود…فیلمنامه عالی بازیا عالی دوربین لوکیشن و و و
منو یه جورایی یاد منوچهر هادی انداخت
شخصیتی دوس داشتنی و جذاب….
لجر جای خود فینیکس جای خود .هر گل یه بویی داره
آره به قول دوستان تو عالم واقعی یه هنرمند یا سلبریتی یا کمدین یا شومن میتونه درد جامعه رو بگه شاید هم مثل آرتور فلپ…
اینجا هم یاد مهناز افشار افتادم. ای خدا…من عاشق مهنازم .خدای تو بازیگری و ریدن چون اون یه سلبریدیه.آره
اونجایی ک گفتین فینیکس زور میزد و نقششو بد بازی اجرا میکرد به نظرم اینطور نبود چون بیماری های روانی و بیماران روانی با هم فرق دارن حتی اگه بیماریشون یکی باشه و اینکه مرز مشخصی وجو.د نداره مصلن زور زدن موقع خنده هم شاید پیش بیاد نکته دوم اینکه اون قرصا ک مصرف میکرد چون من اشنایی دارم متوجه شدم که بیماریش اختلال دو قطبی هستش و خود ارتور گناهی نداره چون این بیماری وراثتی هست و فقط برخی موارد به خاطر تاثیر جامعه بوجود میاد ولی عود کردنش دست خود طرف نیست و به اطرافش مربوطه حتی اگه ادم بکشه حق نداریم بهش توهین کنیم چون اون یجورایی اراده نداشته
برای من کجای فیلم جالب بود؟ همون جایی که بعدازقتل تومترورسانه هاعکسشومثل دلقک دارای دندانهای بزرگ کشیده بودن تاترسناک جلوش بدن ولی خودجوکرهرکاری کردنتونست خودشوهمشکل اون عکس بکنه وخندش گرفت ازبازی رسانه ها
وقتی کسی که فیلمو نفهمیده مجبور میشه به دلایلی براش نقد بنویسه. همچین چیزی از آب درمیاد.! این چه مهملاتیه آخه؟ انقدری که این فیلم سخت رو میشد فهمید ! نقد شما رو برادر اصلا نمیشه فهمید
دوستان میدونم که واقعا هم مادره هم خودش توهمم داشتن ولی موقعی یه عکس پیدا میکنه پشتش نوشته بود عاشق لبخندت هستم توماس وین..اون جریانش چی بود من احساس میکنم امکان راست بودن رابطشون هست
فینیکس هر سال افق بازیگری رو فرسنگها بیشتر گسترش میده.
واقعا فینیکس در حال حاضر نماد بی چون و چرای بازیگریه
واقعا عالی بود . دارای مفهوم بسیار زیاد با داستانی جذاب و گیرا و بازیگری و کارگردانی و البته موسیقی متن و فضا سازی فوق العاده
با وجود ترس اینکه جوکر رو خراب کنن خیلیا از جمله خودم داشتیم ( مثل بلایی که سر بتمن اوردن تا بیش از پیش مشخص بشه هرکسی نولان نیست) اما به معنای واقعی باید گفت که جوکر تاد فیلیپس ابروداری کرد .فقط ای کاش اون صحنه های حذف شده رو تو فیلم میدیدیم چون داستان اینقدر جذاب و پرکشش هست که تایم بیشتر ضربه ای به داستان نمیزنه اتفاقا بیشتر میشد ریشه جوکر شدن و خود جوکرو ببینیم. از طرف دیگه بازی فینیکس هیچگونه اغراقی نداره بنظرم و تصور اشتباه بعضی افراده که اینگونه فکر میکنن. یه نکته دیگه که باید بگم اینه که از نظر من مقایسه هث لجر و فینیکس تا حدود زیادی اشتباهه چون فضا دو فیلم و کارکتر جوکر دقیقا عین هم نیستن و تفاوت زیادی دارن ولی هردو نفر به معنای واقعی بازی بی نظیری داشتن.
شما لیاقت نقد این فیلم را اصلا ندارید
و بی پروا و در کمال آرامش شلیک به مغز رسانه ای تفکر موجود و آغاز انقلاب جامعه دربرابر نابرابری ها گویی در صحنه پایانی جامعه مملو از جوکر هایی بوده که فکر میکردند تنها هستند ولی اکنون یکدیگر را یافته و همه چیز را نابود می کنند تا دوباره بسازند.
که دچار حجمه شده تا به صورت ناگهانی واز سر استیصال واکنش از خود نشان داده و منتظر عواقب آن است . اواخبار را می بیند و از اینکه دیده شده دچارشعف می شود . او راه خود را یافته دیگر نمی خواهد از قوانین تبعیت کند . او شخصیت خود را یافته دیگر خود راسرکوب نمیکند . مجری برنامه نایت شو با بازی رابرت دنیرو نیز نمادیست از رسانه های تبلیغاتی که ابزار القای هنجارهای اجتماعی و در پس آن با رفتاری غیر انسانی در پی تحقیر انسان هایی است که این ساختار و هنجار را رعایت نمیکنند. در سکانس رقص بر روی پله اوج دیدگاه اجتماعی نویسنده را میتوان لمس کرد پلیس به دنبال جوکر واو در میان انبوهی از جوکر ها که راه او را برای احقاق حقوق از دست رفته خود پیش گرفته اند ناپدید می شود و اینبار دستگاه سرکوب است که در قالب این دو پلیس به نمایش درآمده که به دست جمعیتی که حالا دیگر ساختار های موجود را شکسته نابود می شود و جامعه را به سوی انقلاب پیش می برد. و در نهایت سکانس شلیک به مجری برنامه نایت شو اعلام جوکر به جامعه که او دیگر حاضر نیست در چارچوب های تعیین شده افراد بالادست و دیکته شده به جامعه فرودست قرارگیرد
در سکانس اتوبوس جوکر سعی دارد ارتباطی ساده و واقعی با کودک ناآرام صندلی جلوی خود برقرار کند او از تمام استعداد خود مایه می گذارد تا کودک را سرگرم کند اما واکنش مادر به او مانند یک کودک آزار می باشد و این سرخوردگی با خنده های غیر قابل کنترل واکنش جمعی را بر می انگیزد گویی خنده ها واکنشی است برای پنهان کردن ناراحتی های درونی میخندد تا غم خود را پنهان کند . در جوامع غربی کوچکترین رفتار های حتی دوستانه با کودکان با نگاه کودک آزاری تعریف شده و قوانین سخت گیرانه هر گونه واکنش های طبیعی انسانی را به کودکان و خردسالانه از سر محبت می تواند با عواقب ناخوشایندی روبرو کند. در سکانس قتل در مترو تاثیر این رفتار را می تواند به خوبی مشاهده کرد. دراین سکانس سه فرد که یک زن را در مترو مورد آزار و اذیت قرار می دهند و با عدم واکنش جوکر روبرو هستیم او دیگر فقط نظاره میکند تا متهم نشود خنده های واکنشی در برابر ترس و تصمیم واکنشی به کتک خوردن از آن اوباش و سپس اولین تجربه مبارزه برای احقاق حقوق از دست رفته « قتل و ترس» گویی جامعه ای را به تصویر می کشد
این نقد بررسی فیلم جوکر از منظر اجتماعی و جریان شناسی ساختار سرمایه داری در جوامع غربی و تاثیر آن بر روان شناسی اجتماعی می باشد. در نگاه اول فیلم درباره فردی روانپریش با واکنش های رفتاری غیرمنتظره در برابر حوادث پیرامون خود می باشد. که به دلیل این رفتار از جامعه منزوی میشود و در نهایت با اوج گرفتن رفتارهای ناهنجار اقدام به قتل مینماید تا جایی که مادر خود رانیز به قتل رسانده و در ادامه با انگیزش هایی که باتشویق های اجتماعی در ستایش رفتار ناهنجار خود می بیند جامعه را به سوی دگرگونی و ساختارشکنی بر می انگیزد. اما از منظر اجتماعی نویسنده جامعهای متاثر از نظام سرمایه داری را در غالب فرد به تصویر می کشد که در همه شئون درگیر چارچوب های قوائد نظام طبقاتی بی عدالت شده است. جوکر در واقع نمادی از انسانهایی است که درجوامع پیشرفته دچار سردرگمی در واکنش های منطقی می باشند. هر روز نقابی بر صورت میرنند تا شخصیت واقعی و افسرده خود را در پشت آن پنهان کنند تا بتوانند در چارچوب قوائد اجتماعی دیکته شده قرار گیرد.
ترجیحا از کامنت ها بیشتر لذت بردم تا نقد بی معز شما
واقعا بدترین نقد هارو میتونین بکنین ! بی سواد !
اصن مجبور نیستی این فیلم رو با ایران مقایسه کنی ! این نشون میده چقد برداشتت سطحی بوده و چقد وحشتناک بی سوادی ! نقد کردن یک اثر سواد و تجربه میخاد دوست عزیز ! اینکه حستو ک برداشتتو بگی این نقد نیس ! یا زدی تو حاشیه بازیگر و کارگردان یا بودجه اش یا صدتا شر و ور دیگه !!!
یک فیلم باید از جنبه های خاصی نقد بشه و با اعقاید عرف مقایسه بشه تا درک بشه نه اینکه بیای چیزایی که همه میدونن رو دوباره بگی !!!
جوکر یه شخصیتی منظبط با تربیت و مبادی آدابی هست که آدم رو یاد شخصیت فیلم شهروند مطیع قانون میسازه ولی در طول داستان فیلم با حقیقتی تلخ پی میبره که بهترین کس زندگی اش(مادر) از او بعنوان مفعول بکار برده شده و خنده های جنون آمیزش از تجاوز دوران کودکی اش شکل گرفته است ناگزیر بعد حقیقت بهترین فرد زندگی اش را میکشد و انتقام میگیرد جوکر نمیتواند به جامعه برگردد چون جامعه ای متمدن نمیبیند…… او از یکایک افراد انتقام میگیرد……… از رقص زیبای او که شبیه رقص های ایرانی هست بسیار خوشم آمد رقصی که نشان پیروزی یک منتقم مظلوم از یک مقتول ریا کار و دروغگو میگیرد رقص بعد کشتن نامادری اش بعد کشتن مجری بعد کشتن پلیس و نارفیقش……. خلاصه این جوکر در لابه لای زندگی فرد فرد هر جامعه ای به خصوص ایرانی ها جا دارد…….
فیلم عالی بود و باید نویسنده های ما به فکر عمیق فرو برند که برا نوشتن از مغزشون کمک میگیرن یا از شکمشون !!؟!!
این فیلم نشون میداد که جامعه بیماره و زندگی تو این جامعه بیمار برا کسی که میخواد خوب باشه سخته و تویی که میخوای مثل بقیه نباشی راهی جز بدتر شدن نداری و اینم خودش یه راهی هست که بدتر میکنه جامعه رو ، در کل نویسنده میخواست بگه یا با این جامعه خراب بساز یا این جامعه خراب رو داغون تر کن
صحنه اول فیلم که چشماش پر اشک بود و میخاست بخنده من گفتم این بازیگر فیلم HER میخاد بترکونه معنی بازیگریو و همون لحظه یاد خیلی دوران زندگیم افتادم که جقدر بغض داشتم و باید میخندیدم
ولی اینکه انتهای فیلم دکترو کشت یا زن همسایه رو نفهمیدم
و اینکه چرا به یه زن روانی باید بچه به سرپرستی بدن و چظور اون وقایع بچگی رو فراموش کرده بود ارتور
به نظر من تو اون قسمتی که از خنده های بیش از حد وکنترل نشده جوکر انتقاد میکنید اشتباهی متوجه شده اید،مثلا تو اون سکانسی که جوکرداخل کلوپ میشه برای اجرای کمدی ادامه دار شدن خنده هاش واون سرفه های زیادش بخاطر اینکه میخواد جلوی خنده هاشو به زور بگیره ولی دست خودش نیست برای همین مدام حالت خفگی بهش دست میده وحتی بیشتر بازیشو طبیعی تر نشون میده
من خیلی کم پیش میاد بخوام فیلم نگاه کنم نه که دوس نداشته باشم اتفاقا چرا ولی به علت مشغله زباد خیلی وقت نمیکنم ولی این فیلمی که من دیدم بی شک یکی از بهترین فیلم هایی بود که تو عمرم دیدم. شخصیت معصوم و مهربون جوکر که وقتی اولای فیلم بود که رفته بود به برنامه کمدی بلند گفت i love you murray و بعد گفت من کسیم که میخاد شادی و خوشحالی رو به ارمغان بیاره و خب این شخصیت هی مورد تمسخر قرار میگیره نادیده میشه وو طرد میشه و همه اینها یک جا خودشو نشون میده و برای جوکر توی مترو اتفاق میفته و وقتی که کاری که دوسش داشت رو از دست میده و تو بدترین حالت روحی ممکن قرار داره. ولی یه نکته ای که کسی توجه نکرد در موردش این بود که وقتی که همه جلو شهرداری داشتن اعتراض میکردن و جوکر میره داخل ساختمون میبینه که نشستن با خیال راحت به دیدن برنامه و خوش گذرونی و این دقیقا به این مورد اشاره میکنه که نه تنها ایجور افراد به چشم نمیان بلکه حتا اعتراضات اون ها هم به چشم نمیان و این رفتار کامل توی استودیو خودشو نشون میده وقتی هی مورای هی میخاد جوکر متهم کنه و هیچ کدوم از حرفای جوکر نمیشنوه و نادیده میگره
این فیلم شاهکار سینمای غرب رو به رخ همه کشیده با بازیگری بی بدیل و تکرار نشدنی نقش جوکر که تمام احساس خود رو عینا به مخاطب القا میکنه.
فیلمی که میتونه الهام بخش مبارزه با نظام سرمایه داری در برابر طبقه مستضعف باشه.
بازیگر نقش جوکر قهرمانی ست برای جامعه ای که خود عینا این ظلم رو درک کردن و به دنبال قهرمانی هستند که فکر میکنن باید از آسمان فرود بیاد اما در این فیلم میبینید که نقش اصلی فیلم خودش هم نمیدونست میتونه یک قهرمانی باشه برای مردمش اما کم کم قهرمان درون خودش رو پیدا میکنه و میشه سنبلی برای مبارزه با سرمایه داری و ستمگری.
فیلمی کمتر دیده شده در سینمای جهان که در عین اجتماعی بودن، یک فیلم اکشن، درام و احساسی رو به روی پرده سینما میکشه
کمتر منتقدی میتونه پا بر روی وجدان خودش بزاره و فیلم رو به طرز بسیار ظالمانه ای نقد کنه
نقش جوکر برازنده این بازیگر بوده که با یک بازی بسیار زیبا حرفی برای منتقدین نمیزاره و کار رو تموم میکنه.
فیلمی که ثانیه به ثانیه آن ذهن مخاطب رو به تسخیر میکشه و با پایان زیبای آن حسرتی برای مخاطب به جا میزاره
از بعد فیلم مرشد، فینیکس به درجاتی رسیده که میشه گفت نام او معادل مطلق هنر بازیکری شده. حقیقتا اگر کسی بجز فینیکس مثلا لتو و دی کاپریو نقش جوکر را برعهده میگرفتند فقط جوکر خراب نمیشد، بلکه بازیگر نخبهای مثل دی کاپریو هم اعتبارش مخدوش میشد.
تاد فیلیپس و اسکات سیلور، هنگام نوشتن فیلمنامهی جوکر، عکس فینیکس را به دیوار آویختهبوند و هرچند جمله که مینوشتند، نگاهی به عکس فینیکس میکردند و به خودشان میگفتند یعنی میشود فینیکس این نقش را بپذیرد؟
کاری که فینیکس با جوکر کرده انتظار و سلیقه را از هنر بازیگری چنان بالا برده که دیگر به سختی میتوان هر نقشآفرینی را دید و پذیرفت.
فیلم رو همین الان دیدیم بعد از تعریف و تمجیدهای فراوان و واقعا میتونم بگم بعد دیدین فیلم منتظر همیچین شاهکاری بودم.واقعا عالی بود در مورد خواکین فینیکس بگم بعد از دیدن فیلم quills عاشقش میشی، با فیلم her وmaster میفهمی چه بازیگریه و بعد از دیدن joker بهش ایمان میاری… دیکاپریو و جرد لتو هرگز نمیتونستن اینجوری از پس نقش بربیان. بعد از چند سال امسال شاهد یک شاهکار دیگه تو سینما بودیم.
همین الان این شاهکار رو دیدم بی نظیر بود بازی فانیکس باعث میشد تو تک تک لحظه ها همراهش درد بکشی و تک تک لحظاتش رو باهاش زندگی کنی. چقدر ناراحت کننده بود اون لحظه ای که گفت اگر تو پیاده رو بمیرم از روی بدنم رد خواهید شد. و لحظه ای که فهمیدیم تمام اتفاقات و لحظات خوب زندگیش با دختر همسایه توهمی بیش نبوده. 😥 گریه هاش خنده های منحصر به فردش و لحظه ای که از دوستش گذشت و اجازه داد فرار کنه. فوق العاده اس این فیلم تو دیدنش شک نکنید
هنرنمایی فونیکس و هیت لجر در نقش جوکر گاه مقایسه میشود. اصرار به این مقایسه اغلب از سوی معدودی از علاقهمندان به هیت لجر صورت میگیرد و دیگران بر این نکته تاکید دارند که این دو نقش مطلقا ربطی به هم ندارند. نقش هیت لجر، متعلق به دنیای ابرقهرمانی کمیک بوک است، اما نقش فونیکس، کاملآ واقعگرا وضدقهرمان است و این دو حوزه قابل مقایسه نیستند، با این حال در صورت تداوم اصرار بر مقایسه باید گفت هیت لجر، بازیای روان دارد اما تکبعدی و تخت و با چند ترفند که در ابتدای فیلم کشف میشود و تا انتهای فیلم تکرار میشود، اما نقشآفرینی فونیکس، یک سفر طولانی از آدم خوب به آدم بد است، نقشی چند بعدی و بسیار پیچیده و پر از جزییات که هر لحظه در حال تغییر به چیزی دیگر است. اگرچه انتخاب از این سفر پیچیدهی پرجزییات، نزدیک به ناممکن است، اما صحنهی حملهی سه مست به فونیکس را در مترو از برشی که یکیشان از پشت فونیکس را گرفته و دیگری او را میزند و چهرهی بیپناه فونیکس و سپس تیراندازیاش و دستپاچگی اش قلهی بازیگری تا اکنون است.
جوکر با نقشآفرینی فونیکس را برخی منتقدان، تلخترین و استادانهترین بازی در تمام تاریخ سینما میدانند و هر صحنهش یک کلاس کامل بازیگری است که باید بارها دیده شود و هربار نکتهای تازه را بروز میدهد، درآوردن نقش کسی که با تمام وجود میخواهد خوب باشد اما همه میخواهند او بد باشد و او مثل گل سرخ شازدهکوچولو، برای دفاع از خودش هیچ سلاحی ندارد جز چند خار کوچک. پس عاقبت همانی میشود که میخواهند. شرور میشود اما شروری که بیننده نه تنها از او نفرت ندارد بلکه برخلاف جوکر هیت لجر، احساس میکند این، شروری معصوم است و حتی در برخی صحنهها عیسای مصلوب است و هرکسی در درونش کسی مثل او را دارد و دوست دارد بروزش بدهد.
مشابه این بازی استادانهی تلخ را فونیکس در فیلم مرشد در نقش فردی کوئل داشت، یک سرباز از جنگ برگشته که آسیب روحی دیده، اما آن سال اسکار را به دنیل دی لوییس در نقش آبراهام لینکلن باخت درحالی که بازی فونیکس در فیلم مرشد از بهترین بازیهای تاریخ سینما ارزیابی میشود.
هنرنمایی فونیکس و هیت لجر در نقش جوکر گاه مقایسه میشود. اصرار به این مقایسه اغلب از سوی معدودی از علاقهمندان به هیت لجر صور
آقای مخترم مگه اینجا پیج ترامپه؟
راستی پاسخای فحش دار به این کامنتو تایید نکن ادمین دمت گرم، جیگرت بِرُم.
موقع تماشای بخشهایی از فیلم ذهنم درگیر جامعه خودمان شد و به یاد پولدارها و ریچ کیدزایی افتادم که دنیای کاملا خاص خودشان را دارند و ثروتشان را به قیمت خون تودههایی از مردم به دست میآورند ، تودههایی که عملا هیچ چیزی ندارند و باید برای بقا جان بکنند و کیست که نداند ارتباط مستقیمی بین فقر و خشونت وجود دارد …. وقتی مردم در حال دست و پا زدن مداوم در منجلاب فقر و ذلت هستند و همه چیز در اطرافشان تلخ و سیاه و نکبتبار است وقتی در آخرین بررسی سالانه موسسه گالوپ که در سال ۲۰۱۹ منتشر شده ایران به همراه کشورهای چاد ، سیرالئون ، افغانستان و عراق پنج کشور عصبانی دنیا هستند دیگر نمیتوان از آنها انتظار داشت تجمعات اعتراضی خود را در کمال آرامش برگزار کنند و به اموال عمومی آسیب نزنند چون حفظ ارزشهایی مانند انسانیت و عدالت در سایۀ تورم ۵٠ درصدی و درآمدهای محدود قابل تصور نیست …
واقعیت من تایپیک بالا رو نخوندم ولی دوست دارم نظرمو بگم ؛ دقیقا من وقتی فیلمو نگاه کردم یاد کتاب عقاید یک دلقک افتادم ۱۵ سال پیش وقتی این کتابو میخوندم دقیقا احساس همدردی با کتاب داشتم با خودم گفتم این کتاب واسه من نوشته شده ، وقتی فیلمشو دیدم گفتم خدایا منو دست انداختی باور کنید گریم گرفت چون منم همه احساسات اونو داشتم فقط خدا بهم لطف کرد پلیس رو به موقع فرستاد وگرنه الانم من مثل اون قاتل بودم؛ همه جا گفتم اینجا هم میگم از طرفی خوشحالم که جوون مملکت من اینقدر پیشرفت داشته که میتونه فیلم رو راحت درک کنه و بشناسه احساس بازیگرو؛ ولی بیشتر ناراحتم میگم خدایا چرا این جوون باید با این فیلم رابطه برقرار کنه!!! کاش همون یک کانال تلوزیون رو بیشتر نداشتیم کاش مثل قدیم ادای قل مرادو در میاوردیم همون عقب مونده بودیم بخدا همه به بیراهه رفتیم حیف…
یه سوال دارم اگ میشه جواب بدین ممنون میشم من یه جای فیلم رو نفهمیدم چرا وقتی دوتا از دوستای آرتور میان خونش یکی از دوسته شو میکشه مگ چی گفت ک عصبانی شد؟ اگ جواب بدین ممنون میشم
سلام به دوستان زمزمه هایی از ساخت قسمت دوم فیلم جوکر بود که کلا تصویب شد اما تاد فیلیپس گفته کارگردانی قسمت دوم رو بر عهده نمیگیره اما واکین فینیکس گفته تو قسمت دومش هم بازی میکنه پس منتظره قسمت دوم جوکر باشیم در رابطه با قسمت اول کمپانی سازنده ی فیلم بودجه ی خیلی کمی رو برای ساخت این فیلم در نظر گرفت (۶۰ میلیون دلار ) و اکثر حمایت هاشو از تاد فیلیپس سلب کرد چون فکر میکرد این فیلم صد درصد شکست خواهد خورد اما تاد با همین بودجه ی کم فیلمی ساخته که دیگه نیاز به تعریف نداره به نظرم اگر جوکر همینجا تموم شه بهتره تا قسمت دومش رو بسازن نظر شما چیه ؟؟؟؟؟ ممنون
جدا از بازی نسبتا خوب هیث لجر، بازیگر اصلی این فیلم برخلاف بقیه بازیگرایی که سعی بیخود داشتن تا خودشونو قاطی شخصیت بی نظیر جوکر بکنن ، کارش واقعا عالی بود جوری که من اصلا بعد فیلم خشکم زده بود چطور من همچین بازیگریو تا حالا نمیشناختم. جناب دیکاپریو عمرا همچین شخصیت پرفکتی رو میتونست ارائه بده. قبول دارم صحنه ی استنداپ کمدی فیلم خیلی رو عصاب بود ولی بازیگر طوری نقش رو ادا کرد که من مطمئنم همه ی بیننده ها دل تو دلشون نبود تا ماجرا به نفع آرتور ختم بشه. من خودم بعد هر گلوله ش که به سمت بقیه حواله میکرد توی دلم میگفتم ماشالا پسر! راستی منم شدیداً باهاشون موافقم که فیلم جوکر اوتکام نداشته باشه. تو اوج خداحافظی باید بکنن و پرونده ش رو همینجوری مرموز ببندن
فیلم جوکر درباره ی غلبه بر شیطان با اعمال شیطانی شنیع تر است ولی در واقعیت این کار نه تنها شیطان را نابود نمی کند بلکه شیاطین جدید تری را تولید می کند و در نهایت هم اندک انسانیت باقی مونده در وجود ارتور را از بین می برد.
یک اثر بی نظیر، من با دیدن این فیلم با تمام وجودم تنهایی جوکر درک کردم…اینکه اگر کسی تو جامعه ما تبدیل به یک انتقامجو میشه از اول اینطور نبوده و هر یک از ما تو خلق کردنش سهیم بودیم
غمانگیزه بخوای بخندونی و نبیننت ،مریض باشی و بی پول نبیننت، مهربان باشی و نبیننت
جوکر وقتی دیده شد که انتقام میگرفت
مردم و همه خودشون اون شخصیت انتقامجوش بیدار کردن و شگل دادن
ممنون از نقد و بررسی خوبتون.
در ابتدا به عنوان یک هنرمند ضربه خورده، این فیلم را با جامعه ایران مقایسه اش میکردم ولی به مرور زمان میفهمیدم که اصلا قابل قیاس نیست و نخواهد بود! این فیلم یک جامعه مترقی رو به تصویر میکشه.جامعه ای که در فقر و تنگنا بود ولی رفتار کلی اجتماع و سیستم، یک هنرمند را خواسته و ناخواسته به سمت تعالی سوق میدهد! چیزی که هیچگاه در جامعه ایران نمیبینیم. متاسفانه به خاطر اینکه این نظر منتشر بشه نمیتونم راحت بیان کنم و قطعا با سانسور مواجه میشم. ولی فقط همین کافیست که بگم جامعه ما و سیستمی که در آن زندگی میکنیم هیچ ربطی به جوکر و فضای این فیلم نداره و حتی قابل مقایسه هم نیست چرا که اصلا هنر اجازه رشد نداره چه برسه به ایجاد یک دگرگونی
دوستان نظرتون راجع به صدای زنگ تلفن چی بود ؟
چندین جا تکرار شد ، تو مطب روان کاو ، تو اتاق گریم قبل اجرا، یک جا هم که کناز یخچال که ایندفعه واقعا تلفن زنگ حورد
اینو کارگردان فیلم گفته راجبه اینکه ارتور همسایشو کشته یا نه
He added, “He doesn’t kill her, definitively. As the filmmaker and the writer I am saying he doesn’t kill her. We like the idea that it’s almost like a litmus test for the audience to say, ‘how crazy is he?’
“Most people that I’ve spoken to think he didn’t kill her because they understand the idea that he only kills people that did him wrong. She had nothing to do with it. Most people understood that, even as a villain, he was living by a certain code. Of course he didn’t kill this woman down the hall.”
Good to know!
واااای واقعا دارم گیج میشم یعنی تموم این داستان ها توهم بوده؟ یعنی هیچ کدوم اتفاق نیوفتاده؟
….barracks used by the regime’s feared Bajis militias in Tehran, setting it on fire.
اقا یا خانم با یوزر “خودم” این جمله بالا رو Joaquin Phoenix در مصاحبه اش گفته و سایت yahoo دقیقا همین جمله رو نوشته . و لطفا کمی تامل کن. شما زیر اکثر نظرات دوستان مخالفت یا ب سخره گرفتن رو از خودتون نشون دادین.
و در ضمن الان خوندم ک بازم خودش گفته شخصیتی رو میخواستم خلق کنم که در روانپزشکی هم تعریف نشده..unidentifiable
همونطور ک قبلا گفتم این نوع بیماری رو ما تو روانپزشکی نداریم.
یعنی چیزی ساخته ک فراتر از نگاه بیننده عادی..
در کل بینظیر بود و بسیار بسیار قوی?? تک تک لحظه هاش حرف برا گفتن داشت این فیلم
جوکر فیلمیه که در هالیوود ساخته شده و همه جای دنیا نشون داده شده ولی نویسنده این متن گاتهام رو با ایران مقایسه میکنه جوری که انگار مخصوص جامعه ایران ساخته شده . گرچه که در ایران مشکلاتی مثل فساد و فشار بر قشر آسیب پذیر و … وجود داره ولی این در همه جای دنیا خصوصا در جامعه آمریکا هم وجود داره ولی متاسفانه نویسنده کاملا با نگاهی سیاسی این نقد رو نوشته و به قول دوستمون “کارگردان اینقدر که تو سیاسیش کردی سیاسیش نکرده بود”. و در کل هم فیلم بسیار خوبی بود!
داداش کارگردان اینقدر که تو سیاسیش کردی سیاسیش نکرده بود
زن همسایه رو نکشت چون اون فقط و فقط کسایی رو کشت که ازارش داده بودن. همکار کوتوله اش،یا دکتر پیر روی صحنه و بقیه رو. کاری باهاشون نداشت(این نکته خیلی جالب فیلم بود ک مردم بیگناه رو نمیکشت مثل داعشی ها و همکاران..)
بنظرم جایی بیماریش ب اوج رسید ک فهمید تمام این دردسرها از یک چیز منشا گرفته و اون مادرش بوده.. اگر پنی اون رو اداپت نمیکرد وضعیت بد روانی جوکر منتفی بود، یا حتی ضربه ب سرش نمیزد و ابیوزش نمیکرد، جوکری شکل نمیگرفت از بیخ..
چون جوکر insight ب بیماریش داشت شرایط رو براش سختتر کرده بود.
فقط یک سوال ذهن منو درگیر کرده ک ارتور از بچگی هاش حرف زد، چطور رفتار مادرش یادش نمونده بوده. و چطور میشه ک مادرش بعد از یک بار بستری سلامت روان پیدا میکنه و دیگه بچه رو نمیزنه و فقط تنها ایرادش این میشه ک دائم میگفته باید بخندی؟!
نکته جالب فیلم این بود ک جوکر اگاهی بیماریش اگاهی داشت و حتی داروی بیشتری میخواست ک رفتارش بهتر بشه. این اگاهی در بیماران عادی پیدا نمیشه و باید پزشک یا روانشناس باشی.
بشدت فیلم تاثیرگذاری بود صد برابر حسی ک بعد از فیلم متری شیش ونیم دیدم بهم دست داد.(البته میدونم مقایسه فیلم ایرانی و هالیوودی کار درستی نیست)
دوست عزیزی ک گفتن حاضری جوکر بشی یا نه؟ خیلی با معنا و هدف فیلم میخوند.
میدونید جوک آخر فیلم چی بود که هی میخندید؟بعد از همه اون جریان ها که زندانی شد به این جوک فکر میکرد که یک روز یک بیمار روانی ،روانشناسشو کشت چون صحنه بعد فیلم رد پاش خونی بود ،
و اینکه من هفت سال با همچین آدمی زندگی کردم حتی شک کردم گفتم شاید کارگردان از روی شوهر من فیلمو ساخته ،و آثار مخربی رو روحیه من و دخترم گذاشت.
خواهشاً مراقب تربیت و روحیات کودکانتان باشید که در آینده برای دیگران مشکل ساز نشن.
و همچنین روحیات خودمون
از لحظه ای که جوکر تو مترو اون جوونها رو که قصد اذیت کردنشو بخاطر خنده هاش داشتن که تقریبا قبل از نیمه اول فیلم بود تا آخر همه ما انتظار حرکات خشن جنایت رو از جوکر داشتیم.یعنی تقریبا رفتارهاش برامون لو رفت.و من که از اول فیلم باش جلو رفته بودم و غرق در شخصیتش شده بودم یهو وارد فاز دیگه ای شدم و همه کارهارو سپردم به خود شخصیت داستان و دلسوزی و همذات پنداریم باش کمتر شد.چون مسلما من و ۹۹درصد مخاطبین جرات جنایت اونم چندین سری پشت هم رو نداریم.پس به نظرم فیلم از لحظه ای که جوکر خشونت گرا شد کلا مسیرش عوض شد من دیگه به قصد سرگرمی و نهایت حق انتقام شخصیت جوکر دلیلی برای دیدنش داشتم.دو مورد جالب بود برام یکی مثبت یکی منفی.منفی اینکه تو مترو این همه گلوله شلیک کرد واتافاقها هیچکس نبود؟دومی خفه کردن مادرخوانده اش با بالش بود که دقیقا مثل خفه کردن پدرش در فیلم گلادیاتور بود و خیلی ایده خوبی بود که همه رو یاد اون فیلم انداخت و خیلی خوب استفاده کرده بود از این موضوع
تحقیرت میکنن…زیر حرفهاشون خردت میکنن…دست میزارن رو حساس ترین احساساتت و باهاش بازی میکنن…چیزهایی که دوست داری رو در نمیکنن…وارد مغزت میشن و قشنگ مثل پودرش میکنن… و وقتی از درون هزار بار خودت رو میکشی و دیگه جونی برات نمونده که از خودت بگیری و دیگه جسمت تحمل این همه فشار درونی رو نداره و در اخر منفجر میشی ،اونوقت بهت میگن: وا چرا عصبانی میشی من که چیزی نگفتم من که کاری نکردم،خودت رو نشون یه روانپزشک بده،دیوونه روانی…
کاراکتر جوکر قضاوت میشه چون آدم میکشه خب بقیه هم آدم میکشن ولی به اسم قانون چطور به اسم قانون یه نفر اجازه کشتن داره یه نفر نداره .
مجری برنامه جوکر رو تخریب میکنه شخصیت جوکر کشته میشه از اون قسمت فیلم به بعده که جوکر به قصد ادم میکشه و یک شخصیت دیگه پیدا میکنه .
شخصیت جدید زمانی شکل میگیره که متوجه میشه زندگیش تراژدی نبوده و یه کمدی بوده و فکر میکنم علت اون خنده ها به کمدی زندگی خودش بوده .
در شخصیت دومش از زمانی که صورتش و موهاش رو رنگ میکنه خود واقعی و آزادش رو پیدا میکنه و خنده هاش قطع میشه .
مورد بعدی این که درک نمیکنه که چرا باید با قوانین دیگران زندگی کنه و چرا دیگران نباید با قوانین و عقاید او زندگی کنند و برای این مسیری رو پایه ریزی میکنه که دیگران دنباله روی او باشند ، زمانی که توی ماشین پلیس نشسته و تمام شهر اشوبه و برای اولین بار لبخند واقعی به لب داره از موفقیتش که باعث شد دیگران هم مثل او احساس آزادی کنند از قوانین به درد نخور دیگران.
خیلی برداشت های دیگران جالبه برام ولی برداشت من کاملا متفاوته از نظر من شخصیت جوکر سالمه و روانی نیست من فقط بیماری روانی رو تو بقیه کاراکتر ها میبینم.
کل داستان با یه جوک شروع میشه منظورم شوخی بچه هاست وقتی تابلو رو ازش میگیرن ، شغلش رو از دست میده بیمش رو از دست میده یه نفر بهش اسلحه میده که در اصل پیشنهاد کشتن دیگرانه ، مجری برنامه که یه جورایی اسطوره بوده برای جوکر تخریبش میکنه ، مادرش که اجازه میده به بچش تجاوز بشه و کتکش بزنه ، ادمایی که تو قطار قصد اذت اون خانوم رو داشتن ، صاحب کارش که به خاطر اسلحه داشتن جوکر بدون دونستن علت حمل اسلحه اخراجش کرد . روانشناسی که هیچوقت نفهمید جوکر چی بهش میگه و خیلی چیزای دیگه که الان یادم نیست یا متوجه نشدم باید چند بار دیگه فیلمو ببینم .
هیچکدوم از افراد توی این فیلم از نظر روانی سالم نیستن و بر عکس روانی بودن رو به جوکر نصبت میدن .
نمیفهمم چرا همه فکر میکنن جوکر روانیه .
بخش مفهومی فیلم به نظرم تو شعر های پس زمینه فیلمه که متاسفانه ترجمه نشده بود.
خیلی خوب بود ولی اگه ممکنه یه نقد کامل هم بنویسید که نگران اسپویل شدن هم نباشید خط به خط بریم جلو . یه جا میخوندم تو ایسنتا که طی یه احتمالاتی این فیلم تو رویای جوکر بوده و یکسری دلایل هم داشت.
اوج تنفر و جنونشو میشه بعد از کشتن موری فرانکلین دید. اون خنده ی تلخ و وحشتناک ک خبر از ی گذشته ی سیاه و پر پیچو خم میده. ی نفرت درونی ک تشنه ی انتقامه . با لحظه لحظه فیلمش زندگی کردم.
زندگی شهروندانی که با ساکت موندن و همون سگرمه های درهم و شکنجه همدیگه دارن نکبت باره
همونایی که فقط قلنبه سلنبع حرف میزنن
و با پنبه سر میبرن
دوستان این آرتور تقریبا۴۰ ساله چجوری حداااقل ۲۰سال دیگ با بروسی ک ما تو فیلم میبینیم که تقریبا۸یا۷سال داره درگیر میشه؟
من یه سری حرف در نظرات دیدم و واقعا برام عجیب بود نتونستم ک نگم دوستان این یه فیلم مستقله و ما قرار نیست یهو یه جوکر روانی و باهوش و مجنون ببینم اینجا ما با شخصی ب اسم آرتور سروکار داریم ک فیلم میخواد سیر تحول آرتور و مسائلی ک باعث روانپریشی اون هست رو نشون بده ک فیلم خیلی آروم این مراحلو طی میکنه و مارو ب جوکری ک ازش شناخت داریم نزدیک میکنه و البته از نظر من جوکر تا اواخر فیلم هم هنوز مراحلی طی میکرد از جمله لذت از کاراش و همین جنونی ک ما ازش شناخت داریم رو کم کم ب نمایش میذاشت(درهرصورت این گذشتش رو ب تصویر میکشه) کلا این فیلم جزو تایپ من بود و من با هر لحظه محو این فیلم بودم و برای نظر خیلی حرفا دارم ک نمی تونم بیانش کنم ب شدت پیشنهاد میشه سعی کنید فیلم رو بدون هیچ انتظار بیجایی ببینید و تمام حرکات و حرفارو با دقت زیر نظر داشته باشید تا بتونید حس هارو لمس کنید
تنها فیلم بود که میتونست به درونت نفوذ کنه چرا چون جوکر بدن ما ادما ممکنه گاهی اوقات ویران کننده باشه
من که لذت بردم . درست جامعه ما رو نشون میده که هرکدوم از ما یه جوکر نهفته تو خودمون داریم که ممکنه بهش تبدیل شیم
#خطر اسپویل
واقعا چی میشه گفت درباره این شاهکار تاد فیلیپس.
بازی واکین فینیکس به قدری گیرا بود که هیچ حرفی درباره توانایی هاش باقی نمیمونه.
اساسا نباید فینیکس رو با هیت لجر مقایسه کنیم ، چون در اون فیلم( دارک نایت) ما از ابتدا یه شخصیت شرور رو میبینیم که دست به هر اقدامی میزنه تا به اونچه که میخواد برسه ولی ابتدای این فیلم(جوکر) چی ؟؟؟
آرتور شخصیت مظلومی که مورد آزار چند تا جوون بی سروپا قرار گرفته و با اینکه با مشکل عصبی خودش دست و پنجه نرم میکنه سعی در خنداندن پسربچه در اتوبوس رو داره که ماهیت مهربانی و انسانیتش رو نشون میده یا جایی که خودش رو در برنامه ماری فرانکلین متصور میشه نشون میده که تنها آرزوی آرتور اینه که تحسینش کنن چون تموم جوونیشو پای مراقبت از مادر مریضش گذاشته.
درباره دختر همسایه هم باید بگم که اینکه رابطه اش با آرتور توهمی بیش نبود واقعا باعث شوکه شدن بیننده میشه ولی من متوجه نشدم که آیا آرتور اون رو کشت یا نه ؟؟
اسپویلللللللللللللللللللللللللللللللل
اسسسسسسسسسسسسپویل
ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااسپویل
اسپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپویل
اسپووووووووووووووووووویل
اسپویییییییییییییییییییییییل
میگم من یه سری جاهاش گیج شدم واقعا
الان جوکر و بتمن یه جورایی برادرن؟ یا مادر جوکر آرتور رو از توی یتیم خونه گرفته
و اینکه اون لحظه ای که آرتور توی خونه ی اون زنه هست و میفهمه توهم زده زنه رو میکشه؟ اگ میکشه چرا باید بکشتش
و اون لحظه ی آخری که میگه داشتم به یه جوک فکر میکردم واقعا همه ی این اتفاقا واسش یه توهم بود یا واقعی بود اگه نبود پس اخرشم احتمالا اون زنه که باحاش مصاحبه میکرده رو هم نمیکشه و اونم واسش توهم بود :/
در کل خیلی فیلم عالی بود و لیاقت بهترین فیلم جوکرو داره بین همه ی فیلمای جوکری مخصوصا با بازی فینیکس