ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

پیشنمایش Death Stranding
اخبار و مقالات

نورمن ریداس از تجربه کار با «هیدئو کوجیمای نابغه‌ی نابغه» می‌گوید

نورمن ریداس آنقدرها گیمر نیست. این حرف خودش است؛ زمانی که با نشریه هالیوود ریپورتر درباره آخرین پروژه‌اش صحبت می‌کند: بازی مورد انتظار هیدئو کوجیما، Death Stranding که آخر همین هفته عرضه می‌شود و هنگامی ...

شایان ضیایی
نوشته شده توسط شایان ضیایی | ۱۱ آبان ۱۳۹۸ | ۲۳:۰۰

نورمن ریداس آنقدرها گیمر نیست.

این حرف خودش است؛ زمانی که با نشریه هالیوود ریپورتر درباره آخرین پروژه‌اش صحبت می‌کند: بازی مورد انتظار هیدئو کوجیما، Death Stranding که آخر همین هفته عرضه می‌شود و هنگامی که این مطلب نوشته می‌شود، میانگین نمره ۸۴ را در متاکریتیک به دست آورده.

با این حال، طی سال‌های اخیر ریداس چند باری در مدیوم ویدیوگیم فعالیت کرده؛ یکی از مثال‌هایش هم صداگذاری شخصیت دریل دیکسون در چندین بازی اقتباس شده از The Walking Dead است. اما وقتی نوبت به ساخته‌های کوجیما می‌رسد، ریداس نقش‌هایی مهم‌تر و دشوارتر را برعهده می‌گیرد. او باید لباس موشن کپچر به تن کرده و در کنار نقش‌آفرینی در سریال تلویزیونی شبکه AMC، صحنه‌هایش در بازی را هم اجرا کند.

دث استرندینگ که برای سه سال علی‌رغم نمایش تریلرهای مختلف هنوز از لحاظ درون‌مایه داستانی در هاله‌ای از ابهام قرار دارد، به عرضه روی پلی استیشن 4 در تاریخ ۱۸ آبان بسیار نزدیک است. ریداس حالا به پای مصاحبه با هالیوود ریپورتر نشسته تا درباره نقش‌اش در بازی صحبت کند، بگوید که چطور این کارگردان بازی مطرح را برای اولین بار ملاقات کرد، جزییات بیشتری درباره پروژه نافرجام Silent Hills به اشتراک بگذارد و توضیح دهد که کار کردن با یک «نابغه‌ی نابغه» چگونه است: «اگر او یک روز فیلم یا چیز دیگری بسازد، در کسری از ثانیه آن‌جا حاضر می‌شوم.»

بیشتر بخوانید:

دث استرندینگ

چه زمانی بود که برای اولین بار کوجیما را ملاقات کردی؟

اولین بار هیدئو را زمانی دیدم که گیرمو دل‌تورو با من تماس گرفت و گفت «هِی، یه نفر اینجاست که قراره بهت زنگ بزنه و می‌خواد باهات یه بازی ویدیویی بسازه. فقط جواب مثبت بده.» من گفتم «کی هست؟» و او گفت «بهم اعتماد کن، فقط جواب مثبت بده».

گیرمو کسی بود که کارت عضویت من در اتحادیه و نخستین کار بازیگری‌ام را ترتیب داد و من به او اعتماد کامل دارم. می‌دانستم اگر گیرمو اینطور می‌گوید، کار با آن کارگردان قرار است خوب باشد. بنابراین هیدئو، گیرمو و من قرار بود یک بازی دیگر بسازیم، بازی Silent Hills. ولی کونامی و کوجیما به مشکل برخوردند و اینطوری بود که همه‌چیز متوقف شد.

بعد آن‌ها برگشتند و گفتند که سونی دوباره با هیدئو وارد همکاری شده و قرار است یک بازی کاملاً جدید بسازیم. اگر صادق باشم برای این پروژه بیشتر هیجان‌زده بودم، چون هیدئو اومد به کامیک‌کان سن‌دیگو و یک آیپد همراهش بود که روی آن گرافیک‌هایی که رویشان کار می‌کرد را نشانم داد و واقعاً فک‌برانداز بودند. از همان ابتدا می‌دانستم که این پروژه قرار است یک موفقیت بزرگ باشد.

آن موقع چه سالی بود؟

خب، من برای سه سال است که روی Death Stranding کار می‌کنم، بنابراین حدس می‌زنم حدود سه سال پیش.

دث استرندینگ

هیدئو کوجیما را قبل از اینکه ملاقاتش کنی می‌شناختی؟

نه حتی یک ذره. من هیچوقت گیمر بزرگی نبوده‌ام. بازی Defender [برای سال ۱۹۸۱] بازی مورد علاقه من بود. اما آن بازی‌ها با بازی‌های امروزی خیلی فرق می‌کنند.

قبلاً هیچوقت به کار کردن روی یک بازی فکر کرده بودی؟

من در چند بازی مرتبط با The Walking Dead بوده‌ام و همه آن‌ها بخشی از قلمروی عظیم این فرنچایز هستند. هیچوقت حتی رویاپردازی پوشیدن لباس موشن کپچر را هم نکرده بودم. باید اعتراف کنم که واقعاً تجربه مفرحی بود.

پس تو با لباس موشن کپچر روی استیج صدابرداری بازی بودی. می‌توانی درباره پروسه فیلم‌برداری این بازی توضیح دهی؟ آیا هیدئو همراه تو روی سِن بود؟

در جاهای مختلفی فیلم‌برداری کردیم: چند جا در کالیفرنیا، و بعد کارهای تشخیص چهره در نیویورک - یک‌جورهایی بستگی به این داشت که من کجا بودم. بین اپیزودهای واکینگ دد یا زمانی که یک آخر هفته طولانی داشتیم، به محل فیلم‌برداری پرواز می‌کردم و کار، بستگی به برنامه افراد مختلف داشت. بعضی از اوقات مدس میکلسن در اتاق بود، گاهی لیا سیدو و گاهی بقیه بازیگران.

شما وارد اتاق می‌شوید و آن‌ها مارکرهایی را روی صورت‌تان قرار می‌دهند که فرآیندی بسیار طولانی است -و برداشتن‌شان هم دو برابر طولانی‌تر- و سپس لباسی بسیار تنگ می‌پوشید که بدن‌تان را کاملاً آشکار می‌کند و خیلی خجالت‌آور است. یک کلاه هم دارید که یک بازوی بزرگ از بخش جلویی آن بیرون زده. هربار که لازم بود کسی را ببوسم یا بغل کنم، سرهایمان به همدیگر می‌خورد.

دث استرندینگ

آیا روی سِت با بقیه بازیگران و هیدئو کار می‌کردی؟

بعضی اوقات بقیه بازیگران آنجا بودند. بسیاری از اوقات فقط من و هیدئو بودیم. یک عروسک نوزاد پلاستیکی روی زمین می‌گذاشت و از من می‌خواست جوری بازی کنم که انگار مرده است، و سپس جوری که انگار زنده است، بعد بترسم چون همه‌جا جای دست باقی گذاشته می‌شود. ناگهان می‌ایستاد و می‌گفت: «تصور کن هزاران وال جلوی چشمت مردن» و شما این‌طور می‌شدید که «چی؟». ذهن او در سطحی کاملاً متفاوت است. او یک نابغه‌ی نابغه است.

من و او به نوعی مختصرگویی رسیدیم که او به من نگاه، به یک جا اشاره و اخم می‌کرد و من این‌طور بودم که اوکیه، فهمیدم باید چه کنم. بعد از مدتی، یک‌جورهایی مانع زبانی را برداشتیم. خیلی از اوقات یک کارگردان به شما می‌گوید که در این صحنه به نظرم باید این‌طور بازی کنی و او آنقدر این صحنه را در ذهنش تصویر کرده که وقتی کاری جدید می‌کنید، مقاومت نشان می‌دهد. هیچ فضایی برای ارائه تفسیری دیگر وجود ندارد.

هیدئو برعکس است. شما می‌گویید «شاید بهتر باشه که این‌ کار رو بکنم» و او می‌گوید «آره! بعدش هم این کار رو بکن!». او ذهنی مشارکت‌گر دارد. او می‌خواهد برداشت شما را بشنود. اگر چیزی نگویید، با خودش فکر می‌کند که احتمالاً مشکلی برایتان پیش آمده. کار کردن با او بسیار مفرح است. اگر او یک روز فیلم یا چیز دیگری بسازد، در کسری از ثانیه آن‌جا حاضر می‌شوم».

در ابتدا قرار بود با کوجیما روی بازی Silent Hills کار کنی. می‌گویی که برای سه سال روی دث استرندینگ کار کرده‌ای. آیا برای Silent Hills هم فیلم‌برداری کردی؟ کار چه زمانی متوقف شد؟

فکر کنم تیزری کوچک فیلم‌برداری کردیم و بعد آن به تریلری تبدیل شد که یک‌جور فرهنگ کالت به وجود آورد. این را می‌دانم چون دوستان گیمرم -که نمی‌دانستم گیمر هستند- پلی استیشنی دارند که آن تریلر روی خود کنسول دانلود شده و ظاهراً حالا ارزش مالی زیادی دارد.

دث استرندینگ

خودت P.T. را بازی نکرده‌ای؟

هیچوقت بازی نکردمش.

وای خدایا، دیوانه‌وار است.

دیدمش! می‌دانم که سورپرایز پایانی مربوط به من است. بازی شدنش را دیده‌ام و بسیار وحشتناک است. یک فیلم ترسناک است.

دث استرندینگ به نظر ترسناک نمی‌رسد. وقتی کوجیما ایده Silent Hills را در میان گذاشت، پروژه‌ای کاملاً متفاوت بود یا شباهت‌هایی به آنچه تبدیل به دث استرندینگ شد وجود دارد؟

کاملاً متفاوت بود. Silent Hills پس‌زمینه داستانی داشت و مردم می‌شناختندش، می‌دانستند قرار است درباره چه و چه شکلی باشد. وقتی آن پروژه کنسل شد ناراحت شدم، اما وقتی هیدئو توضیح داد که قرار است حالا روی چه کار کنیم، کاملاً فراموشش کردم. اینطور بودم که خدا را شکر که کنسل شد، چون این یکی خیلی بهتر است.

من با هیدئو در گیم آواردز بوده‌ام و او مثل بیتل‌ها است. مردان بالغ ۴۰ ساله با اشکی که در چشم‌شان حلقه زده، جوری فریاد می‌کشند انگار الویس پریسلی وارد اتاق شده. و من این‌طوری‌ام که «این یارو دیگه کیه؟». هیدئویی که من می‌شناسم دوست من است. او در خانه من شام خورده، با دوست دخترم و گربه‌ام ملاقات کرده. او همواره شخصیتی بسیار دوست‌داشتنی بوده و برخوردی دوستانه و حس شوخ‌طبعی فوق‌العاده‌ای دارد. گذراندن اوقات با او محشر است. من توانسته‌ام اندکی ذهن هیدئو را بشناسم.

اگر صادق باشم از این مسئله خوشحالم که Silent Hills عملی نشد، چون توانسته‌ام نگاهی به روش کاری او و تفکراتش داشته باشم، این آدم واقعاً مغز من را منفجر کرده است.

دث استرندینگ

آیا او داستان کامل دث استرندینگ را از همان ابتدا به تو گفت یا به مرور زمان، بخش‌های بیشتری از آن را در میان گذاشت؟

او به صورت جسته و گریخته داستان را تعریف کرد و اعتراف می‌کنم پاسخم به برخی از آن تکه‌های داستانی این بود که «داری در مورد چی حرف می‌زنی؟». هرچه بیشتر روی بازی کار کردیم، منطقی‌تر شد و حالا می‌دانم که بازی درباره چیست. ولی یک بازه یک سال و نیمه داشتیم که من با خودم می‌گفتم به او اعتماد دارم و هرکاری که از من بخواهد انجام می‌دهم. حالا که می‌دانم موضوعش چیست، تجربه‌ای متفاوت با هرآنچه که پسرم بازی می‌کند است.

بازی مفهمومی متفاوت، قدرتمند و شخصی دارد. من لباس موشن کپچر را می‌پوشیدم و بین برداشت‌ها آب می‌نوشیدم و دهانم را با آستین خشک می‌کردم و او ناگهان می‌گفت «دوباره این‌ کار رو بکن». این اتفاق به دفعات افتاد و من دائماً می‌پرسیدم «چرا ما این‌قدر کارهای کوچک نورمنی می‌کنیم؟». همان اوایل وقتی از او پرسیدم که بازیکنان قرار است در نقش من بازی کنند یا نه گفت: «نه، آن‌ها قرار است تو باشند».

تمام خصوصیات و ژست‌هایی که نورمن دارد، در بازی هم هست چون این کاراکتری باورپذیر است که در سراسر داستان با او بازی می‌کنید و کوجیما می‌خواهد با او ارتباط بگیرید. او می‌خواهد که عواطفی نسبت به شخصیت داشته باشید، چون آن عواطف بخشی از تجربه بازی هستند. هرچه داستان پیش می‌رود و کاراکتری که با او بازی می‌کنید رشد می‌یابد، شما هم رشد می‌کنید و این را هنگامی که می‌ساختیمش به چشم دیدم. دیدم که چه تفاوتی با بازی‌هایی دارد که پسرم را در حال تجربه‌شان می‌بینم. مفهومی متفاوت است.

دث استرندینگ

گرایمز، هنرمند معروف را می‌شناسید؟ درحالی که مشغول فیلم‌برداری بودیم، سوپراستارهای زیادی صرفاً می‌آمدند و با او دست می‌دادند. قشر طرفداران او بسیار عظیم است. یک روز کارگردان Godzilla یا کینگ کونگ می‌آید و روز بعد گرایمز. دیوانگی محض است. گرایمز آن‌جا بود و او گیمری بزرگ است. از او پرسیدم «چرا بازی‌های هیدئو رو اینقدر دوست داری؟» او گفت: «من یه کتاب‌خوان بزرگم، رمان می‌خوانم، همه‌چیز می‌خوانم. بازی هم می‌کنم و مثل تجربه قرار گرفتن جای یه شخصیت بازی، اما با داستانی شبیه به رمانه».

من گفتم «اوه، که این‌طور». همین‌طور که توانستم به نقش‌آفرینی ادامه دهم و این کارهای کوچک را انجام دهم، متوجه شدم هیدئو دنبال چه چیزی است. با این کاراکتر تعامل انسانی دارید و با افرادی ملاقات می‌کنید که همان تعاملات را دارند، و به جای خراب کردن یک چیز، در حال ساختن یک چیز هستید. عنصر وحشت آن‌جا هست، المان اکشن و ماجرایی همینطور، و المان اتصال هم هست.

اتصال، خصوصاً در دنیای امروز و با وجود شبکه‌های اجتماعی، تجربه‌ای منفی نیست. این تنها تجربه مثبت در میان وحشت‌ها و هیولاها و مرگی که پیرامون‌تان را فرا گرفته‌اند است. یک ابزار ارتباطی عالیست. اگر بخواهید به مردم قدرت ببخشید، آن‌ها را در مکالمات دخیل می‎‌کنید. این بازی به همان شکل قدرت‌بخش است. این یک مفهوم کاملاً جدید است و بسیار جالب توجه. و فراتر از این مفهوم، گرافیک بازی دیوانه‌وار است. من هیچوقت در هیچ‌چیزی شبیه به این، اینقدر تمام و کمال رندر نشده بودم!

حالا که این تجربه را پشت سر گذاشتی، آیا کاری بوده که بخواهی دوباره انجامش دهی؟ حاضری در بازی‌های بیشتری حضور پیدا کنی؟

آره، خیلی سحر‌آمیز است. به عنوان یک بازیگر، شما نقش بازی می‌کنید. به عنوان بخشی از یک داستان، شما در روایتی عظیم حضور دارید. کاملاً با بازی‌هایی که هنگام بزرگ شدن تجربه کردم متفاوت است. کاملاً درگیرکننده و نیازمند توجه و صبوری شماست.

یک‌بار از کوجیما پرسیدم که «این خیلی واقع‌گرایانه است، فکر می‌کنی یه روز برسه که دیگه نیازی به بازیگران نباشه؟» و او گفت: «نه، هیچوقت نمی‌تونی چنین کاری کنی. نیاز به روح داری. نیاز به یه انسان واقعی با احساسات انسانی واقعی داری.» و من با خودم گفت خدا را شکر، چون در آن صورت از کار بی‌کار می‌شدم.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (2 مورد)
  • Amir1100ali
    Amir1100ali | ۱۷ شهریور ۱۴۰۰

    منظورش از لباس موشن کپچر تنگ و خجالت آور این بوده که همه جای بدنش معلوم بوده؟یعنی همه جا؟???????

  • Reza Dark
    Reza Dark | ۱۴ آبان ۱۳۹۸

    کوجیما بازی ساز دیوونست...
    عالی بود مقاله

مطالب پیشنهادی