۵ تصمیم سخت دیگری که در بازی‌ها گرفتیم

مدتی پیش برایتان مقاله‌ای در مورد انتخاب‌های سختی که بازی‌ها ما را مجبور به گرفتنشان کردند نوشتم. استقبال بی‌نظیری از این مقاله شد و بسیاری از شما دوست داشتید که یک مقاله دیگر هم درباره همین موضوع بنویسم. به همین خاطر، دوباره سراغ این سوژه رفتم و از ۵ تصمیم سخت دیگری برایتان گفتم که در بازی‌های مختلف گرفتیم. با ویجیاتو همراه باشید.

هشدار: این متن بخش‌هایی از داستان بازی‌ها را اسپویل می‌کند.

۵) دووین یا پلی‌بوی اکس – GTA IV

GTA IV تلخ‌ترین نسخه سری است و به قدری اتفاقات دردناک در جریان روایت قصه‌ بازی رخ می‌داد که از یک جایی به بعد نمی‌توانید نسبت به آن‌ها بی‌تفاوت باشید. البته به نظر من دردناک‌ترین بخش قصه بازی جایی خودش را نشان می‌داد که کاراکتری به نام دووین وارد بازی می‌شود؛ یک گنگستر به شدت خطرناک که تازه از زندان آزاد شده بود و به دنبال رستگاری می‌گشت. وقتی برای اولین بار با دووین صحبت می‌کنید، خیلی سریع متوجه می‌شوید که او چقدر به خاطر غرور از دست رفته‌اش غمگین است. با این حال، دووین هنوز به آینده‌اش امید دارد و می‌خواهد با زمین زدن فردی به نام پلی‌بوی اکس، آن چیزی که روزی متعلق به خودش بوده را پس بگیرد. نیکو هم قبول می‌کند که به دووین کمک کند اما وقتی که به سراغ پلی‌بوی اکس می‌رود، متوجه می‌شود که قصه این گنگستر تازه به دوران رسیده هم شنیدنی است. اینجاست که بازی زیبایی روایتش را برای مخاطب رو می‌کند و با پاس کاری نیکو بین این دو کاراکتر، به شما اجازه می‌دهد که قصه هر دوی آن‌ها را بشنوید و بینشان قضاوت کنید. حکم نهایی شما اما برای یکی زندگی و برای دیگری مرگ را به ارمغان می‌آورد. این یعنی، شما باید بین دووین و پلی‌بوی ایکس یکی را انتخاب کنید و به زندگی دیگری پایان دهید. اما مسئله اینجاست که انتخاب راحتی پیش رویتان نیست و خیلی‌ها آرزوی این را داشتند که ای کاش کار هیچوقت به چنین جایی کشیده نمی‌شد.

۴) قطع کردن دست لی – The Walking Dead

سری بازی‌های The Walking Dead که توسط استودیو خوش ذوق تل‌تیل ساخته می‌شدند، پر بودند از انتخاب‌های سخت و دردناک. در مطلب قبلی از تصمیم نهایی کلمنتاین به عنوان مهمترینشان یاد کردم اما یک تصمیم دیگر هم ما در فصل اول این بازی‌ها گرفتیم که واقعا نه می‌توانستیم تحملش کنیم و نه از عواقبش با خبر بودیم. در انتهای اپیزود چهارم فصل اول، شاهد چنگ انداختن یک واکر به دست لی بودیم. این موضوع ما را در موقعیتی عجیبی قرار داد و مجبورمان کرد که بین قطع کردن دست لی و بالا بردن احتمال زنده‌ ماندنش و پذیرفتن سرنوشت یکی را انتخاب کنیم. البته مسئله اینجا بود که در هر دو صورت باید دنبال کلمنتاین هم می‌رفتیم و او را پیدا می‌کردیم. بنابراین، یا باید با یک دست قطع شده و خون‌ریزی شدید به سراغ کلمنتاین می‌رفتید یا دستتان را حفظ می‌کردید و ریسک تبدیل شدن به یک واکر را به جان می‌خریدید.

۳) یوروث یا روچ – The Witcher 2

در اواسط خط داستانی The Witcher 2 شما به نقطه‌ای می‌رسیدید که باید بین دو کاراکتر یوروث و روچ انتخاب می‌کردید. نکته اینجا بود که بازی در طول روایت قصه‌اش آنقدر شما را با جنبه‌های شخصیتی هر دوی این کاراکترها آشنا می‌کرد تا نتوانید بینشان به راحتی انتخاب کنید. اما قضیه فقط یک انتخاب نبود. نه، شما با انتخاب بین این دو کاراکتر، مسیر بازی را نیز تغییر می‌دادید. بله، سی‌دی پراجکت در این جا دو مسیر مختلف پیش رویتان می‌گذاشت که با ورود به هر یک، داستانی کاملا متفاوت برای شنیدن داشتید. همین موضوع هم بود که انتخاب بین یوروث و روچ را سخت می‌کرد. چراکه عملا سرنوشت گرالت و هم‌قطارانش به این انتخاب وابسته بود و این احتمال وجود داشت که با همین انتخاب ساده، پا در جریان قصه‌های تازه‌ای بگذارید که اصلا علاقه‌ای به شنیدنشان نداشتید.

۲) ابزار شکنجه – GTA V

در اواسط خط داستانی GTA V، بخشی وجود داشت که باید در آن با ترور یکی از کاراکترهای بازی را شکنجه می‌کردید. البته این سکانس، یک صحنه سینماتیک نبود که شما بنشینید و تماشاچی بلاهایی باشید که ترور سر آن مرد بیچاره می‌آورد. نه، شما کاملا در عملی کردن تک تک این بلاها، شریک بودید و عملا باید ابزاری که ترور برای شکنجه کردن آن فرد احتیاج داشت را برایش انتخاب می‌کردید. شاید در نگاه اول، انتخاب بین وصل کردن برق به بدن آن فرد یا خرد کردن استخوان زانوی پایش، چیز جالبی به نظر می‌رسید اما وقتی کار را شروع می‌کردید، می‌فهمیدید که این کار نه تنها جالب نیست، بلکه اصلا نمی‌شود درد کشیدن این کاراکتر خیالی را تحمل کرد. موضوع این بود که بازی به شما اجازه رد کردن این بخش را هم نمی‌داد و مجبور بودید تا آخرین لحظه پیش بروید. ولی خب حداقل بازی آنقدر ابزار شکنجه مختلف جلویمان گذاشته بود که تصمیم بگیریم به این کاراکتر بخت برگشته سخت بگیریم یا نه.

۱) مرگ یا پادشاهی – Dark Souls

سری Dark Souls ما را با پدیده‌ای به نام «نامیرایی» آشنا کرد. پدیده‌ای که موجودات آلوده به آن، مدام پس از مرگ به زندگی باز می‌گشتند و به اجبار باید درد و رنج حاصل از بودن در این چرخه بی‌پایان را تحمل کنند. با این حال، در انتهای بازی یک حق انتخاب عجیب پیش رویتان قرار می‌گرفت. پس از کشتن گویین، شما می‌توانستید پای آخرین بون‌فایر بازی بنشینید و با برداشتن نفرین از روی خودتان، مرگ ابدی را به آغوش بکشید. اما در سوی دیگر می‌توانستید از درب ورودی آخرین باس فایت خارج شوید و با معرفی خودتان به عنوان جایگزین گویین، عصر تاریکی را رقم بزنید. این انتخاب برای کسی که تشنه قدرت است طبیعتا انتخاب سختی نیست. اما اگر درد افرادی که مدام پس از مرگ به زندگی برمی‌گردند را خوب درک کرده باشید، قطعا نمی‌توانید با خیال راحت پایتان را از آن دروازه لعنتی بیرون بگذارید.