ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

سریال The Last of Us
فیلم و سریال

نقد IGN از سریال Last Of Us : هیجان انگیز؛ از اول تا آخر!

نوشته زیر نگاهی بدون اسپویل به فصل اول سریال The Last of Us است. این سریال در تاریخ ۱۵ ژانویه از شبکه HBO پخش خواهد شد. بهترین اقتباس‌ها فقط از منبع اصلی خود تقلید نمی‌کنند. ...

سارا میرجوادی
نوشته شده توسط سارا میرجوادی | ۲۱ دی ۱۴۰۱ | ۲۰:۱۹

نوشته زیر نگاهی بدون اسپویل به فصل اول سریال The Last of Us است. این سریال در تاریخ ۱۵ ژانویه از شبکه HBO پخش خواهد شد.

بهترین اقتباس‌ها فقط از منبع اصلی خود تقلید نمی‌کنند. هدف این آثار این است که با غنی سازی داستان اصلی رضایت مخاطبان آشنا را جذب کنند و در عین حال برای تازه واردان این دنیا نیز جذاب به نظر برسند. سریال The Last of Us از HBO دقیقاً همین کار را انجام می‌دهد: بازگویی درخشان یکی از محبوب‌ترین داستان‌های بازی‌های ویدیویی. این اقتباس موفق می‌شود درخشش بازی ویدیویی را تکرار کند و باری دیگر شروعی خیره کننده داشته باشد. به لطف نقش آفرینی فوق‌العاده دو شخصیت اصلی و چشم‌اندازی زیبا از یافتن امید و عشق در جهانی که آن‌ را انکار می‌کند، سریال The Last of Us از قسمت اول تا آخر هیجان‌انگیز است.

شکل داستان برای هر کسی که The Last of Us را بازی کرده است آشنا خواهد بود. اما گمراه نشوید. این بدان معنا نیست که شما داستان را می‌دانید. چرا که اغلب در سریال تغییراتی دیده می‌شود. سازنده سریال کریگ مازن (Craig Mazin) به کمک خالق بازی ویدیویی The Last of Us، نیل دراکمن (Neil Druckman) به خوبی این دنیا را شناخته است. دنیای پس از همه‌گیری که در آن گروه‌های بشری قصد دارند در این دریای عفونت زده، زنده بمانند. طرح داستان حول محور جوئل، یک قاچاقچی می‌گذرد که وظیفه دارد یک دختر نوجوان (الی) را به غرب آمریکا ببرد.

پدرو پاسکال و بلا رمزی در نقش جوئل و الی.

آمریکایی که در ۲۰ سال گذشته به خاطر شیوع یک پاندمی قارچی کشنده، ویران شده است. همان طور که انتظار می‌رود، تقریباً هیچ چیز در این سفر به آرامی پیش نمی‌رود زیرا خطر در هر گوشه‌ای، به شکل انسان‌هایی سالم و بیمار در کمین است و آماده شده تا پیوند محکم بین این دو مسافر را بشکند.

الی، که به راحتی می‌توانست به یک وسیله برای جلو بردن داستان تقلیل یابد، قلب تپنده و کاریزماتیک این سریال است. او همزمان به جوئل آنچه را که از دست داده است یادآوری می‌کند و او را پر از حس هدف و انگیزه‌ای می‌کند که جوئل پس از گذراندن تاریک‌ترین روز زندگی‌اش، دیگر حس نکرده بود. عشق گمشده داستان اصلی سریال است، اما مهمتر از آن (هم در در بازی و هم در سریال The Last of Us) عشق شبه پدرانه‌ای است که بین این دو کاراکتر ایجاد می‌شود.

بلا رمزی (Bella Ramsey) در نقش الی می‌درخشد و به آسانی آسیب پذیری، هیجانات جوانی و روحیه‌ی مصمم شخصیت دوست داشتنی الی را به تصویر می‌کشد. او یک ستاره واقعی است و برای به تصویر کشیدن همچین شخصیت محبوبی که تفسیر قبلی آن چنان محکم در ذهن مردم جا افتاده است، شایسته انواع تحسین‌هاست. بازی رمزی از همان ابتدا کوبنده است، اما با پیشروی فصل، همگام با قدرت گرفتن رابطه جوئل و الی، نقش آفرینی رمزی نیز بهتر و بهتر می‌شود.

سریال The Last of Us

در همین حال، پدرو پاسکال، به طرز درخشانی در نقش مرد غمگین و دوست داشتنی داستان، جوئل میلر، ظاهر می‌شود. او خود را به شیوه‌ای متقاعدکننده، با تجربه و مثل خانه‌ای متروک، تنها به تصویر می‌کشد. او اغلب متفکر و ساکت است – نقطه مقابل انرژی خاموش نشدنی الی – و می‌تواند احساسات عمیق خود را از طریق یک تک نگاه به خوبی ابراز کند. انگار پاسکال برای ایفای این نقش ساخته شده است؛ در مواجهه با ناملایمات استوار است و می‌تواند طیف‌های مختلف شخصیت جوئل را نشان دهد، از مراقبی مهربان تا مبارزی بی‌رحم.

در حین سفر جوئل و الی، شخصیت‌ها مکمل با بازی‌های قوی برای مدتی وارد داستان می‌شوند و سپس آن را ترک می‌کنند. از جمله آنا تورو در نقش تس خونسرد، گابریل لونا در نقش تامی برادر جوئل و لامار جانسون در نقش هنری پیچیده و دلسوز. همینطور نیک آفرمن و موری بارتلت که به ترتیب در نقش بیل و فرانک ظاهر می‌شوند و واقعاً فراموش نشدنی هستند. ما سریال را با نقش آفرینی‌های درجه یکی می‌گذرانیم که به طور مداوم شکنندگی زندگی را به ما یادآوری می‌کنند. اگر سریال The Last of Us یک نمودار ون با دایره‌های خیر (سفید) و شر (سیاه) ترسیم کند، سطح میانی و خاکستری رنگ به شدت پرجمعیت خواهد بود.

سریال The Last of Us
آنا تورو و بلا رمزی در سریال The Last of Us.

فصل اول در نه قسمت خود چیزهای زیادی را جا می‌دهد. به خاطر این مسئله گاهی به نظر می‌رسد که همه چیز دارد خیلی سریع اتفاق می‌افتاد. با این حال، پایان سریال تاثیر قدرتمند خود را به جای می‌گذارد. البته، من به خوبی با دنیای The Last of Us آشنا هستم و چندین بار بازی‌ها را دوره کردم اما مطمئن نیستم افراد ناآشنا بتوانند به راحتی مفاهیم و کلمات جدید (FEDRA، Fireflies، Cordyceps، و غیره) را که در قسمت‌های اول تند تند راجع بهشان صحبت می‌شود، بفهمند.

زمانی که سریال برای خود فضایی برای تعلل ایجاد می‌کند، در بهترین حالتش قرار می‌گیرد. در همین لحظه‌هاست که سریال The Last of Us به زیباترین شکل ممکن می‌درخشد. بله، تماشای بازآفرینی صحنه‌های مهم از بازی هیجان و لذت خاص خود را دارد، اما هنگام کاوش در مسیرهای تازه است که هیجانی وصف ناپذیر نمایان می‌شود – برای مثال ورود شخصیت بیل با بازی نیک آفرمن به سریال.

بیل شخصیتی است که عمقی باورنکردنی به آن داده شده. یک بخش کوچک از بازی به بهترین قسمت این سریال تلویزیونی تبدیل می‌شود. روایتی دلخراش از عشق در دنیایی که کمر به نابودی آن بسته است. داستانی خاص که به زیبایی از طریق نقش آفرینی‌های لطیف، جان می‌گیرد.

مطلب پیشنهادی
پروژه‌ای که نیامده شکست خواهد خورد!
چرا کنسول جدید پلی استیشن قراره شکست بخوره؟ [تماشا کنید]
نیک آفرمن در نقش بیل در سریال The Last of Us
نیک آفرمن در نقش بیل.

در قسمت فوق العاده دیگری و این بار با چشمان الی بیشتر به این مضامین پرداخته می‌شود. این مسئله گواهی بر این است که چگونه عشق بین دو نفر - مهم نیست که این دو نفر چه کسانی هستند یا این عشق را با چه کسی به اشتراک می‌گذارند - حتی زمانی که دنیا و بدن‌ها نابود شده‌اند، باقی می‌ماند. باید به سازندگان تبریک گفت چرا که آن‌ها می‌توانستند همچین داستانی را به حاشیه برانند و به آن نپردازند اما تصمیم گرفتند شجاعانه و بدون عقب نشینی آن را به تصویر بکشند.

در دنیای پساآخرالزمانی که قضا و قدر هر گونه خوشبختی را از رشد منع می‌کند، این جرقه‌های نادر از زندگی، مهم‌تر و تأثیرگذارتر خواهند بود. مانند کرم‌های شب تابی که یک ظرف شیشه‌ای متروک را روشن می‌کنند.

از نظر بصری، The Last of Us اغلب منظره‌ای تماشایی است، حتی زمانی که دوربین روی سوژه‌های بسیار زشت متمرکز می‌شود. به خوبی روی جزئیاتی مانند تکه تکه شدن رنگ روی دیوارها و کپک‌های ساختمان‌‌ها کار شده است. مناظر وسیع یادآور وسترن‌های کلاسیک هستند، به خصوص زمانی که فصل‌ها تغییر می‌کنند و برف زمین را می‌پوشاند.

این اثر از لحاظ بصری خوب عمل می‌کند اما ویژگی واقعاً‌ فوق العاده این سریال صدابرداری آن است. گریه‌های که از دور شنیده می‌شوند و صدای کلیکرها به طرز ترسناکی در دنیایی غرق در سکوت، منعکس می‌شوند. دنیایی که شنیدن هر صدایی در آن می‌تواند آغاز خطری جدی باشد. موسیقی متن این سریال نیز بی‌نظیر است. قطعه‌هایی آشنا از موسیقی متن افسانه‌ای گوستاوو سانتائولایا، با هارمونی در کنار قطعات اورجینال سریال پخش می‌شوند و با قدرت، بار بسیاری از صحنه‌های اکشن را به دوش می‌کشند.

از نظر لحن، می‌توان این اقتباس را با فیلم سینمایی The Road مقایسه کرد، اما The Last of Us به ندرت به سطحی از تیرگی بی‌امانی می‌رسد که رمان کورمک مک کارتی یا اقتباس سینمایی آن در خود به تصویر می‌کشند. در Last of Us هر بار که شر پیروز می‌شود، اندازه کوچکی از خیر و نور نیز در این اثر پدیدار می‌شود.

فیلم The Road (سمت چپ) و فیلم Children of Men (سمت راست).

The Last of Us ممکن است خود را به عنوان دنیایی ناامید معرفی کند، اما در طول این فصل، چیزهای زیادی را نشان می‌دهد که ارزش جنگیدن دارند و از این نظر بیشتر یادآور فیلم Children of Men به کارگردانی آلفونسو کوارون است، هم در مضامینش و هم در هویت بصری. رنگ‌های خاکستری، سبز و قهوه‌ای گاهی اوقات جای خود را به انفجار شعله‌‌هایی از نور یا جرقه‌های تیراندازی می‌دهند. شهرهای بمباران شده هنوز هم سوسوهای زندگی و انعکاس تمدنی هستند که ارزش نجات را دارد. هر دو داستان در نهایت به یک چیز می‌رسند: قاچاق موفقیت آمیز یک زن جوان و قدرت عشق و روح انسان در هنگام مبارزه با ظالم‌ترین روی طبیعت.

در سراسر داستان به سختی یک نمای ثابت پیدا شود، که از نظر موضوعی به ماهیت همیشه در حال حرکت داستان کمک می‌کند. داستانی که مدام از نقطه‌ای به نقطه دیگر می‌شتابد. هیچ زور آزمایی پر زرق و برق هالیوودی یا شاهکارهای ابرقهرمانی وجود ندارد. همه چیز بسیار انسانی و ساده است، مخصوصاً صحنه‌های اکشن. می‌توانید بوی ترس و عرق جوئل را در حین نبرد، حس کنید. در حالی که لحظات هیجان انگیزی از مبارزه وجود دارد، در حقیقت The Last of Us بیشتر به نمایش پیامدهای خشونت علاقه‌مند است تا خود خشونت و کاری می‌کند که پژواک هر شلیک مدت‌ها قبل از شلیک گلوله بعدی در ذهن باقی بماند.

از اکشن زیاد استفاده نمی‌شود. در صورت استفاده، اغلب اثرات تکان دهنده‌ای از خود به جا می‌گذارد. نماهای نزدیک از افراد آلوده و حیات جدیدشان کاملاً منزجر کننده است. پوست سر قارچی آنها به ترس بیننده می‌افزاید. مخصوصاً وقتی هر کدام از آن‌ها بی‌محابا (بدون توجه به اینکه جوئل و الی چقدر مسلح هستند) به شخصیت‌های داستان حمله می‌کنند.

در بازی حضور افراد آلوده عمدتاً از طریق گیم پلی و برخوردهای رزمی احساس می‌شود. از آنجایی که سریال نیاز ندارد دستان پلیرها را به چیزی بند کند، به جای آن بر روی داستان‌های انسانی موجود در این دنیا تمرکز می‌کند و در این کار موفق نیز می‌شود. البته شخصاً دلم می‌خواست در طول نه قسمت این فصل، کمی بیشتر کلیکرها و وحشتی که همراه خود می‌آورند را ببینم.

در کل، داستان خیلی از منبع اصلی خود دور نمی‌شود، اما گهگاه از مسیر منحرف می‌شود تا نوری به گوشه‌های پنهان این جهان بتاباند. برخی از نماها یا دیالوگ‌ها، کاری خواهند کرد که طرفداران بازی درست مثل میم معروف از لئوناردو دی کاپریو، انگشتشان را به سمت صفحه تلویزیون بگیرند. نکته مهم این است که این صحنه‌ها به زور در این سریال جا داده نشده‌اند یا سازندگان صرفاً این نماها و دیالوگ‌ها را اضافه نکرده‌اند که دل طرفداران را به دست بیاورند. استفاده آزادانه از فلش بک‌ها این دنیا را کلی‌تر و بهتر به تصویر می‌کشد و زندگی را قبل و بعد از شیوع بیماری نشان می‌دهد.

با تماشای سریال شما واقعاً حس خواهید کرد که دراکمن از بازگشت به داستان خود و اضافه کردن بخش‌هایی مانند توقف در اندونزی (که وجود آن در بازی منطقی نبود)، لذت می‌برد. همچنین می‌توانیم مضامین مشترک این اثر با چرنوبیل، سریال قبلی مازن را ببینیم که عمدتاً به مبارزه شجاعانه مردم طبقه کارگر علیه ناامیدی و شکست‌های دولت می‌پردازد. در آن واحد، این آثار هرگز، از تأثیر انسانی و بسیار شخصی‌ای که چنین تغییراتی، به طرق مختلف بر مردم خود می‌گذارند، چشم پوشی نمی‌کنند. در اینجا، ترکیب شدن ایده‌های قدیمی و جدید و موفقیت نهایی آن‌ها، مشارکتی سازنده و خلاق را به وجود می‌آورد که به بهترین نحو عمل می‌کند.

حکم نهایی

سریال The Last of Us شبکه HBO اقتباسی نفس‌گیر از یکی از تاثیرگذارترین داستان‌هایی است که تا به حال در بازی‌های ویدیویی روایت شده است و سفر جوئل و الی را به صورت درخشانی برای مخاطبان جدید به تصویر می‌کشد. سریال، با توجه به آنچه که داستان اصلی را بسیار ماندگار کرده است، دنیایش را می‌سازد و در عین حال برخی از جنبه‌هایش را به جلوه‌های خیره کننده‌ای تغییر می‌دهد. با دو بازی درخشان از بلا رمزی و پدرو پاسکال، این سریال هم برای طرفداران پر و پاقرصش و هم برای تازه‌واردان، جذاب و هیجان انگیز خواهد بود.

مطلب پیشنهادی
تمشک‌‌ طلایی بدترین بازی‌های تاریخ!
کوییز ۴۷ ویجیاتو؛ آیا بدترین بازی‌های تاریخ را می‌شناسید؟
دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (3 مورد)
  • Ehsan Nissan
    Ehsan Nissan | ۲۲ دی ۱۴۰۱

    یه چیزی ته دلم می‌گفت این سریال از بقیه متمایز ظاهر میشه
    اما متاسفانه فعلا باید با امتحانات دست و پنجه نرم کنم ?

  • casinooo.blogfa.com
    casinooo.blogfa.com | ۲۲ دی ۱۴۰۱

    تا نبینیم باور نخواهیم کرد .

  • iman-generous
    iman-generous | ۲۲ دی ۱۴۰۱

    جالب شد، گویا بالاخره یک اقتباس خوب از بازی ها را در سینما شاهد هستیم (البته باید خودم ببینم تا باور کنم)

مطالب پیشنهادی