ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از دیجیاتو انتخاب کنید.

واقعا راضی‌ام
اصلا راضی نیستم
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر دیجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

ویجیاتو - بازی

چگونه نینتندو وارد آمریکا شد و صنعت بازی را تغییر داد [قسمت دوم]

در قسمت قبل درباره دوران افول صنعت بازی سازی، سرگذشت کسادا به عنوان یک فروشنده و درخواست ال استون برای فروش نینتندو در فروشگاه های زنجیزه ای فائو شوارتس صحبت کردیم. برای خواندن قسمت قبل ...

پویا پورنصیر
نوشته شده توسط پویا پورنصیر | ۱۰ دی ۱۳۹۶ | ۲۳:۰۰

در قسمت قبل درباره دوران افول صنعت بازی سازی، سرگذشت کسادا به عنوان یک فروشنده و درخواست ال استون برای فروش نینتندو در فروشگاه های زنجیزه ای فائو شوارتس صحبت کردیم. برای خواندن قسمت قبل می توانید به لینک زیر رجوع کنید:


جیمز: ال مدت کوتاهی را در شهر نیویورک در ماه سپتامبر سال 1985 میلادی سپری کرد. ما فروش محصول را تضمین کرده بودیم. هیچ کس نمی خواست با چیزی که شبیه یک کنسول بازی های ویدیویی بود سر و کله بزند.

پس ما آن را سیستم سرگرمی نینتندو نامیدیم، نه یک سیستم بازی های ویدیویی. ما فروش تمام محصولاتی که پخش می شد را تضمین می کردیم؛ با هیچ کدام از خرده فروش ها قرارداد کاملاً انحصاری نبستیم و سعی شد در اکثر فروشگاه ها محصولات نینتندو به چشم آید.

استون، جیمز و تیم فروش کمپانی نینتندو پیشنهادهای مشابهی را به فروشگاه های نیویورک دادند. آیا فائو شوارتس اولین فروشگاهی بود که این پیشنهاد را پذیرفت؟ آیا اولین دستگاه کنسول NES در آمریکا، این گونه به فروش رسید؟ امکانش زیاد است.

کسادا: پس من گفتم «حتماً»؛ درحالی که هیچ انتظاری نداشتم. به مدیر موضوع را توضیح دادم و او گفت: «حالا یک بار امتحان می کنیم. چه اشکالی دارد؟» پس من به خانه رفتم و ساعت ها وقت خود را پشت کنسول گذاشتم. تفنگ این کنسول در بازی داک هانت کاملاً فک برانداز بود. کار با ربات (برای بازی Gyromite) نیز مرا به خود جذب کرد؛ اما راه اندازی بازی آن کمی دردسرساز  بود.

می دانستم که یک سری مشکلات تکنیکی در این بازی وجود داشت اما من مشکلی نداشتم. همه چیز این دستگاه اعتیاد آور بود. با خود گفتم: «عالی است! این سیستم واقعاً حرفی برای گفتن دارد.»

پس من پیش مدیر رفتم و گفتم: «چه چیزی برای از دست دادن داریم؟ در حال حاضر فقط قصد فروش چند عدد محصول را داریم.» تنها چیزی که شاید از دست بدهیم این است که فروش نرفتن آن ها می تواند کمی اذیت کننده باشد. پس با بازاریاب صحبت کردم و او هم بسیار خوب برخورد کرد؛ وی به شدت به محصولی که می فروخت اعتقاد داشت. زمان زیادی طول کشید تا من هم به آن اعتقاد پیدا کنم.

تصمیم کسادا همه چیز را دگرگون کرد. مشتری های بسیاری بابت این دستگاه ژاپنی از فروشگاه فائو شوراتس خرید کردند.

کسادا: درنهایت تعدادی از کنسول های NES دست ما رسید و ما آن را دقیقاً در طبقه نمایش بازی Trivial Pursuit قراردادیم؛ محصولی که مردم وارد فروشگاه می شوند، آن را مستقیم می خرند و از فروشگاه بیرون می روند.

پس من بازی رومیزی Trivial Pursuit را از آن طبقه بیرون آوردم و به جای آن یک محصول نینتندو در وسط طبقه بازی ها گذاشتم. مردم رفت و آمد می کردند و می گفتند:«این چیست؟» و من می گفتم:«یک سیستم بازی ویدیویی است.» و آن ها می گفتند:«نه، ممنون!»

نمی توانستم آن ها را بفروشم؛ بخصوص به خاطر قیمت بالای محصول. مجبور شدم به سبک فروشنده نینتندو با مشتریان سخن بگویم. به آن ها می گفتم:«آن را به خانه ببر. اگر دوست نداشتی، فردایش آن را بیاور و من پولت را پس می دهم، هیچ سوالی هم نپرس!»

پس یک نفر آن را خرید، و دیگران هم با همین پروسه شروع کردند به خریدن. هیچ کس نیامد که پولش را پس بگیرد. آن ها می آمدند تا بیایند یک الی دو دستگاه دیگر بخرند و به دوستان و آشنایان هدیه دهند. با خود فکر کردم:«اوضاع جالب شده است!»

کسادا تغییر را حس کرد. فروش سیستم سرگرمی نینتندو همینطور بالاتر می رفت.

کسادا: به مرور زمان، سرعت فروش محصول پیشرفت کرد. این موضوع قبل از پدیده اینترنت بود؛ آن زمان فائو شوارتس از کاتالوگ بازاری استفاده می کرد. البته این گونه نبود که یک فهرست از موجودی انبار داشته باشیم؛ شما به عنوان یک مشتری به فروشگاه ما زنگ می زدید و مخاطبتان شما را به بخش اصلی متصل می کرد.

اگر بازی مورد نظرتان موجود بود پروسه سفارش و عرضه را شروع می کردیم. هیچ وقت یادم نمی رود که یک خانمی قصد خرید یک سیستم نینتندو داشت و بسیاری از سفارشاتمان در حومه فروشگاه و درون شهر صورت می گرفت. از او پرسیدم:« مال همین شهر هستید؟» گفت:« نه من در دنور زندگی می کنم.»

آنجا بود که فهمیدم نام این دستگاه دهان به دهان در حال چرخیدن است و از شهر نیویورک هم فراتر رفته. شما نمی توانستید دستگاه را در فروشگاه Toys 'R' Us بخرید. در واقع فقط یک نفر داشت این کنسول را می فروخت! مردم می آمدند و من تضمین می دادم و آن ها هیچ وقت برنمی گشتند.

کنسول NES بسیار معروف شد. بعد از شروع بازار آزمایشی در فائو شوارتس و تعداد محدودی مغازه محلی در نیویورک که فقط دو الی سه دستگاه داشتند، نینتندو شروع به فروش کلی در سال 1986 کرد و کنسول NES به همراه 17 بازی در آمریکا به فروش می رفت. ارقام مربوط به فروش محصول کمی عجیب غریب بود. کسادا و ال استون هر دو توانستند درآمد خوبی از این راه کسب کنند.

کسادا: یک روز، همان مرد جنتلمن معروف وارد مغازه شد و گفت:« هی، برایت چیزی آوردم.» اتمسفر آن لحظه طوری بود که انگار می خواست به من مواد بفروشد؛ کمی به اطراف نگاه کرد، دست خود را در جیب کرد و یک کارتریج طلایی بیرون آورد. او گفت:« این بازی می خواهد همه چیز را تغییر دهد.»

به آن نگاه کردم. روی آن چیزی شبیه افسانه های زلدا نوشته شده بود. او گفت:« محض اطلاعت، به جز افراد خودمان در سیاتل، تو اولین کسی هستی که این را بازی می کنی.» من نمی دانستم که آیا واقعاً اولین نفر هستم یا خیر، اما بسیار هیجان زده شدم.

پس آن را به خانه بردم و شروع کردم به بازی کردن ... و تا آخر شب بازی کردم. فردای آن روز سر کار نرفتم و فقط بازی کردم. این موضوع برای فردای آن روز نیز صدق می کرد. روز بعدتر، دیر به مغازه رفتم و فقط ذهنم درگیر این بود که چگونه زلدا را تمام کنم.

کارتریج طلایی بازی افسانه زلدا

این موضوع هر روز ادامه داشت. نامزدم از وضعیت پیش آمده به شدت عصبی بود تا زمانی که به او گفتم:«باید این را بازی کنی.» در نهایت، او هم دیر سر کار می رفت. ما نمی توانستیم از زلدا دست بکشیم. زلدا کمی زندگی ما را مختل کرد ... اما، پسر، زلدا واقعاً خوب فروش کرد!

افسانه زلدا نزدیک یک میلیون نسخه فروخت و حالا یکی از معروف ترین نام های صنعت بازی های ویدیویی است. در نهایت، کسادا حرفه خود را عوض کرد و به کمیک روی آورد. این اتفاق برای همه مان بهتر شد.

کسادا: نتیجه اخلاقی این داستان برای من این بود که در نهایت من یک گیمر نشدم زیرا خطرات را به وضوح تجربه کردم. من متوجه شدم که وضعیت روحی من طوری است که در بازی های ویدیویی غوطه ور می شدم. من باید از این راه کنار می کشیدم.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (5 مورد)
  • حجازی
    حجازی | ۱۲ دی ۱۳۹۶

    جناب پور نصیر خیلی جالب بود ممنون.ما متاسفانه بخاطر مشکل زبان هیچ وقت نتونستیم بازی قشنگ زلدارو درک کنیم ولی این پست شما بسیار عالی مارو متوجه این میکنه که این افسانه چه قدمتی داره.. من یکی از رکورد دارای بازیهای نینتندو و سگا هستم ولی اگه مشکل زبان نداشتم ممکن بود کل زندگیم به پای داستانهای غنی اون موقع صرف میشد.

    • پویا پورنصیر
      پویا پورنصیر | ۱۲ دی ۱۳۹۶

      ممنون از لطفتون و خوشحالم که راضی بودید. با سطح زبان متوسط یا متوسط رو به پایین هم میشه از زلدا لذت برد. مسئله اینجاست که بعد از NES(فامیلی گیم) هیچ کنسولی از طرف نینتندو مهمون خونه های ما نشد و تعداد افرادی که در اون زمان زلدا رو تجربه کردن خیلی کم بود.

      • حجازی
        حجازی | ۱۴ دی ۱۳۹۶

        بله دقیقا.ممنون از جوابتون. البته زمانی که من زلدارو بازی کردم تقریبا 7سالم بود و اون موقع فقط دنبال بازیهای اکشن میرفتیم.. بعدها محو داستان شدیم و اونم هم بخاطر اومدن سگا و داستانهای تصویری گویاتر نسبت به کمودور و نینتندو بود. بازهم ممنون امیدوارم مطالبی راجب به کومودور و یا جرا نسل سگا مگا درایو سی دی خور موفق نبودن هم بنویسید.

  • فرشاد حسین پور
    فرشاد حسین پور | ۱۰ دی ۱۳۹۶

    با سلام خدمت نویسنده محترم . با عرض پوزش زیر عکس سوم در قسمت "ما نمی توانستیم از زلدا بکشیم" واژه "دست" از قسمت نمیتوانستیم دست بکشیم حذف شده است.

    • پویا پورنصیر
      پویا پورنصیر | ۱۰ دی ۱۳۹۶

      سلام. اصلاح شد. مرسی از اینکه پیگیری کردید دوست عزیز

مطالب پیشنهادی