نقد و بررسی فیلم سینمایی A Quiet Place ؛ یک سکوت هوشمندانه
چه کسی فکرش را میکرد جان کراسینسکی بتواند با اکران فیلم «یک مکان ساکت» (A Quiet Place) تا چه اندازهای در مقیاس جهانی موفق عمل کند؟ بسیاری از منتقدین در همان وهله اول و پس ...
چه کسی فکرش را میکرد جان کراسینسکی بتواند با اکران فیلم «یک مکان ساکت» (A Quiet Place) تا چه اندازهای در مقیاس جهانی موفق عمل کند؟ بسیاری از منتقدین در همان وهله اول و پس از تماشای نخستین تریلر این فیلم، از موفقیت و شهرت A Quiet Place ابراز نگرانی کرده و پروسه تبلیغات این اثر، تا مدتهای زیادی در سایهها دنبال شد تا اینکه در نهایت، با اثری متفاوت روبهرو شدیم. «یک مکان ساکت» حداقل از سطح انتظارات بسیاری از مخاطبین و صد البته منتقدین، فراتر عمل کرد.
محصولی که شاید بتوان گفت تلفیقی از دیدگاه چند کارگردان صاحب نظر و مطرح دنیای سینمای وحشت خلق شد. شاید جان کراسینسکی، خودش هم فکر نمیکرد استفاده از یک فرمول نسبتا جدید و تعدیل شده قادر باشد نظر مثبت هواداران دو آتشه را به اثر خودش جلب کند.
با تماشای «یک مکان ساکت»، شاید شما هم در دقایق اولیه مدام در ذهنتان دنبال اثری مشابه با این فیلم سینمایی بودید. یا دست کم هنوز هم در جستوجوی اثری همتراز از لحاظ اتمسفر و جو حاکم بر «یک مکان ساکت» هستید. مشکل دقیقا اینجاست «یک مکان ساکت» از آنچه فکرش را میکنید خاصتر و در عین حال عامهپسندتر بوده و دلیلی هم واقعا وجود ندارد هر محصولی در دنیای هالیوود را با سایر موارد مقایسه کنیم. به خصوص میتوانیم این مسئله را جزو عادت نانوشته طرفداران ژانر وحشت بدانیم که هر فیلم سینمایی جدیدی را با سایر آثار مطرح مقایسه میکنند که در حال حاضر طیف گستردهای از مخاطبین، آثار مختلف و جدید در سبک وحشت را با «احضار» (The Conjuring ) به راحتی مورد قیاس قرار میدهند.
چه خودتان را جزو طرفدارهای پر و پا قرص ژانر وحشت بدانید و چه خودتان را جزوی از این خانواده ندانید، باید این عادت غلط و اشتباه را کنار بگذارید. قرار نیست «یک مکان ساکت» را با آثار جیمز وان یا فرد دیگری مقایسه کنیم. هر کارگردان، متد و روش خاص خودش را برای پرورش فیلمنامهاش به کار میگیرد.
«یک مکان ساکت»، مرموز آغاز میشود. هر چند ماجرایی که در طول فیلم شاهد هستیم، به شدت ساده و خیلی سطحی به آن پرداخته شده و شاید اگر صرفا فیلمنامه را روی کاغذ مطالعه میکردیم، نه تنها نسبت به آن حس خوبی نداشتیم، بلکه کلیشهای بودن موضوع، به یک ضد حال اساسی تبدیل میشد.
- کارگردان: جان کراسینسکی
- استودیو تهیهکننده: پلاتینوم دیونز، ساندی نایت
- بازیگران: جان کراسینسکی، امیلی بلانت، میلیسنت سیموندز
- بودجه فیلم: ۱۷ میلیون دلار
ولی با خودتان میگویید پیش از این نویسنده به این اثر لقب «خاص» نسبت داده، پس چطور با ادعای این مسئله که فیلمنامه کلیشهای است، کارگردان «یک مکان ساکت» توانسته از دیدگاه منتقد موفق ظاهر شود؟ در طول تاریخ بارها در ژانر ترس ثابت شده صرفا وجود فیلمنامهی کلیشهای، نمیتواند تنها دلیل سقوط یک فیلم به اثری بسیار بیارزش باشد و این هنر کارگردان است که از سادهترین قصه بتواند ماجرایی درگیر کننده بسازد. مثل این میماند سه گانه Evil Dead که در ایران به کلبه وحشت مطرح شده را مبنا قرار دهیم و هر فیلم ریز و درشتی با این مضمون داستانی را چون پیش از این در گذشته کار شده، فاقد اعتبار بدانیم.
هر چند پیش از انتشار اولین سری از کلبه وحشت، اثر قدیمیتری توسط ویلیام کسل اکران شد که توانست در زمان خودش و همچنین در حال حاضر جزو ماندگارترین آثار باشد. «خانهای در تپهی تسخیر شده» (House on Haunted Hill) را کمتر کسی در حال حاضر شنیده ولی استفاده از المانهای مهم در پیشبرد ماجرا توانسته یک قصه ساده را به درستی به یک نقطه اوج برساند که مخاطب انتظارش را شاید نداشته باشد. با این اوصاف بین «کلبه وحشت» و «خانهای در تپهی تسخیر شده»، شاید به خاطر کارگردانی جذاب سم ریمی، کلبه وحشت بیشتر در خاطر عموم باقی مانده است.
این همه مقدمهچینی و صحبتها را گفتیم تا به این ادعای خود پافشاری کنیم صرفا با وجود کلیشهای بودن قصه، نمیتوان فیلم را تخریب کرد. جان کراسینسکی، من و شما را به مدتها قبل میبرد. زمانی که فکر میکردیم از پشت برفکِ شیشههای یک تلویزیون قدیمی شاید واقعا ارواح بتوانند با ما ارتباط برقرار کنند. «یک مکان ساکت» با ذهن مخاطب بازی میکند و دلیلی هم نمیبیند از همان ابتدای قصه، تمام اطلاعات را به خورد مخاطب بدهد.
همانطور که گفتیم، «یک مکان ساکت» در ارائه جزئیات داستانی به شما، خساست به خرج میدهد و این مسئله را باید بخشی از ذاتِ ژانر رازآلود دانست و اگر غیر این بود، «یک مکان ساکت» با رویکردی اشتباه، مسیر بیراههای در پیش میگرفت و کلیشهای بودنِ ماجرا، تبدیل به چماقی میشد که بر سر عنوان این فیلم محکم زده میشد. «یک مکان ساکت» هوشمندانه آغاز و به همین طریق در نهایت خاتمه مییابد. ولی آیا قصه به خوبی اوج میگیرد؟ آیا با شخصیتها میتوانیم به خوبی ارتباط برقرار کنیم؟هشدار: «یک مکان ساکت» را با سایر عناوین صاحب سبک در ژانر وحشت مقایسه نکنید!
در جواب هم میتوان نظر مثبت داد و هم نظر منفی. مثبت از این لحاظ که در قصه با یک خانواده کم جمعیت روبهرو هستیم و به نوعی در دنیای پسا آخر الزمانی، اثری از انسانهای دیگر نیست که تا حدودی این اتمسفر را در چند سال گذشته در فیلم سینمایی جاده ۱۰ کلاورفیلد (10Cloverfield Lane) تجربه کردیم. همچنین این موضوع باعث افزایش بارِ رازآلود و معمایی این قصه میشود.
منفی از این جهت که به دلیل جلوگیری از سر و صدا کردن در محیط، کاراکترها بیشتر با زبان اشاره با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و ارتباط مخاطب با کاراکترها، چه بزرگسال و چه خردسال، صرفا از طریق دیداری صورت میپذیرد و در اکثر زمان فیلم، یک سکوت ترسناکی بر دنیای زندگی ابوتها حکمفرماست که اغلب دوست دارید چند دیالوگ بشنوید. کراسینسکی برای جلوگیری از تبدیل شدن «یک مکان ساکت» به اثری تقریبا صامت، از قوانین ساده صدا در فیزیک استفاده میکند تا هر از گاهی، صدای شخصیتها را به خوبی و با تن بلند بشنویم.
و اما فیلمنامهنویسها پیش خودشان فکر کردند بد نیست کمی به این قصه، چاشنی بیشتری از رمز و راز اضافه کنیم. چه چیزی بهتر از هیولاهای زشت و خطرناکی که علی رغم نابینا بودن، از قوه شنوایی و سرعت حرکت بسیار بالایی برخوردار هستند؟ تیم فیلمنامهنویس و جان کراسینسکی فرمول کلاورفیلد را بهینهتر کرده و اجازه دادند مخاطب این قصه از همان ابتدا، تکلیف خودش را بداند. در پایان سکانس اول، هیولای بیشاخ و دم ماجرا در چند فریم به تصویر کشیده میشود. موردی که بیننده اصلا انتظارش را ندارد و همان چند فریم میتواند مخاطب را شوکه کند.
جالب است بدانید امیلی بلانت و جان کراسینسکی، در واقعیت هشت سالی از ازدواجشان میگذرد و دارای دو بچه هستند. پس ایفای نقش به عنوان زن و شوهر در جلوی دوربین کار چندان سختی نباید برای این دو بازیگر توانمند باشد. کار سخت و چالش برانگیز در اینجاست که این دو تن، باید با بازیگرهای خردسال ارتباط برقرار کنند. مسئلهای بسیار چالشبرانگیز که بدون هیچ شکی، دردسرهای خودش را باید داشته باشد. شاید به همین دلیل برای خانواده ابوتها، فقط سه فرزند در نظر گرفته شد.در «یک مکان ساکت» باید چهار دونگ حواستان به در و دیوار باشد تا از رویدادهای دنیای فیلم در گذشته، اطلاعاتی هر چند ناقص دستگیرتان شود.
تیپ کاراکترهای بازیگرهای خردسال در حد و اندازه سنشان نبوده و به مراتب بزرگتر به نظر میرسند. هر چند قصه بر پایه رفتار و حرکات بچهها میچرخد و در نهایت هم ریگان، دختر بچه خانواده در پایان قصه نقش اساسی ایفا میکند. شاید بتوانیم همین مسئله را جزوی از معدود المانهای منفی «یک مکان ساکت» بدانیم که در کنار سایر المانها و ویژگیهای مثبت فیلم، تقریبا اهمیت جدی پیدا نمیکند. اینکه با خانوادهای کاملا ایزوله در دنیایی ویران شده همراه هستیم، به نوبه خود اتفاق مرموز و مخوفی به نظر میرسد ولی در چند سکانس، ابوتها با شخصیتهای فرعی و کاغذی روبهرو میشوند که این پتانسیل را داشته تا کمی آدرنالین خونتان را بیشتر کنند. «یک مکان ساکت» در ارائه ویژگیهای ارزنده خود نظیر این موضوع، همچنان خساست به خرج میدهد که دلیلش را میتوان تا حدودی منطقی استنباط کرد.
گویا جان کراسینسکی از همان ابتدای کارگردانی میخواسته المانهای قدرتمند و انگشتشمار اثرش را در حد و اندازهی نسبتا کمی در طول فیلم، به مخاطبش نشان دهد. فرض کنید دوستی تصمیم داشته باشد هر روز یک پیتزای داغ و خوشمزه، آن هم مفت و مجانی به شما بدهد. مسلما در پایان هفته حالتان از هر پیتزایی که قرار است در آینده به دست شما برسد به هم میخورد! هر چند، این طبیعت انسان است که سیریناپذیر باشد ولی در محصولی که قرار است به صورت بصری با ذهن شما بازی کند، خساست کراسینسکی در به نمایش کشیدن چهره هیولاها و سایر المانهای قدرتمند و تاثیرگذار، تا حدودی منطقی و معقول به نظر میرسد.
مدت زمان «یک مکان ساکت» ۹۰ دقیقه در دستور کار قرار گرفت و اگر حتی کمتر از این نیز در نظر گرفته میشد، این فیلم جذابتر به نظر میرسید. ظاهرا جان کراسینسکی متوجه این موضوع شده که صرفا پنهان کردن نقاط ضعف هیولاها و ابهامات ماجرا نمیتواند هم بار هیجانی فیلم را حفظ کرده و هم تلاش ابوتها برای زنده ماندن، ترسناک به نظر برسد. در حقیقت ترس این فیلم، به گونهای نیست از سر جای خودتان سه متر بپرید یا حتی به خاطر تماشا نکردن صحنههای منزجر کننده و خشن، دستتان را جلوی چشمانتان قرار بدهید. بلکه فضای حاکم بر فیلم، در وهله اول وحشتناک به نظر میرسد. اینکه به خاطر ایجاد یک سر و صدای جزئی، هیولاها از هر جایی میتوانند عین مور و ملخ به سمت کاراکترها حملهور شوند تعلیق جذاب، هیجانانگیز و صد البته وحشتناکی برای شما رقم میزند.
قرار نیست در این ماجرا، یک هیولا از یک سمت صفحه نمایش به شما زل بزند و صرفا در حد چند ثانیه، زهره شما را آب کند! ماجرا از این قرار است شما یک ترس و استرس در تمام مدت ماجرا پیدا کنید. این اضطراب در نیمه انتهایی «یک مکان ساکت»، به اوج رسیده و سرنوشت تک تک کاراکترها، حتی بچههای نق نقوی ابوتها نیز برای شما جذاب به نظر میرسد. در حقیقت کراسینسکی همین ریتم « کج دار و مریز» خودش را تا سکانس پایانی ادامه میدهد. هر چند با پایانبندی که شاهدش بودیم، بعید به نظر نمیرسد A Quiet Place 2 نیز در آینده نه چندان دور در دست ساخت قرار بگیرد. هر چند در زمان نگارش این بررسی، زمزمههایی از ساخت دنبالهای بر این قصه شنیده میشود.
در هر صورت تاریخ ثابت کرده، آثار ترسناک موفق باید در همان قسمت نخست، قائلهاش به اتمام برسد. فیلمهای ماندگاری مثل «شوم» و «جنگیر» با آن همه عظمت و ابهت، دنبالههای ضعیفی به همراه داشتند که پس از گذر این همه سال، هیچ فردی به آن اهمیت نمیدهد. امیدواریم پرونده هیولاهای «یک جای ساکت»، مجدد باز نشود و این اثر دوستداشتنی و مهیج، صرفا در حد همین نود دقیقه در ذهن مخاطبین ماندگار باقی بماند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
" کج دار و مریز " درسته دوست عزیز