بررسی فصل هشتم سریال American Horror Story ؛ آرماگدون از دید امریکاییها
ماهیت یک قصه یا یک باور دینی در هر جای دنیا، میتواند شکلهای مختلفی به خود بگیرد و صرفا این دسته از داستانها، محدود به یک جغرافیای خاص نیست. سازندههای سریال American Horror Story پس ...
ماهیت یک قصه یا یک باور دینی در هر جای دنیا، میتواند شکلهای مختلفی به خود بگیرد و صرفا این دسته از داستانها، محدود به یک جغرافیای خاص نیست. سازندههای سریال American Horror Story پس از هفت سال قصهگویی، به سراغ یک قصه مشترک بین مردم دنیا میروند و آن چیزی نیست جز آرماگدون یا همان آخرالزمان.
سوال اینجا است رایان مورفی، کارگردان سریال چطور به این نتیجه رسید آخرالزمان گزینه خوبی برای این سریال ترسناک محسوب میشود و برای موفقیت این فصل، چه تدابیری به کار گرفته است. اصلا فصل هشتم با عنوان «آخر الزمان» چه گلی به سر این مجموعه زده و آیا میتوانیم امتیاز خوبی به این فصل بدهیم یا خیر.
- سازندگان: رایان مورفی، برد فلچوک
- بازیگران: سارا پالسن، ایوان پیترز، جسیکا لنگ، کودی فِرن
- شبکه: افاکس
- کمپانی سازنده: قرن بیستم فاکس، رایان مورفی پروداکشنز و فلچوک تلهویژن
اگر از سبک وحشت در دنیای سینما و تلویزیون لذت میبرید، احتمالا نام سریال American Horror Story را حداقل یک بار شنیدهاید. سریالی که در هر فصل به یک موضوع مشخصی میپردازد و بر اساس یک پیرنگ جدا، قصه آن فصل پر و بال گرفته و پروندهاش در انتهای همان فصل فیصله مییابد. در این سریال داستان یک خانه ارواح را در فصل اول، قصه یک تیمارستان مخوف را در فصل دوم و جریانهای یک خانه جادوگری را در فصل سوم به خوبی تماشا کردیم و بر اساس سه فصل نخست میتوان ادعا کرد آن دوره سه ساله، دوران طلایی سریال American Horror Story بود.
سریال در فصلهای بعدی دیگر طراوت و تازگی گذشته را نداشته و دستاندرکاران سریال پس از آزمون و خطاهای زیاد بالاخره به این نتیجه رسیدند باید به سراغ قصهای بروند که کمتر کسی به خودش جرات پرداختن به آن را داده. به همین خاطر ایده و مضمون آخر الزمان برای قصهپردازان این سریال یک موضوع بدیع و تازه بود. چه چیزی بهتر از یک قصه ترسناک در دل اتفاقات آخرالزمان؟
ماجرا درست از نقطه شروع حوادث آخرالزمان آغاز میشود و با بازیگرهای نامآشنای این سری روبهرو میشویم. قصه با یک ریتم تند و سریع تعریف میشود و به قدری شتاب میگیرد که تا به خودتان بیایید، متوجه میشوید حداقل سه یا چهار قسمت از این سریال را تماشا کردهاید. باید اعتراف کرد سریال American Horror Story پس از مدتها جذابیت از دست رفتهاش را پس گرفته و بعید میبینم کسی به پای افتتاحیه این سریال بنشیند و از فرط بیحوصلگی خوابش ببرد!
همانطور که گفتیم سریال American Horror Story یک آنتولوژی است؛ به این معنا که هر فصل، یک قصه جدید را تعریف میکند. ولی برای اولین بار در این سری نویسندگان ماجراهای فصل هشتم، از جریانات فصل اول، سوم و همچنین اطلاعات جزئی از فصل پنجم استفاده کرده و با پیوند زدن جریانهای فصلهای گذشته، یک قصه جدید در قالب آخرالزمان به خوردمان میدهند.
پس اگر موفق به تماشای این فصلها نشدهاید، بهتر است از تماشای فصل هشتم صرف نظر کنید. البته با این حال باز هم میتوان از قصه فصل هشتم سر در آورد ولی وقتی پیشزمینه شخصیتهای فصل سوم را نمیدانید و اصلا هیچ ایدهای ندارید حتی در فصل نخست چه اتفاقاتی رخ داده، مسلما مثل ما مخاطبین این سریال که این فصلها را تماشا کردیم از این سریال لذت نخواهید برد. حداقل ما متوجهایم کوردیلیا کیست. محفل جادوگری بر چه اساس و روالی کار میکند و جادوگر اعظم چه قابلیتهایی دارد.
داستان این ماجرا، به شدت خطی است و برخلاف گذشته، قصه چندان پر و بال نمیگیرد. علتش هم کاملا واضح است، اصلا در طی ۱۰ اپیزود نمیگنجد قصه از این شاخه، به آن شاخه بپرد. اتفاقا قصهگویان فصل هشتم خیلی هم هنر کردند که در طی ۱۰ اپیزود، این همه درباره داستان صحبت کردند و با یک پایانبندی قابل احترام، پرونده این فصل را بستند.
با اینکه قصههای ترسناکِ این سریال، از یک فضاسازی خشن و خشونتآمیز بهره میبرند و کارگردان در نشان دادن صحنههای منزجرکننده هیچ ابایی ندارد، هر ساله سریال توسط منتقدین و سایر عموم مورد ستایش قرار میگیرد.
- «جیسکا لنگ» در فصلهایی که حضور داشته توانسته در جشنوارههای معتبری مثل گولدن گلوب، در بخش بهترین بازیگر زن نامزد دریافت جایزه باشد. اما بنا به دلایلی عجیب، جسیکا لنگ پس از پخش فصل چهارم، از عدم تمایلش در حضور مجدد در این سری با رسانهها صحبت به میان آورد ولی خوشبختانه پس از چند سال دوری از مجموعه، دوباره وی را در فصل هشتم زیارت کردیم. البته این بار، او تک ستارهِ محبوبِ دنیای این سریال نیست.
با اینکه تیم بازیگری سریال American Horror Story همیشه یکی از نقطه قوتهای این مجموعه به شمار میرود، ستاره جدیدی در فصل هشتم این سری خوش میدرخشد. کودی فِرن (Cody Fern) در نقش مایکل لنگدان و پسر ابلیس ظاهر میشود و با اینکه فِرن در کارنامهاش اثر درخشانی در دنیای سینما و تلویزیون ندارد، ولی به زیبایی هر چه تمامتر از عهده این نقش بسیار سخت، پیروز بیرون میآید.
او در عین حال که باورپذیر بازی میکند، جنبه دیگری از عواطف و احساسات کاراکتر مایکل را به خوبی نشان میدهد. تعامل بین مایکل و مادربزرگش (جسیکا لنگ) جزو قسمتهایی است که دلتان نمیخواهد سکانس مورد نظر به اتمام برسد و در طول سریال آرزو میکنید مایکل یا مادربزرگش بیشتر جلوی دوربین ظاهر شوند.
و اما مثل همیشه، سریال American Horror Story از جنسِ ترسِ متفاوتی نسبت به آثار رایج و متداول در دنیای سینما و تلویزیون بهره میبرد. اصلا به همین خاطر رایان مورفی نام این سریال را «داستان ترسناک امریکایی» گذاشته. قصههای وهمبرانگیز این سریال مثل داستانهایی است که مادربزرگها طی یک شبنشینی و زیر کرسی برای ما تعریف میکردند.
نوع روایت، نحوه تعریف و پرداخت مناسب به قهرمان و لولوخرخره قصه، همگی باعث میشد تا از ترسی که پشتِ داستان مادربزرگ نهفته، به شدت لذت ببریم. با این تفاسیر، این سریال برای به هیجان آوردن مخاطبش، در حد اندکی از سکانسهای خون و خونریزی بهره میبرد. بالاخره سازندهها بعد از این همه سال آزمون و خطا متوجه شدند چه میزان خشونت بصری لازم است. خوشبختانه (یا شاید هم متاسفانه برای هواداران سبک وحشت) میزان جلوههای بصری در به نمایش کشیدن خشونت در حد و اندازه ماجراهای تیمارستان در فصل دوم نیست و اگر از این جنبه به فصل دوم نمره کامل ۱۰/۱۰ بدهیم، فصل هشتم با ارفاق نمره ۱۰/۴ میگیرد.
برای فصل هشتم تدوین حساب شدهتری نسبت به گذشته در نظر گرفته شد که در القای هیجان تاثیر به سزایی داشته. رایان مورفی و براد فلچوک این فصل را به دو نیمه تقسیم کردند. نیمه ابتدایی در رابطه با روند اجرای آخرالزمان و دنیای پساآخرالزمانی است و نیمه انتهایی در قالب چند فلش بک طولانی، در رابطه با چگونگی ایجاد آخرالزمان و قدرت پیدا کردن مایکل لنگدان، پسر ابلیس روایت میشود.
ای کاش شبکه FX به خاطر ارتباط فصل هشتم سریال با فصلهای گذشتهاش، تعداد اپیزودهای بیشتری در اختیار کارگردانها قرار میداد. چون قصه این فصل مخاطبش را از جنبه اکشن ارضا میکند ولی از آن سو، شخصیتپردازی و پرداختن به کاراکترهای فرعی در سناریو به شدت میلنگد. ظاهرا فرض بر این اصل بنا شده مخاطبی که فصل هشتم سریال American Horror Story را میبیند، فصلهای گذشته را تمام و کمال دیده و با شخصیتهای قبل به خوبی ارتباط برقرار کرده.
فصل هشتم، اشتباهات فصلهای گذشته این سری را تکرار نمیکند و ماجرایش آنچنان پر و بال نمیگیرد که حفرات داستانی زیادی شکل بگیرد.
آخرالزمان، اشتباهات فصلهای گذشته این سری را تکرار نمیکند و ماجرایش آنچنان پر و بال نمیگیرد که حفرات داستانی زیادی پیرامون جریانات اصلی شکل بگیرد. قصه با یک پیرنگ مشخص و ساده روایت میشود: ظهور مایکل در نقش پسر ابلیس، نحوه قدرتگیریاش، شروع آخرالزمان و در نهایت تقابل مایکل با دنیا و ساحرههایی که قرار است نقش منجی را داشته باشند.
به همین خاطر قصهگوهای این فصل با یک روایت چفت و بسطدار، برای تمام حفرات داستانی محتمل، پاسخی باورپذیر در نظر میگیرند. هر چند در انتهای ماجرا، قصه کمی حالت فانتزی به خود میگیرد ولی چه کسی قرار است این مسئله را یک نقص بزرگ برای یک سریال در سبک ترسناک بداند؟
اگر بتوانید از تماشای فصل اول، سوم و پنجم این سریال لذت ببرید و این قدرت را پیدا کنید پیش از تماشای فصل هشتم سریال American Horror Story تمام «اگر»های دیگر را در گوشهای از خودآگاهتان زندانی کنید، بعید میبینم از تماشای آخرالزمان لذت نبرید. ولی اگر تنها یک «اگر» در ذهنتان حک شود، احتمالا قصه این فصل و اهریمنی که در آن حضور دارد، در تمام طول مدت تماشای سریال روی اعصابتان رژه میرود و به خودتان لعنت میفرستید چرا شرط و شروطِ نویسندهِ وبسایت دیجیاتو پیرامون تماشای فصل هشتم سریال American Horror Story را جهت تماشا پذیرفتید.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
برای من که از فصل اول دنبال میکردم جذابیت این فصل چیزی از گات کم نداشت.فصل سوم یک شاهکار بود و اگر چه سازنده تمام تلاششو کرده بود اون جو برامون تداعی بشه اما متاسفانه با محیطی جدید ولی کاراکتر های آشنا مواجه بودیم.
ترسی که توی این فصل سریال به خصوص نیمه اول فصل بود ترس واقعی بود که در عمق وجود نهادینه میشه نه یه ترس لحظه ای فراموش شدنی. ترس از جنگ های آخر الزمانی که الان بیشتر از هر زمانی قابل لمس هستند برامون.
نکات مثبت فصل که بازگشت با شکوه جسیکا لنگ و همچینین مشخص شدن تکلیف شخصیت هایی بود که در فصل 3 بطور زجر آوری از دستشون دادیم بود. اما دو نکته منفی هم داشت که اولی شروع ضعیف فصل بود که از ما میخواست در اول راه با تمام کاراکتر ها احساس همدردی کنیم. همچنین رابطه مبهم ونبل و مید و نکته منفی دوم اما رابرتز بود که باعث شد مدیسون این فصل با فصل سه زمین تا آسمان تفاوت کنه و مدیسون از یه دختر بدجنس جذاب تبدیل به شخصیت شنل اوبرلین در سریال کمدی ساخته همین کارگردان بشه.
در کل زنده شدن خاطرات فصل 1 و 3 و تماشای کانستنس با بازی جسیکا لنگ فوق العاده بود.