حس ششم رمزگشایی می شود؛ نگاهی به جدیدترین دستاورد علمی در این رابطه
آیا تابحال از خود سوال کرده اید چه چیزی به شما می گوید که مثانه تان پر است؟ بدن ما از حسی کاملا فراگیر برای این منظور بهره می گیرد که به شکلی ناخوآگاه درآمده ...
آیا تابحال از خود سوال کرده اید چه چیزی به شما می گوید که مثانه تان پر است؟ بدن ما از حسی کاملا فراگیر برای این منظور بهره می گیرد که به شکلی ناخوآگاه درآمده تا غرق در دریای عظیم اطلاعات به دست آمده از اندام های مختلف نشویم.
این ادراک قوی که گاهی اوقات تحت عنوان حس ششم نیز از آن یاد می شود در اصل بخشی از «حس حرکتی» بدن است که لامسه را دربر می گیرد و به شما می گوید که پاهایتان کجا هستند و آیا با ایمنی لازم روی زمین حرکت می کنند یا خیر؛ اینکه شانه هایتان به بازو های شما چسبیده اند و بسیاری اطلاعات دیگر.
حس ششم روی شبکه ای از پایانه های عصبی استوار است که مرتبا مو، پوست، اعضای شکمی، مثانه، مفاصل، ماهیچه ها، بازوها، پاها و فشار خون را مورد پایش قرار می دهند.
آیا تابحال پیش آمده در حالی از خواب بیدار شوید که قادر به حس کردن بازوهایتان نباشید؟ این امر از آن جهت رخ می دهد که ذخایر خونی تقلیل یافته بدن پایانه های عصبی را به «خواب» برده اند. می توانید بازوی خود را حرکت دهید اما توانایی کنترل آن را ندارید. وقتی احساس شما باز می گردد، به آرامی تشخیص می دهید که بازو به بدنتان تعلق دارد. در موارد نادر، اما ممکن است بخش اعظمی از قوه حسی بدن برای همیشه از بین برود.
اگر این اتفاق برای پاها رخ دهد آنگاه فرد ناچار خواهد بود باقی عمرش را روی ویلچر بنشیند. این افراد می توانند «بخواهند» پاهایشان را به صورت عادی حرکت دهند اما «نمی دانند» که آیا پاهایشان حرکت می کنند یا خیر و به همین دلیل نمی توانند برای ایستادن و راه رفتن به آنها تکیه کنند.
متاسفانه بشر علیرغم اهمیت بالای حس لامسه داخلی و خارجی در بدن، به صورت دقیق از نحوه عملکرد آن آگاهی ندارد که اگر اینطور بود دانشمندان می توانستند از چنین دانشی برای بهبود سلامت داخلی بدن انسان بهره بگیرند و مزایای آن صرفا به افرادی که حس لامسه شان را از دست داده اند خلاصه نمی شد.
برای نمونه، فشار خون بالا، مشکلی بسیار شایع است که البته به خاطر پیشرفت های قابل توجه در عرصه پزشکی تا حدود زیادی از پیامدهای آن کاسته شده با این همه، این مساله اصلی ترین عامل در سکته، بیماری های قلبی و عروقی و از کار افتادن کلیه به شمار می رود.
از همین رو، اگر پزشکان و اهالی حوزه سلامت درک بهتری نسبت به پایانه های عصبی تنظیم کننده فشار خون پیدا کنند، آنگاه می توان داروهای درمانی مناسب را برای افراد مبتلا به فشار خون که از اثربخشی بیشتری نسبت به داروهای فعلی هم برخوردار هستند ابداع و ارائه نمود.
دیابت یکی دیگر از بیماری هایی است که این روزها بیداد می کند و معمولا به از بین رفتن پایانه های عصبی حساس به درد و حس لامسه می انجامند و در نهایت قطع اعضای بدن افراد مبتلا را به دنبال خواهد داشت. در این بیماران، جراحت و زخم پا بسیار راجع است و به وفور افراد دچار سقوط یا افتادن می شوند. حالا دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که این قبیل رفتارهای حرکتی در نتیجه مردن ماهیچه ها و پایانه های عصبی یاد شده را می توان به عنوان یکی از اولین نشانه های دیابت در نظر گرفت.
به این ترتیب، پیش بینی شده که پزشکان و متخصصان بتوانند با انجام آزمایشات حرکتی اولیه روی افراد مشکوک به این بیماری، روش های درمانی لازم را روی آنها پیاده سازی نمایند. علاوه بر این، ممکن است که با پیشرفت علم در این رابطه دانشمندان بتوانند گرفتگی های دردناک عضلانی در مجروحان نخاعی را کاهش داده و اندکی از درد افراد مبتلا به فلج های مغزی بکاهند.
مشکلات پروتئینی
قوه احساسی بدن برای کار کردن از «پروتئین های تشخیص دهنده» متفاوتی استفاده می کند و اصلی ترین مانع در درک احساس حرکتی بدن نیز این است که نمی دانیم کدام پروتئین ها در پایانه های عصبی حرکات بدن را دنبال می کنند و اساسا این کار را چطور به انجام می رسانند.
اولین گام برای این منظور اطلاع از محل انباشت حجم کافی از پروتئین مورد نظر است. اگر تاملی در مورد قوه بینایی انسان داشته باشید می دانید که پروتئین های حساس به نور دقیقا در کدام ناحیه از بدن تراکم دارند. انسان با چشمانش محیط پیرامون خود را می بیند و شرایط در مورد حس بویایی و چشایی نیز مشابه به این است (شنوایی البته اندکی پیچیده تر است و در داخل همان گروه احساسات حرکتی جای می گیرد).
اما انسان یک اندام اختصاصی و مشخص برای حس لامسه ندارد؛ عصب های حساس به حرکت آنقدر اهمیت دارند که در هر نقطه ای از بدن وجود دارند. آنها معمولا بسیار کوچک هستند؛ می توانند محرک های مختلفی نظیر لمس خفیف، لمس محکم، لرزش و فشار پایدار را حس کنند؛ و نکته مهم تر اینکه با پایانه های مربوط به احساسات دیگر شامل دما و درد نیز در هم آمیخته اند.
همین پیچیدگی باعث می شود که تفکیک نمودن و مطالعه این عصب ها بسیار دشوار گردد، حال تشخیص اینکه چه نوع «لامسه» ای را شناسایی می کنند و آیا کارکردهای دیگری درسایر نقاط بدن دارند یا خیر هم جای خود را خواهد داشت.
این تصویر آنقدر پیچیدگی دارد که بسیاری در مورد بالا بودن شمار پروتئین ها ابراز سردرگمی کرده اند. از همین رو، دانشمندان دریافت اند که باید در مورد نوع پروتئینی که میخواهند شناسایی کنند و وظیفه آن پروتئین کاملا اختصاصی عمل کنند.
اما حتی با در نظر داشتن همین مساله می توان گفت که آزمایشات لازم در این خصوص انجام نشده است و تست های مختلف انجام شده در این باره هم هرکدام نتایج متفاوتی را نشان میدهند. برای نمونه مشخص شده پروتئینی به نام ASIC3 که در پایانه های عصبی حساس به کشیدگی وجود دارد به ما می گوید که بازوها یا پاهایمان دقیقا کجا قرار دارند.
تا به الان اهمیت این اسید در تشخیص و شناسایی حرکات نامعلوم بوده است و دانشمندان حتی در مورد نقش آن در بدن و حس لامسه ابراز تردید کرده بودند. برای تشخیص این مساله، ASIC3 در سه حالت مختلف مورد ارزیابی قرار گرفت: در یک کشت سلولی، در بافت های مجزا از بدن و سپس در کل بدن به عنوان یک موجودیت. در هر مورد نیز، برخی سوژه ها در حالت غیرفعال بودن پروتئین و برخی دیگر در حالت فعال بودن آن مورد آزمایش قرار گرفتند.
زمانی که این پروتئین در کشت سلولی مورد ارزیابی قرار گرفت، مشخص گردید موش هایی که این پروتئین را درون پایانه های عصبی ماهیچه ای خود ندارند به شکلی بی دست و پا حرکت می کنند. البته مغایراتی هم در نتایج این آزمایشات مشاهده گردید، اما در نهایت اینطور اعلام شد که ASIC3 نقشی کلیدی را در سیستم کنترل بدن موجودات زنده ایفا می کند.
گام بعدی چیست؟
استفاده از آزمایشات ترکیبی مانند این می تواند در تشخیص نقش پروتئین ها درون سیستم های حسی حرکتی بسیار مهم باشد. اما مسائل دیگری هم وجود دارند که اهمیت می یابند. دانشمندان حالا می دانند که همان پایانه های عصبی در بافت های ماهیچه ای می توانند طیف وسیعی از محرک ها را برای انجام کشش یا خم شدن تشخیص دهند.
این یعنی پایانه های عصبی به مجموعه ای از پروتئین ها نیاز دارند که هر کدام نیز جنبه معینی از حرکت را تشخیص می دهند. اهمیت کلیدی احساسات حرکتی آنقدر بالاست که برخی پیش بینی کرده اند نوعی افزونگی داخلی در مورد آنها وجود داشته باشد؛ بدان معنا که از دست دادن یکی از این پروتئین ها نمی تواند فاجعه بار باشد زیرا پروتئین دیگری به راحتی جای آن را خواهد گرفت. و اساسا شاید به این دلیل باشد که پایانه های عصبی درون ماهیچه ها چندین پروتئین مرتبط با ASIC دارند.
اما خبر خوب آنکه این حوزه مرتبا در حال پیشرفت کردن است و آزمایشگاه های مختلف سرتاسر دنیا نیز مرتبا در تلاشند تا به دستاوردهای خوبی در این حوزه برسند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
مقاله ی جالبی بود ، البته فکر کنم حس ششم درک میدان مغناطیسی باشه ، مثلا شما یه اهنربا رو به سر کوسه نزدیک کنی در جا در میره چون حسش میکنه
خواهش میکنم واسه ios هم اپ دیجیاتو رو منتشر کنین خدایی سخته اومدن تو وب/خیلی وقته منتظریم
عکس پست نامفهومه.
لطفا عوضش کنید.
واقعا جالبه که اطلاعات ما انسان ها در مورد بدیهی ترین چیز ها کمتر است از دانشمون راجع به مواردی خاص تر .... به عنوان مثلال در حالی که بشر نقشه ای از نیمه تاریک ماه در دست دارد ، از اعماق اقیانوس بیخبر است ... در حالی که دارد دستگاه تبدیل کننده انسان به سایبورگ میسازد از نحوه کارکرد حس لامسه بی خبر است و بسیاری چیز ها دیگه ....