بررسی قسمت دوم Guardians of the Galaxy؛ انتظاری که برآورده نشد

در بررسی قسمت ابتدایی Guardians of the Galaxy گفتیم که سازندگان این اثر تا اندازه بسیار زیادی در جلب رضایت کاربران و منتقدین موفق ظاهر شده اند. اگر منصفانه نگاه کنیم، تمامی عناصر قسمت اول در سر جایشان قرار گرفته بودند و در هیچ جای بازی خطای چندان بزرگی از سوی توسعه دهندگان دیده نمی شد.

تنها مشکلی که می شد به قسمت ابتدایی وارد کرد، روایت آن بود که البته می توان دلیل آن را به جدید بودن این اثر نسبت داد. اما به غیر از روایت سطحی و کم پیچ و تاب، بازی تقریبا با هیچ مشکل عجیب و بزرگی رو به رو نبود. شخصیت پردازی ها درست شکل گرفته بودند و گرافیک بازی هم بیش از پیش چشم هایمان را نوازش می داد.

در کنار تمامی این نقاط عطف، موسیقی های بازی نیز جایگاه خاص خود را داشتند. برای اولین بار در سری بازی های تل تیل شاهد موسیقی های به شدت خوبی هستیم که جذابیت تجربه Guardians of the Galaxy را دو چندان می کنند.

اما در پایان بررسی قسمت ابتدایی به انتظارات مان از قسمت دوم مجموعه اشاره کردیم و گفتیم که تل تیل برای ساخت اپیزودهای بعدی نیاز به داستانی پیچیده و خاص دارد. حال با انتشار اپیزود دوم، می خواهیم ببینیم که آیا تل تیل توانسته در قسمت دوم، موفقیت گذشته خود را تکرار کند یا نه؟

برای اولین بار در سری بازی های تل تیل شاهد موسیقی های بسیار خوبی هستیم که جذابیت تجربه Guardians of the Galaxy را دو چندان می کنند

برای شروع باید گفت که دیگر برای بررسی قسمت دوم نیازی به ریز شدن در جزییات بازی نیست و نمی خواهیم که در مورد گرافیک یا مسائل فنی صحبت کنیم. چرا که تمامی این موارد در بررسی قسمت اول مورد توجه قرار گرفتند و اگر می خواهید بیشتر از این مسائل با خبر شوید بهتر است به سراغ مطلب گذشته بروید.

از آنجایی هم که بازی های تل تیل داستان محور هستند، یک راست به سراغ بخش داستان و روایت می رویم و گهگداری به گیم پلی نیز که وابسته به داستان است نگاهی می اندازیم. داستان قسمت دوم از جایی شروع می شود که پیتر کوئل بعد از یک مرگ ناگهانی دوباره به جمع زنده ها باز می گردد. البته بازگشت شگفت آور پیتر، دلیلی باستانی و جادویی دارد و آن هم چیزی جز اترنیتی فورج (Eternity Forge) نیست.

دوستان پیتر نیز با دیدن بیدار شدن دوباره او از مرگ همانند هر انسانی وحشت زده می شوند و اینجاست که با کلی شوخی و دیالوگ جالب رو به رو می شویم. با این حال ترس آن ها عمر چندانی ندارد و پس از آنکه می فهمند هیچ خطری از سوی پیتر تهدیدشان نمی کند، آرام می شوند.

البته دوستان پیتر هنوز هم به طور کامل خیال شان از او راحت نشده و نگران تاثیرات جانبی اترنیتی فورج هستند. با این حال هنوز مشخص نیست که آیا اترنیتی فورج تاثیر خاصی روی پیتر گذاشته است یا نه. اما چیزی که پس از زنده شدن پیتر داستان را به جلو سوق می دهد، تغییر و تحولات اترنیتی فورج است.

با زنده شدن پیتر پیام هایی با حروف باستانی روی این جام شگفت انگیز نقش می بندند که هیچ کدام از افراد تیم از آن ها سر در نمی آورند. به همین منظور آن ها باید کسی را پیدا کنند که بتواند این پیام های عجیب و غریب را برای شان ترجمه کند که البته در کهکشان کسی بهتر از نبیلا - خواهر گامورا و دختر دیگر تانوث - از پس این کار بر نمی آید.

به همین منظور محافظین کهکشان حالا باید به سراغ نبیلا زخم خورده بروند که در سوگ پدر کشته شده نشسته است. همانطور هم که انتظار می رود نبیلا قرار نیست خیلی راحت به پیتر کمک کند و در این راه مشکلات بسیاری را برای او و دوستانش به وجود می آورد.

بخش های کاراگاهی بازی لذت بخش و جذاب هستند اما تکرار کم آن ها در قسمت دوم یکی از ضعف های این اپیزود به حساب می آید

اما نبیلا آنقدر قدرتمند نیست که بتواند با یک تیم ۵ نفره ماهر مقابله کند و در نهایت وادار به همکاری می شود. با همکاری نبیلا، پیتر از رمز و راز اترنیتی فورج با خبر می شود و پس از کشمکش های مختلف، در نهایت داستان راهی جایی می شود که از آن جا شروع شد.

آن ها به معبدی می روند که در آن با تانوث مبارزه کردند و موفق به شکست وی شدند. البته اینبار یاران پیتر برای مبارزه پا به این معبد نگذاشته اند و به دنبال کشف رازهای بیشتری در مورد اترنیتی فورج هستند. در این جاست که ویژگی های کاراگاه گونه گیم پلی بیدار می شوند و شما را مجبور می کند تا به دنبال نقاط مخفی معبد بگردید و در مورد اترنیتی فورج اطلاعات بیشتری به دست آورید.

بخش های کاراگاهی بازی لذت بخش و جذاب هستند. اما تکرار کم آن ها در قسمت دوم یکی از ضعف های این اپیزود به حساب می آید. تنها یک بار فرصت دارید تا در قسمت دوم از این چاشنی دلنشین لذت ببرید که این موضوع از نظر نگارنده یکی از نقاط ضعف قسمت دوم است. با پرده برداری از راز مخفی معبد، مقصد افراد پیتر به جای دیگری از کهکشان تغییر مکان می دهند که در این مسیر قسمت دوم به صورت کاملا ناگهانی به پایان می رسد.

بازی به یکباره تمام می شود و هیچ شگفتی را با خود برای کاربر به همراه نمی آورد

این پایان ناگهانی نه آنچنان سوال بر انگیز است و نه آنقدر جذاب. بازی به یکباره تمام می شود و هیچ شگفتی را با خود برای کاربر به همراه نمی آورد. بازی به گونه ای تمام می شود که حتی گیمر را برای دنبال کردن قسمت های آینده ترغیب نمی کند.

مشکل آنجاست که نویسندگان تل تیل و مارول هنوز نمی دانند که بازی باید چه خط داستانی را دنبال کند. آن ها می خواهند که داستان جذاب باشد اما در این کار نا موفق ظاهر می شوند. قسمت دوم پر است از اتفاق های گوناگون که هیچ جذابیت داستانی خاصی ندارند و توسعه دهندگان تنها می خواهند به واسطه آن ها کمی داستان را طولانی تر کنند و بر مدت زمان بازی بیافزایند.

اما آن ها اینکار را به صورت خیلی ناشیانه انجام می دهند و هیچ جذابیتی را به روایت بازی تزریق نمی کنند. حال نوبت آن می رسد که به ابتدای متن برگردیم و پاسخ سوالی را بدهیم که مطرح کردیم. آیا توسعه دهندگان تل تیل واقعا توانستند اپیزودی موفق همانند قسمت اول توسعه دهند و مشکلات روایت را بر طرف کنند؟

در پاسخ به این سوال یک نه بزرگ و محکم وجود دارد. تقریبا هیچ تلاشی برای قدرت گرفتن مجموعه انجام نشده و حتی بر مشکلاتش نیز افزوده شده است. قسمت دوم را به جرات می توان یکی از بدترین ساخته های تل تیل دانست. چرا که بازی هیچ نقطه عطفی ندارد و کاملا حوصله سر بر است.

قسمت ابتدایی Guardians of the Galaxy امیدهای بسیاری را در مورد آینده تل تیل و مقصد نهایی این شرکت زنده کرد. اما قسمت دوم همه آن ها را در هم کوبید و برای چندمین بار ما را از خرید بازی های تل تیل نا امید کرد. مدت زمان واقعی اپیزود دوم یک ساعت نیست و اگر هیاهوهای اطراف آن را کنار بگذاریم، بازی داستانی ۳۰ دقیقه ای را روایت می کند که حتی آن نیم ساعت ناچیز هم از جذابیت خاصی برخوردار نیست.

این که تل تیل و مارول درباره Guardians of the Galaxy به دنبال چه چیزی هستند هنوز برای مان مشخص نیست. اما با وضعیتی که از قسمت دوم مشاهده کردیم، دیگر انتظار بالایی از مجموعه محافظین کهکشان نداریم. با این حال هنوز چند اپیزود دیگر از این سری در حال توسعه است. باید دید که تل تیل در آینده چه خواهد کرد و مشکلات بازی را رفع می کند یا نه.