چگونه بازی ویدیویی به من کمک کرد تا پسر مبتلا به اوتیسم خود را بشناسم
اوتیسم یا «درخودماندگی» نوعی اختلال رشدی محسوب می شود که از نشانه های آن می توان به رفتارهای ارتباطی و کلامی غیرطبیعی اشاره کرد. این روزها به دلیل پیشرفت اینترنت، اطلاع رسانی بسیار بالاتری نسبت ...
اوتیسم یا «درخودماندگی» نوعی اختلال رشدی محسوب می شود که از نشانه های آن می توان به رفتارهای ارتباطی و کلامی غیرطبیعی اشاره کرد. این روزها به دلیل پیشرفت اینترنت، اطلاع رسانی بسیار بالاتری نسبت به این بیماری صورت گرفته و خوشبختانه مردم دید بهتر و سازنده تری نسبت به این اختلال عجیب غریب پیدا کردند.
افرادی که اوتیسم دارند معمولاً در روابط اجتماعی بسیار ضعیف عمل می کنند و توانایی برقراری ارتباط با دیگر مردم را ندارند. اعمالی که از آن ها سر می زند شاید از نظر شما کاملاً غیرمنطقی باشد اما دیدی که فرد مبتلا به اوتیسم نسبت به دنیا دارد، با شما بسیار متفاوت است.
در این متن داستان پدری بازگو می شود که دو فرزند مبتلا به اوتیسم دارد. او درباره سه ضلع مثلث خود، فرزندانش و بازی های ویدیویی توضیح می دهد. اینکه چگونه بازی ویدیویی منجر شد تا دیوار بین پدر و پسر شکسته شود و پدر، آن ها را بیشتر بشناسد داستانی درخور توجه است که در این مطلب به آن پرداخته خواهد شد. با دیجیاتو همراه باشید.
من دو پسر سه ساله و چهار ساله مبتلا به اوتیسم دارم. برای پدر و مادر بسیار سخت است که بتوانند با فرزندان مبتلا به اوتیسم خود ارتباط برقرار کنند. من به عنوان پدر، در فهم احساسات پسرانم ناتوانم. این موضوع برای یک پدر یا مادر به شدت سخت است.
حقیقت را بخواهید، من نسبت به دیگر والدین حسودی می کنم؛ آن ها می توانند به راحتی با فرزندانشان ارتباط برقرار کرده، آن ها را بشناسند و نیازهای آن ها را برطرف کنند. وقتی شما ندانید فرزندتان چه دوست دارد یا چه می خواهد، چگونه می توانید نیازهایش را برطرف کنید؟
البته در این بین، پسرم گِوین تفریح جدیدی پیدا کرده که به او اجازه می دهد، خودش را بروز دهد. شاید برایتان سوال پیش بیاید که چرا بازی های ویدیویی، نقش بسیار مهمی در رابطه من با پسرم دارد. بگذارید توضیح دهم.
این مطلب اول در سایت Playstation Enthusiast به نمایش درآمد. سایت Destructoid تصمیم گرفت تا آن را با خوانندگان خودش به اشتراک بگذارد؛ پس دوباره متن را منتشر کرد.
شوق و ذوق
من انتظار داشتم که بازی ویدیویی تنها یک تفریح برای پسرانم به حساب بیاید. خودم هم عاشق بازی های ویدیویی هستم. بازی ویدیویی وسیله خوبی برای گذران وقت پسرم کول است، اما برای گوین این موضوع فرق می کند؛ او شوق و ذوق بسیار عجیبی نسبت به بازی ها دارد.
برای من بسیار جالب است که با وجود سن کم او، چگونه گوین خودش را در دنیای بازی ها غرق می کند؛ هیچ پسر چهار ساله ای همانند او به گشت و گذار در منوها، ماشین سواری و رفتن از نقطه الف به نقطه ب لذت نمی برد. هیچ وقت یادم نمی رود که برای اولین بار گوین را دیدم که به تلویزیون نزدیک شده و آن را روشن می کند؛ سپس ورودی تلویزیون را با پلی استیشن 3 تطابق داده، کنترلر را به دست می گیرد و شروع به بازی محبوبش «ماشین های 2» (اقتباس از انیمیشن پیکسار با همین اسم) می کند.
آن روز فهمیدم که چقدر ساختار مغری او با ما فرق دارد و چقدر دید او نسبت به دیگر بچه های سن و سالش متفاوت است. فهمیدم که پسرم در بعضی مواقع بسیار نکته بین تر و هوشمندانه تر عمل می کند (یادداشت: فیلم مرد بارانی با هنرنمایی تام کروز را یادتان است؟). من این قضیه را خیلی وقت پیش متوجه شده بودم اما تاثیر مستقیم آن را به این شکل ندیدم.
گوین در صحبت کردن تاخیر دارد، اما کاملاً بر اتفاقاتی که در محیط اطرافش رخ می دهد واقف است. مثال های بسیار زیادی می توانم بگویم ... اما به طور کلی، من از اینکه او چگونه توانسته ماه به ماه پیشرفت کند شگفت زده شده ام.
یادگیری
بسیاری از والدین ایده آنکه فرزندان خود را آزاد بگذارند تا بازی های ویدیویی مختلفی را تجربه کنند، می ترسند. من آن ها را سرزنش نمی کنم؛ اما تاثیر بازی ها روی کودکان برای هر کودک متفاوت است. اگر یک بازی ویدیویی روی فرزند الف تاثیر بگذارد، می تواند تاثیر متفاوتی روی فرزند ب داشته باشد. برای گوین، بازی های ویدیویی توانست با او حتی بیشتر از معلم، دوستان، پدربزرگ و مادربزرگ، من و حتی نامزدم ارتباط برقرار کند. آیا گوین فقط عناوینی چون سونیک یا راکت لیگ بازی می کند؟ خیر، او به بازی های آموزشی نیز علاقه نشان داده است.
چند ماه پیش در تعطیلات تابستانی، من روی نیمکت نشسته بودم و گوین با یک قطعه اسباب بازی که رویش کلمه «W» نوشته شده بود، پیش من آمد و گفت: «اممممم». من در وهله اول بسیار گیج شدم؛ پس همراه او به اتاقش رفتم و فهمیدم که منظورش حرف «M» است ( کلمه W برعکس M است).
من به او گفتم: «گوین، آیا می دانی این حرف چگونه تلفظ می شود؟» و او شروع کردن از اول تا آخر حروف الفبا را گفتن. به حدی شگفت زده شدم که به نامزد خود زنگ زدم، و او هم به پدر و مادرش زنگ زد. آن روز، برای همه اعضای خانواده به یاد ماندنی بود. نکته اصلی اینجا است: اتفاقی که تعریف کردم در تعطیلات تابستانی رخ داد. من و نامزدم بسیار از اینکه گوین توانسته حروف الفبا را بدون هیچ معلم و در تعطیلات تابستانی یاد بگیرد، تعجب کردیم؛ قاعدتاً گوین حروف الفبا را از طریق مدرسه یاد نگرفته. پس چطور؟
متوجه شدیم که یکی از سری بازی های آموزشی Fisher-Price برای کودکان (روی پلتفرم آیپد)، منجر شد تا توجه گوین به طور صد در صد روی بازی جذب شود و حروف الفبا را یاد بگیرد. همین نوع بازی ها در نهایت به گوین یاد داد تا چگونه آهنگ بخواند، برقصد، و کلمات را تلفط کند.
او توانست از طریق عناوینی چون Sonic & All-Stars Racing Transformed و Puyo Puyo Tetris و بازی Persona 4: Dancing All Night کلمات و جملات جدیدی یاد بگیرد. گوین به لطف بازی استریت فایتر 5 روی کنسول 3DS، یاد گرفت چگونه از 10 تا 1 برعکس بشمارد.
گوین از عناوینی چون Mega Man: Powered Up و Ninja Senki DX مهارت های حل مسئله را آموخت. مورد آخر که بیشتر از همه آن را دوست دارم، این بود که چگونه توانست از بازی Welcome Park روی کنسول پلی استیشن ویتا، بفهمد چگونه تا 5 بشمارد. (چه کسی انتظارش را داشت؟). این لیست می تواند بیشتر و بیشتر شود؛ بازی ها به او یاد دادند چگونه از موانع زندگی اش عبور کند.
گوین را بیشتر شناختم
مهم ترین چیزی که خواستم با شما به اشتراک بگذارم، این بود که چگونه بازی های ویدیویی باعث شدند تا گوین را بیشتر بشناسم. همانطور که توضیح دادم، مهارت های ارتباطی گوین بسیار محدود و ضعیف است. خوسبختانه، بازی های ویدیویی این فرصت را به گوین دادند تا خودش را بیشتر به ما معرفی کند.
گوین عاشق بازی های رانندگی همچون آسفالت 8 روی آیپد، و درایوکلاب روی پلی استیشن 4 است. این بازی ها و تعدادی دیگر به شما اجازه می دهند تا رنگ ماشین را خودتان انتخاب کنید. گوین تحت هر شرایطی رنگ قرمز را برای ماشین های خود انتخاب می کند. از هیچ راه ارتباطی دیگری نمی توانستم بفهمم گوین چه رنگی دوست دارد.
علاوه بر این، در آسفالت 8 شما می توانید موسیقی بازی را شخصی سازی کنید. با توجه به موسیقی هایی که گوین انتخاب کرد، متوجه شدم گوین به سبک الکترونیکا علاقه زیادی نشان می دهد.
مورد دیگری که هنگام بازی کردن ماریو کارت 8 و Double Dash!! متوجه شدم، این بود که گوین تنها سه شخصیت یوشی، کوپا کید یا بیردو را برای بازی کردن انتخاب می کند. جدیداً گوین به بازی ARMS روی نینتندو سوییچ علاقه مند شده و در این بازی، همیشه درجه سختی را عدد 3 انتخاب می کند.
او نمی داند که این اعداد مربوط به درجه سختی هستند، بلکه تنها از روی علاقه درجه 3 را بر می گزیند. موارد گفته شده شاید برای خواننده بزرگ به نظر نیاید اما به عنوان یک پدر که نمی تواند یک گفتگوی «معمولی» با فرزند خود داشته باشد، این نکات زندگی من را تغییر دادند.
من خیلی دوست دارم که بدانم گوین به چه چیزهایی علاقه مند است. ماشین مورد علاقه، شخصیت ها، رنگ ها، اعداد، موسیقی و ... همه این موارد شخصیت گوین را تشکیل می دهد و به عنوان یک پدر، بسیار هیجان انگیز است که فرزندش چه چیزهایی را دوست داست و از چه چیزهایی خوشش نمی آید.
بازی های ویدیویی به من کمک کردند تا نحوه عملکرد مغز گوین را بفهمم. از دیدگاه خودش، گوین فقط دارد از بازی کردن لذت می برد؛ او نمی داند که بازی کردن او چقدر برای من اهمیت دارد تا او را بیشتر بشناسم.
برای بسیاری، این مطلب شاید درباره یک پدر گیمری باشد که دوست دارد به بهانه ای از بازی های ویدیویی دفاع کند؛ اما برای من و فرزندم و بازی های ویدیویی، این رابطه سه گانه واقعاً وجود دارد.
من بابت روزنه های کوچکی که به من نشان می دهد مغز گوین چگونه عمل می کند، سپاس گزارم. نمی دانم چگونه آن را ابراز کنم. از تمام توسعه دهندگان بازی های ویدیویی تشکر می کنم؛ از صمیم قلبم. یک تشکر ویژه از توسعه دهندگانی که به من کمک کردند تا بفهمم گوین چه موجود بااستعدادی است.
به عنوان یک پدر، بیشتر مواقع سکوت کرده و دردسرهای داشتن دو فرزند مبتلا به اوتیسم را پنهان می کنم. بعضی موقع ها نیاز است تا خودم را آزاد کنم و حرف های دلم را بزنم. خوانندگان عزیز، واقعاً اوضاع برایم بسیار سخت است.
ممنون از اینکه متن را خواندید. از طرف بِرت.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
منبع کو؟
چقدر جالب بود ???❤
ممنون از مترجم به خاطر ترجمه این متن زیبا
حالا هنوز متاسفانه افرادی ( خصوصا بزرگسال ها ) هستند که بدون هیچ دلیلی از دنیای بازی های ویدیویی متنفرن
چه مطلب جالبی بود و چه دنیای قشنگی داره بازیهای کامپیوتری که حتی بعضیا رشتهای ورزشی که انتخاب میکنن از طریق بازی بازی کامپیوتری باهاش آشنا شدن. اما بازیها اکثرا یا انگلیسین یا ژاپنی و برای کنسولهای مختلف مشرکه.. یک ایرانی هرگز نمیتونه از بازیها درک زیادی پیدا کنه و امیدوارم زبان فارسی راه پیدا کنه در بازیها.
خط سوم آخرش:
...ژاپنی و برای کنسولهای مختلف چیه?
احتمالاً منظورشون "مشترکه" بوده که "مشرکه" نوشتن ?
ولی باید بدونن که اتفاقاً انجام بازی های کامپیوتری در یادگیری زبان انگلیسی خیلی خیلی کمک میکنه.
همونطور که پیشنهاد میکنن فیلم انگلیسی با زیرنویس ببینید بازی انگلیسی و.ترجیحاً با زیرنویس اونم انگلیسی (که همه بازی ها دارن و فقط باید آپشن Subtitle رو توشون فعال کنید) به نظر من خیلی خیلی بیشتر از فیلم میتونه تو مهارت های انگلیسی شخص الخصوص مهارت Reading و Listening کمک میکنه.
اما خب باید هم به بازی و هم به زبان انگلیسی علاقه مند باشید تا بتونید تو این زمینه پیشرفت کنید.
خودم شخصاً از بچگی از زمان آتاری و SEGA بازی میکردم تا الان.
می تونم به جرات بگم که جدیداً داستان خیلی از بازی ها و مکالمات خیلی هاشون رو تو همون بازی متوجه میشم و از بازی های داستان محوری که خیلی دونستن داستانش هم بهم لذت داد Quantum Break و Alan Wake ساخته استودیو Remedy بود که تو PC بازی کردم و هر دو رو تا آخر رفتم.
پیشنهاد میکنم کسایی که به یادگیری زبان انگلیسی علاقه دارن یه نیم نگاهی به بازی های کامپیوتری هم بندازن.