چگونه یک رنجرور قدیمی و پرخرج به راهکاری برای مبارزه با اوتیسم بدل شد؟
امروز روز جهانی اطلاع رسانی در مورد اوتیسم محسوب می شود. به همین مناسبت قصد داریم تا در قالب این مقاله به یک روایت جالب در رابطه با ماجرای نگهداری از یک رنجرور قدیمی توسط ...
امروز روز جهانی اطلاع رسانی در مورد اوتیسم محسوب می شود. به همین مناسبت قصد داریم تا در قالب این مقاله به یک روایت جالب در رابطه با ماجرای نگهداری از یک رنجرور قدیمی توسط یک مرد مبتلا به اوتیسم بپردازیم. همسرم فکر می کند من وارد یک رابطه دیگر شده ام. از دید فرزندانم واقعا اینطور است، زیرا شب ها تا دیر وقت مشغول کار بر روی موتور یک خودرو هستم و اطلاعات مربوط به حساب های بانکی ام را به خاطر پول هایی که صرف خرید قطعات متعدد می کنم مخفی نگه می دارم! موضوع به حدی جدی است که همسرم از این خودرو با نام "زن دیگر" یاد می کند!
زن دیگر همان رنجرور قدیمی من است. ایرادات این شاسی بلند انگلیسی آنقدر زیاد است که برای راحت شدن خیالم، گاراژم را از قطعات یدکی مختلف پر کرده ام تا در مواقع لازم بی هیچ دغدغه ای اقدام به تعمیر کنم. با این حال و با تمام ایرادات موجود، رنجرور من همواره در رویارویی با اوتیسم کمک حال من بوده است.
اطرافیانم من را به عنوان کسی که کارها را باید یکی پس از دیگری انجام دهد، می شناسند؛ زیرا همیشه عادت داشته ام که تمام تمرکز خود را معطوف یک کار خاص بکنم. اما این ویژگی خیلی اوقات به کم هوشی نسبت داده شده و فردی ضعیف از لحاظ بهره هوشی لقب گرفته ام. از این موضوع ناراحت نیستم و کماکان با تمرکز کامل کارها را یک به یک انجام می دهم.
اوتیسم به طرق مختلف می تواند زندگی افراد را تحت تاثیر قرار دهد. بودن در چنین شرایطی به این معنی نیست که ما آدم هایی عجیب و غریب یا غیر عادی هستیم. به عبارت بهتر باید گفت مغز ما در مقایسه با افرادی که نرمال پنداشته می شوند، به شیوه ای متفاوت کار می کند.
درک احساسات افراد مختلف و آن چیزی که آنها می خواهند بیان کنند، ممکن است بعضا سخت و دشوار شود. مسلما تمرکز روی فعالیت های لذت بخش در کاهش استرس و بهبود حال انسان ها نقش مثبتی دارد. پرداختن و لذت بردن از اتومبیل ها یکی از این روش ها به شمار می رود، به شرطی که با غریبه ها و کسانی که به اصطلاح ماشین باز نیستند، وارد بحث نشوید. وقتی به فوروم های ماشین بازها می روید، می توانید با زبانی مشترک به گفتگو با دیگران پرداخته و اوقات آرامی را سپری کنید.
سالهاست که من میانه خوبی با موتورهای جدید و مدرن ندارم، زیرا این موتورها ساختاری پیچیده داشته و به سادگی در خانه قابل تعمیر نیستند. به همین خاطر تصمیم گرفتم یک دستگاه لندرور قدیمی خریداری کنم.
متاسفانه در تجربه ای که در یکی از همایش های لندرور داشتم متوجه شدم مدل دیفندر به خاطر جایگاه صندلی راننده چندان مناسب من نیست؛ به سراغ دیسکاوری 1 و 2 رفتم و این دو نیز به دلیل فضای محدود برای پاهای راننده مهر تایید نخوردند.
در حالی که احساس می کردم به در بسته خورده و از شدت علاقه ام به خودرو کاسته می شد، یکی از آشنایان نسل دوم رنجرور را به من پیشنهاد کرد. پس از پیشنهاد وی، جستجوها برای پیدا کردن نمونه مناسب آغاز شد. در نهایت این رنجرور مدل 1997 با موتور 2.5 لیتری دیزل بود که با بودجه من همخوانی داشت.
رنجرور مذکور دارای چند ایراد بود؛ از جمله اینکه به دلیل برخورد خفیف با دیوار دچار آسیب دیدگی هایی در قسمت کاپوت شده بود، بخاری آن درست کار نمی کرد و پمپ سیستم تعلیق بادی آن عملا از کار افتاده بود. با وجود تمامی این معایب، وقتی پشت فرمان این رنجرور نشستم، احساس کردم دقیقا همان خودرویی است که به دنبالش هستم.
بالاخره رنجرور P38 را خریدم و با مطالعه دقیق دفترچه راهنما، برای چند هفته شب ها آخر وقت مشغول روغن کاری اجزا، تمیز کردن موتور و کارهایی از این دست شدم. انجام این کارها اگر چه وقت گیر بود، اما رفته رفته مرا به زندگی عادی بر می گرداند.
تمام توجه من به رفع مشکلات شاسی بلندم متمرکز شده بود، به همین جهت زندگی آرام و بدون استرسی را تجربه می کردم. تنها مشکلی که در این مدت نتوانستم آن را رفع کنم، به ایراد بخاری رنجرور مربوط بود. وقت من آنقدر صرف این شاسی بلند شد، که همسرم سوزان، لقب "زن دیگر" را برای آن برگزید، این در حالی بود که من اسم "برنارد" را برای اتومبیلم انتخاب کرده بودم!
طولی نکشید که فهمیدم برنارد شخصیت دوگانه ای دارد. این خودرو برای راندن عالی بود و هنگام نشستن بر پشت فرمان آن دیدی عالی به اطراف داشتم؛ همچنین در شرایط جوی مختلف می شد بر روی توانایی های حرکتی آن حساب باز کرد. ایرادات و عیوب متعدد روی دیگر این خودرو بود که گاه و بیگاه خود را نشان می داد.
پارگی شیلنگ موتور اولین مشکلی بود که برای برنارد پیش آمد. از آنجایی که روش تعویض شیلنگ را نمی دانستم، جایگزینی نمونه جدید چیزی در حدود هفت ساعت زمان برد.
هر بار که برنارد زمین گیر می شد، پیشرفت های جزئی و یاد گرفتن چگونگی برطرف کردن کوچک ترین ایراد حال من را بهتر می کرد. به لطف مالکیت رنجرور P38a وضعیت به گونه ای پیش رفت تجاربی را که دیگران معمولا در عرض چند سال بدست می آوردند، من تنها در چند ماه کسب کردم.
نشت آب و سوخت از قسمت های مختلف این خودرو تمامی نداشت، سیستم تعلیق آن هم دم به دم خراب می شد. هر یک از این چالش ها برای من لذت خاصی داشت، زیرا می دانستم مشکل هر چه باشد، دستان من توانایی برطرف کردن آن را دارد. دیری نپایید تلاش برای زنده نگه داشتن برنارد به یک اعتیاد تبدیل شد. علی رغم همه مشکلاتش، این خودرو همیشه حال مرا خوب می کرد.
پس از مدتی تصمیم گرفتم ایرادات جزئی تری را که با مواردی مثل پوشش سقف و حفاظ چراغ ها مرتبط بودند، رفع کنم. این کار سبب شد از مشکلات زندگی فاصله بگیرم.
من دیگر می توانستم از همه چالش هایی که برنارد پیش روی من قرار می دهد، سربلند بیرون بیایم. بجای اینکه زمان خود را صرف تماشای آخرین سریال ها و برنامه های تلویزیونی کنم، پروژه های گوناگونی را در رابطه با برنارد اجرا می کردم. با باز شدن پای این خودرو به زندگیم، من چیزی داشتم که می توانستم روی آن تمرکز کنم و هر بار پس از رفع کردن یکی از ایراداتش، حس رسیدن به یک دستاورد بزرگ در من شکل می گرفت.
فرقی نمی کرد هوا گرم باشد یا سرد، بارانی باشد یا برفی، من بودم و یک مشکل برای حل کردن. روزهایی بود که من بدون دخالت کسی ساعت ها زمان را با برنارد سپری می کردم. ذهن نامنظم من، چیزی برای تمرکز پیدا کرده بود و این همان چیزی است که هر ذهن مبتلا به اوتیسم آرزوی آن را دارد.
من روزهای بد زیادی در زندگی داشته ام. دورانی بود که صبح ها بلافاصله پس از بیداری، از زندگی ناامید می شدم و این ناامیدی تا آخر شب و به خواب رفتن دوباره مرا رها نمی کرد.
عدم توانایی در پیشگیری از تمرکز بیش از حد، یکی از خصوصیات اصلی افراد مبتلا به اوتیسم است؛ حال این ویژگی می تواند اثرات خوب یا بدی بر جای بگذارد. داشتن یک اتومبیل کلاسیک با نیاز به توجه مداوم و انجام تعمیرات در گاراژ شخصی اگر چه روشی غیر معمول است، اما به من نقطه ای برای تمرکز می دهد.
این روزها وقتی افکار بد به سراغم می آیند، من ذهن خود را با طرح سوالاتی به سمت برنارد هدایت می کنم. آیا موتور آن اخیرا به اندازه کافی روشن بوده تا باتری کاملا شارژ شود؟ آیا روغن موتور را چک کرده ام؟ آن چاله موجود در مسیر پارکینگ چه زمانی ایجاد شده؟ آن صدای غیر عادی مربوط به چیست، آیا باز هم چیزی خراب شده است؟
همانطور که می بینید من بیش از حد مشغول سر پا نگه داشتن برنارد پیر خود هستم. شاید شما هم با خواندن این مطلب حس کنید من دیوانه ام؛ شاید هم بپرسید چرا یک مدل جدید و بی ایراد نمی خرم.
بسیار خب، جواب ساده است. احتمالا به سیم آخر می زنم و تا می توانم با برناردم زندگی می کنم.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.