8 نکته که پیش از بازی کردن Detroit: Become Human باید بدانید
آرزوی یک بازی ساز است که دردها، مشکلات و تجربه هایی که بشریت داشته را در بازی اش مطرح کند. ایده معمولاً از کمبودها نشات می گیرد؛ چیزهایی که نیستند و یا در جای اشتباه ...
آرزوی یک بازی ساز است که دردها، مشکلات و تجربه هایی که بشریت داشته را در بازی اش مطرح کند. ایده معمولاً از کمبودها نشات می گیرد؛ چیزهایی که نیستند و یا در جای اشتباه قرار دارند. ایده ها درباره رفع یک نیاز و بیان یک مشکل به روشی جدید هستند. یک بازیساز همانند یک معمار، ساختمانی طراحی می کند اما با این تفاوت که آدم های درون ساختمان را نیز خلق کرده است.
دیوید کیج فرانسوی، سازنده آثار محبوبی چون Heavy Rain و Fahrenheit، می خواهد قدم بزرگی در زمینه کاری اش بردارد؛ دست گذاشتن روی نقاط حساسی که جامعه بشری با آن درگیر است. خشونت های خانگی، نژادپرستی، بیگانه هراسی و نابسامانی های اقتصادی مسائلی هستند که در بازی انحصاری Detroit: Become Human تحلیل می شوند.
بازی دیترویت با ساخته های قبلی دیوید کیج و استودیو کوانتیک دریم کمی متفاوت است؛ از طرفی تلاش می کند بیشتر شبیه بازی ویدیویی باشد تا یک فیلم سینمایی و از طرف دیگر می خواهد به انتقادهایی که درباره ساخته های او و استودیوی Quantic Dream می شود خاتمه دهد. می پرسید چطور؟
این مطلب می خواهد درباره تمام این مسائل صحبت کند. 8 نکته ای که پیش رویتان قرار دارد بینش خوبی نسبت به داستان و گیم پلی بازی دیترویت خواهد داد. با دیجیاتو همراه باشید.
چرا نام شهر «دیترویت» برای بازی انتخاب شد؟
در مصاحبه ای که سایت پولیگان با دیوید کیج داشت، از او پرسیدند که چرا نام دیترویت را برای بازی انتخاب کرده است. او گفته که «به صورت غریزی» این ایده به ذهنش رسید.
از دیدگاه او این شهر صنعتی آمریکایی پتانسیل آن را داشت تا میزبان داستانی شود که کیج می خواست آن را روایت کند. کیج اشاره کرد که تاریخچه دیترویت او را به فکر وا می دارد:
اتفاقات بسیاری در شهر دیترویت رخ داد به خصوص در زمینه حقوق شهروندی و مسائلی این چنین. در واقع، پیشینه دیترویت منبع الهام این بازی بود
کیج هیچ علاقه ای نداشت تا درباره شورش نژادی سال 1943 و یا شورش خیابان دوازدهم سال 1967 صحبت کند. وقتی از او خواستم تا رابطه بین حقوق شهروندی مردم آمریکا و داستان بازی Detroit: Become Human را توضیح دهد، از آن سرباز زد. کیج چندان علاقه ای ندارد تا مسائل را پیچیده کند، او هنوز می خواهد یک اثر سینمایی - تعاملی بسازد که تاثیرگذار باشد.
ربات ها برعلیه انسان ها، یا انسان ها برعلیه ربات ها؟
داستان بازی در سال 2038 میلادی رخ می دهد؛ برهه ای که ربات های انسان نما یا «اندروید»ها در میان مردم زندگی می کنند. اندرویدها بسیار شبیه به انسان های معمولی اند به حدی که تشخیص آن ها در نگاه اول اصلاً آسان نیست. اندرویدها برای راحت کردن زندگی مردم طراحی شده اند و هدف دیگری ندارند.
خودآگاهی و داشتن احساس دو فاکتوری است که اندرویدها توانایی رسیدن به آن در بازی Detroit: Become Human را دارند. تریلرها و پسوند بازی یعنی «تبدیل شدن به انسان» نیز بر این موضوع گواهی می دهد.
در تمام داستان ها، این ربات ها بودند که با پیشرفت بسیار تصمیم می گیرند برعلیه انسان ها قیام کنند و آن ها را از بین ببرند. دیترویت خلاف جهت رودخانه شنا می کند؛ بازی سعی می کند درباره ظلمی که انسان ها علیه اندرویدها انجام می دهد صحبت کند. آیا ربات ها برای حق خودشان می جنگند؟ سوال دیگر این است که آیا اندروید هیچ حقی دارد؟
اگر از دیدگاه فلسفی به این موضوع نگاه کنیم، به دلیل داشتن احساس و خودآگاهی اندرویدها را باید یک موجود تصور کنیم؛ موجودی که حقی برای زندگی دارد. آیا بقیه مردم شهر دیترویت چنین نظری دارند؟
قهرمان های این بازی چه کسانی هستند؟
قهرمان هایی که در دیترویت نقش آن ها را برعهده می گیریم نیز اندروید هستند.
کارا، جنس مونث مدل AX400 که سال 2032 وارد بازار شد، جزو اندرویدهایی است که برای انجام دادن کارهای خانه و بچه های کوچک طراحی شده که می تواند به 300 زبان صحبت کند و 9000 نوع غذا بپزد. اتفاقاتی که در بازی رخ می دهد منجر خواهد شد تا کارا بعد از آنکه دارای احساس و ادراک شد، به جستجوی کارخانه ای که در آن ساخته شده برود.
مارکوس، مدل RK200 هدیه ای از شخص الیجا کامسکی بود که وظیفه نگهداری از کارل، نقاش پیر را به عهده داشت. کارل شاکله ذهنی مارکوس را شکل می دهد و بعد از اتفاقات رخ داده در بازی، مارکوس تبدیل به یک انقلابی می شود.
کانر، مدل RK800 که جزو اندرویدهای پیشرفته به حساب می آید وظیفه حل پرونده های مربوط به «اندرویدهای منحرف» را دارد. هنوز معلوم نیست که دارای خودآگاهی هست یا خیر، اما کانر طوری برنامه ریزی شده تا برای انجام ماموریت هایش حتی از خود بگذرد. ذات متفاوت کانر نسبت به مارکوس و کارا تناقض جالبی دارد که روایت درست آن می تواند بازی را بسیار جذاب کند.
فلوچارت انتخاب ها؛ پاسخی برای منتقدان
اگر با ساختار کارهای دیوید کیج آشنایی داشته باشید، می دانید که بازی های استودیو کوانتیک دریم همانند دیگر بازی های ویدیویی نیست. فیلم سینمایی را تصور کنید که می توانید نحوه روایت آن را تغییر دهید؛ می توانید داستان را عوض کرده یا سرنوشت شخصیت های بازی را با زدن یک دکمه تعیین کنید.
در چنین بازی هایی وجود پایان های متفاوت، ارزش به شدت زیادی دارند. به هر حال، 60 دلار دادن برای یک فیلم سینمایی زیاد است؛ ما یک بازی ویدیویی خریده ایم. همین جا است که منتقدان خودشان را نشان می دهند.
به عقیده آن ها دیوید کیج یک فیلم سینمایی ساخته و این توهم را به مخاطبان می دهد که توانایی انتخاب دارند؛ درحالی که با زدن دکمه های مختلف تنها دارند دکمه Play یک فیلم سینمایی را می زنند.
دیوید کیج ریسک بزرگی کرد و در بازی جدید خود درخت انتخاب ها را به صورت واضح در بازی تعبیه کرد؛ شما می توانید تمام انتخاب هایی که می توانید و یا می توانستید داشته باشید را ببینید. حالا همه چیز برای مخاطبان واضح است و دیگر چیزی برای مخفی کردن نیست.
دیوید کیج با نشان دادن فلوچارت انتخاب ها به همه نشان داد که چقدر راه های مختلف در یک چپتر 10 دقیقه ای وجود دارد؛ اما سوال بزرگ این جا است که تمام بخش های بازی این چنین غنی هستند یا تنها تریلر و دموی نشان داده شده؟ آیا واقعاً پایان ها آنطور که تصور می کنیم متفاوت اند؟
فلوچارت انتخاب ها؛ دیترویت نسبت به اجدادش بیشتر یک بازی ویدیویی است
با وجود آنکه در بازی هیچ وقت کلمه «Game Over» را نمی بینید، اما دیترویت نسبت به عناوینی همچون Heavy Rain یا Beyond: Two Souls بیشتر شبیه یک بازی ویدیویی است.
با وجود فلوچارت، شما می توانید به نقاط کلیدی یک سکانس برگردید و کاری را به نحوی دیگر انجام دهید یا یک راه جدید پیدا کنید. این آزادی عمل به شما اجازه می دهد تا به راحتی تمام حالت های اتمام بازی را ببینید و دیگر چندین بار بازی را تمام نکنید.
اگر راهی را رفتید که در آن یک شخصیت کلیدی یا شخصیت خودتان بمیرد، بازی ادامه پیدا می کند و یک پایان متناسب با کارهایی که انجام داده اید نمایش داده خواهد شد. دیوید کیج درباره فلوچارت می گوید:
اضافه شدن درخت انتخاب ها مسئله بزرگی برای ما بود، راهی بود تا به مردم نشان دهیم «ببینید، این نحوه روایت تو در این صحنه است، اما چیزهایی هست که هنوز ندیده ای.»
کیج امیدوار بود که مردم در دور اول بازی کردن دیترویت، از فلوچارت استفاده نکنند و بار تصمیماتی که می گیرند را به دوش بکشند. در دورهای بعدی استفاده از فلوچارت می تواند ارزش تکرار بازی را نیز بالا ببرد.
اگر بخواهید می توانید در بخش آنلاین بازی ببینید بقیه بازیکن ها چه انتخاب هایی کردند و درخت انتخاب اکثر مردم به چه شکلی است.
رزولوشن دیترویت روی پلی استیشن 4 پرو چقدر خواهد بود؟
بازی Detroit: Become Human را می توانید با رزولوشن 2160p و با ویژگی های گرافیکی همچون Volumetric Light و HDR روی کنسول پلی استیشن 4 پرو تجربه کنید. روی پلی استیشن 4 معمولی این رقم 1080p است. روی هر دو کنسول این بازی با فریم ریت 30 نمایش داده می شود که برای دارندگان کنسول پرو کمی ناامید کننده است.
با وجود انجین جدیدی که سازندگان طراحی کرده اند، گرافیک بازی به شدت زیبا و چشم نواز است. از این نکته نباید چشم پوشی کرد که گرافیک یک فیلم سینمایی تعاملی باید زیباتر از بازی های ویدیویی مرسوم طراحی شود و سازندگان کارشان را به خوبی انجام داده اند؛ البته از کاهش کیفیت گرافیک نسبت به تریلرها نباید گذشت.
میانگین نمرات بازی در سایت های معتبر چقدر شد؟ زمان مورد نیاز برای اتمام بازی چقدر است؟
طبق گفته سازندگان برای اتمام بازی در دور اول به 8 تا 10 ساعت زمان نیاز دارید. همانطور که گفته شد چندین راه برای اتمام بازی وجود دارد که با ترکیب فلوچارت باعث شده ارزش تکرار بازی چندبرابر شود. پس اگر از طرفدار سرسخت کارهای دیوید کیج بازی بین 10 تا 15 ساعت زمان خود را صرف بازی خواهید کرد.
دیترویت از دیدگاه منتقدان درمجموع عنوانی موفق بوده و با کسب نمره 80 از سایت متاکریتیک توانسته نظر آن ها را جلب کند. هنوز هم افرادی بودند که دادن آزادی عمل به مخاطبان را زیرسوال بردند اما همه آن ها تاکید داشتند که اگر با داستان بازی ارتباط برقرار کنید، عاشق Detroit: Become Human خواهید شد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
البته با احتساب دلار بیست هزاری این بازی برای ما سه دلار تموم شد. خود سونی کرک و پرش میریزه اگه بفهمه ایران چه خبره...
من دموی این بازی رو بازی کردم واقعا بازی جالبیه یه مرحله رو میتونی هر جور میخوای بری