گزارش میدانی دیجیاتو؛ آینده خاکستری فارغ التحصیلان رشته کامپیوتر
نامش کیان است و چند ماهیست که جزو فارغ التحصیلان رشته های کامپیوتری به شمار میآيد. در این مدت فرمهای استخدام شرکتهای مختلف را زیر و رو میکند و در نهایت که بعد از چندین ...
نامش کیان است و چند ماهیست که جزو فارغ التحصیلان رشته های کامپیوتری به شمار میآید. در این مدت فرمهای استخدام شرکتهای مختلف را زیر و رو میکند و در نهایت که بعد از چندین مصاحبه وارد یک شغل در حوزه فناوری و البته در یک شرکت خصوصی میشود، همکاران بسیاری را میبیند که لزوما هیچ کدامشان در رشته مرتبط درس نخواندهاند و سالهاست که در آن شرکت مشغول هستند و به نظر میآید که تعدادی از آنها از او جلوتر هم هستند.
تازه این مسایل را با خود هضم میکند که متوجه میشود رییس بخششان هم دیپلم فنی دارد و چشمانش چهارتا میشود. با خود فکر میکند که احتمالا رانت و پارتی بازی در جریان است و تا اینکه به علم و دانش و کارایی تمامی این افراد پی میبرد و در نهایت پرسش خود را بی جواب میبیند تا اینکه روزی یکی از همکارانش برایش توضیح میدهد: «دانشگاه توی حوزه IT چیزی بهت یاد نمیده جز یه سری تئوری، ما همه خودمان کرم کامپیوتر بودیم و با دورههای مختلف کارمان را یاد گرفتیم.»
چند سالی می شود که در آمارهای اعلام شده وزارت کار درباره بیشترین فارغ التحصیلان بیکار، نام فارغ التحصیلان رشته های کامپیوتری و زیرشاخههای آن به چشم میخورد. با وجود این آمار نگران کننده، متقاضیان ورود به این رشته همچنان نرخی صعودی دارد و دانشگاهیان این حوزه روز به روز بیشتر میشوند. حمید که خود آموخته رشته نرم افزار است و با کیان همکاری میکند تاکید دارد که فارغ التحصیلان رشته های کامپیوتری مانند بسیاری از رشتههای فنی دیگر باید وارد بازار کار و تجربه شوند تا بتوانند چیزهایی که یاد میگیرند را به مرحله عملی برسانند:
«ضمن اینکه یک تعمیرکار خودرو یا یک مهندس ساختمان خیلی کمتر از مهندس کامپیوتر با تغییر و تحول تکنولوژی همراه است. سرعت این تغییرات به طور حتم از انسان جلو زده و ما برای رسیدن به آنها باید دایم به روز باشیم و کتب درسی و جزوات و... که در دانشگاه تدریس میشود برای عهد دایناسورها هستند. یادم هست زمانی که ترم ۱ دانشگاه بودم در کتابمان از رادیو به عنوان رسانههای نوین اسم برده بود و همانجا فرم خداحافظی با دانشکده را پر کردم.»
او میگوید که استادهای دانشگاه هم همگی کاربلد نیستند و عدهای هم که همه فن حریف هستند، آن علم و دانش واقعیشان را سر کلاس نمیآورند. پویا اما که تجربه تحصیل در دو دانشگاه برتر کشور یعنی دانشگاه تهران و دانشگاه صنعتی شریف را داشته چندان موافق حمید نیست. او به دیجیاتو میگوید که محیط دانشگاه بی شک یک اهرم محرک برای ترغیب ذهن و تکاپوی دانشجو برای یادگیری بیشتر است:
«محیط دانشگاه برای یادگیری تمام و کمال لازم است و اینکه محیط استارتاپها را یک جور دانشگاه بدانیم به نظر من چندان درست نیست چونکه در این گونه فضاها همه تقریبا در یک سطح هستند و هدایتگر گروه هم لزوما برتری دانشی نسبت به دیگر اعضا ندارد. ضمن اینکه به اشتباه در ایران فکر میکنیم که استارتاپ مساویست با فرد ماهر در زمینه مسایل کامپیوتری و ۹۰ درصد اعضای این مجموعهها را همین افراد تشکیل میدهند که متاسفانه با اینکه خودم هم جزو همین اقشار هستم اما باید اعتراف کنم که در مسایل دیگر ضروری جاری در شرکت همچون روابط عمومی و مشتری مداری و CRM و... نه مهارت چندانی در این افراد دیده میشود و نه حوصله آن را دارند. قبول دارم که سطح تدریس دروس در فضاهای آکادمیک دانشگاهی چندان جالب توجه نیست ولی دانشگاه میتواند این روابط اجتماعی را تا حدی بهبود ببخشد و اعتماد به نفس خوبی هم در مردم ایجاد کند.»
مریم که رشته نرم افزار را در دانشگاه تهران خوانده هم میگوید که آمار بیکاری زیاد این رشته کاملا درست است چرا که صرفا شرکتهای دولتی روی رشته مرتبط داشتن مناصب شغلی تاکید به خصوصی دارند و الباقی شرکتهای خصوصی و خصولتی اهمیت چندانی به رشته مرتبط نمیدهند و کار درست میخواهند:
«کار به حدی رسیده که کم کم دولتیها هم به این نکته پی بردند و از بخشهای دولتی و استارتاپی کمک میخواهند و حتی برخی از دوستانم را که وارد این مجموعهها شدند را دیدم که به اصرار شرکت دولتی یک لیسانس مرتبط از دانشگاههای آسانتر و یا مجازی میگیرند تا بتوانند در چرخه استخدام رسمی بیفتند.»
مریم خود دیجیاتو را برایم مثال میزند و از من میپرسد که آیا از نظر من تمامی اهالی دیجیاتو اعم از خوانندگان و نویسندگان، رشتهای مرتبط با دیجیتال خواندهاند و جزو فارغ التحصیلان رشته های کامپیوتری هستند؟ وقتی پاسخم در برابر او خیر هست تاکید میکند که خواندن رشتههای حوزه فناوری و دیجیتال در این روزها چندان منطقی نیست چرا که این حوزه بیشتر تبدیل به یک علاقهمندی شده که برخی به طور عمقی به آن نفوذ میکنند:
«در این بازار اشباع شغلی به خصوص در شهرهای کوچک نه کلانشهرها که کار نیست، اگر فردی که می خواهد وارد بازار کار شود و خودش را با شرایط بازار واقعی کار تطبیق نکند و صرفا بخواهد با گذراندن دوره های آکادمیک شرایط کاری مناسبی داشته باشد، مسیر اشتباهی را رفته است. اگر در بازار کار کامپیوتر چنین افرادی وارد شوند و صرفا با بسنده کردن به تئوری های یاد گرفته شده به خودشان اتکا کنند، قطعا شرایط ناجوری پیش می آید.»
سلیمان همسر مریم است و از فارغ التحصیلان رشته های کامپیوتری قدیم به شمار میرود و برای همین میگوید که توانایی سنجش روزگار قدیم و جدید را در این حوزه دارد. او که وسط مکالمه من و مریم سر رسیده و عجله دارد با شنیدن موضوع صحبت انگاری داغش تازه شده باشد و میگوید:
«خودم هم به همسرم گفتم که دیگر وقت خواندن این رشته نیست و دوران شکوفایی آن در فضای دانشگاه تمام شده است. زمانی که من از این رشته فارغ التحصیل شدم، شرکتها به چشم روبات و یا ابرانسان به ما نگاه میکردند و الان هرکس که بتواند ویندوز نصب کند را یک مهندس میدانند. ازدیاد دانشگاهها در کشور ما به طوری که آمار رسمی میگوید ما از کشوری مثل چین بیشتر مراکز دانشگاه داریم، در ترویج تنزل مقام مهندسهای رشتههای مختلف بیتاثیر نبوده و بیدرایتی شرکتهای دولتی و دانشگاهها هم امر آشکاری است.»
سلیمان سواد کامپیوتری کاری و عادی را دو موضوع تفکیک شده میداند و باور دارد که تفکرات بسیار اشتباهی در این زمینه بین همه مردم از بالاترین مقامات دولتی تا افراد عادی در خانوارها صورت گرفته که باعث شده رشتههای کامپیوتری به این سرانجام برسد. او به دیجیاتو میگوید:
«ببینید بسیاری از مردم اعتقاد دارند می توانند از کامیپوتر استفاده کنند و هماطور که گفتم هر کس که توانایی نصب یک ویندوز را در یک شرکت داشته باشد، تبدیل به مهندس شرکت میشود. اما عموم همین افراد وقتی مورد آزمون قرار گیرند بخش عمده ایشان نمی توانند کارهای اساسی را پیش ببرند. مهارتهای روزمره زندگی با مهارتهای کاری تفاوت دارد همانطور که همه ما سواد خواندن و نوشتن داریم ولی آیا همهمان صادق هدایت شدیم و قابلیت صادق هدایت شدن را هم داریم؟ ساده انگاشتن سواد رایانهای از دید بخش بزرگی از جامعه ضربه بدی به این رشته و فارغ التحصیلان آن زده و از آن بدتر هم که همان مساله ازدیاد دانشگاههاست.»
در شرکتهای استارتاپی هم که میچرخم با ناصر برمیخورم که از معدود دانش آموختگان رشته کامپیوتر و فعال در یک مقام بالا در یک استارتاپ بزرگ است. او دلیل علاقه بیش از حد دانشجویان جدید به رشته IT علی رغم اخبارهای اعلام شده مبنی بر بیکارترین رشته در ایران را ظهور همین استارتاپها میداند و آن را برایم اینگونه توضیح میدهد تا به قول خودش دو زاریم جا بیفتد:
«در حال حاضر داوطلبان گروه ریاضی و مهندسی بیشتر به انتخاب رشتههای علوم کامپیوتر و مهندسی کامپیوتر تمایل پیدا کردهاند و مایل هستند به دسته فارغ التحصیلان رشته های کامپیوتری بپیوندند. این موضوع به دلیل وجود و رشد استارتاپها و شرکتهای دانشبنیان است چرا که فضای کار تیمی خوب و غیررسمی را ایجاد کردهاند که باب پسند نسل امروزیست. این روند یک روند جهانیست و مختص به ایران هم نیست. اما مشکلی که از ریشه وجود دارد به همان کیفیت دانشگاهها برمیگردد چرا که منطبق نبودن قابلیتهای نیروی کار با نیازهای بازار کار را پدید میآورد به طوری که فرد عملا تا وارد بازار کار نشود و خودش فرامطالعات دانشگاهی خیلی زیادی نداشته باشد، در این رشته و کارکرد مثبت در آن باز میماند.»
ناصر باور دارد که مساله فرار مغزها در ایران چند سالی بود که برانداز شده بود و با ظهور کسبوکارهای نوپا باعث شده که افراد ایرانی در ینگه دنیا دوباره وارد ایران شوند و ایدههای جهانی خود را ایرانیزه کنند و با آن ماشین پول بسازند، امری که به گفته او در بسیاری از شرکتهای فعلی بزرگ حاضر در کشور واقعا رخ داده است:
«ولی مشکل اینجاست که این مساله با وجود مشکلات اخیر دارد روندی برعکس میگیرد و توضیح این مشکلات ارزی و تحریم و... از حوصله گزارش شما خارج است و صرفا به گفتن این بسنده میکنم که نخبگان ایرانی در رشتههای فناوری و فارغ التحصیلان رشته های کامپیوتری بسیار زیاد هستند و در شرکتهای بزرگ ایرانی هم نام آنها را میبینیم، دریابیدن آنها هم لزوما به اقدامات دولتی برنمیگردد بلکه تفکر و نگاه تمامی مردم و شرکتها و البته خود علاقهمندان این حوزه باید عوض شود.»
کیان که سرمنشا جرقه این گزارش است کماکان در همان شرکت خصوصی کار میکند و باور دارد که وارد شدن زودتر به این محیط میتوانست تاثیر بسیار مثبتی روی زندگی حرفهای او بگذارد. او و بسیاری از افراد دیگر باور دارند که دورههای فنی و بازار کار بیشتر از دانشگاه به کارشان آمده و این مساله زنگ خطری برای این رشته دانشگاهیست، هرچند از نظر کیان این زنگ خطر این بار درست نواخته میشود و شاید واقعا باید فکری اساسی درباره فارغ التحصیلان رشته های کامپیوتری و رشتههای حوزه فناوری و ایجاد تحولاتی در آن کرد چرا که تحولات این رشته، از همیشه پرسرعت تر است.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
تجربه خود من تو این رشته که هم فعالیت و تدریس هستش نشون داده خروجی نزدیک به صفر چون اکثریت اونم تازه دانشجو های خوب حداکثر دغدغه پاس شدن درس با بالاترین نمره هستش همین نه خودشون تحقیقات انجام میدن نه دنبال میکنن و در درسی هم که خوندن در راستاش فعالیت یا پروژه ای انجام نمیدن من خودم پروژه هایی که دارم به شدت دنبال افرادی هستم که کار بلد باشن و خیلی شرکت ها هم میشناسم بشدت دنبال نیرو هستن ولی کسی که بلد باشه نیست این رشته و خیلی از رشته ها فقط افراد مدرک میگیرن نه چیز دیگه مشکل دیگه اینه که فکر میکنن رشته نرم افزار یا شاخه ها و گرایش دیگش یعنی بلد بودن برنامه نویسی ،شبکه کردن چند تا سیستم به هم یا از این دست چیزا در حالیکه مهندسی این رشته و باقی رشته ها باید قدرت تحلیل بدست بیارین و گر نه شبکه کردن ویا برنامه نویسی فقط یک مهارت که فارغ از دانشگاه و در سن های کمتر بدست میاد ولی تحلیل نیاز به دانش و علم و همون مباحث تئوری داره و تحقیق و تخصص داره حالا بماند که همون مهارت هم هیچکس براش زحمت نمیکشه یک سری ها هم که یکم بلد هستن خودشون مهندس میدونن !
فکر کنم فقط تو ایران از این تصورات عجیب غریب از دانشگاه و محیط های آکادمیک هست و گر نه دانشگاه حکم یک کاتالیزر داره وقراره با علم و دانشی که پشت هر مبحثی هست آشنا کنه و نحوه ی دید درست و تحلیل یاد بده ولی دانشجو ها فقط میان یه درس پاس کنن چهار تا مطلب کپی پیست کنن هیچ تحقیق و فعالیت نداشته باشن خروجیشونم دانشمند باشه!
تیتر خیلی خنده دار بود دمتون گرم ، توی ایران آینده ای نیست برای حال باید بجنگیم نه آینده ای که نیست
دانشگاه یه وسیله هست نه هدف اونایی که بازنده شدن اگه شب امتحانی سوالهای لو رفته رو حفظ نکرده باشن منتظر بودن استاد چیزی یادشون بده به نظر من دانشگاه لازمه ولی کافی نیست کسی زرنگ باشه و از محیط دانشگاه استفاده کنه قطعا از اونی که دانشگاه نرفته جلوتر خواهد بود تاکید میکنم که استفاده کنه نه این که شاگرد اول باشه. در ضمن خرخوانی و رتبه کنکور هرچند قابل تحسین هست ولی لزوما به معنای استعداد نیست.
حداقل ترین امتیاز دانشگاه شریف برای دوستمون این بوده که از یک شهر کوچیک با هزینهی ناچیز ساکن شده تو شهر بزرگی مثل تهران و به اعتبار دانشگاه خیلی میتونسته اعتماد جلب کنه و تو شرکتةای بزرگ کارآموزی کنه و شبکه سازی کنه برا خودش ولی منتظر مونده استاد چیزی یادش بره و عشق و حال کرده بعد فارغ التحصیلی فهمیده چیزی بلد نیست