بررسی انیمه Berserk؛ روح تاریکتر از سیاهی
شاید شما هم یکی ازطرفداران بازی های اکشن و خشونت بار باشید، بازی هایی که باید هرطور که میتوانید به سمت دشمن مقابلتان یورش ببرید و با مشقت دمار از روزگارش در بیاورید تا در ...
شاید شما هم یکی ازطرفداران بازی های اکشن و خشونت بار باشید، بازی هایی که باید هرطور که میتوانید به سمت دشمن مقابلتان یورش ببرید و با مشقت دمار از روزگارش در بیاورید تا در نهایت بازی را پیش ببرید و باز در مسیر پر قتل و مبارزه بازی قدم بگذارید. اما در میان این نوع بازی های پر خشونت، عنوانی وجود دارد که تبدیل به عذابی بزرگ برای گیمر ها شده، یک بازی با تم دارک و خشن که یکی از سخت ترین بازی هایی است که میتوانید در عمرتان بازی کنید. فکر کنم حدس زده اید منظورم کدام بازی است، دارک سولز.
سری دارک سولز به عنوان یکی از سخت ترین بازی ها، باسهایی دارد که نابودیشان اشکتان را درمیاورد و در عین حال داستان و محیطی دارد که قلبتان را تسخیر میکند، یک تضاد و پارادوکس جذاب. شاید بیراه نباشد بگویم بازیکن های دارک سولز به نوعی دارای مازوخیسم هستند و از عذابی که با شکست هر غول میکشند لذت تمام را میبرند، یک لذت وصف ناپذیر و جذاب. گیم پلی فوق العاده بازی شاید کافی باشد تا شما عاشق این سری شوید اما دارک سولز تنها به این مورد ختم نمیشود و داستان فوق العاده این سری آدم را میتواند دیوانه کند، داستانی که گاهی اوقات اینقدر گنگ هست که طرفداران ده ها و یا حتی صد ها تئوری مختلف درمورد آن داده اند. درواقع دارک سولز بازی است که تنها با یک بار بازی کردن درکش نمیکنید و باید چندین بار آن را بگردید و جست و جو کنید تا قطعات گمشده پازل های داستان را بهم بچسبانید و بتوانید ذره ای از داستان های جانبی جذاب آن را بفهمید.
اما خب صحبت ما درمورد دارک سولز نیست و میتوانید بعضی از مقالات مربوط به دارک سولز را در این لینک بخوانید. شاید بپرسید این همه توضیحات در مورد دارک سولز برای چه بود؟ خب باید بگویم که این فرنچایز فوق العاده و محبوب منبع الهامی فوق العاده ای هم داشته که ما میخواهیم در مورد آن بحث کنیم یعنی Berserk، که با این سری بازی اشتراکات زیادی داشته، ژاپنی بودن سازنده این بازی هم بی تاثیر نیست و قطعا سازنده این بازی (آقای میازاکی) مانند بسیاری دیگری از هموطنانش سال هاست که این مانگای جذاب را دنبال میکند و کمی از حال و هوای آن در سری بازی های خود استفاده کرده است. در این مقاله ما سه گانه برسرک را در یک نگاه کلی بررسی میکنیم؛ سه گانهای که دستمایه ساخت سریال انیمه این اثر هم شده است. با بررسی انیمه Berserk با دیجیاتو همراه باشید.
در ابتدا کمی بیشتر به شباهتهای دارک سولز و برسرک نگاه کنیم تا مقدمه تفصیلیمان کاملتر شود و سپس به خود انیمه نگاهی دقیقتر بیندازیم.
داستان برسرک داستانی سرشار از خون و قتل و خشونت است، اگر در برسرک لبخندی میبنید مطمئن باشید در ادامه یک فاجعه به بار خواهد آمد. داستان ما از یک قتل گاه در کنار یک درخت پژمرده شروع میشود، گروهی مزدور نگاهی به آن جا میندازند و کودکی را میبینند که به رحم مادر مرده اش متصل است، آن ها تصمیم میگیرند او را جدا کنند و همراه خود به اردوگاهشان ببرند و سرنوشت پر درد و خشم پروتاگونیست داستان ما شروع میشود. گاتس پسری که از یک زن مرده متولد شده، در شش سالگی شمشیر دست میگیرد و کم کم شروع به قتل کشتارمیکند.
اسباب بازی کودکی گاتس یک شمشیر بود و تفریحش قتل و کشتار. اما این همه ماجرا نبود، حتی پدرخوانده او، برایش برنامه های کثیفی داشت و گاتس سیزده چهارده ساله مجبور به قتل او و فرار از جایی شد که در آن بزرگ شده بود. گاتس جوان با تنها توانایی ای که در آن تخصص داشت، یعنی کشتن، رهسپار ماجراجویی ای شد که خود هم چیزی در موردش نمیدانست و شروع به امرار معاش با تواناییش کرد و یک مزدور تنها و قوی شد، شمشیر زنی قوی هیکل سیاه پوش که شمشیر بزرگی را حمل میکند شمشیری که آنقدر بزرگ است که حتی نمیتوان بهش گفت شمشیر.
شاید برایتان جالب باشد که بدانید مزدورها در قدیم هزینه ای از حکومت های در حال جنگ دریافت میکردند و برای آن سرزمین ها میجنگیدند و گاتس هم همین روش زندگی را پیش گرفت و مشغول به جنگ و ریختن خون دیگران شد. استعداد بی همتای او در مبارزه همه را شیفته خود میکرد و پیشنهادات خوبی از سرزمینی که برایش میجنگید دریافت میکرد اما او در نهایت مانند یک گرگ تنها مشغول به مبارزه شد تا اینکه با پسری زیبارو و زال را به نام گریفیث ملاقات کرد که برای اولین بار توانست پوزهاش را به خاک بمالد و گاتس را مجبور به اطاعت از خود کند. گاتس عضو گروه گریفیث موسوم به گروه شاهین شد، بعد از پیدا شدن گاتس توسط گروه مزدور این دومین اتفاق مهم داستان است که زندگی گاتس و حتی زندگی تمام مردم این جهان را تحت تاثیر خود قرار میدهد.
اتفاقی که برای گاتس افتاد نقطه عطفی در زندگی او بود و این جنگجو را با جنبه های مختلفی از زندگی آشنا کرد، دوستی، عشق و غم. گاتس جوان روز به روز در کنار گروه شاهین پیشرفت کرد و گروه شاهین بر زیر سایه گریفیث فرمانده آن توانست قوی ترین گردان محافظ سرزمین میدلند شود، موقعیتی که بعد از برد کلیدی گروه شاهین باعث شد اعضای گروه شاهین مقام اشرافی پیدا کنند و گریفیث به قوی ترین فرمانده ارتش میدلند تبدیل شود. به نظر میامد اوضاع برای گاتس و گروه شاهین بسیار مساعد است اما همانطور که گفتم در داستان تلخ برسرک، ادامه هر لبخند مصادف با رخ دادن یک فاجعه عظیم است. گاتس که دیگر خود را آن جوان بی انگیزه قدیم نمیبیند، تصمیم میگیرد از گروه شاهین جدا شود و شروع به ماجراجویی خود کند اما این تصمیم او باعث اتفاقی میشود که کل داستان مارا از این رو به آن رو میکند.
بعد از جدایی گاتس، گریفیث کسی که از ته دل گاتس را دوست داشت و بهترین دوست خود میدانست، کاری را کرد که نباید میکرد و پادشاه میدلند را به حدی خشمگین کرد که او دستور داد او را تا جایی که میتوانند شکنجه کنند آن هم طوری که نمیرد. با این اتفاق گروه شاهین در دردسر بزرگی افتاد و سردرگم شد، اما در نهایت با کمک گاتس توانستند گریفیث یا حداقل چیزی که از گریفیث مانده بود نجات دهند. در اینجا باید یک پرانتز باز کنیم و درمورد یک شی بسیار مهم در انیمه صحبت کنیم یعنی بهلیت، تخم مرغ پادشاهی.
بهلیت که یک تخم مرغ قرمز با اجزای صورت بر رویش است تنها به کسانی تعلق پیدا میکند که کائنات آن هارا برگزیده است و حتی میتواند در صورت وجود تمام شرایط فرد را تبدیل به یک پادشاه کند، پادشاهی که بر این دنیای پر درد و رنج فرمانروایی میکند.
بهلیت ها انواع مختلفی دارند و تا جایی که ما دیدیم ارتباط مستقیمی با درد و رنجی دارند که افراد تحمل میکنند و میتوانند در نقاط بحرانی زندگی افراد آن ها را به نوعی قدرتمند کند. بهلیت در زبان سوریه ای به معنی شیطان است و کاملا مشخص است چرا، چون هر اتفاقی که در رابطه با او بیفتد قطعا شیطانی است. بهلیت ها در واقع پلی بین دنیای سماوی و دنیای انسان ها هستند و هنوز مشخص نیست که دقیقا چه کسی آن هارا ساخته است. در دنیای برسرک چهار پادشاه وجود دارد که زیر سایه خدا دنیا را کنترل میکنند و شاید بدترین کابوس هر فرد باشند، افرادی که به معنای واقعی خود وحشت هستند و هنوز مشخص نیست دقیقا چه هدفی دارند ولی با اضافه شدن پادشاه پنجم کمی از اهداف آن ها سردرمیاوریم.
عزیزترین شی گریفیث گردنبدی به نام بهلیت بود که همیشه به گردن مینداخت، گردنبندی که با اینکه بعد از شکنجه اش گم شد اما در نهایت به صاحب واقعیش رسید(از خاصیت های بهلیت). گریفیث که دیگر آماده شده بود، بهلیت را فعال کرد و در پی این کار، کسوفی اتفاق افتاد. کسوف در انیمه برسرک پدیده ای است در آن زمین و آسمان از جنس خون و مرگ میشود و پر از شیاطین وحشتناک است، جایی که با جهنم فرقی ندارد. این مکان فقط به یک علت به وجود میاید: انتخاب یک برگزیده.
گریفیث بعد از رنجی که در سردابه کاخ پادشاه میدلند کشید تصمیمش را گرفت و با عزمی قوی تمام افراد گروه شاهین را قربانی کرد و تبدیل به یک پادشاه شد. تنها بازمانده های این کسوف تنها دو نفر بودند که توسط یک شوالیه اسکلتی مرموز نجات پیدا کردند یعنی گاتس و کاسکا با این حال کاسکا به علت اتفاقی برایش در کسوف افتاد دیوانه شد. حال گاتس به همراه کاسکا با نشان های نفرینی که بخاطر کسوف بر روی بدنشان پیدا میشود با ارواح و شیطانی که که جذب نشان میشود میجنگد و پیش میرود تا یک روز بالاخره بتواند هم کاسکا عشقش را نجات دهد و هم گریفیث، بهترین دوستش که تبدیل به بدترین دشمن او شده را از بین ببرد.
یک چیز جذاب دیگر درمورد این داستان مفاهیمی درمورد خدا و زندگی درستی و غلطی است که گاهی اوقات شاید شما را به مرز دیوانگی برساند، همانطور که کاسکا دیوانه شد، چیزی فرای درک انسان ها و چیزی که حتی نه درست است نه غلط، در این انیمه گاتس بارها با همچین چالش هایی رویارو میشود اما با اراده محکمش تنها کاری را میکند که قلبش میگوید، گاتس تا جایی که میتواند یک لحظه هم تردید نمیکند، چون حتی یک دختر ده ساله بی آزار هم شاید توسط ارواح تسخیر شود و قصد جانش را بکند.
حتی گریفیث در داستانی که بعدها رخ میدهد، مسیری را پیش میگیرد که بنظر مسیر درستی است اما هنوز دقیقا معلوم نیست که حق در این جهات تاریک چیست. در دنیای پر آشوب برسرک حتی حقیقت خدا هم چندان همان چیز پاکی نیست که تصور میکنیم، خدای در برسرک چیزی از شیطان کم ندارد. برسرک در دوران اوج گروه های اعتقادی کلیسا های اروپایی رخ میدهد، فضایی مذهبی که اگر ذره ای نشانه هایی از جادوگری داشته باشید به آتش کشیده میشوید، در این بین تقابلی عجیب، بین گاتس، گریفیث، دستان خدا و خدا رخ میدهد که واقعا ذهن شمارا درگیر میکند و در داستان غرق میشوید.
تمام چیز هایی که گفته شد تنها مقدمه ای بر داستان بود و داستان اصلی پس از این وقایع شروع میشود، داستانی که کاملا میخکوبتان میکند، که البته پیشنهاد میکنم بعد از دیدن این سه سینمایی از طریق مانگا این سری جذاب را ادامه دهید و در ادامه میگویم چرا نباید سراغ سری جدید این انیمه بروید. اولین جلد مانگای برسرک در سال 1989 منتشر شد توسط فردی به شدت خلاق به اسم کنتارو میورا طی سی سال تا حالا پرورانده شده است و حال با آمدن چهل جلد یکی از شاهکار های انکار ناپذیر تاریخ مانگای ژاپن است و منبع الهام خیلی از آثار حال حاضر که یکی از نمونه های بارز آن بازی است که در آغاز به آن پرداختیم یعنی دارک سولز.
از مانگای برسرک تا به حال دو سری انیمه سریالی و یک سه گانه ساخته شده است. سری اول آن در سال 1997 در قالب 25 قسمت روانه شد و تقریبا همان داستان سه گانه ای را دارد که در سال 2012 از آن ساخته شد. اگر میخواهید حس حال واقعی برسرک و آن تاریکی و حس ترس را در یک انیمه حس کنید من این سری را پیشنهاد میدهم، که با وجود گرافیک قدیمی اش تا به حال بهترین اقتباس از این سر بوده، البته تنها هدف از ساخت این انیمه مثل انیمه های بسیار دیگری، معرفی بیشتر مانگا آن بود به طوری که این انیمه با تمام شدن در داخل کسوف و در یک صحنه حساس به طور واضح به مخاطب میگوید: بقیهاش را در مانگا بخوانید!
البته من هم واقعا با این قضیه موافقم! برخیزید و مانگای این اثر را دنبال کنید تا با دنیای جذاب برسرک لذت کامل را ببرید. در قدم بعدی انیمه های برسرک، سه گانه آن را با آرک داستانی عصر طلایی داریم، که اینبار با کیفیتی به مراتب بهتر از سری قبل داستان را به خوبی روایت میکند و شاید اگر بخواهید با دنیای برسرک آشنا شوید دیدن این سه گانه کار خوبی باشد و اگر با آن ارتباط برقرار کرده اید به سراغ مانگا بروید.
کارگردانی حرفه ای این سه گانه به همراه استفاده درست از CGI و روایت خوب و خلاصه از سری نکات مثبت این سری هستند که یک پکیج جذاب را میسازند. اما از این دو سری که بگذریم به یک فاجعه در دنیای برسرک میرسیم: سریال برسرک تولید شده در سال ۲۰۱۶.ه تا به حال دو سری از این سریال پخش شده و باید گفت که گرافیک و طراحی بصری آن فاجعه است.
این سری یک اشتباه محض در کارگردانی و انیمیت و استفاده نادرست از CGI است. این سری کاملا قواعد ساخت انیمیشن را دور میزند و حتی از قانون 18 که درمورد جای گیری کارکتر ها در مقابل هم هست هم درست استفاده نمیکند، حرکت های غیر حرفه ای دوربین و صحنه های غیر ضروری آن واقعا دیوانه کننده هستند، بدتر از آن کارگردان با این هدف که میتواند برسرک را در حالت سه بعدی به معنای واقعی خودش القا کند دست به استفاده از آن زده و یک فاجعه آفریده، کارکتر ها حالتی بی حس و زمختی دارند و رنگ آمیزی کارکتر ها از آن هم افتضاح تر(بین خودمان باشد حتی رنگ پوست یک کارکتر مهم را تغییر داده اند) در نگاه اول به انیمیت این سری شاید فکر کنید به سراغ یک بازی رفته اید، حتی موتور های بازی سازی ده سال پیش هم خروجی بهتری از این سری برسرک دارند.
با نگاهی به تاریخچه کار های قبلی کارگردان این سری که پر از انیمههای شاد و شنگول است میتوان فهمید که سبک کاری این کارگردان اصلا چیز دیگری است و با دنیای تاریک برسرک همخوانی ندارد. انیماتوری به اسم ایمن باتلر حرف جالبی میزند: وقتی انیماتور شروع به استفاده از سبک سه بعدی میکند، اولین چیزی که فراموش میکند همه چیزهایی هست که از سبک دو بعدی میداند. کاملا مشخص بود و حتی خود کمپانی سازنده هم اذعان کرده که بودجه کافی برای این کار نداشته و نمیدانیم چرا اما خواسته هرطور که شده از این سری یک چیز سه بعدی بسازد، این داستان حتی در بازی جدید این سری هم مشخص هست، بازی ای که حتی شاید میتوانست در حد دارک سولز باشد تبدیل به یک فاجعه در تاریخ بازیهای ویدئویی شد.
برسرک یک مانگای شاهکار در استایل وسترن های تاریک اروپایی است، که هرکس که دنیای فانتزی را دوست داشته باشد بدون شک عاشقش میشود و جزو محبوب ترین های زندگی اش میشود، البته طراح مانگا برسرک بعد از سی سال کمی تنبل شده است و هنوز معلوم نیست به چه علت انتشار چپتر های جدید مانگار به ماهی یک بار تغییر داده و گاهی اوقات هم بدون هیچ خبری اصلا داستان جدیدی منتشر نمیشود و هوارادان این سری جذاب از این قضیه بسیار ناراضی اند.
در هرحال این مانگای فوق العاده که به جرات میتوان ادعا کرد جزو پنج مانگای برتر تاریخ ژاپن است، به همراه طراحی فوق العاده اش هنوز هم مثل ده ها سال قبل طرفداران خودش را مشتاق نگه داشته و همه آن ها تشنه آن هستند. در نهایت تنها یک جمله میگویم، اگر طرفدار سری دارک سولز و بازی ها و فیلم های خشونت انگیز و ترسناک هستید، و یا از جهانهای High Fantasy استقبال میکنید و ابایی از خشونت و خونریزی در این جهان ندارد، حتما سه گانه انیمه برسرک را ببینید و اگر از آن خوشتان آمد (که قول میدهم بیاید!) به سراغ مانگای شاهکار این فرنچایز بروید.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
سلام.میتونید یه راهنمایی بکنید بهم لطفا؟من ۲ فصل انیمه رو و ۳گانه سینمایی رو دیدم از چپتر چند باید مانگا رو بخونم که ادامه فصل دو باشه؟
بهترین
اینو که خوندم رفتم مانگاشو خوندم تا آخر. مانگاش خیلی خوبه. هنوز انیمه شو ندیدم امیدوارم اونم خوب باشه. هر چند هیچ وقت انیمه ها بهتر از خود مانگا نمیشن
دقیقاً وقتی نسخه اول Berserk سال 1997 و سه گانه را می بینی (خلاصه فصل اول با کمی تغییرات جزئی) بعد نسخه های 2016 و 2017 رو میبینی اولش شدید تو ذوقت میخوره المانهایی که هیچ ربطی به نسخه اصلی نداره ...
شوخی های انیمه ای شاد و شنگول تو نسخه های 2016 و2017 همراه با گاتس! چه شود ! ? ? یجورایی انگار کارگردان ، شخصیت Guts رو اسکل کرده فقط روشون نشد با خود گاتس از این شوخی های تصویری بکنن ?? مثلا" خواستن بار خشونت و خونریزی رو کم کنن ...
تو نسخه های 2016 و2017 ، فقط خود Guts و مبارزاتش و داستان اصلی خوب بود نه فرعیاتش ... بقیه به زور قابل تحمل بودن حالا تو قسمت بعدی میخوان چه بلایی سر گاتس و داستان بیارن خدا داند .
من خیلی منتظر ادامش هستم و میتونم بگم یکی از بدترین های کل عمرم رو دیدم زمانی بود ک گاتس گرفین رو تو دانجن پیداش کرد با زبون بریده شده
اصلا نگران نباش بقیشو بفهمی آرزو میکنی همونجا میزد گریفینو میکشت بهتر بود لول