از خیزش ملیگرایی تا بحران مهاجرت؛ ۶ پیشبینی از دنیای پسا کرونا
در نظریه آشوب اثر پروانهای بدین معنی است که تغییرات جزئی در یک قسمت جهان میتواند تأثیرات عمده و غیرمنتظرهای را در جای دیگر به وجود آورد، تا حدی که بال زدن پروانه در آمریکا ...
در نظریه آشوب اثر پروانهای بدین معنی است که تغییرات جزئی در یک قسمت جهان میتواند تأثیرات عمده و غیرمنتظرهای را در جای دیگر به وجود آورد، تا حدی که بال زدن پروانه در آمریکا میتواند چند هفته بعد به سونامی در ژاپن ختم شود.
ویروس کرونا را برخی بحرانی گذرا میپندارند اما این مصیبت زمین لرزهای با پس لرزههای متعدد است که جهان را برای همیشه تغییر خواهد داد. در صورتی که خوش شانس باشیم تا چند ماه دیگر از نقطه اوج شیوع عبور خواهیم کرد اما دولتها، اقتصاد و نهادهای اجتماعی در بهترین حالت به سالها زمان برای بازسازی نیاز دارند.
در واقع به جای آنکه از بازسازی صحبت کنیم که به معنی بازگشت اوضاع به روال سابق است، بهتر است به اوضاع جهان جدیدی بپردازیم که پس از کرونا برپا خواهد شد. این تغییرات آنقدر گسترده خواهند بود که طی ۳ تا ۵ سال دیگر در مییابیم کووید-۱۹ نه خود بحران، بلکه آرامش قبل از طوفان بود.
مهمترین دلیل ظهور هیتلر و جنگ جهانی خانمان برانداز پس از آن معاهده ورسای و رکود بزرگ اوایل سده گذشته بود اما ترسیم خطی مستقیم بین عالم گیری کووید-۱۹ و نتایج حاصل از آن در دنیای امروز با شبکههای گسترده و روابط در هم پیچیده دشوار است و اثر پروانهای آن با شدت و نوسان پیچیدهتری به حرکت در خواهد آمد.
با این حال همین حالا هم مشخص است که سرنوشت جهان پس از کرونا تا چه حد تاریک است. از طرف دیگر موسسات دولتی و خصوصی توان خود برای تسلیم نشدن در برابر این ویروس را نشان دادهاند و با تمرکز روی بخشهای خاصی میتوان دنیا را به سوی سرنوشتی بهتر هدایت کرد. مقدمه آن اما پیش بینی سناریوهای مختلف دنیای پسا کرونا است که در ادامه به آن پرداختهایم.
وضعیت اضطراری طولانی مدت
محتمل ترین سناریویی که میتوان در نظر گرفت این است که انواع مختلف ویروس کرونا به تاخت و تاز در جوامع مختلف ادامه داده و واکسن کووید-۱۹ بیش از ۱۲ تا ۱۸ ماه مورد انتظار طول بکشد. در این شرایط کشورهایی که سیاست فاصله گذاری را پیاده سازی و به استفاده از فناوریهای مدرن رهگیری تماس با بیمار روی آوردهاند، با حفظ این شرایط میزان شیوع بیماری را به حداقل میرسانند اما کشورهای فقیرتر و با جمعیت متراکم کماکان آسیب پذیر خواهند ماند و شمار قربانیان این ویروس مهلک به یک میلیون و حتی بیش از آن خواهد رسید.
در حال حاضر کشورها قوانین فاصله گذاری را اجرا میکنند اما در آینده برخی از آنها هرگونه تبادل فیزیکی با دیگران را به شکل نامحدود قدغن کرده و بین بازگشایی کسب و کارها و قرار دادن مردمشان در برابر ویروس ناچار به انتخابی دردناک خواهند بود که پیامدهایش به آسانی دست از سرشان برنخواهد داشت.
از اینرو باید به تحلیلهایی که از زودگذر بودن بحران حکایت دارند، با دیده تردید نگریست. بسیاری از صنایع از پا درآمده و به راحتی دوباره سر پا نخواهند شد. زنجیره تامین جهانی دچار گسستگی بی سابقه ای شده و سپردن کارها به کمپانیهای داخلی به آسانی تکان دادن خودکار روی کاغذ نیست.
بسیاری از کشورها با بحران کمبود اقلام بهداشتی دست و پنجه نرم میکنند و حتی آمریکا با زیرساخت و اقتصاد عظیمش از گزند آن در امان نمانده است. کشورهای در حال توسعه و اقتصادهای نوظهور هم از نظر تامین منابع و بحران اقتصادی با مشکل مواجه شدهاند و اثرات آن روی اقتصاد جهانی هم باقی میماند.
بحران به حدی است که نرخ بیکاری در حال نزدیک شدن به دوران رکورد بزرگ است و بستههای حمایتی هم کفاف دخل و خرج شهروندان در دراز مدت را نخواهد داد. در این شرایط چاره ای جز صرفه جویی و حذف هزینههای رفاهی باقی نمیماند. در نتیجه طی این چند سال خبری از احیای V یا U شکل نبوده و احتمالا شاهد نموداری W شکل در سالهای آتی خواهیم بود.
اقتصاد در اغلب کشورها با چنان سرعتی در حال سقوط است که کمتر کسی به تولید ناخالص داخلی(GDP) توجه میکند اما این اعداد و نمودارها برای دولتها و کمپانیها گردش اقتصادی اهمیت بسیاری دارد. زمانی که خطوط اعتباری در گردش از بین بروند، کمپانیهای عظیم ورشکست شده یا چاره ای جز ادغام پیدا نمیکنند.
صنایع مختلف از املاک گرفته تا هوانوردی سرمایه خود را به خاطر کاهش ارزش از دست خواهند داد. هرچند شهروندان اروپایی به واسطه سیاست اجتماعی خاص از سطح رفاهی بالاتری نسبت به آمریکایی برخوردار خواهند بود اما بازار یکپارچه آمریکا بازدهی بالاتری نسبت به اتحادیه اروپا خواهد داشت، اتحادیه ای که رهبرانش بر سر طرحهای بدهی متقابل کلان با هم توافق نخواهند کرد. با از پا در آمدن کمپانیهای بزرگ و همچنین ایالتها و مناطق متکی بر درآمد ناشی از مالیات، در نهایت نوبت سقوط حکومتها خواهد رسید.
سناریوی سوئز
افول دولتها در کشورهای متکی بر درآمد حاصل از نفت سناریوی چندان غیر متحملی نیست. ونزوئلایی که در سالهای اخیر تورم و قحطی گسترده را تجربه کرده، حالا باید با سقوط قیمت نفت و فقدان کمکهای کافی دست و پنجه نرم کند.
همانطور که در دهه ۱۹۸۰ نفت سقوط اتحاد جماهیر شوروی را تسریع کرد، سقوط قیمت طلای سیاه از یک سو و از سوی دیگر احتمال تعطیلی حج دو بازوی اصلی درآمد عربستان سعودی را قطع خواهد کرد. در ایران هم شیوع گسترده ویروس در کنار تحریمهای ایالات متحده اوضاع را رو به وخامت خواهد برد.
کشورهای وابسته به درآمد نفت و در حال توسعه برای بهره گیری از تسهیلات مالی اضطراری به بانک جهانی مراجعه کرده و به انحاء مختلف سعی در جلوگیری از فرار سرمایه دارند. برخی دیگر هم برای کنترل بحران و پیامدهای آن شروع به خرج کردن از صندوق ذخایر ملی کردهاند. در این میان کشورهای متمول خلیج فارس هم از بحران اقتصادی در امان نمانده و باید سراغ دلارهای انبار شده بروند.
تصویر اینکه چین جای خالی آمریکا را پر خواهد کرد ساده لوحانه است چرا که پکن درگیر شرکتهای زامبی، بدهی نهادهایی نظیر شهرداری و کسری بودجه خواهد بود. تنها احتمالی که باقی میماند سناریویی شبیه آنچه است که بیش از نیم قرن قبل در سوئز روی داد.
در سال ۱۹۵۶ دولت آیزنهاور بریتانیا را تهدید کرد که در صورت عدم عقب نشینی از کانال سوئز پشتیبانی از پوند این کشور را متوقف کرده و تمام ذخایر پوند را حراج میکند تا ارزش پول این کشور با افتی شدید مواجه شود. با توجه به پایین کشیدن شعله جنگ تجاری چین و آمریکا و تلاش پکن برای تعیین قیمت نفت بر اساس پول رسمی خود، چندپارگی در نظم پولی جهان گزینه ای محتمل است که دنیا باید خود را برای آن آماده کند.
یک بحران مهاجرت دیگر
عدم توازن اقتصادی و کاهش کمک مالی به کشورهای فقیر باعث تشدید مهاجرت به سوی کشورهای ثروتمندتر خواهد شد. ترکیه صریحا اعلام کرده که چهار میلیون پناهنده سوری را در این کشور اسکان نداده و تاب تحمیل شیوع گسترده ویروس در کمپهای پناهندگی را نخواهند داشت. این کشور از مدتی قبل هم درهای خروج را به سوی پناهجویان باز کرده تا از طریق یونان خود را به غرب اروپا برسانند.
کاهش کمکهای اقتصادی کشورهای خلیج فارس به مصر و سودان هم موج مهاجرتی را در این دو کشور بزرگ آفریقایی کلید خواهد زد. از این رو باید در انتظار به راه افتادن کاروانهای پناهجویان از آمریکایی مرکزی به سوی مکزیک و از خاورمیانه به سوی اروپا باشیم.
این موج در سالهای گذشته و اوج جنگ سوریه باعث کشته شدن شمار بسیاری در دریای مدیترانه شده بود اما اینبار اوضاع به مراتب بدتر خواهد بود چون با برداشتن محدودیتهای ناشی از کرونا در مرزها میلیونها نفر در پی فرار از نقاط بحرانی با معیارهای بهداشتی ناکافی به سوی مناطق ایمنتر با زیرساختهای سلامتی بهتر خواهند بود.
در این شرایط افراد با مهارتهای خاص و سالمی که دارای «پاسپورت ایمنی» هستند، شانس بالاتری برای دریافت مجوز ورود خواهند داشت چرا که کشورهای مرفه به دنبال تامین نیروی کار و بازسازی چرخه مصرف هستند.
در داخل مرزها هم مهاجرت از شهرهای بزرگ و پر هزینه به نواحی ارزانقیمت تر شتاب خواهد گرفت که برای اروپا به معنی هجوم جمعیت به سمت آتن و لیسبون و در آمریکا به سوی شهرهایی نظیر شارلوت و دنور خواهد بود.
خیزش ملیگرایی
پیش از اینکه کشورها درگیر مهاجرت شوند به شکل جدی منابع غذایی و پزشکی خود را برآورد کرده و حتی شاید با انبار بی رویه آنها شکلی از ملی گرایی غذایی را رقم بزنند. این فرضیه چندان دور از ذهن نیست و همین حالا هم روسیه صادرات غلات خود را محدود کرده و ویتنام هم محدودیتهایی را بر صادرات برنج اعمال کرده است. این روند در جهان بی سابقه نیست و بعید نیست یکبار دیگر شاهد تکرار آن باشیم.
قطع حمایتهای مالی آمریکا از سازمان جهانی بهداشت نشان داد این تصور که ابرقدرتها به سازمانهای بین المللی برای مقابله با کرونا کمک بیشتری خواهند کرد، خیال خیامی بیش نیست. اعمال نفوذ چین در سازمان جهانی بهداشت و بی عملی کامل شورای امنیت هم مؤید زوال قدرت سازمان ملل است. بانک جهانی نیز با مشکلاتی مثل کمبود منابع و روند کاری کند دست به گریبان بوده و توان نظارت کلان خود را از دست خواهد داد.
در این شرایط بهترین سناریو احیای سازمانهای منطقهای است. اتحادیه اروپا حالا به تشکیل اتحادیه مالی قدرتمند بیش از همیشه نیاز داشته و شانس آنرا هم خواهد داشت. کشورهای آسیایی هم که به تازگی طرح جامع همکاری اقتصادی منطقهای (RCEP) را امضا کردهاند برای مقابله با شوک تقاضای جهانی به تقویت تجارت داخلی نیاز دارند. کشورهای آمریکایی شمالی هم بیش از اینکه با چین و اروپا تجارت کنند، با یکدیگر داد و ستد میکنند. با به واقعیت پیوستن این سناریو ایده جهانی سازی کمرنگ شده و نظام منطقهای جای آنرا خواهد گرفت.
گسترش فناوری برای کاهش هزینه
دنیای امروز برای کاهش اثرات ناشی از ویروس کرونا و هدایت آن به سوی مسیری پایدارتر باید روی زیست فناوری و نظام بهداشتی سرمایه گذاری هنگفتی را صورت دهد. البته این سرمایه نباید صرف توسعه این حوزه به شکل امروزی آنها شود چرا که علی رغم پوششهای درمانی و خدمات جامع، هزینههای سنگینی را به دولتها تحمیل میکند.
ارائه این پوشش جامع به شکلی مقرون به صرفه تنها از طریق گسترش سیستمهای نظارت از راه دور و مراکز درمانی محلی میسر خواهد شد. تلاشهای صورت گرفته در این راستا حتی در کشورهای فقیرتر نظیر هند و اندونزی میتواند به الگویی برای تمام دنیا بدل شود.
در بحران کرونا دیپلماسی علمی بیش از همیشه مورد توجه قرار گرفته اما برای دستیابی به آن باید چندپارگی در قانون گذاری نظام بهداشت و سلامت اصلاح شود. در این صورت روند معمولی که در آن هزینه تولید داروی جدید در هر دهه دو برابر میشود نیز معکوس خواهد شد.
آموزش خصوصی هم با توجه به عملکرد قابل قول طی بحران بیشتر مورد توجه قرار گرفته و سرمایه گذاری روی آن با تمرکز بر ارائه دیجیتال بیشتر خواهد شد. این مساله پتانسیلهای فناوری برای تحول در آموزش عمومی، به شکلی مقرون به صرفه را به تصویر میکشد. مزایای فناوری به آموزش محدود نشده و باید به سرویسهای مالی نیز تسری پیدا کند چرا که رفع نابرابریهای اقتصادی و بهداشتی بدون آن میسر نیست.
تهدید تمدن
ویروس کرونا برای رهبران به مراتب آزمونی بزرگتر از ۱۱ سپتامبر و بحران مالی در کنار هم است و همچون شوکی عظیم فرضیات واهی آنها در مورد پیشرفت مداوم تمدن را با خاک یکسان کرد. شیوع ویروس باعث ظهور اشکال زشتی از نژادپرستی شده و بسیاری در دو سوی دنیا انگشت اتهام را به سوی هم نشانه رفتهاند.
تکامل چه از نظر بیولوژیکی و چه تمدنی روندی تصادفی و نامعین است و رهبران دولتی یا شرکتهای عظیم باید اولویتهای بلندمدت خود در مواردی مثل مقابله با تغییرات اقلیم را تغییر داده و با تعیین استراتژیهای کوتاه مدت در پی دست یابی به ثبات باشند.
رهبران در این راستا باید با تدوین طرحهای کمکی افراد و سازمانها را به سرمایه گذاری در توسعه پایدار تشویق کنند. حتی بازار هم باید کمپانیهای را که با انعطاف پذیری به درآمدزایی با ثبات رسیدهاند تحسین کند.
هرچه بیشتر به آینده مینگریم، شمایل جهان و جوامع جدیدی که در دنیای پسا کرونا شکل میگیرد را بهتر درک میکنیم. اپیدمی طاعون که در قرن ۱۴ میلادی میلیونها نفر را در اروپا و آسیا به کام مرگ فرستاد، بزرگترین امپراطوری آن زمان یعنی مغولها را تجزیه کرد، سطح دستمزدها در اروپا را به شکل چشمگیری ارتقا داده و با گسترش دریانوردی به استعمار بسیاری از کشورها منجر شد. این پدیدهها شاید در طول چند سده رخ داده باشند اما ریشه همه آنها به سرایت مرگ سیاه باز میگردد.
پیامدهای بحران کنونی ناشی از کرونا بسیار سریعتر ظهور پیدا خواهند کرد اما با آینده نگری میتوان آنها را کنترل کرده و حتی با سرمایه گذاری صحیح سیستم جهانی پایداری را بنا نهاد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
"در حال حاضر کشورها قوانین فاصله گذاری را اجرا میکنند اما در آینده برخی از آنها هرگونه تبادل فیزیکی با دیگران را به شکل نامحدود قدغن کرده و بین بازگشایی کسب و کارها و قرار دادن مردمشان در برابر ویروس ناچار به انتخابی دردناک خواهند بود که پیامدهایش به آسانی دست از سرشان برنخواهد داشت". چقدر آخرای این پاراگراف شبیه ایران هست!!! ?