مصائب کارل سیگن: خطاهایی که مروجان علم را گرفتار میکند
روزی روزگاری یک ستارهشناس آمریکایی برای ما از تصویری که کاوشگر «ویجر 1» از سیارهمان ثبت کرده بود، سخن گفت. آنچه کارل سیگن از این نقطه آبی کمرنگ روایت کرد، تبدیل به نمادی برای صلح ...
روزی روزگاری یک ستارهشناس آمریکایی برای ما از تصویری که کاوشگر «ویجر 1» از سیارهمان ثبت کرده بود، سخن گفت. آنچه کارل سیگن از این نقطه آبی کمرنگ روایت کرد، تبدیل به نمادی برای صلح جهانی و آرمانی برای بسیاری از مروجان علم شد. مروجان علم، متخصصانی هستند که با ایجاد ارتباط بین علم و مردم، سعی در ارتقای جامعه خود دارند. اما آیا در به تصویر کشیدن آرمانهای سیگن موفق بودهاند؟ در این مقاله به بررسی خطاهایی میپردازیم که معمولا مروجان علم را در دام خود میاندازند.
علم و شبه علم: فلسفه وارد میشود
تعاریف زیادی برای علم و شبهعلم وجود دارد اما یکی از تعاریف مناسبی که میتوان برای آنها قائل شد به این شرح است: «علم عبارت است از پیگیری و استفاده از دانش و همچنین درک جهان طبیعی و اجتماعی با استفاده از یک روشمندی نظاممند مبتنی بر شواهد».
در حالی که شبهعلم شامل گزارهها، عقاید یا عملکردهایی است که ادعا میکند هم علمی است و هم واقعیتی، اما با روش علمی سازگار نیست»؛ مانند باور متعصبانه به وجود بیگانگان فضایی. اگر بخواهیم در این موضوع دقیقتر شویم، سنجش اصلی یک ادعای علمی بر پایه این دو اصل است:
- تکرارپذیری: یعنی بتوانیم آنچه را که رخ داده، در شرایط آزمایشگاهی مشابه تکرار کنیم. این اصل به ما قدرت پیشبینی میدهد که باعث میشود علم، کاربردی باشد.
- ابطالپذیری: یعنی بتوانیم با آزمودن یک ادعا آن را تایید یا رد کنیم. این اصل به یک ادعای علمی این قابلیت را میدهد که قطعی نباشد. در واقع، تمام گزارههای علمی از عدم قطعیت پیروی میکنند و مقطعی هستند؛ برای مثال اگر راجع به قانون اول نیوتن صحبت میکنیم، این قانون مقطعی است یعنی لزوما در تمام مقیاسهای زمانی و مکانی برقرار نیست و عدم قطعیت دارد، یعنی ممکن است در آینده رد شود.
متاسفانه درصد قابل توجهی از مروجان علم فاقد دانش فلسفی در این زمینه هستند که این باعث میشود در بسیاری از مباحثات دچار خطا شوند یا از پاسخ بمانند یا مطلبی را به غلط ترویج کنند. یک مروج علم باید از روشمندی علمی و تفکر انتقادی به عنوان ابزاری پایه که خطای او را کاهش میدهند، کمک بگیرد.
خطاهای شناختی: وقتی انسان بودن کار دستمان میدهد
تکرارپذیری و ابطالپذیری این خاصیت را به علم اضافه میکند که بدون سوگیری باشد. اما برخلاف علم، ما انسانها به واسطه تکامل و شرایط محیطی که داریم دچار سوگیری میشویم.
هرچند که ذهن ما در تلاش است تا از الگوریتمی خاص برای درک دقیق، پردازش یا به خاطر سپردن این اطلاعات استفاده کند به طوری که این فرایند تا حد ممکن منطقی باشد. اما همه ما گرفتار خطاهای ذهنی هستیم که در این فرایند اختلال ایجاد میکنند. ما آنها را «خطای شناختی» مینامیم.
فهرست بلندبالایی از خطاهای شناختی وجود دارد که ما در ادامه به چند نمونه از خطاهایی میپردازیم که باعث اشتباه مروجان علم میشوند:
- خطای تایید: تمایل به جستجو و ارزشگذاری اطلاعاتی است که باورهای قبلی ما را تأیید میکند؛ در حالی که اطلاعاتی را که نادرست بودن عقاید ما را ثابت میکنند، کنار میگذاریم. این خطا باعث میشود تا بیطرفانه بودن مباحثه از بین برود؛ شاید کسی که در حوزه شبهعلم ادعایی را مطرح میکند، از استدلال و مراجع درستی استفاده کند. پس نباید فقط منتظر تایید حرف خودمان و پایان هرچه زودتر مباحثه باشیم چرا که در ترویج علم، مسابقهای در کار نیست. خطای تایید در رسانه باعث به وجود آمدن پدیدهای به نام «اتاق پژواک» میشود.
اتاق پژواک محیطی است که فرد در آن فقط با اطلاعات یا نظراتی روبرو میشود که نظرات خود را منعکس و تقویت میکنند. در مباحث خبری، اتاق پژواک به موقعیتهایی اشاره دارد که در آن عقاید مشخصی به واسطه تکرار و ارتباطات در داخل یک سیستم بسته تقویت میشوند و عقاید مخالف آن حذف میگردند.
بنابراین، چنانچه در رسانههای اجتماعی تریبون ترویج علم در دست افراد معدودی باشد، نظرات بقیه کمتر شنیده میشوند یا حتی شنیده نخواهند شد.
- برچسب زدن: یک ویژگی منفی خیلی کلی را به خود یا دیگران نسبت میدهیم. در این صورت، چنانچه پیشینه مخاطب به مذاقمان خوش نیاید، نمیتوانیم به درستی با مخاطب تعامل داشته باشیم. این مسئله در برخورد با افرادی که به شبهعلم معتقدند بسیار اتفاق میافتد چرا که بسیاری از مروجان علم با یک زمینه ذهنی منفی با ایشان به گفتگو میپردازند.
- فیلتر منفی: منحصراً بر جنبههای منفی متمرکز میشویم و به ندرت به جنبههای مثبت توجه میکنیم. یکی از نمونههای عجیبی که در این زمینه مدتها از تعداد قابل توجهی از مروجان علم شنیده میشد، این گزاره بود که «روانشناسی علم نیست!». درحالی که روانشناسی شناختی همان علمی است که در آن به خطاهای شناختی می پردازیم.
- برخورد قضاوتی: افکار خودمان و دیگران را بر مبنای معیارهای دلخواه و سلیقهای قضاوت میکنیم و به صورت سیاه و سفید (خوب و بد یا والا و حقیر) ارزیابی میکنیم. چنانچه مباحثهای بین خود مروجان علمی صورت بگیرد که دل خوشی از هم ندارند، بسیار پیش میآید که حرفهای مستند و مستدل آنها را با دلخوری قضاوت میکنند و بدین صورت پیشرفتی حاصل نمیشود. این مسئله حتی منجر به تقدسگرایی در مورد برخی دانشمندان و حتی برخی مروجان علم میشود و مکاتبی خیالی و نامرئی مانند داروینپرستی و فاینمنپرستی را به وجود میآورد.
تمامی این موارد ممکن است از ما یک مروج علم افراطی بسازد؛ پس بهتر است با شک کردن به دانشمان در تعاملاتی که داریم، چیزهای بیشتری یاد بگیریم تا اینکه یک مروج افراطی باشیم.
تخصصگرایی: مروجان بداخلاق
اخلاق علمی حکم میکند که به عنوان مروج علم چنانچه در زمینهای تخصص نداریم، درباره آن صحبت نکنیم یا اعمال نظر نکنیم.
افرادی مانند «ریچارد فاینمن» یا «نیل دیگریس تایسون» نماینده چنین موضوعی هستند. اما پیش میآید که بعضی مروجان علم راجع به تعداد زیادی از شاخههای علم صحبت میکنند که این باعث میشود مخاطب نتواند در مبحث مربوطه عمیق شود و چنانچه سوال عمیقی بپرسد، احتمال شنیدن جواب غلط یا بیجواب ماندن سوالش بالاست.
شبکه معیوب: تنها روابط کافی نیست
از پژوهشهایی که در علم شبکه انجام شده میدانیم که عملکردها موفقیت را میسازند، ولی وقتی عملکرد قابل سنجش نباشد، شبکهها باعث موفقیت میشوند. عملکرد یک مروج علم با کمک معیارهای مشخص و شفافی مانند روشمندی علمی، تخصص، مهارت روایتگری و… قابل سنجش است.
اما معمولا در یک جامعه در حال توسعه و نوپا، شبکهسازی باعث میشود که افراد زودتر به مقصود خود برسند. در نتیجه امروزه شاهد بحران اینفلوئنسرهای علمی هستیم که بخش قابل توجهی از آنها، با اینکه امتیاز قابل قبولی در سنجش ترویج علم کسب نمیکنند، اما با پروموشنهای گروهی سعی در قوی کردن شبکههای خود دارند. از آنجایی که ممکن است این اینفلوئنسرها از صلاحیت علمی کافی برخوردار نباشند، این مسئله در آینده برای مخاطبان مشکلساز خواهد بود.
اصول سهگانه برای اینکه شب راحتتر بخوابیم
با توجه به مسائل مطرح شده، توجه شما را به اصولی جلب میکنم که میتوانند فرایند بهبود ترویج علم را برای ما راحتتر کنند:
- کاربردپذیری: سوالی که باید از خود بپرسیم این است که آیا روشهای ترویج علم ما جواب میدهند یا خیر. یک خطای اجتماعی وجود دارد که باعث میشود هنگام پاسخ دادن به این سوال تعصب داشته باشیم: ما باور داریم که این روشها به درستی کار میکنند. بیایید نگاهی به چند مثال بیندازیم. مواردی وجود دارند که افراد زیادی به آنها اعتقاد دارند، از جمله اینکه ما در مورد نحوه آموزش از دانش کافی برخورداریم. مدارس بزرگی برای آموزش روشهای خواندن، نوشتن و ریاضی وجود دارند؛ حتی برخی از این مدارس روشهایی دارند که دانش آموزان را برای کنکور آماده میکند. اما چنانچه دقت کنید، میبینید که نمرات همچنان پایین میآیند یا به سختی بالا میروند چرا که ما بهطور مداوم از همان افراد برای بهبود روشها استفاده میکنیم. این مسئله در نسل دانش آموزانی که در دوران کرونا تحصیل کردهاند، بسیار واضح است. با اینکه ابزار ما برزورسانی شدهاند، اما روشهایمان پیشرفتی نداشتهاند. مثال دیگر، نحوه رفتار با مجرمان است. بدیهی است که ما در کاهش میزان جرم با روشی که برای رسیدگی به مجرمان به کار میبریم، هیچ پیشرفتی نداشتهایم؛ با اینکه به نظریههای زیادی دست یافتهایم، اما پیشرفت واقعی در این زمینه حاصل نشده است. در واقع نوع سوالی که قبلاً پرسیدیم، راهی برای تشخیص شبهعلم نیز هست: «آیا این به اصطلاح-علم کار میکند؟». به عنوان مثال ما در طب سنتی ایران روشهای عجیب و غریب زیادی داریم. خوشبختانه با استفاده از اصل «کاربردپذیری» به سادگی نشان داده شده است که آنها چیزی بیش از توهم نیستند. این اصل کاملاً ساده است: آنچه شما «علم» مینامید باید کارساز باشد. بنابراین ، یکی از مواردی که استراتژی یک مروج علم را بهبود میبخشد، قبل از اینکه نشان دهد شبهعلم کارساز نیست، توضیح واضح این است که علم «کجا» کار میکند و شاید حتی مهمتر، »کجا» کار نمیکند، که ما را به اصل دوم میرساند .
- صداقت علمی: ریچارد فاینمن در سخنرانی خود، علم فرقه کارگو، صداقت علمی را اینگونه تعریف میکند :«یک اصل از تفکر علمی است که با نوعی صداقت تمام و کمال مطابقت دارد و نباید در این باره از هیچ چیزی فروگذاری کرد. ایده این است که سعی کنید همه اطلاعات را در اختیار دیگران قرار دهید تا در مورد ارزش کار شما قضاوت کنند؛ نه فقط اطلاعاتی که منجر به قضاوت در یک جهت خاص شود.» به منظور جلوگیری از خطای تأیید، شما باید تمام جزئیاتی را که تفسیر شما را تحتالشعاع قرار میدهند ارائه دهید؛ البته اگر از آنها مطلع هستید. برای مثال، اگر نظریهای را توضیح دهید و آن را تبلیغ کنید، باید همه نکات مخالف آن را هم در کنار نکات موافق آن شرح دهید
- روایتگری: یکی از اصلیترین مسائلی که مانع موفقیت ما به عنوان مروج علم میشود، کیفیت پایین مهارت روایتگری است. اگر روش قابل استفادهای برای تزریق افکار خود به بافت جامعه هدفمان نمیدانیم، نمیتوانیم در آنچه معتقدیم «ترویج علم» است موفق شویم. متاسفانه در ایران تقریباً هیچ نویسنده علمی وجود ندارد؛ حتی یک «والتر لوین» هم نیست. بیشتر کتابهای «علم به زبان ساده» یا سایر اشکال محتوای علمی-ترویجی، به جای اینکه به وسیله متخصصان بومی تولید شوند، ترجمه میشوند. اینطور هم نیست که مانند سخن انیشتین ما قادر به توضیح علم برای مادربزرگ خود نباشیم؛ اما از آنجا که مهارت کافی را در روایتگری نداریم، واقعاً نمیتوانیم علم را برای مادربزرگ خود توضیح دهیم. البته ما باید از ابزارهای بهتری مانند ویدیوکستها و پادکستها که محبوبترین شکل محتوا در بین مخاطبان ما هستند، پورتالهای آموزشی و حتی ابزارهای راستیآزمایی علمی استفاده کنیم، مطمئناً کتابهای علمی-ترویجی زیادی بنویسیم، اما اگر مهارت روایتگری خود را اصلاح نکنیم و بهبود نبخشیم، در نهایت هیچ کدام از این موارد کار نخواهند کرد.
ترویج علم، مخصوصا در کشوری مانند ایران، هنوز راه زیادی دارد. با توجه به نوپا بودن این جامعه در حال توسعه، بهتر است آسیبشناسی عمیقتری در این زمینه صورت گیرد تا نهال امروز در آینده به درختی تنومند و بدون آفت تبدیل شود. مطمئنا آن روز به چشمانداز کارل سیگین نزدیکتر خواهیم بود.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
بازم از این دست مقالات بذارید
یه مقاله عالی برای مطالعه آخر شب. دمتون گرم ♥