پیچوخمهای شکلگیری کیهان از زبان نوابغ معاصر کیهانشناسی
کتاب «تلالوهای آفرینش» روایت تاریخی «جورج گاموف»، «فرد هویل» و منشا جهان با نگاهی جدید است. مهبانگ همیشه نظریهای قطعی و مطمئن نبوده است. پژوهشگران برای چندین دهه در قرن بیستم به سختی بر روی ...
کتاب «تلالوهای آفرینش» روایت تاریخی «جورج گاموف»، «فرد هویل» و منشا جهان با نگاهی جدید است.
مهبانگ همیشه نظریهای قطعی و مطمئن نبوده است. پژوهشگران برای چندین دهه در قرن بیستم به سختی بر روی این مسأله کار کردند؛ مسأله تفسیر منشا کیهان یا اینکه اصلا سرآغازی وجود داشته. فیزیکدانان جورج گاموف و فرد هویل، جلودار این بحث بودند؛ یکی از این دو از جهانی در حال انبساط که از حالتی داغ و متراکم جوانه زده، حمایت میکرد؛ دیگری از کیهانی که ابدی و تغییرناپذیر است. اما هر دو پیشگام کیهان شناسی معاصر بودند که زمینه را برای درک ما از منشا اتمها فراهم کردند و علم را برای توده مردم به ارمغان آوردند.
در کتاب تلالوهای آفرینش، فیزیکدان «پل هالپرن»، داستانهای در هم تنیده گاموف و هویل را بازگو میکند. این کتاب خود را یک زندگینامه مشترک نشان میدهد اما در حالی که گاموف و هویل شخصیتهای اصلی هستند، کتاب در واقع تاریخچه پژوهشی دقیق و جزئی از مهبانگ به عنوان یک ایده است. از پیش بینیهای نظری در دهه 1920 تا کشف تابش پسزمینه ریزموج در 1964 و فراتر در اواخر دهه 1990، درک اینکه گسترش جهان در حال شتاب گرفتن است.
اگر چه توسعه کیهان شناسی حاصل تلاش و کار بیش از دو دانشمند بود اما هالپرن برای انتخاب دو مورد از بهترینها به سختی تحت فشار قرار گرفت. جورج گاموف طرفدار شوخی با واژهها و طنز عملی بود و اشتیاق شدیدی برای توضیح علم همراه با جذابیت و سرگرمی داشت. فرد هویل فردی سرکش و تهاجمی بود که شوخ طبعی خودبینانهتری داشت و جنبهای هنری که در رمانهای علمی تخیلی و حتی در یک کتاب شعر اپرا از او پدیدار شد. هر دو کتابهای علمی مشهوری نوشتند؛ مجموعه «آقای تامپکینز» اثر گاموف که فیزیک مدرن را به واسطه رویاهای شخصیت اصلی سیاحت میکند و نقطه عطفی در این ژانر به حساب میآید. این مجموعه برای پخش آخرین تفکرات علمی در خانه مردم به روی آنتن رفت.
هالپرن مینویسد: «گاموف و هویل ماجراجویانی تنها بودند که به اسرار کیهانی، بسیار بیشتر از قراردادهای اجتماعی اهمیت میدادند. هر کدام به شیوه خاص خود همه چیزدان، طغیانگر و استاد ترویج و گفتگوی علمی بودند.»
در حالی که امروزه مهبانگ به یک تعصب در طرز فکر این عصر تبدیل شده، اما همیشه این گونه نبوده. این ایده را می توان در «جورج لمیتر»، فیزیکدان و کشیش، جستجو کرد که در سال 1927 پیشنهاد داد که عالم در حال گسترش است. چند سال بعد، او پیشنهاد کرد که شاید در آغاز تمام ماده کیهان در یک نقطه بوده و آن را «اتم اولیه» نامید. در دهه 1940، گاموف به این نظریه به عنوان راهی برای توضیح چگونگی به وجود آمدن همه عناصر اتمی نگاه کرد؛ همه عناصر در گلوله آتشینی ساخته شدند که در لحظات آغازین کیهان را پر کرده بود. هویل از تصور لحظه خلقت طفره رفت و عقیده داشت که جهان همیشه وجود داشته و همواره تقریبا در همان حالتی که امروز آن را مییابیم، وجود خواهد داشت. او حتی اصطلاح «مهبانگ» را در طول پخش رادیویی بی بی سی در سال 1949 نقد و تحقیر کرد. او استدلال میکرد که عناصر در ستارگان به وجود آمدند.
تا آنجا که عناصر پیش میرفتند، هر دو درست میگفتند. هالپرن مینویسد: «یکی آغاز داستان آفرینش عناصر را نوشت و دیگری پایان آن را.» ما اکنون میدانیم که هستههای هیدروژن و هلیوم در دقایق اولیه پس از مهبانگ به وفور پدیدار شدند. پس از آن ستارگان به بقیه رسیدگی کردند (دیگر عناصر را به وجود آوردند).
هالپرن در کتابش با گاموف و هویل با احترام و دلسوزی برخورد میکند. بازآفرینی صحنهها، بینشی درباره نحوه برخورد آن دو با علم و زندگی ارائه میدهد. از گاموف، دانشمندی به تمام معنا، میآموزیم که چگونه از فیزیکدان، نیلز بور، بهره گرفت تا ایدههایش را درباره اینکه چرا قهرمانان فیلم همیشه اسلحهشان را سریعتر از افراد شرور میکشند، آزمایش کند. آزمایشی که شامل حملهای خندهدار با تپانچههای اسباب بازی بود. با هویل و همکارانش همراه میشویم در حالی که آنها درباره فیلمی ترسناک به نام «Dead of Night» صحبت میکنند؛ که جدول زمان بندی دایرهای شکل آن، الهام بخش ایدههای آنان در مورد جهانی ابدی بود.
هالپرن در کتابش از بیان لحظات تاریکتر خجالت زده نیست و از خوانندگان دعوت میکند تا این دانشمندان را هم به عنوان انسانهایی ناقص بشناسند. نگرش بیباک گاموف بر همکارانش حاکم بود و نوشیدن بیش از حد وی زیان خود را بر جای گذاشت. هویل در دهههای رو به افول خود ایدههای عجیب و غریبی را پذیرفت؛ مثلا اظهار کرد که همهگیری از فضا سرچشمه میگیرد و فسیل دایناسورها دستکاری شده تا ارتباط تکاملیشان را با پرندهها نشان دهند. او در سال 2001 از دنیا رفت در حالی که همچنان با مهبانگ مخالفت میکرد.
ثبت تاریخ نظریه مهبانگ کار سادهای نیست اما هالپرن از پس آن برمیآید. در واقع مهمترین نقد بر کتاب محدوده نگاه آن است. گاهی اوقات برای درگیرکردن سایر شخصیتها و صحنههای جانبی در کیهان شناسی قرن بیستم، گاموف و هویل برای مدتی طولانی فراموش میشوند. کمی ویرایش میتوانست تمرکز و انسجام کتاب را بیشتر کند.
اما این کتاب برای هر کسی که علاقهمند است بداند ایده مهبانگ چگونه رشد کرد یا هر پارادایم علمی چگونه تغییر میکند، کتابی لذتبخش و ادای احترام به این دو دانشمند است.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.