ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از دیجیاتو انتخاب کنید.

واقعا راضی‌ام
اصلا راضی نیستم
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر دیجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

حفظ تمرکز در دنیای دیجیتالی
تکنولوژی

چگونه می توانیم تمرکز ازدست‌رفته خود در دنیای دیجیتال را پس بگیریم؟

شبکه‌های اجتماعی و اینترنت، دستگاه‌های دیجیتال مثل گوشی، تبلت و کامپیوتر و دیگر ابعاد مختلف زندگی مدرن و دیجیتالی باعث شده تمرکز خود را از دست بدهیم؛ اکثر ما درباره لزوم تغییر این وضعیت و ...

احمدرضا فرهبد
نوشته شده توسط احمدرضا فرهبد | ۱۶ بهمن ۱۴۰۰ | ۲۲:۰۰

شبکه‌های اجتماعی و اینترنت، دستگاه‌های دیجیتال مثل گوشی، تبلت و کامپیوتر و دیگر ابعاد مختلف زندگی مدرن و دیجیتالی باعث شده تمرکز خود را از دست بدهیم؛ اکثر ما درباره لزوم تغییر این وضعیت و تلاش برای حفظ تمرکزمان یا تقویت آن موافق هستیم؛ اما به نظر شما چگونه باید به این هدف دست یابیم؟

در این مطلب قصد داریم داستانی را بیان کنیم که در آن به‌خوبی نقش شبکه‌های اجتماعی و سایر پلتفرم‌های رسانه‌ای دیجیتال و سایر عوامل مؤثر در کاهش تمرکز ما یا حتی نابودی آن به‌طور کامل نمود پیدا کرده است. فرد راوی این داستان مطالعات جامعی در رابطه با عوامل تأثیرگذار بر کاهش تمرکز یا از بین رفتن آن انجام داده و با برترین متخصصان و پژوهشگران حوزه مطالعه در مورد تمرکز گفتگوهای مفصلی داشته است. به همین دلیل راه‌حل‌های مؤثری برای مقابله با مشکل عدم توانایی برای تمرکز ارائه داده و توصیه‌های لازم و مؤثر برای مقابله با این مشکل را نیز بیان کرده است.

داستان را از زبان شخصی به نام «یوهان هاری» (Johann Hari) بیان می‌‌کنیم که پسرخوانده‌ای به نام آدام دارد و این دو نفر محور اصلی داستان هستند. این پدر و پسر زمانی شدیدا به گوشی و اینترنت اعتیاد پیدا کردند و همین موضوع باعث شد اصلا نتوانند روی محیط پیرامون خود تمرکز کنند؛ پدر با جدیت تمام تلاش می‌کند این مشکل را برطرف کند و تا حدود زیادی هم توانسته در مقابله با این مشکل موفق شود؛ اما چگونه؟ در ادامه با ما باشید تا ببینید یوهان چگونه در این مسیر دشوار موفق شده است.

یوهان هاری
یوهان هاری

تلاش یوهان و آدام برای حفظ تمرکز در دنیای دیجیتال

پسرم، آدام به یک خواننده به نام الویس پریسلی علاقه زیادی داشت و کارهای او را دنبال می‌کرد. او روزی از من خواست او را به موزه گریسلند (Graceland) که پریسلی آنجا را خانه خود می‌دانست، ببرم و من بدون تعلل قبول کردم.

سال‌ها گذشت و خلق‌وخوی آدام کاملاً تغییر کرد. دیگر اصلاً اشتیاقی به درس و مدرسه نداشت و دائماً با گوشی و یوتیوب یا واتس‌اپ یا اسنپ‌ چت مشغول بود و به هیچ چیز دیگری فکر نمی‌کرد. ۱۰ سال بعد زمانی که آدام دیگر برای خودش مردی شده بود، همچنان غرق در استفاده از وسایل دیجیتال و سایت‌های مختلف بود. این عادت ناپسند او به من هم سرایت کرده بود و هر دو به‌قدری غرق در دنیای دیجیتال شده بودیم که دیگر اصلاً نمی‌توانستیم روی کار دیگری تمرکز کنیم.

متأسفانه مشکل عدم توانایی برای تمرکز به‌‌شدت گریبان‌گیر ما شده بود؛ البته هنوز هم زیاد کتاب می‌خواندم، اما هر سال که می‌گذشت احساس می‌کردم مشکلم در رابطه با عدم تمرکز بدتر و بدتر می‌شود. شبی درحالی‌که طبق معمول با گوشی سرگرم بودیم، آدام باز هم از من خواست که به گریسلند برویم. به او گفتم به شرطی قبول می‌کنم که آنجا گوشی‌اش را خاموش کند و دست به گوشی نزد. او هم قول جدی داد که آن روز گوشی را کنار بگذارد. من برای اینکه از او قول بگیرم به قولش عمل کند به او یادآوری کردم زمانی که بچه بود برای بردن او به گریسلند به قولم عمل کردم و او هم باید سر حرفش بماند.

اما او به قولش عمل نکرد و وقتی به مقصد رسیدیم، هنوز از روی صندلی هواپیما بلند نشده بودیم که دیدم گوشی‌اش را درآورد. با دیدن این صحنه ناراحت شدم و به او گفتم سر قولت نماندی و او با حالت سردرگمی گفت من فقط قول داده بودم با کسی تماس نگیرم و نمی‌توانم از اسنپ چت استفاده نکنم و با کسی چت نکنم؛ اما من باز هم از پسرم خواستم ۱۰ روز از گوشی استفاده نکند. حتی سعی کردم گوشی را به‌ زور از دستش بکشم؛ اما مقاومت می‌کرد و به نظر می‌رسید از این کار من ناراحت شده است.

زمانی که به بازدید موزه رفتیم و وارد موزه شدیم، متوجه شدیم که فرد راهنمایی در آن وجود ندارد و ارائه توضیحات و راهنمایی‌ها کاملاً به‌صورت دیجیتال انجام می‌شود. به هر یک از بازدیدکنندگان یک آیپد همراه با یک ایرباد داده می‌شد. توضیحات توسط آیپد ارائه می‌شد و این دستگاه وظیفه راهنمایی مردم در مسیر را نیز برعهده داشت و در هر قسمتی که وارد می‌شدیم توضیحات مختص آن قسمت با صدای راوی از آیپد پخش می‌شد.

چهره بازدیدکنندگان هیچ حالت خاصی نداشت و تمام آن‌ها با گوشی‌ها و تبلت‌های‌شان سرگرم بودند. زمانی که وارد اتاقی به نام اتاق جنگل با درختان بلند مصنوعی شدیم، زوج مسنی که در اتاق بودند، نظرم را به خود جلب کردند. آن‌ها هیچ توجهی به اطراف خود نمی‌کردند و فقط روی آیپدی که به آن‌ها داده شده بود، روی تصاویر اتاق جنگل سوایپ می‌کردند! من با تعجب به آن‌ها نگاه کردم و گفتم حالا که در اتاق جنگل هستید چرا خودتان به اطراف نگاه نمی‌کنید و آیپد را کنار نمی‌گذارید؟ حتی سعی کردم با کشیدن دستم روی برگ‌های گیاهان توجه آن‌ها را به خودم و گیاهان جلب کنم، اما نگاه آن‌ها باز هم به آیپدشان خیره بود. دیدن صحنه‌های سرگرم بودن آن زوج مسن و سایر بازدیدکنندگان با گوشی و تبلت مرا بیشتر و بیشتر عصبی می‌کرد.

زمانی که آن زوج از اتاق بیرون رفتند، برگشتم که به پسر نگاه کنم و احتمالاً وقتی نگاهش به من می‌افتاد احتمالاً هر دو به اتفاقی که چند لحظه پیش شاهد آن بودیم، می‌خندیدیم؛ اما وقتی سرم را به‌طرف پسرم برگرداندم، با کمال تعجب دیدم که گوشی‌اش را در زیر ژاکتش پنهان کرده و مشخص بود داشت از اسنپ چت استفاده می‌کرد.

شب هم وقتی‌که در محوطه هتل نشسته بودیم هیچ توجهی به اطرافش نمی‌کرد و از گوشی چشم برنمی‌داشت. از دیدن چنین صحنه‌ای واقعاً عصبی می‌شدم و حتی احساس می‌کردم از دست خودم هم عصبانی هستم. حس می‌کردم عدم توانایی او به اطراف و عدم توانایی او برای تمرکز کردن گریبان‌گیر من هم شده است. نمی‌توانستم روی محیط اطراف خودم تمرکز کنم و از این وضعیت متنفر بودم. آدام درحالی‌که گوشی‌اش را سفت در دستش گرفته بود، گفت می‌دانم وضعیتم عادی نیست؛ اما نمی‌دانم چطور مشکلم را برطرف کنم. پس از گفتن این جمله دوباره سریع سرش را روی گوشی انداخت و مشغول چت شد

من باید می‌فهمیدم که مشکل پسرم چیست و چه اتفاقی برای ما و امثال ما رخ داده است. این دغدغه فکری، نقطه آغاز توجه خاص من به مسأله توجه و تمرکز و تلاش برای کسب اطلاعات در این حیطه شد. به همین دلیل برای تحقیق در مورد این موضوع به نقاط مختلف جهان سفر کردم؛ از میامی و مسکو گرفته تا ملبورن و با متخصصان مطرح در حوزه پژوهش در رابطه با تمرکز و توجه مصاحبه کردم.

در گفتگوهایم با این متخصصان و پژوهشگران متوجه شدم مشکلی که من و پسرم و افرادی مثل ما در رابطه با عدم توانایی تمرکز داریم، فراتر از وضعیت عصبی‌کننده‌ای است که مانع تمرکز می‌شود و متوجه شدم که افزایش سن به‌تدریج باعث کاهش توانایی افراد برای تمرکز کردن می‌شود.

ما در حال حاضر با بحرانی جدی در رابطه با عدم توانایی خود برای تمرکز مواجه هستیم و چنین بحرانی می‌تواند پیامدهای بسیار بدی برای زندگی ما داشته باشد. در گفتگوهایم متوجه شدم که ۱۲ عامل باعث کاهش توانایی ما برای تمرکز می‌شوند و در چند دهه اخیر شدت برخی از این عوامل در برخی از مقاطع زمانی افزایش یافته است.

برای مصاحبه با پروفسور «جوئل نیگ» (Joel Nigg)، روانشناس و یکی از متخصصان مطرح جهان در حوزه مشکلات مرتبط با تمرکز در کودکان، راهی ایالت پرتلند، اورگان شدم و او به من گفت که باید ببینیم آیا دچار یک فرهنگ بیماری‌زا در رابطه با توجه و تمرکز شده‌ایم یا نه. به بیان ساده باید ببینیم آیا در محیط و شرایطی قرار داریم که تمرکز عمیق و پایدار برای ما دشوار است یا خیر. من از او پرسیدم اگر مسئول فرهنگ مردم بود و می‌خواست از عمد مانع تمرکز مردم شود، چطور رفتار می‌کرد و او در پاسخ گفت شاید همان کاری که افراد جامعه ما انجام می‌دهند.

پروفسور «باربارا دمنیکس» (Barbara Demeneix)، دانشمند فرانسوی مطرحی که برخی عوامل مؤثر در به هم خوردن تمرکز را مورد مطالعه قرار داده، به‌صراحت به من گفت که امروزه دیگر به هیچ وجه نمی‌توانیم وضعیت عادی مغز خود را حفظ کنیم و عوامل زیادی می‌توانند تمرکز ما را به هم بزنند که در محیط پیرامون خود کم‌وبیش شاهد آن‌ها هستیم. مطالعه‌ای مختصر در مورد دانش آموزان دبیرستانی نشان داده که آن‌ها روی هر کاری تنها می‌توانند ۶۵ ثانیه تمرکز کنند. مطالعه متفاوت مشابه دیگری روی کارمندان اداری نشان داده که آن‌ها به طور متوسط تنها می‌توانند ۳ دقیقه تمرکز کنند. هر یک از ما به دلیل اینکه اراده و تمایل کمی برای انجام هر کاری داریم، نمی‌توانیم تمرکز کنیم و در حقیقت تمرکز ما از بین نمی‌رود، بلکه دزدیده می‌شود.

مشکل عدم تمرکز در دنیای دیجیتالی

وقتی‌که از گریسلند برگشتم، با خودم می‌گفتم به خاطر اینکه قدرت و اراده کافی ندارنم، نمی‌توانم تمرکز کنم و گوشی‌ام مرا تحت کنترل خود درآورده است. با فکر کردن به این موضوع، افکار منفی زیادی ذهن مرا درگیر خود می‌کردند. خودم را سرزنش می‌کردم و به خودم می‌گفتم ضعیف هستی، تنبل هستی و به‌اندازه کافی منظم و مرتب نیستی.

البته به نظرم راه‌حل مشکل ساده بود؛ داشتن نظم و قانون بیشتر و کنار گذاشتن گوشی. درحالی‌که چنین افکاری در سرم می‌گذشت، تصمیم گرفتم اتاقی کوچک در ساحل پراوینسناون در بالای دماغه کیپ کاد (Cape Cod) را به‌صورت آنلاین رزرو کنم. درحالی‌که از این تصمیمم بسیار خوشحال بودم، به همه گفتم می‌خواهم سه یا چهار ماه آنجا بمانم و هیچ گوشی یا کامپیوتر یا هر وسیله دیگری که بتوانم با آن به اینترنت وصل شوم نیز با خودم نبرم.

خوشبختانه موفق به انجام این کار شدم و در این مدت برای متمرکز شدن تلاش کردم. می‌دانستم که از عهده این کار برمی‌آیم، چون واقعاً خوشحال بودم و کتاب‌های قبلی‌ام را فروخته بودم. البته خوب می‌دانستم که چنین کاری راه‌حلی اساسی نیست و فقط به این دلیل با خودم خلوت کردم که می‌دانستم اگر این کار را نکنم، در آینده برخی از توانایی‌هایم برای تفکر عمیق در رابطه با مسائل مختلف را از دست خواهم داد. درضمن امیدوار بودم اگر برای مدتی همه چیز را فراموش کنم و به چیزی فکر نکنم، می‌توانم تغییراتی که من و پسرم می‌توانستیم با روش‌های پایدارتری انجام دهیم، به‌صورت مختصر در ذهنم بررسی کنم.

در هفته‌ای که اصلاً از اینترنت استفاده نمی‌کردم، بدون فشار و استرس در ساحل قدم می‌زدم و از محیط لذت می‌بردم. در این مدت سعی می‌کردم با کارهای لذت‌بخش کوچک و ساده‌ای مثل خوردن کیک، کتاب خواندن، حرف زدن با غریبه‌ها و آواز خواندن از زندگی لذت ببرم. احساس می‌کردم در این مکان همه چیز کند شده است.

من در روال عادی زندگی‌ام هر ساعت یا همین حدود اخبار را دنبال می‌کنم که باعث می‌شود حقایق تلخ و ناراحت‌کننده مرا عصبانی کنند؛ اما در سفرم سعی می‌کردم همه آن‌ها را به یک چشم نگاه کنم و خودم را خیلی ناراحت نکنم. درضمن در آن چند روز، روزی یک بار فقط روزنامه‌ای کاغذی می‌خواندم. احساس می‌کردم حسی ناآشنا در وجودم غلیان می‌کند. با خودم می‌گفتم این حس چه می‌تواند باشد و سپس خودم به خودم می‌گفتم چنین حسی قطعاً حس آرامش است.

تقویت تمرکز با درنظر گرفتن ظرفیت مغز برای مدیریت هم‌زمان چند کار

چند روز بعد زمانی که با متخصصان حوزه عوامل مؤثر بر افزایش یا کاهش تمرکز مصاحبه کردم و نتیجه مطالعات آن‌ها در این حوزه را خواندم، بنابر دلایل متعددی متوجه شدم از همان روز اول سفرم، موفق شده‌ام تمرکزم را به میزان قابل‌توجهی افزایش دهم. پروفسور «ارل میلر» (Earl Miller)، عصب‌پژوه در موسسه فناوری ماساچوست یکی از این دلایل را برای من شرح داد. او به من گفت مغز بشر تنها می‌تواند یک یا دو رشته فکری به‌صورت هم‌زمان در ضمیر ناخودآگاهش ایجاد کند.

وی در ادامه گفته‌هایش افزود ذهن و توانایی شناختی بسیار محدودی دارند و ذهن ما به‌شدت تک‌بعدی است؛ اما درعین‌حال به‌شدت به رویاپردازی‌ها و ایجاد توهمات بزرگ در ذهنمان علاقه‌مندیم. وی معتقد است یک نوجوان معمولی تنها می‌تواند ۶ منبع رسانه‌ای را هم‌زمان دنبال کند. زمانی که عصب‌پژوهان چنین ادعایی را مورد بررسی قرار دادند، متوجه شدند زمانی که مردم ادعا می‌کنند می‌توانند چند کار را هم‌زمان با هم انجام دهند، در واقع فقط مثل شعبده‌بازان رفتار می‌کنند و خود را فریب می‌دهند.

چنین افرادی چند کار را هم‌زمان با هم انجام نمی‌دهند و در حقیقت در حین انجام آن‌ها سریع کاری را رها می‌کنند و مشغول کار دیگری می‌شوند (به‌عبارت‌دیگر بین این کارها سوئیچ می‌شوند) و به دلیل اینکه ساختار مغز انسان به‌گونه‌ای است که احساسی پیوسته از آگاهی ایجاد می‌کند، خود افراد اصلاً متوجه نمی‌شوند که از کاری به سراغ کار دیگری رفته‌اند. در حقیقت افرادی که ادعا می‌کنند چند کار را هم‌زمان با یکدیگر انجام می‌دهند، لحظه به لحظه و برای انجام هر کار سوئیچ می‌شوند و پیکربندی مغز خود را تغییر می‌دهند.

مغز و تمرکز

اجازه دهید برای فهم بهتر این موضوع مثالی را بیان کنیم. تصور کنید در حال تکمیل اظهارنامه مالیاتی هستید و در حین انجام این کار پیامکی برای شما می‌آید و شما تنها چند لحظه پیامک را می‌بینید که معمولاً بیشتر از ۳۰ ثانیه طول نمی‌کشد و پس از نگاه کردن به پیامک، دوباره سراغ فرم می‌روید. مسلماً شما این دو کار را هم‌زمان با هم انجام نداده‌اید و مغز شما تنها در مدت بسیار سریعی بین این دو کار سوئیچ کرده و پیکربندی خود را تغییر داده است.

ممکن است از خود بپرسید چه زمانی مغز از کاری به کار دیگر سوییچ می‌کند. پروفسور میلر در پاسخ به این موضوع می‌گوید برای انجام چنین فرآیندی باید به خاطر آورید که قبلاً در حال انجام چه کاری بوده‌اید و به چه کاری فکر می‌کرده‌اید. شواهد نشان می‌دهد زمانی که چنین اتفاقی رخ می‌دهد، عملکرد شما افت می‌کند و کندتر می‌شوید و در نتیجه از کاری به سراغ کار دیگر می‌روید.

چنین اتفاقی اثر هزینه تعویض (Switch-Cost Effect) نامیده می‌شود. اثر هزینه تعویض به معنی این است که زمانی که در حین انجام کاری به پیام متنی خود نگاه می‌کنید، نه‌تنها چند ثانیه از وقت خود را صرف نگاه کردن به پیام کرده‌اید و این چند ثانیه را از دست داده‌اید، بلکه چند ثانیه هم طول می‌کشد که دوباره روی کاری که در حال انجام آن بوده‌اید، تمرکز کنید. مسلماً چنین مدت‌زمانی، قابل‌توجه است.

به‌عنوان‌مثال در مطالعه‌ای در دانشگاه کارنگی ملون (Carnegie Mellon) در مورد تعامل بین انسان و کامپیوتر، ۱۳۶ دانشجو در آزمایشگاهی مورد آزمایش قرار گرفتند و از آن‌ها خواسته شد برای انجام آزمایشی بنشینند. از برخی از افراد شرکت‌کننده خواسته شد گوشی‌هایشان را خاموش کنند؛ اما گوشی تعداد دیگری از شرکت‌کنندگان در طول آزمایش روشن بود و مرتب پیام متنی برای آن‌ها می‌آمد.

عملکرد دانش‌آموزانی که گوشی‌شان روشن بود و مرتب پیام‌های متنی دریافتی خود را می‌دیدند، در مقایسه با سایر شرکت‌کنندگان ۲۰ درصد بدتر بود. با استناد به نتایج این آزمایش می‌توان نتیجه‌گیری کرد که اکثر افراد بیشتر اوقات از ۲۰ درصد از قدرت مغزشان استفاده نمی‌کنند.

افراد در حال نگاه کردن به گوشی هایشان

به نظر پروفسور کارنگی ملون نتایج این مطالعه نشان می‌دهد در زمان کنونی همه ما در شرایط بسیار بدی قرار داریم و این موضوع باعث شده توانایی شناختی‌مان به میزان بسیار زیادی کاهش یابد.

زمانی که در پروینستاون بودم برای نخستین بار موفق شدم یک کار را برای مدت طولانی و بدون وقفه با موفقیت انجام دهم. توانایی محدود مغزم برای مدیریت وظایف مختلف، محدودیت‌هایی را در زندگی‌ام ایجاد کرده بود؛ البته به‌خوبی می‌فهمیدم که توانایی تمرکز کردنم هر روز که می‌گذرد، رشد می‌کند و بهتر می‌شود؛ اما روزی متوجه شدم که توانایی‌ام در این زمینه پس‌رفت قابل‌توجهی داشته است. روزی که در ساحل پروینستاون در حال قدم زدن بودم، با صحنه‌ای مواجه شدم که برای من یادآور روز بازدید از موزه گریسلند بود. مردم به مناظر ساحل فقط به‌عنوان منظره‌ای زیبا برای پس‌زمینه عکس‌های سلفی خود استفاده می‌کردند.

آن‌‌ها عمیقاً از آن همه زیبایی لذت نمی‌بردند و به‌ندرت به اقیانوس و همدیگر نگاه می‌کردندِ اما این بار با دیدن چنین صحنه‌هایی در مقایسه با روز بازدید از موزه، احساس کاملا متفاوتی پیدا می‌کردم. روز بازدید از موزه با دیدن صحنه‌های غرق شدن مردم در گوشی‌هایشان و اینترنت، فوراً عصبی می‌شدم و می‌خواستم با فریاد به اطرافیانم بگویم وقتشان را تلف نکنند و آن گوشی‌های لعنتی را کنار بگذارند! اما زمانی که در حال قدم زدن در ساحل بودم و مردم را سرگرم گوشی‌های‌شان می‌دیدم، می‌خواستم با فریاد به آن‌ها بگویم گوشی‌تان را به من بدهید!

دلیل ایجاد چنین احساس و خواسته‌ای در من این بود که چند روزی بود هر چند ساعت یک‌بار در فضای مجازی گشتی می‌زدم و همین وب‌گردی اندک مرا دوباره برای استفاده از گوشی و اینترنت وسوسه می‌کرد. لایک‌ها و نظرات اندکی که از فضای مجازی دریافت می‌کردم، حس دیده شدن را واقعاً به من القا می‌کرد.

اکنون که داستان یوهان و تلاش او برای بازپس‌گیری قدرت تمرکزش در دنیای دیجیتالی و تقویت آن را خواندید، به نظرتان او چقدر در این زمینه موفق بوده است؟

«سیمون دوبووار» (Simone de Beauvoir)، فیلسوف فرانسوی اقرار کرده است زمانی که ملحد و بی‌دین شده است، احساس می‌کرده جهان کاملاً ساکت و بی شورونشاط شده است و جهان بدون اینترنت نیز چنین حسی دارد. از زمانی که شبکه‌‌های اجتماعی در میان مردم بسیار محبوب شده‌اند و مردم را غرق در خود کرده‌اند، از نظر مردم تعاملات اجتماعی فیزیکی متداول، همچنان لذت‌بخش هستند؛ اما میزان لذت چنین ارتباطاتی نسبت به قبل به میزان قابل‌توجهی کاهش داشته است. همچنین ارتباطات اجتماعی دیگر مانند قبل صمیمانه نیستند و قلب‌ها را به یکدیگر نزدیک نمی‌کنند.

تلاش برای تقویت تمرکز با پیروی از اصل شیفتگی در روانشناسی

یوهان متوجه شد برای بهبود توانایی‌ام برای تمرکز، دوری از عواملی که حواسم را پرت می‌کنند، کافی نیست و حتی می‌توان گفت این کار در برخی از مواقع نتیجه منفی هم دارد؛ اگرچه چنین این تصمیمی در ابتدا احساس خوبی را برای شما به ارمغان می‌آورد؛ اما پس از گذشت مدتی درست در همان مواردی که عواملی حواس شما را پرت می‌کردند، نوعی احساس خلأ آزارتان می‌دهد. به همین دلیل به‌خوبی متوجه شدم که باید خلأها را به طریقی پر کنم. به همین دلیل تصمیم گرفتم در مورد حیطه‌ای از روانشناسی تحت عنوان حالت تچان، غرقگی یا شیفتگی (Flow States) که سال‌ها قبل مطالبی را در مورد آن فراگرفته بودند، زیاد فکر کنم.

تقریباً هر فردی که مطالب زیادی در مورد این حالت مطالعه می‌کرد، در برخی از مواقع حالت شیفتگی پیدا می‌کرد. حالت شیفتگی به زمانی اشاره دارد که در حال انجام کاری هستید که واقعاً برایتان مهم است و کاملاً غرق در آن کار می‌شوید. در موقع انجام چنین کارهایی اصلاً گذر زمان را احساس نمی‌کنید و به خودتان هم فکر نمی‌کنید. زمانی که این کارها را انجام می‌دهید اصلاً احساس نمی‌کنید که در حال تلاش برای انجام کاری هستید و واقعاً مجذوب آن کار می‌شوید. حالت شیفتگی عمیق‌ترین حالت انسان برای توجه و تمرکز است؛ اما شاید از خودتان بپرسید، چگونه می‌توانیم به چنین حالتی برسیم؟

اشتیاق برای انجام یک کار

یوهان مدتی پیش با پروفسور «میهالی سیکسزنت میهالی» (Mihaly Csikszentmihalyi) که نخستین دانشمندی است که مطالعه در حوزه شیفتگی را آغاز کرده و از بیش از ۴۰ سال پیش تاکنون افراد دارای این حالت را بررسی کرده و اکنون در شهر کلرمونت در ایالت کالیفرنیا سکونت دارد، مصاحبه کردد.

یوهان پس از گفتگو با او در مورد مطالعاتش، متوجه شد که برای رسیدن به حالت شیفتگی باید تلاش کنید ۳ عامل اصلی را در خود ایجاد کنیم. ابتدا باید هدفی را برای خود تعیین کنید. زمانی که شیفته کاری شوید، ناخودآگاه تمام انرژی خود را صرف آن کار می‌کنید و انرژی شما تنها در یک جهت خاص به کار گرفته می‌شود. دوم اینکه هدف مشخص‌شده باید برای شما مهم و ارزشمند باشد، درصورتی‌که هدفی برای‌تان مهم نباشد، شیفته فعالیتی که منجر به آن هدف می‌شود، نمی‌شوید. سوم اینکه باید ببینید کاری که در حال انجام آن هستید، تمام انرژی و توانایی‌های شما را درگیر خود کرده است یا خیر.

اگر چنین احساسی نسبت به کار در حال انجام و هدف موردنظرتان دارید، هرچقدر برای رسیدن به هدفتان جلوتر می‌روید، کارتان هم سخت‌تر می‌شود و متوجه می‌شوید که قبلاً راحت‌تر می‌توانستید برای رسیدن به هدفتان تلاش کنید. پس از این گفتگو یوهان هم تصمیم گرفت به حالت شیفتگی برسد به همین دلیل هر روز صبح سعی می‌کرد متنی را بنویسد که با متن قبلی‌اش متفاوت باشد و او را بیشتر به چالش بکشد. او پس از چند روز احساس کرد که در حال رسیدن به حالت شیفتگی است و زمانی که در حال نوشتن متنش بود، زمان به‌سرعت می‌گذشت و اصلاً احساس نمی‌کرد در حال انجام کار چالش‌برانگیزی است.

یوهان با انجام این کار احساس می‌کرد برای تمرکز کردن در حال استفاده از همان روشی است که در زمان نوجوانی سعی می‌کرده با تکیه بر آن تمرکز کند. به گفته خودش در همان زمان هم موقعی که در حال انجام کار سختی بوده که به آن علاقه داشته، اصلاً احساس خستگی و فشار نمی‌کرده و وقتی‌که آن کار را با موفقیت به پایان می‌رسانده، احساس راحتی می‌کرده و حس می‌کرده تمام انرژی صرف‌شده برای آن کار دوباره به او بازگشته است.

یوهان زمانی که در اقامتگاه ساحلی پروینستاون بوده، هر روز لب ساحل می‌نشسته و نظاره‌گر نوری بود که به آهستگی تغییر می‌کرده است. در محلی که او می‌نشسته، دماغه‌ای بوده که نوری که به آن می‌تابیده، یوهان معتقد است آن نور با تمام نورهایی که در جاهای دیگر و حتی خود پروینستاون دیده بوده، تفاوت داشته و با نگاه به آن می‌توانسته افکارش، اهدافش و رؤیاهایش را واضح‌تر از هر زمان دیگری در زندگی‌اش ببیند.

یوهان در آن لحظات تصور می‌کرده غرق در نور است؛ بنابراین وقتی باید از ساحل دل می‌کنده و به خانه یا به بیان بهتر به دنیای چند ارتباطی برمی‌گشته است، خودش را مجاب می‌کرده که می‌تواند بدون هیچ گونه مشکلی تمرکز کند. او به دنیایی بازگشته بوده که وادارش می‌کرده از تمام درس‌هایی که از هر روز زندگی‌اش فراگرفته بوده است، استفاده کند. وقتی‌که از پروینستاون به خانه برگشته و دوباره مشغول استفاده از گوشی و لپ‌تاپ شده است، احساس می‌کرده دیگر با این وسایل غریبه است و آن‌ها او را منزوی می‌کنند! اما بعد از چند ماه دوباره روزانه چهار ساعت از این وسایل استفاده می‌کرده و دوباره نمی‌توانسته تمرکز کند.

جدی گرفتن هشدارهای مرتبط با معضل عدم توانایی برای تمرکز

ویلیام جیمز، مهندس اسبق گوگل که در حال حاضر به‌عنوان یکی از مهم‌ترین فیلسوفان حوزه تمرکز در دنیای غرب شناخته می‌شود، در مصاحبه‌ای در مسکو، به یوهان گفت که او اشتباه بزرگی کرده است و به نظر او خودداری از نزدیکی به عواملی که باعث جلوگیری از تمرکز می‌شود، راه‌حل مناسبی نیست. اجازه دهید برای فهم بهتر این موضوع مثالی را بیان کنیم. قطعاً استفاده از ماسک شیمیایی برای یک یا دو روز در هفته در فضاهای باز با هوای آلوده، راه‌حل اساسی برای مقابله آلودگی هوا نیست.

اگرچه چنین راه‌حلی می‌توانند آثار مضر ناشی از قرار گرفتن در معرض آلودگی را در کوتاه‌مدت کاهش دهد؛ اما مطمئناً راه‌حل پایداری نیست و نمی‌تواند به‌صورت گسترده با اثرات چنین مشکل بزرگی مقابله کند. به نظر جیمز سمت‌وسوی توجه و تمرکز ما تحت تأثیر عواملی که در جوامع گسترده شرایط را دگرگون می‌کنند، تغییر کرده است. به نظر او راه‌حل مقابله با عدم توانایی برای تمرکز به دلیل استفاده از گوشی‌ها این است که تمام افراد جامعه عادات خود را تغییر دهند و تنها یک فرد گوشی خود را کنار نگذارد، بلکه افراد جامعه سعی کنند وابستگی خود به گوشی را کاهش دهند. تنها زمانی شاهد تغییر محسوسی در شرایط جامعه خواهیم بود که چنین اتفاقی رخ دهد.

به نظر نیگ اگر افزایش عوامل مسبب حواس‌پرتی را با افزایش میزان چاقی مفرط مقایسه کنیم، بهتر متوجه وخامت اوضاع می‌شویم! ۵۰ سال گذشته میزان چاقی مفرط بسیار کم بود اما امروزه به مشکلی فراگیر در دنیای غرب تبدیل شده است؛ البته دلیل چاقی ما حرص و آزمندی نیست؛ چاقی مفرط یک بیماری همه‌گیر نیست؛ بلکه یک مشکل اجتماعی فراگیر است. غذای ما بد شده است و به همین دلیل مردم چاق می‌شوند.

در ضمن امروزه سبک زندگی افراد به‌میزان قابل‌توجهی تغییر کرده است. همچنین زنجیره تأمین غذا نیز تغییر کرده و پیاده‌روی یا دوچرخه‌سواری نیز در شهرهای امروزی دشوار شده است. مسلماً چنین تغییراتی در محیط زندگی ما باعث تغییر در بدنمان نیز می‌شود و همگی با هم چاق می‌شویم. بدون تردید برای جلوگیری از این مشکل باید عادات غذایی و سبک زندگی خود را تغییر دهیم. به نظر جیمز برای موفق شدن در زمینه تمرکز نیز باید عادات رفتاری نامناسب خود را تغییر دهیم.

به نظر یوهان عوامل مسبب حواس‌پرتی واضح و آشکار نیستند. من در مطالعاتم سعی کردم روی عوامل مرتبط با فناوری تمرکز کنم؛ اما مسلماً عوامل بسیار دیگری نیز در عدم موفقیت ما در تمرکز دخیل هستند؛ از غذایی که می‌خوریم گرفته تا هوایی که تنفس می‌کنیم. در ضمن عوامل مرتبط با ساعتی که کار می‌کنیم و ساعاتی که نمی‌خوابیم، نیز می‌توانند در عدم توانایی ما برای تمرکز کردن مؤثر باشند.

ما باید برای اینکه مطمئن شویم هیچ مشکلی برای تمرکز کردنمان وجود ندارد، باید کارهای زیادی را انجام دهیم؛ مثلاً باید ببینیم چگونه می‌توانیم کودکمان را از بازی کردن محروم کنیم! یا اینکه چگونه می‌توانیم روند یادگیری مفاهیم در مدارس به‌صورت واضح را طوری پایه‌گذاری کنیم که همه چیز بر پایه آزمایش باشد. به نظر من باید با عواملی که دائماً مسبب حواس‌پرتی هستند، در دو سطح برخورد کرد. سطح اول فردی است و شامل تمام انواع تغییرات ما در سطح شخصی که تمرکز ما را حفظ می‌کنند، می‌شود.

مدیتیشن

یوهان به نظر خودش توانسته با ایجاد این تغییرات لازم توانایی تمرکزش را تا حدود ۲۰ درصد افزایش دهد؛ البته ما باید این تغییرات را در سطح اجتماعی نیز انجام دهیم؛ هرچند دامنه تأثیر این تغییرات اندک است. البته در زمان کنونی تمام مردم می‌خواهند هر کاری را در سریع‌ترین زمان ممکن انجام دهند و افرادی که چنین رویکردی دارند ممکن است سعی کنند مدیتیشن یاد بگیرند؛ اما با تکیه بر مدیتیشن توانایی‌تان در تمرکز کردن چندان تقویت نمی‌شود؛ زیرا اگرچه مدیتیشن ابزار مفیدی برای تقویت توانایی تمرکز محسوب می‌شود؛ اما برای اینکه بتوانیم تمرکزمان را افزایش دهیم؛ باید جلوی افراد که می‌خواهند کاری را سریع انجام دهند؛ بگیریم. در واقع تمام مردم باید با یکدیگر همکاری کنند تا با عوامل مسبب حواس‌پرتی که تمرکز آن‌ها را می‌دزدند، مقابله کنند و تمرکز خود را باز پس گیرند!

تلاش برای به دست آوردن تمرکز

ممکن است درک کردن چنین مفهومی کمی برای شما دشوار باشد؛ اما من افراد زیادی را دیده‌ام که برای تقویت تمرکز خود چنین رویکردی را در بسیاری از موقعیت‌ها دنبال می‌کنند. اجازه دهید با ارائه مثال این موضوع را برای شما روشن‌تر کنم. تعداد زیادی از شواهد علمی قوی نشان می‌دهد که اضطراب و درماندگی می‌تواند تمرکز شما را بر هم بزند. امروز در حدود ۳۵ درصد از کارمندان احساس می‌کنند به هیچ وجه نمی‌توانند گوشی‌هایشان را خاموش کنند زیرا احتمال می‌دهند در هر ساعتی از روز یا شب رئیس‌شان به آن‌ها ایمیل بدهد.

مدتی پیش در فرانسه کارمندان معمولی این وضعیت (احتمال دریافت ایمیل از رئیس‌شان در هر ساعت از شبانه‌روز) را غیرقابل‌تحمل توصیف کردند و از دولت کشورشان خواستند این وضعیت را تغییر دهد. این اعتراض نتیجه مثبتی داشت و کارمندان فرانسوی اکنون به‌صورت قانونی این حق را دارند که در ساعات غیر اداری و کاری ایمیل‌های کاری‌شان را چک نکنند. طبق قانون درصورتی‌که که شرکتی از این قانون تبعیت نکند، جریمه‌ سنگینی را باید بپردازد.

بدون تردید می‌توان با ایجاد تغییرات بالقوه این‌چنینی در جوامع مختلف و همچنین وضع قوانین برای الزامی کردن تبعیت از این قوانین، توانایی شهروندان برای تمرکز را تا حدودی تقویت کرد. به‌عنوان‌مثال می‌توان شبکه‌های اجتماعی را وادار به تغییر مدل‌های تجاری کنونی آن‌ها کرد. در حال حاضر مسئولان برخی از شبکه‌های اجتماعی با بهره‌مندی از مدل‌های تجاری طراحی‌شده برای کسب درآمد و ترفندهای تبلیغاتی، تمرکز کاربران را بر هم می‌زنند و آن‌ها را به اسکرول کردن تشویق می‌کنند. می‌توان در شبکه‌های اجتماعی و سایت‌های مشابه به‌جای استفاده از روش‌هایی که باعث حواس‌پرتی می‌شوند، روش‌هایی را به کار گرفت که بتوانند به تقویت تمرکز کمک کنند.

تمرکز در هنگام وب گردی

برخی از دانشمندان هشدارها و اطلاع‌رسانی‌ها در مورد نگرانی‌های مرتبط با عدم توانایی برای تمرکز را برخلاف هراس‌افکنی در مورد کتاب‌های داستانی مصور (کتاب‌های کامیک) و موسیقی رپ، تنها به‌نوعی ایجاد ترس اخلاقی می‌دانند. به نظر آن‌ها دلایل و شواهد قابل‌قبولی وجود ندارد که ثابت کنند عوامل مسبب حواس‌پرتی نگران‌کننده هستند. برخی از دانشمندان دیگر معتقد هستند شواهدی که این موضوع را ثابت می‌کنند، قوی و قابل‌قبول هستند و این نگرانی‌ها درست مانند هشدارهای اوایل دوران آغاز بحران چاقی مفرط یا نخستین هشدارهای مطرح‌شده در مورد بحران تغییر اقلیم در آغاز دهه ۱۹۷۰ هستند.

به نظر یوهان با توجه به شک و تردیدهایی که در مورد این موضوع وجود دارد، نمی‌توانیم تا زمان دستیابی به شواهد عالی منتظر بمانیم. ما باید بر اساس یک ارزیابی معقول از خطر احتمالی عمل کنیم درصورتی‌که هشدارهای مطرح‌شده در مورد عوامل مؤثر بر تمرکز افراد پایه و اساس علمی نداشته باشد و ما همچنان به توصیه‌های دانشمندان و پژوهشگران در مورد این موضوع گوش دهیم، چه اتفاقی رخ می‌دهد؟ مطمئناً اتفاق بدی رخ نمی‌دهد و کمتر تحت سلطه رئیس و روسای خود خواهیم بود. در ضمن اطلاعات ما کمتر در دسترس شرکت‌های بزرگ فناوری قرار می‌گیرد و کمتر تحت تأثیر فناوری قرار خواهیم گرفت؛ همچنین در بسیاری از زمینه‌های زندگی خود پیشرفت خواهیم کرد و به‌ جایگاه‌های شایسته‌ای دست خواهیم یافت.

اما اگر چنین هشدارهایی درست باشند و پیرو توصیه دانشمندان باشیم، چه آینده‌ای در انتظار ما است؟ در چنین وضعیتی طبق نظر «تریستان هریس» (Tristan Harris) توانایی‌های ما به‌عنوان بشر زیر سؤال می‌رود و در هنگام مواجهه با بحران‌های بزرگ که بیش از هر زمان دیگری به تمرکز و دقت نیاز داریم، تمرکز خود را از دست می‌دهیم.

تلاش برای بازپس‌گیری تمرکز از‌ دست‌رفته در دنیای دیجیتال

تمام تغییرات لازم برای تقویت توانایی تمرکز زمانی میسر می‌شوند که برای آن‌ها بجنگیم. درست مانند زنانی که در راستای تحقق اهداف جنبش فمینیست‌ها برای به دست آوردن حقوق مسلم خود مبارزه می‌کنند و قطعاً باید همچنان هم به مبارزه خود ادامه دهند. من معتقدم باید جنبش تمرکز نیز شکل بگیرد تا مردم اذهان خود را باز پس گیرند.

به نظر یوهان برای آغاز چنین حرکتی باید هر چه زودتر اقدامات لازم را انجام دهیم؛ زیرا همان‌طور که گفتیم مشکل عدم توانایی برای تمرکز می‌تواند مثل بحران چاقی مفرط و تغییر اقلیم، در آینده به معضل بزرگی تبدیل شود. هر چه برای مقابله با این معضل بالقوه بیشتر تعلل کنیم، در آینده مقابله با آن دشوارتر خواهد شد.

هرچقدر توانایی ما برای تمرکز کمتر شود، تلاش برای بهره‌مندی از انرژی اشخاص و انرژی سیاسیون برای بازپس‌گیری تمرکز افراد جامعه دشوارتر خواهد شد. نخستین گام برای مقابله مناسب با مشکل عدم توانایی برای تمرکز، آگاه کردن مردم جامعه در رابطه با این موضوع است. از این پس دیگر نباید خودمان را سرزنش کنیم یا انتظار اعمال تغییرات کوچک از سوی کارفرمایان خود یا شرکت‌های فعال در حوزه فناوری را داشته باشیم. ما مالک ذهنمان هستیم و می‌توانیم با کمک یکدیگر با مقابله با عواملی که تمرکز ما را به سرقت برده‌اند، آن را باز پس بگیریم.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (2 مورد)
  • avvvvab
    avvvvab | ۱۷ بهمن ۱۴۰۰

    چت > گپ‌نویسی (Chat)
    مسأله > مسئله
    (دسته) هیئت V هیئات (دسته‌ها)
    [فقط همزۀ آغاز یا پس از فتحه، بشکل الف نوشته میشود؛ آنهم اگر بعدش ضمّه نیاید]
    (مثنیٰ) فیلسوفان > فیلسوفها / فلاسفه (جمع)
    (مثنیٰ) متخصصان > متخصصین / متخصص‌ها (جمع)
    (مثنیٰ) مسئولان > مسئولین (جمع)
    چنین صحنه‌های > چنین صحنه‌هایی
    اگرچه چنین این تصمیمی > گرچه چنین تصمیمی
    در ابتدا > در ابتداء / در آغاز
    القا > القاء
    کم‌وبیش / کمابیش
    آن‌ها > آنها
    شرکت‌های > شرکتهای
    مدل‌های > مدلهای
    مدل > الگو / نمونه (Model)
    (گوشی هستم) گوشی‌ام > گوشیم (گوشی من)
    (سوی شدّت) به‌شدت > بشدّت / شدیداً (قید شدّت)
    (به نشانی) به‌عنوان > بعنوان (بنام)
    (شگفتی از رؤیاپردازی مخاطب) رویاپردازی‌ها > رؤیاپردازیها (جمع رؤیاپردازی)
    موسسه فناوری ماساچوست > مؤسسه فناوری ماساچوست (MIT)
    روسای > رؤسای
    [شیفت و = ؤ]
    گوشی‌هایشان > گوشیهاشان
    حالت تچان، غرقگی یا شیفتگی > حالت غرقگی (Flow State)
    [تچان؟؟؟ کلمه‌ای مجعول و بی‌معناست زیرا مصدر زبانی ندارد]
    هرچقدر > هرچه / هرقدر
    اگر چنانچه > اگر / چنانچه
    ولی امّا > ولی / امّا
    خودم را مجاب می‌کرده > خود را مجاب میکرده
    فراگرفته بوده است، استفاده کند > فراگرفته، استفاده کند
    به نظر خودش توانسته‌ام با ایجاد این تغییرات لازم توانایی تمرکزم را تا حدود ۲۰ درصد افزایش دهد >
    به نظر خودش توانسته با ایجاد این تغییرات لازم توان تمرکزش را تا حدود ۲۰ % افزایش دهد
    باید جلوی افراد که می‌خواهند کاری را سریع انجام دهند؛ بگیریم >
    باید جلوی افرادی که می‌خواهند کاری را سریعتر انجام دهند؛ بگیریم
    ایمیل > رایانامه (E-mail)
    مدیتیشن >مراقبه (Meditation)
    اسکرول > پیمایش (Scroll)
    سایت‌ > تارنما (Website)
    کتاب‌های داستانی مصور (کتاب‌های کامیک) > کتب داستانی مصوّر (Comics)
    موسیقی رپ > موسیقی اعتراضی (Rap)
    توانایی‌ها ما > توانایی‌های ما
    جنبش فمینیست‌ها > جنبش زن‌گرا‌ها (Feminism)

    • محمد متین شیروانی
      محمد متین شیروانی | ۱۷ بهمن ۱۴۰۰

      چه بیکار علافی هستی اسکل روشن فکر😂😂😂 نشستی دونه دونه اشتباها بنده خدا رو دراوردی اخه مرتیکه بیکار

مطالب پیشنهادی