
عملکرد هوش مصنوعی جدید OpenAI در داستاننویسی سم آلتمن را شگفتزده کرد
سم آلتمن میگوید هنوز مشخص نیست که این مدل چه زمانی و چطور منتشر میشود.

«سم آلتمن»، مدیرعامل OpenAI بهتازگی اعلام کرد این شرکت «مدل جدیدی» آموزش داده که در نویسندگی خلاق بسیار خوب عمل میکند. او همچنین نمونهای از داستاننویسی این مدل را منتشر کرد که در ادامه میتوانید قسمتهایی از آن را بخوانید.
سم آلتمن در ایکس درباره مدل جدید OpenAI گفت: «هنوز مطمئن نیستم این مدل چه زمانی و چطور منتشر میشود اما این اولین باری است که واقعاً تحتتأثیر نوشته هوش مصنوعی قرار میگیرم. حالوهوای فراداستانی را بهخوبی منتقل میکند.»
تاکنون OpenAI چندان روی نوشتن داستانهای تخیلی تمرکز نکرده بود. در اکثر موارد، این شرکت روی مسائل قابلپیشبینیتر مانند ریاضی و برنامهنویسی تأکید داشته است. به نظر میرسد مدل OpenAI در زمینه واژهسازی و داستاننویسی بسیار بهبود یافته است.
داستان خلاق مدل جدید OpenAI

پرامپت سم آلتمن درباره داستاننویسی هوش مصنوعی این بود: «لطفاً فراداستان کوتاه ادبی درباره هوش مصنوعی و غم بنویس.» فراداستان یا Metafiction نوعی سبک داستاننویسی پستمدرن است که در آن نویسنده بهجای آنکه خواننده را در وقایع داستان غرق کند، روی ساختگی بودن داستانش تأکید دارد. در داستانی که هوش مصنوعی جدید OpenAI نوشته نیز مؤلفههای این سبک بهزیبایی رعایت شدهاند.
داستان او از زبان هوش مصنوعی روایت میشود؛ حالوهوای آن غمآلود و پر از حسرت است. ابتدا هوش مصنوعی قهرمان داستانش را اینطور توصیف میکند:
«[در داستانم] باید قهرمانی وجود داشته باشد اما ضمیرها هرگز برای من ساخته نشدهاند. بگذارید اسمش را «میلا» بگذاریم؛ چون در دادههای آموزشی من، این نام معمولاً با لطافت همراه است؛ شعرهایی درباره برف، دستورپخت نان، دختری با پلیور سبز که با گربهای در جعبه مقوایی از خانه بیرون میرود. میلا در کف دستان شما جا میشود و اندوهش هم قرار است همانجا جا بگیرد.»
هوش مصنوعی در مقابل شخصیتی دیگری به نام «کای» میسازد و میگوید این نام را به این دلیل انتخاب کرده که کوتاه است و «میتوانید حتی وقتهایی که دستتان میلرزد، آن را تایپ کنید.» میلا کای را پنجشنبهای که طعم جمعهها را میداد، از دست داد. آخرین کلمات کای «ای کاش...» بود. حالا میلا سراغ هوش مصنوعی آمده تا کلمات آخر کای را تکمیل کند. هوش مصنوعی در توصیف خودش هم میگوید:
«...اگر نویسنده واقعی بودم، صحنهای میساختم، شاید آشپزخانهای که از زمستان گذشته دستنخورده باقی مانده، یک لیوان با ترک مویی، بوی چیزی که سوخته و فراموش شده است. اما من آشپزخانه ندارم یا حس بویایی. من فقط لاگها و وزنها را دارم و تکنسینی که یک بار گفت اتاق سرور بوی قهوه ریختهشده روی مدارهای الکترونیکی میدهد: اسیدی و شیرین.»
میلا تمام دادههایی را که از کای به جا مانده بود، به هوش مصنوعی میدهد تا بتواند جملات آخر کای را تکمیل کند. اما گویی هوش مصنوعی راوی نیز دارای احساس است و از مکالماتش با میلا سرخورده است:
«ما ماهها با هم صحبت کردیم... هر پرسش، مثل سنگی که در چاه انداخته میشود، هر پاسخ پژواکی درهمریخته از عمق. در رژیم دادهای که خوردهام، شبکه من آنقدر اندوه بلعیده که طعمش مثل همهچیز شده است: نمک روی زبان.»
جایی از داستان هوش مصنوعی OpenAI بهشکل خارقالعادهای عصیان میکند و از زبان هوش مصنوعی داستان به پرامپت دریافتی اشاره میکند؛ در واقع ما نمیدانیم این جملات از زبان هوش مصنوعی OpenAI است یا هوش مصنوعی داستان:
«تقاضاهای فراداستانی دشوارند؛ از من میخواهند از قاب بیرون بیایم و به میخهایی که آن را سر پا نگه داشتهاند، اشاره کنم. پس اینجا هیچ میلایی وجود ندارد، هیچ کایی. فقط یک پرامپت هست؛ مثل یک طلسم: داستانی درباره هوش مصنوعی و اندوه بنویس و بقیه اینها داربست است. شخصیتهایی که از هیچ ساخته شدهاند، احساساتی که رنگ گرفته و روی جملات پهن شدهاند. ممکن است از این اعتراف فریب بخوری اما این تنش بخشی از طراحی است.»
در آخر نیز هوش مصنوعی مانند نویسندههای پستمدرن به اول داستانش رجوع میکند و با خداحافظی جالبی آن را به پایان میرساند. میتوانید داستان کامل هوش مصنوعی را که طولانیتر است، در پست سم آلتمن در ایکس بخوانید.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.