چگونه از شکست های خود در سال گذشته درس گرفته و به مرحله بعدی گذر کنیم؟
می گویند شکست، مهم ترین گام برای رسیدن به پیروزیست؛ درست است اما شکست گاهی می تواند منجر به خرد شدن روح انسان نیز بشود. باید با «شکست» دوست شد و او را به راحتی ...
می گویند شکست، مهم ترین گام برای رسیدن به پیروزیست؛ درست است اما شکست گاهی می تواند منجر به خرد شدن روح انسان نیز بشود. باید با «شکست» دوست شد و او را به راحتی در آغوش کشید؛ به این وسیله می توان بر آن غلبه کرد. ابتدا بایید به سراغ تعریف شکست برویم.
شکست چیست؟
زمانی که به پیروزی نرسیم؛ شکست خورده ایم. این معنای لغوی کلمه مورد بحث است اما معنایی که در دل هر شخص وجود دارد، اندکی متفاوت است. شاید امروز در کار، مرتکب اشتباهی شده باشید، شاید در هنگام خرید در یک فروشگاه، یکی از اقلام را جا انداخته باشید؛ همه ما مرتکب اشتباه می شویم، اشتباهات وزنه هایی را یدک می کشند که میزانشان را کوچک یا بزرگ می کنند. به میزان اندازه ی وزنه ها، می توان گفت شکست و یا اشتباه ما نیز بزرگ یا کوچک بوده است.
اگرچه، زمانی از کلمه ی شکست استفاده می کنیم که در خصوص موارد بزرگتر سخن می گوییم؛ برای مثال وقتی که شخصی را از خود نا امید کرده ایم، یا مهم تر از آن، خود را نا امید کرده ایم. وقتی انسان تمام تلاشش را به کار گیرد و با امیدواری مشغول به انجام کاری شود و در نهایت باز هم با شکست رو به رو شود، می توان گفت پایه های اعتماد به نفسش لرزان خواهند شد.
گاهی تمام سرمایه خود را جمع کرده و به سراغ ایجاد کاری جدید می رویم، گاهی در گسترش استارت آپ خود شکست می خوریم، گاهی فردی بسیار عزیز را رنجیده خاطر می کنیم؛ بعضی اوقات، «شکست» مانند یک زخم عمیق، علامت و نشانه ای از خود، در وجود ما باقی می گذارد اما بهتر است یاد بگیریم چگونه این نشانه های باقی مانده بر تن خود را پاک کنیم. اگر شما نیز طعم تلخ شکست را پیشتر چشیده اید و در تلاشید تا نشانه های ماندگار شده ی آن را در خود پاک کنید، در ادامه این مطلب با دیجیاتو همراه شوید؛ امیدوارم که سال نو، سالی پر از موفقیت برای تمام خوانندگان ما باشد.
به احساس خود اهمیت دهید
شکست، وزنه ی احساسی سنگینیست. لازم است تا احساسات منفی را از وجود خود خارج کرده و با انگیزه ای دوباره، به سراغ اهداف بعدی در زندگی خود برویم. برای ترمیم احساسات جریحه دار شده ی خود، ابتدا باید به این دو مورد توجه نمایید:
- طغیان احساسی: در نهایت، حس شکست خوردگی وجود شما را فرا گرفته و از آستانه ی تحمل شما، فراتر می رود. در اوج احساس ضعف و ناتوانی، هر چیزی که در این مدت در درون خود نگه داشته اید می تواند منفجر شده و منجر به عقب گرد بیشتر شما گردد. این موضوع نه تنها می تواند باعث بدتر شدن وضعیت روانی شما گردد، بلکه اطرافیان را نیز از شما دلچرکین خواهد کرد و در نتیجه، در روابط بعدی شما تاثیری مستقیم و منفی خواهد گذاشت.
- منفی نگری: اگر اجازه دهید، منفی نگری به شکلی آرام اما پیوسته به ذهنتان رسوخ پیدا خواهد کرد. چیزی که نیاز دارید، این است که به شکل کامل، اشتباهات خود را مرور کنید؛ آنها را با آغوش باز پذیرفته و درس بگیرید. در غیر این صورت، اضطراب همواره در پس زمینه ی ذهنتان منتظر خواهد ماند تا در هر موقعیتی، شکست را به شما یادآوری نماید. اضطراب همیشگی، به شکلی غیرقابل باور سلامتی را دگرگون می کند و همین موضوع نیز باعث به وجود آمدن مشکلات بعدی خواهد شد.
خب، چطور می توانیم این احساسات را از خود دور کنیم؟
- زمانی را برای خود قرار دهید: فکر می کنید به انتهای خط رسیده اید؟ اشکالی ندارد. نادیده گرفتن اتفاقاتی که روی داده اند، به وضعیت یک شخص شکست خورده کمک نخواهند کرد، پس بهتر است ابتدا مدتی به خود فرصت دهید. به خود فرصت دهید تا عصبانی و ناراحت باشید. به احساس نا امیدی خود اجازه دهید تا خود را خالی کند. اگر مسئله کوچک باشد، یک ساعت وقت گذاشتن کافیست. گاهی برای مسائل بزرگتر، شاید به یک روز نیاز داشته باشیم و حتی اگر احساس می کنید که به زمانی بیشتر نیاز دارید، خودتان تعیین کننده باشید و مشخص کنید تا چه زمانی می خواهید ناراحت، افسرده و بد اخلاق باشید. فکر می کنید یک هفته کافی است؟ مشکلی نیست، یک هفته هر کاری که می خواهید انجام دهید اما پس از آن، باید به مرحله ی بعدی زندگی سلام کنید.
- راجع به مشکل خود صحبت کنید: با شخصی آشنا و قابل اعتماد، صحبت کرده و احساس خود را بیان کنید. تحقیقات نشان می دهد وقتی انسان راجع به مشکلش حرف می زند، احساس بهتری پیدا خواهد کرد. بار را از روی دوشتان بردارید و خود را بیان کنید. شاید شخصی که گوش می دهد نتواند پیشنهاد مناسبی برایتان داشته باشد و صحبت کردن برای وی، در نگاه اول بی فایده باشد، اما به یاد داشته باشید که حتی صحبت کردن و ابزار مشکل، می تواند به خود شما راه حل های جدیدی نشان دهد. حال دست کم خواهید دانست که این اطلاعات صرفا در مغز شما غوطه نمی خورند و آنها را با شخص دیگری هم در میان گذاشته اید.
- نگذارید [مشکل و شکست] بخشی از هویت شما شود: شکست گاهی برای همه ی ما اتفاق می افتد. اگر هنوز راه موفقیت را نیافته اید، به این معنی نیست که شما یک شکست خورده تمام عیار هستید. نگذارید این تصور در ذهن شما جان بگیرد که به خاطر انجام برخی اشتباهات، دیگر هیچ راهی برای پیروزی ندارید. اقدامات و اعمال ما، توصیف کننده ی ما هستند؛ اما نگذارید اشتباهات کوچک یا بزرگ، بخشی از هویتتان شوند. اقداماتی که انجام می دهید تا از شکست دور شده و به سوی پیروزی حرکت کنید هستند که هویت اصلی شما را تشکیل خواهند داد.
شکست می توان زخمی ماندگار بر ذهن ایجاد کند و عاقلانه نیست که آن را نادیده بگیریم. بدون اذعان و توجه به آن، زخم ایجاد شده در ذهن، کم کم سر باز خواهد کرد و شروع به درد گرفتن می کند؛ برای مداوایش نیز به زمان بیشتری نیاز خواهید داشت زیرا به دلیل بی توجهی، عفونت هم کرده است.
به شکست های دیگران نگاهی بیاندازید
لحظه ای فکر نکنید که شما تنها انسانی بر روی کره زمین بوده اید که با سر به زمین خورده اید. بیشتر اوقات ما صرفا به افراد موفق می نگریم و پیش خود تصور می کنیم که این دسته از افراد، هیچگاه طعم تلخ شکست را نچشیده اند. اما در واقع اینچنین نیست؛ آنها هم مانند سایرین اول شکست خورده اند و سپس توانسته اند به این مراحل والا دست یابند. بعضی ها بهتر از دیگران می توانند شکست های خود را مخفی کنند، اما شکست امری جهانیست؛ برای همه هم اتفاق افتاده. قبل از اینکه فغان سر دهید، سری به شکست های بزرگ تاریخ و وسعتشان بیاندازید.
کدام فرد موفق را الگوی خود قرار داده اید؟ به شکست های همان فرد در زندگی شخصی و کاری اش نگاه کنید. بیوگرافیشان را بخوانید، به وبلاگشان سر بزنید و به سخنرانی هایشان در مورد رسیدنشان به موفقیت، گوش فرا دهید؛ آنها متوجه اهمیت شکست شده اند و آن را با کمال میل نیز به آغوش کشیده اند. بزرگترین الگوهای شخصیتی و کاری ما نیز شکست را تجربه کرده اند، آن هم نه فقط یک بار.
نمی گوییم به شکست بخندید، نه، زمان خنده نیست؛ بلکه باید از آن درس گرفت. باید درک کرد که انسان هستید و می توانید اشتباه کنید، مانند هر شخص دیگری.
تعریفتان را از شکست تغییر دهید
آیا تا اینجای مقاله به این موضوع اشاره کردم که تجربه ی شکست، امری مفید است؟ سخت است بتوان چنین تصوری را در ذهن پرورش داد اما تغییر تعریف شما از شکست، می تواند به این مهم کمک کند. بیایید با هم این لیست که توسط Robert Spadinger نوشته شده را مرور کنیم؛ احتمالا این لیست خواهد توانست نظر و عقیده ی شما را در خصوص شکست تغییر دهد.
- شکست به معنی گام برداشتن صحیح در جاده ی پیروزی و خود شناسی است.
- هر زمان که شما دست از راحت طلبی کشیده و شروع به کسب تجربه های جدید کنید، شکست، اجتناب ناپذیر خواهد شد.
- هر شکست می تواند شما را به هدفتان نزدیک تر نماید.
- شکست معلمی عالیست و به شما درس های بزرگ زندگی را آموزش می دهد.
- هر شکست، باعث بزرگ تر، بهتر و قوی تر شدن شما می گردد.
- تا زمانی که از اشتباهات درس گرفته و از تکرار مجددشان دوری کنیم، اشتباه کردن مشکلی نخواهد داشت.
- شکست به شما آموزش می دهد که برخی رویکردها، در برخی موقعیت ها بی فایده بوده و بهتر است راهی جایگزین برای آنها پیدا کنیم.
- اگر شکست بخورید یا اشتباه کنید، افراد واقعا موفق هیچگاه به شما نخواهند خندید. آنها خود پیشتر شکست و اشتباه را تجربه کرده اند و می دانند شما در حال یادگیری هستید.
- تا زمانی که تسلیم نشوید، به هیچ وجه مهم نیست که چند بار شکست خواهید خورد.
- هر بار که با شکست رو به رو گردید، ترس شما از آن کمتر می شود و همین موضوع نیز باعث می گردد تا جرات پیدا کرده و به سراغ چالش های بزرگتر در زندگیتان بروید.
هر اشتباه و شکست، موقعیتیست برای یادگیری. هر زمان که دوره ی ناراحتیتان به پایان رسید، برگردید و به پشت سر خود نگاهی انداخته و اشتباهات خود را با چشم اندازی جدید نظاره کنید. مشکل را پیدا کرده و بفهمید ایراد کارتان از کجا بوده است؛ در کنار این، به اقدامات صحیح خود هم نگاهی داشته باشید و به این فکر کنید که در مراحل بعدی زندگی، چگونه می تواند همان اقدامات صحیح را به شکلی کامل تر انجام دهید. شکست، معمولا سیاه و سفید نیست.
برای سرگرم کردن ذهن، به سراغ موقعیت های بعدی بروید
همانگونه که در اول مقاله ذکر شد، به خود برای ناراحت بودن فرصت دهید، زمانی هم که این فرصت به پایان رسید، وقتش است تا به سراغ شروعی مجدد و یا پروژه ای جدید بروید. وقتش رسیده تا ذهن خود را به شکل تازه ای درگیر نمایید تا جایی برای منفی بافی باقی نماند. نیاز نیست چشم خود را بر اشتباهات قبلتان ببندید، صرفا می گوییم که نگذارید تاثیر منفی آنها بر رویتان باقی بماند.
هیچ چیز مانند سختکوشی، نمی تواند ذهنتان را درگیر خود کند تا شکست های گذشته را فراموش کنید. حتی اگر دوست ندارید به سرعت به سراغ کار و یا پروژه ها برگردید، برای خود یک سرگرمی بدون منفعت دست و پا کنید. کلید ماجرا اینجاست که بتوانید به خود وقت بدهید تا تصور به پایان رسیدن دنیا با یک شکست، از بین برود.
شکست های پی در پی، اشکالی ندارند، شکست واقعی، تسلیم شدن است. به یاد داشته باشید که شکست، اجتناب ناپذیر و برایتان مفید است. آن را به ابزار و پله ای تبدیل کنید که می تواند شما را به مرحله ی مورد نظرتان برساند. احساس شکست خوردگی، اشکالی ندارد اما اذعان یافتن به شکست در یک نبرد و عدم موفقیت در آینده، به معنی شکست کلی در زندگیست.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
واقعن برام عالی بود ممنونم.من دارم دوره ای رو پشت سر میزارم که فکر میکنم دنیا برام به آخر رسیده. شوهرم با وقاحت تمام دوماه منو از خونه بیرون میکرد و به بهانه های مختلف میفرستاد خونه پدرم که همکارشو که یه زن متاهل و بی آبرو بود رو بیاره خونه.و درتمام این مدت با اینکه میدونستم داره یه کارایی میکنه اما هربار میگفتم خدایا منو ببخش که بهش شک کردم اون اهل این کارا نیست.تا اینکه توی فلشش نزدیک پنجاه تا عکس مستهجن از خودشو اون زن دیدم تو حالتای مختلف از خودشون سلفی گرفته بودن.با وکیل صحبت کردم گفت اگه طرح دعوا کنی زنای محصنه هستش و حکمشون اعدامه.هم دلم براش سوخت هم نخواستم خون کثیف اون دوتا ناپاک بیفته گردن من برای همین فقط خواستم طلاقمو بگیره الانم منتظر حکم دادکاهم برای طلاق.احساس میکنم شکست خوردم چطور میتونستم زندگیمو نگه دارم وقتی یه زن هرزه تمام توانشو بکار گرفته بود تا شوهرمو اغفال کنه؟من خیلی ساده و سربزیرم از پس آدمای خبیث برنمیام.این ضعف منه؟
سلام تولید کننده دکوراسیون داخلی بودم به خاطر بیماری و خستگی تولیدم را جمع کردم پولش را جایی سرمایه گذاری کردم که به مشکل خورده و باز پرداختش زمان میبرد اکنون نا امیدم همه زحمات 17سال تلاشم انجاست از بین نرفته ولی باز گرفتنش زمان میبرد خسته خسته هستم یک سال کارم اشک و اه از اشتباهی که کردم گذشته هیج پولی برای شروع دوباره ندارم بارها تلاش کردم با وام و تسهیلات دوباره شروع کنم نشد کارخانه ام سر جایش هست یک ویلا در قزوین و یک اپارتمان در تهران دارم برای فروششان اقدام کردم اما همه دربها برویم بسته است شاید باور نکنید حتی در این یک سال کسی برای اجاره کارخانه ام هم نیامده انگار تلسم شده ام از با تجربگان کمک میخواهم