گزیده ای از برترین نقل قول های بیل گیتس، ثروتمندترین مرد دنیا
ثروت خالص بیل گیتس مدیر عامل سابق مایکروسافت برابر با 76 میلیارد دلار تخمین زده شده و به همین دلیل این فرد عنوان ثرتمندترین فرد دنیا را در اختیار دارد. بنیاد بیل و ملیندا گیتس ...
ثروت خالص بیل گیتس مدیر عامل سابق مایکروسافت برابر با 76 میلیارد دلار تخمین زده شده و به همین دلیل این فرد عنوان ثرتمندترین فرد دنیا را در اختیار دارد.
بنیاد بیل و ملیندا گیتس که او و همسرش در سال 1997 میلادی تاسیسش کردند سالانه 4 میلیارد دلار را به فقرا و نواحی دور افتاده دنیا اهدا می کند.
زمانی نشریه فایننشال تایمز در باب قدرت این فرد نوشت: «گیتس با دسته چک و خودکارش می تواند زندگی و سعادت انسان های زیادی را دگرگون کند و به همین خاطر شاید از هر شخص دیگری در بخش خصوصی قدرتمندتر باشد و تاریخ نمونه او را ندیده باشد.»
اما ثروتمندترین مرد دنیا چطور به جایگاه امروزش رسید؟ در این بخش قصد داریم نگاهی داشته باشیم به خلاصه ای از 20 مصاحبه مختلف گیتس که نشان می دهد او چگونه از یک عاشق کامپیوتر به یک غول نرم افزاری و سپس فعال حقوق انسان ها بدل گردید.
با دیجیاتو همراه باشید.
در باب مسیری که تا به امروز طی کرده
اینکه از دنیایی که در آن حرفی از کامپیوترها به میان نیامده به جهانی قدم بگذارید که در آن این ابزارها به عنصری جدایی ناپذیر از زندگی روزمره بدل شده اند، فوق العاده است. این همان رویایی است که زمانی در سر داشتم و می خواستم که به واقعیت تبدیلش کنم و باید بگوییم که تاحدود زیادی در این راستا موفق بوده ام. امروز در عصری هستیم که می توانیم در مورد موفقیت پروتکل های شبکه در آینده یا ابعاد نمایشگر دستگاه های مختلف نظر بدهیم. البته تعداد ربات ها از آنچه تصورش را می کردم کمتر است.
در باب علت موفقیت مایکروسافت
اغلب رقبای ما صرفا یک محصول داشتند. آنها همان یک محصول را می ساختند و توان مهندسی خود را صرف کارهای دیگر نمی کردند. آنها به این شیوه گسترده در مورد نرم افزار فکر نمی کردند و اصلا به ابزارها یا بالا بردن بهره وری نمی اندیشیدند. بنابرین همان یک محصول را داشتند و هیچ تلاشی هم برای ارائه نسل بعدی اش نمی کردند.
در مورد همکاری اش با اپل
ما در آن زمان به موفقیت مکینتاش چشم دوخته بودیم و روی این موضوع برنامه ریزی کرده بودیم و در وهله دوم به اینترفیس های گرافیکی نظر داشتیم اما نخستین و مهم ترین اولویت مان مکینتاش بود. بنابراین تصمیم گرفتیم که با هم همکاری کنیم. جدول های زمان بندی مان قطعی نبودند و هیچ تصویری از کیفیت کلی کار و قیمت آن نداشتیم. زمانی که استیو پروژه ساخت این دستگاه را آغاز کرد قرار بر این بود که قیمت نهایی اش به مراتب پایین تر از رقمی باشد که در نهایت برای آن تعیین شد.
در باب همکاری با استیو جابز
من و استیو با هم خیلی فرق داشتیم اما هر دویمان در انتخاب نفرات خود خوب عمل می کردیم. هر دو انرژی زیادی داشتیم و سخت کار می کردیم. ما در طراحی نرم افزار اولیه مک همکاری نزدیکی با هم داشتیم و این مساله فوق العاده بود چراکه تعداد نفرات ما به مراتب از کارشناسان و مهندسان اپل بیشتر بود. در هر صورت خیلی ساده و بی تکلف بودیم. استیو قول داده بود که دستگاه نهایی را با قیمت 499 دلار خواهد فروخت در حالی که دست آخر قیمت 1999 دلار را برای آن تعیین کرد. در هر صورت پروژه مک تجربه ای بی نظیر بود.
در باب مرگ استیو جابز
جهان به ندرت شخصیتی تاثیرگذار مانند استیو جابز را به خود می بیند. استیو آن چنان ردپایی را از خود به جای گذاشت که تا چندین نسل بعد از او هم احساس خواهد شد. برای آنها که مثل من شانس کار کردن با او را داشتند، این موقعیت یک افتخار بسیار بزرگ است و مطمئنم که دلم برای او تنگ خواهد شد.
در باب رشد مایکروسافت
سال 1975 بود و ما در مایکروسافت اعلام کردیم می خواهیم کامپیوتری را بسازیم که روی هر میز و در هر خانه ای باشد. اما در آن زمان نمی دانستیم که باید برای تحقق این هدف به یک شرکت بزرگ تبدیل شویم. دائما با خود می گفتم آیا می توانیم دو برابر بزرگ تر از اندازه فعلی مان شویم؟
در باب لذت بردن از تفریحات قدیمی
من ظرف شستن را دوست دارم و این کار را هر شب انجام می دهم. افراد دیگری هم در خانه هستند که داوطلب انجام این کار می شوند اما من شیوه ظرف شستن خودم را دوست دارم.
در باب موفقیت
موفقیت معلمی فریب کار است زیرا انسان های باهوش را مجاب می کند که نباید باخت در کارشان باشد.
در باب شکست
جشن گرفتن موفقیت ها امری خوشایند است اما مهم ترین نکته بی تردید درس گرفتن از شکست ها خواهد بود.
در باب سرگرمی های گران قیمتش
داشتن یک هواپیما تفریحی کار شایسته ای نیست اما من برای انجام کارهای مربوط به بنیاد باید به مناطق زیادی سفر کنم و به همین خاطر انجام آنها بدون هواپیمای شخصی ام غیر ممکن است.
در باب نقش تکنولوژی
پیشنهاد می کنم بازدیدی از مراکز Infosys در بنگلور داشته باشید و بعد سری به دو یا سه مایل آنطرف تر بزنید. در آنجا مردمانی زندگی می کنند که حتی توالت ندارند، آب آشامیدنی سالم ندارند. جهان همان چیزی که پیش روی خود می بینید نیست و در هرم نیازهای انسان، کامپیوترها جایگاه نخست را ندارند.
تعریف او از هوش
هوش یک مفهوم زیرکانه است. افراد باهوش زیرکی خاصی دارند و می توانند حقایق تازه را دریابند. این افراد زمانی که در موقعیتی قرار می گیرند چنانچه مساله ای برایشان توضیح داده شود، بلافاصله سوالی را در مورد آن طرح می کنند تا نظر دیگران را در رابطه با آن بدانند و به صورت بی درنگ دانش خود در رابطه با آن را بالا ببرند. ظرفیت بالایی برای به یاد آوردن دارند و قادرند حوزه هایی را به یکدیگر ارتباط دهند که شاید در وهله نخست ارتباطی به هم نداشته باشند. خلاقیت و ابتکاری ویژه دارند که به آنها امکان می دهد اثرگذار باشند.
در مورد تلاش هایش برای ریشه کنی بیماری ها
ریشه کنی بیماری ها بسیار اهمیت دارد... صفر یک رقم سحرآمیز است. ما نیز یا باید همه تلاشمان را داشته باشیم که این رقم را محقق کنیم یا اینکه دست کم خوشحال باشیم که همه سعی مان را برای رسیدن به آن (یعنی ریشه کنی بیماری ها) انجام داده ایم اما ممکن است در میانه های راه از تلاش کردن دست برداریم و به نقطه ای باز گردیم که قبلا در آن قرار داشتیم. در این صورت تمام زحمات و سرمایه ای که می توانستید برای انجام کار دیگری صرف نمایید را به هدر داده اید.
در باب نقش پول
من بی تردید از حیث خورد و خوراک و پوشاک هیچگونه کم و کاستی ندارم... اما پول تا اندازه ای به کارم می آید. قدرت واقعی این پول زمانی مشخص می شود که سازمانی با استفاده از آن ساخته شود و به واسطه اش منابع موجود به فقیرترین نواحی دنیا انتقال داده شوند.
در مورد زندگی حرفه ایش
مهم ترین کاری که انجام دادم این بود که در زمینه ساخت و ارائه کامپیوترهای شخصی نقشی را ایفا کردم، ابدا مهم نیست که وظیفه من چه بود یا چه کاری را انجام دادم. این همان علاقمندی و دلمشغولی خاصی است که با آن بزرگ شدم، دوران نوجوانی، دهه بیست و سی خود را با آن گذراندم. حتی مطمئن بودم تا زمانی که تمام تمرکزم روی کارم قرار دارد نباید ازدواج کنم.
در باب دولت
دولت ها ابزارهایی قدرتمند هستند و بدون توجه دائمی افراد مطرح و تاثیرگذار دولتی قادر نخواهید بود که امور را به بهترین شکل ممکن به انجام برسانید و برای درک این مساله به سطح بالایی از واقع گرایی نیاز خواهید داشت.
در باب مقایسه توسعه و سرمایه گذاری
افراد معمولا توسعه را به سان پروژه ای می بینند که در آن متاع یا کالایی در اختیار جمعی از انسان ها قرار می گیرد و در مقابل اتفاق خاصی رخ نمی دهد که این حرف نیز کاملا درست است، اما اگر تمام تمرکز خود را روی این موضوع قرار دهید آنگاه به این نتیجه می رسید که سرمایه گذاری و ثروت اندوزی مقوله ای احمقانه است.
البته سرمایه گذاری نرخ اثرگذاری قابل توجهی دارد اما این مساله در مورد توسعه قوی تر است و ما نیز باید تمام تلاش خود را در جهت بهبود آن انجام دهیم.
در مورد ارزش مشتریان ناخرسند
ناراضی ترین مشتریان شما عظیم ترین منبع یادگیری تان هستند.
در مورد رقابت
مایکروسافت رقبای شناخته شده ای در گذشته داشت و شاید بهتر باشد که موزه ای از آنها ساخته شود.
در مورد جایگاهش در هستی
اگر به این باور برسم که تمام هستی برای من ساخته شده و در جهت موفقیت من می چرخد، آنگاه واقعا همینطور می شود و اوضاع برایم بر وفق مراد خواهد بود.
در مورد مالکیت معنوی
مالکیت معنوی عمر کوتاهی دارد و میتوان آن را به عمر یک موز در میوه فروشی تشبیه کرد.
در مورد حضورش در تجارت
حدودا 10 درصد از چرخه ذهنی من به تفکر در مورد کسب و کار اختصاص پیدا می کند. کسب و کار آنطور که تصورش می شود پیچیده نیست و دوست ندارم آن را جزو اولویت های اصلی ام قرار دهم.
در مورد محدودیت های سرمایه داری
این بازار نیست که خط مشی دانشمندان، متفکران و دولتمردان را تعریف می کند و ما تنها با توجه کردن به این چیزها و در اختیار داشتن انسان های باهوش می توانیم تا حد ممکن پیشرفت کنیم.
در باب اهمیت نوآوری
سبک زندگی مدرن ما حاصل سیاست نیست. تا قبل از سال 1700 میلادی، اغلب انسان ها فقیر بودند و عمر کوتاهی داشتند. اما این مسائل از نبود سیاستمداران خوب سرچشمه نمی گرفت چه بسا در آن دوران نیز سیاستمداران خوبی در دولت ها حضور داشتند. از این سال به بعد در اصل انسان شروع به ابداع کرد و از برق گرفته تا ماشین های بخار و ریزپردازنده ها را اختراع کرد و ژنتیک، علم پزشکی و مواردی نظیر آن را درک کرد. بله ثبات و آموزش نقش بسیار مهمی در پیشرفت انسان دارند اما نوآوری اصلی ترین عامل محرک پیشرفت است.
در باب صداقت داشتن با کارمندان
اگر تصور کنم که انجام کاری صرفا هدر دادن زمان و پول است در گفتن این مساله درنگ نمی کنم و آن را به صریح ترین شکل ممکن می گویم. به همین دلیل است که بسیاری از کارکنان مایکروسافت در جریان جلسات شرکت بارها و بارها این جمله را از من شنیده اند که «این احمقانه ترین ایده ای بود که تا به امروز شنیده بودم.»
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
هیچ موفقیتی تصادفی نیست.