4 شیوه ساده برای تقویت تفکر استراتژیک
رهبری یک شرکت کار آسانی نیست. از یک طرف باید ضربان قلب امروز سازمان را در دست داشته باشید، و از طرف دیگر باید چشم اندازی برای فردای آن در نظر بگیرید. ذهن رهبر یک ...
رهبری یک شرکت کار آسانی نیست. از یک طرف باید ضربان قلب امروز سازمان را در دست داشته باشید، و از طرف دیگر باید چشم اندازی برای فردای آن در نظر بگیرید. ذهن رهبر یک شرکت اساساً باید در دو جای مختلف سیر کند. تبحر در حتی یکی از این دو نیز برای خیلی ها دشوار است.
برای اینکه وظایف رهبری خود را به نحو احسن انجام دهید، باید چیزی بیش از توان همیشگی خود را به کار بگیرید و از محدوده ی آسایش خود خارج شوید. هیچ کس با شیوه ی تفکر همیشگی اش به ایده ی تازه ای دست نیافته است. به قول اینشتین، یک کار را چندین بار به همان شیوه ی قبلی انجام دادن و انتظار نتیجه ای متفاوت داشتن دیوانگی است.
در ادامه با دیجیاتو همراه باشید.
همانگونه که می دانیم، تبدیل شدن از یک مسئول اجرایی به یک استراتژیست برای یعضی ها از لحاظ ذهنی یک جهش کوانتومی محسوب می شود و بسیاری توان این کار را ندارند.
خیلی از برنامه نویسان متبحر بوده اند که وقتی نقش استراتژیک تری پیدا کرده اند، بیش از اندازه بر همان چیزهایی تکیه کرده اند که آن جایگاه را برایشان به ارمغان آورده بود. به عبارت دیگر، حوزه ی تخصص آنان وقتی در کنار کمبود راهنمایی های لازم برای این جابجایی قرار می گیرد باعث می شود بیش از اندازه به آنچه از قبل می دانند تکیه داشته باشند و تبدیل به خرده مدیرانی دردسر ساز برای تک تک کارمندان خود شوند. با اینکه تفکر استراتژیک چیزی نیست که یک شبه در ذهن کسی به وجود بیاید، راه هایی برای بسط آن وجود دارد تا حد اقل بتوان دید بازتری نسبت به مسائل پیدا کرد. 4 مورد از راه های موجود را با هم مرور می کنیم:
1- فضایی برای به اشتراک گذاری ایده ها در نظر بگیرید
فضایی برای به اشتراک گذاری پیشنهادات، توصیه ها و مشاهدات افراد با دیگر اعضای گروه در نظر بگیرید. شرکت پیکسار نیز نسخه ی خود را از چنین فضایی با عنوان Brain Trust درست کرد؛ جایی که اعضای تیم می توانستند بدون مداخله ی احساسات با یکدیگر همکاری کنند، ایده های خام خود را کنار هم قرار دهند و از ادغام آنها اکثر موجوداتی که در فیلم های مختلف این کمپانی دیده می شوند را خلق کنند.
الکس بوگوسکی این موضوع را به ترین نحو بیان کرده است. او می گوید: «ایده ها برونداد طبیعی ذهنی درگیر هستند. اگر تیم شما ایده ای ندارد، مشکل جای دیگری است».
2- همیشه یک سطح بالاتر بیاندیشید
برای تمام تصمیم گیری های فردی و تیمی، پیامدهایی که تصمیم مورد نظر برای سازمان خواهد داشت را در نظر داشته باشید. مثلاً اگر قرار است حقوق حتی یک نفر را کاهش دهید، به این فکر کنید که این مسئله چه تأثیری روی اعتماد کل کارکنان به شرکت، برند و فرهنگ شما خواهد داشت. همیشه ملاحظاتی درونی یا بیرونی در سطحی بالاتر هست که باید در نظر داشته باشید.
3- به دنبال پاسخ های عمیق تری باشید
سؤالات قدرتمندی بپرسید که منجر به آشکار شدن بینش تازه ای در ذهن شما شوند. به دنبال توضیحات سطحی مثل «همیشه همین کار را انجام می دهیم» نباشید. برای اینکه پاسخ های جزئی تری دریافت کنید، سؤالتان را به گونه ای مطرح کنید که نیازمند پاسخی عمیق تر از منطق پشت پرده ی آن مسئله باشد، نه یک توصیف سطحی و ساده از ظاهر موضوع.
هیچ کس از قضاوت شدن و توضیح دادن علت کارهایی که انجام می دهد خوشش نمی آید، پس خواسته ی خود را به جای حالت امری، در قالب یک سؤال مطرح کنید. مثلاً به جای «چرا این کار را می کنید؟» بپرسید «می توانید به من در درک فلسفه ی این کار کمک کنید؟»
البته ممکن است در همان لحظه با خودتان فکر کنید «چطور می شود کسی از پس چنین کار ساده ای بر نیاید»، اما این را در حد گفتگوی درونی خودتان نگه دارید و از به زبان آوردنش خودداری کنید.
4- الگو داشته باشید
همیشه می توانید برای بسط تفکر استراتژیک خود از حمایت یک مربی یا مشاور بهره بگیرید. مشاور بر اساس حوزه ی تخصص خود، راهنمایی های لازم را در اختیار شما می دهد. اما مربی بینش درونی لازم برای هر موقعیت را از درون خود شما بر می انگیزد تا شخص خودش به آگاهی لازم برسد. در هر صورت برای گسترش تفکر استراتژیک خود به کسی نیاز خواهید داشت که دیدگاه تازه ای به شما ارائه دهد و این مستلزم یادگیری است.
هرچه تفکر خود را پرورش دهید، بیشتر رشد خواهید کرد. تفکرات شما احساسی در وجودتان بر می انگیزند. این احساسات به تصمیم گیری منجر خواهند شد و تصمیم گیری، محرک رفتار شما خواهد بود.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
شطرنج بهتری بازی استراژیکی هست واقعا هم بهترین بازیه
اگه کلش بازی کنی مشکل حل میشه.خخخخخخح
مطالب زیبایی رو مطرح فرمودید. گاهی در کشاکش زندگی و روزگار فرصت برای تفکر بدست نمیاد.این مطالب تلنگری هستن که در هر زمینه ای که باشد آدمی رو به خودش و مسیرش اشارت میکنه . سپاس