رازهای خلق یک شاهکار؛ سرفس بوک چگونه بدل به محصولی با کیفیت و ارزشمند شد؟
حدود دو سال پیش، یک شب افکار مختلف به «پانوس پانای» اجازه خوابیدن نمی دادند. می گوید این اتفاق برایش زیاد رخ می دهد؛ گاهی هم در میانه شب با ذهنی پر از افکار آشفته ...
حدود دو سال پیش، یک شب افکار مختلف به «پانوس پانای» اجازه خوابیدن نمی دادند. می گوید این اتفاق برایش زیاد رخ می دهد؛ گاهی هم در میانه شب با ذهنی پر از افکار آشفته برخواسته و تا صبح به تفکر مشغول می شود. در آن شب، پانای بالشت خود را کنار زد، سرفس مینی و Pen آن را برداشت و برای خودش یک ایمیل نوشت.
گویی افکار هذیانی که با حالت خواب آلودش به هم تنیده بودند، قدرت خلاقیت بیشتری در اختیارش گذاشتند. خودش باور دارد که شب ها، می تواند بهتر به تفکر پرداخته و ذهنش کشش بیشتری برای درک مسائل دارد.
روز قبل، تیم توسعه دهنده محصولی که قرار بود نامش «سرفس بوک» باشد، پیش او آمده و برایش از طرح هایشان گفته بودند. مهندسان خبر دادند که می توانند لپ تاپی پر سرعت، نازک و سریع توسعه دهند. محصولی که می توانست یک نوت بوک بی نظیر باشد.
پانای اما با ناراحتی به آنها گفته بود: «نه». حالا در تخت این سو و آن سو می شد و با سرفس مینی [که هیچوقت به شکل رسمی معرفی نشد] برای خودش نامه ای می نوشت. نامه ای که پر از ایده بود. نامه ای که در آن می شد میراث «سرفس» را یافت، و در نهایت اینکه، چرا آنها نمی توانند صرفا یک «لپ تاپ» بسازند. خودش می گوید: «اگر یک لپ تاپ توسعه می دادیم، آیا می توانستیم بگوییم در این دسته بندی تحولی ایجاد کرده ایم؟ در چنین حالتی بخش زیادی از تلاش هایمان به هدر می رفت و نمی توانستیم به مردم نشان دهیم که توانایی انجام چه کارهایی را داریم.»
پانای ۴۳ ساله، هیکلی ورزشی دارد و موهای پر پشتش، یکی از نشانه هایی هستند که می توانید او را از فاصله ای دور هم تشخیص دهید. در ابتدای سال جاری میلادی بود که پس از سرپرستی بخش سرفس، به سمت معاون ارشد کل محصولات سخت افزاری مایکروسافت منصوب شد. چنین جمله ای به این معناست که اکنون تمام وب کم، هدست، اکس باکس، و میلیون ها ماوس و کیبوردی که این کمپانی به فروش می رساند دست کم باید یک بار نظر او را جلب کرده باشند. اما پروژه ای که در سال های اخیر بیش از همه باعث بی خوابی اش بوده، همان سرفس است.
شاید تصور کنید که مایکروسافت با ارائه «سرفس» تلاش کرد بازار PC را از MacBook باز پس گیرد. اما داستان فراتر از این حرف هاست. پانای می گوید سرفس آمده تا دسته بندی های مختلف را دوباره تعریف کند: «چطور می توانستیم بهترین لپ تاپ را ساخته و سپس به آن افتخار کنیم؟ در چنین حالتی، هیچ نوآوری از خودمان نشان نداده بودیم.»
می توان به صراحت گفت که مایکروسافت، شرکتی است که برای چند سالی از جهان تکنولوژی جا ماند. پانای اما می خواهد جبران مافات کرده و سرعت تحول در این شرکت بزرگ را به شکلی ستودنی افزایش دهد. او می داند که ساخت یک لپ تاپ با ظاهری عادی و کیفیتی عالی، نمی توانست ذهن کاربر را چندان درگیر خود کند. در نتیجه با تیم اش، هدف دیگری را ترسیم کردند؛ هدفی که شامل باز-طراحی لپ تاپ ها می شد. تیم ساخت سرفس بوک، دو سال را صرف طراحی، نمونه های اولیه و رفع ایرادهای جزئی کرد.
این محصول شامل همه تجربیات مایکروسافت در سال های اخیر می شود. دستگاهی که حتی می توان نشانه هایی از اولین سرفس را نیز در آن دید. محصولی که از تماشای حرکات اپل سرچشمه گرفته؛ داستان توسعه سرفس بوک بی شباهت به دفاتر کاری کوپرتینو نیست. جایی که گروه کوچکی می نشینند و در خصوص تکامل یک محصول به شدت تمرکز کرده و تلاش می کنند به کوچک ترین جزییات نیز توجهی شگرف نشان دهند. مایکروسافت می خواهد با سرفس، کاربران مک بوک ها را هدف قرار دهد پس نیاز داشت که از راه و رسم اپل پیروی کرده و توجه به نکات کوچک را نیز در دستور کار خود قرار دهد. اقداماتی که شب های بسیاری، «پانوس پانای» را بی خواب کردند. با دیجیاتو همراه باشید.
حضوری دیر هنگام در جمع سخت افزار سازان
مایکروسافت در بیشتر عمر نرم افزاری خود، به سراغ توسعه یک دستگاه کامپیوتر نرفته بود. در واقع نیازی هم نبود چنین کاری انجام دهد چرا که نرم افزاری که می ساخت، در اکثریت سخت افزارهایی که در کره زمین وجود داشتند حضور داشت. از ابتدای دهه گذشته تا کنون اما، کاربران درخواست تجربه کاربری یک پارچه تری را داشته اند. نرم افزاری که صرفا برای یک دستگاه خاص توسعه پیدا می کرد و می آمد تا یک دستگاه ویژه را بهتر به پیش براند. اپل، هم نرم افزار و هم سخت افزار را با هم کنترل می کرد و به همین دلیل، قادر بود گونه ای از تجربه کاربری را در اختیار خریداران محصولاتش قرار دهد که دست کم آن را در فضای ویندوز و با تلاش های مایکروسافت نمی شد یافت.
زمانی که ویندوز ۸ در سال ۲۰۱۲ عرضه شد، قرار بود محصولاتی ویژه با آن همراه گردند چرا که این نسخه از پلتفرم مایکروسافت مجهز گشته بود به برخی قابلیت های کاملا اختصاصی. در این میان خود مایکروسافت تصمیم داشت بهترین دستگاه برای استفاده از قابلیت های ویندوز ۸ را بسازد. پانای و تیم اش، پیش از توسعه سرفس به فروشگاه های مختلف سر می زدند و از فروشندگان سوال می کردند که بهتر است چه محصولی را خریداری کنند. همیشه پاسخی هم که به آنها داده می شد، یکسان بود: «دستگاه را برای چه کاری نیاز دارید؟». پاسخ به همین پرسش، برای همه اندکی مشکل است. یک دستگاه معمولا استفاده ای واحد برایمان ندارد و کارهای بسیاری را با آن انجام می دهیم. از طرفی در آن زمان، تبلت ها به اوج فروش خودشان رسیده بودند. این محصولات برای انجام برخی امور، عالی محسوب می شدند اما گاهی اوقات نیاز بود که برای کارهای جدی تر، به سراغ استفاده از یک لپ تاپ رفت. همین بود که ایده طلایی به ذهن پانای رسید؛ او به این فکر افتاد که اگر بتواند تبلت و لپ تاپ را با هم ادغام کند، به یک ماشین پولسازی دست پیدا کرده است.
کمپین تبلیغاتی برای سرفس پرو ۳ تغییر کرد: این محصول می آمد تا جایگزین لپ تاپ شما شود
اولین سرفس ها تبدیل به محصولاتی شدند که به هیچ عنوان نتوانستند فروش مناسبی داشته باشند. از میان بررسی کنندگان و متخصصان نیز کسی نظری مثبت به این دستگاه نداشت. در این میان حتی مایکروسافت محبور شد یک زیان بسیار بزرگ ۹۰۰ میلیون دلاری را برای خود و به علت فروش نرفتن دستگاه ها به ثبت برساند. پانای ولی تسلیم نمی شد و پای ایده های خودش ایستاده بود. زمانی که سرفس پرو ۳ در سال ۲۰۱۴ رونمایی شد، کمپین تبلیغاتی مایکروسافت برای این محصول نیز دچار دگرشی عظیم گشت. محصولی که جدی گرفته نمی شد، اکنون آمده بود تا «جایگزینی باشد برای لپ تاپ شما». این محصول به حدی توانمند شده بود که مایکروسافت آن را یک رقیب قدر برای «MacBook Air» می دانست و کاهش فروش آیپد نیز نوای برتری سرفس را می نواخت. کم کم، فروش بالا رفت و مایکروسافت هم توانست از این دستگاه سودآوری داشته باشد.
تیم توسعه سرفس با کاربران لپ تاپ های اپل ملاقات می کنند و از آنها می پرسند چرا این محصولات را تا این حد دوست دارند
پانای می گوید: «صرفا به دستگاه های مرغوب فکر می کنم و نگاه مستقیم من، به اپل است. شرکتی که تنها رقیب ما در این حوزه به شمار می رود.» به نظر می رسد که او توانسته با استفاده از سرفس پرو ۳، مک بوک ایر را به میدان رقابت دعوت کند، اما در این میان محصول قدرتمند تر و در واقع، لپ تاپ اصلی اپل به نام مک بوک پرو چه می شود؟ پانای می گوید که تیم اش، با کاربران اپل ملاقات کرده اند و از آنها پرسیده اند چرا این دستگاه ها را تا این حد دوست دارند. پس از یادداشت برداری های لازم بود که ایده نهایی برای سرفس بعدی شکل گرفت. خودش البته می گوید که یک علت دیگر هم داشته که این محصول را توسعه داده اند؛ دلیل این بوده که افراد بسیار زیادی دائما از وی پرسیده اند که «چه زمانی می خواهید یک لپ تاپ کامل توسعه دهید؟»
در نهایت تصمیمشان را اتخاذ کردند. قرار شد یک لپ تاپ توسعه دهند. تنها یک مشکل کوچک وجود داشت، اینکه درک کنند چگونه می توانند محصولی ارائه دهند که هم کارایی بالایی به همراه داشته باشد و هم از همه جهت «نو» بودن خود را فریاد بکشد.
طراحی
مجتمع شماره ۸۷، ساختمانی خاکستری رنگ و کهنه است که از مقر اصلی مایکروسافت در ردموند واشنگتن، ۵ دقیقه ای فاصله دارد؛ البته اگر این فاصله را با خودرو طی کنید. مایکروسافت این ساختمان را در سال ۲۰۰۶ از شرکت بیمه Safeco خرید و به نظر نمی رسد که پس از آن، نمای خارجی مجتمع دچار هیچگونه تغییری شده باشد. داخلش هم تا حدی تاریک است و پنجره های اندکی دارد؛ مکانی که برای تیم مرموز توسعه سرفس، یک محل کاملا عالی به نظر می رسد.
پانای درب اتاقی را باز می کند که در آن می توان فضایی بسیار پاکیزه و وسیع را مشاهده کرد. این اتاق پر شده از دستگاه های CNC و سایر ابزارهایی که برای تولید نمونه های اولیه بکار می روند. در واقع مایکروسافت نمونه اولیه سرفس بوک را خودش اینجا توسعه داده و گویی کارخانه ای چینی با مقیاس تولید بسیار اندک را در یک اتاق بزرگ، بازسازی کرده است. پانای در مورد علت توسعه چنین فضایی می گوید: «باید سرعت کار را بالاتر می بردیم. نمی خواهم بگویم در این زمینه، در صدر جدول بازار ایستاده ایم اما حالا ابزاری داریم که می توانیم توسط آنها، بُعد تازه ای به خلاقیت هایمان بدهیم. تلاش می کنیم که هر روز با ایده هایی نو به اینجا آمده و به طور کلی، اهمیت زمان را درک کنیم.»
زمانی که بحث توسعه یک لپ تاپ در مایکروسافت مطرح شد، طراحان به سرعت ایده پردازی هایشان را شروع کرده و طرحی آماده کردند. این محصول راهی نداشت به جز اینکه پرقدرت ترین، زیباترین و تاثیرگذار ترین لپ تاپی باشد که تا کنون توسعه یافته. پانای می گوید: «مخلوطی از این سه نظریه در اصل، پایه کار ما بود. می خواستم هر کاربری که چشمم به این محصول می افتند پیش خود بگوید: "همین است، این همان لپ تاپیست که همیشه می خواستم"». وی باور دارد که انجام چنین کاری، چندان هم سخت نبود. [توسعه دادن یک لپ تاپ ساده که از زیبایی و قدرت بالا بهره می برد.]
پس از اتاق ساخت نمونه های اولیه، نوبت می رسد به استودیوی طراحی؛ پانای خودش در آنجا یک میز بسیار بزرگ و مشکی رنگ دارد در حالی که طراحان مختلفی، در کنار او میزهای چوبی خود را قرار داده اند. دیوارهای شیشه ای این اتاق خبر می دهند که مایکروسافت تلاش کرده صدای بیش از اندازه ای که از اتاق کناری می آید را تا حد ممکن حذف کند؛ به طور کلی دستگاه های CNC هنگام کار صدایی بسیار بلند دارند. سپس نوبت می رسد به نشان دادن نمونه های اولیه. آنچه پانای در دست می گیرد، یک قطعه مشکی رنگ و تاشو است که صرفا در بخش بالایی آن، نوار زرد رنگی وجود دارد که بر روی همان بخش نوشته شده: «Surface».
پانوس پانای، رالف گروئین [Ralf Groene] و کیت اسکاک [Kait Schoeck] این محصول را با ایده پردازی هایشان پرورش داده و ساخته اند. گروئین و اسکاک، نمونه های اولیه بسیاری از سرفس بوک دارند، حتی نمونه هایی که مربوط به ابتدای کار می شوند و صرفا اجسامی بی جان و بدون هیچگونه قطعه الکتریکی به شمار می روند. زمانی که در حال ایده پردازی برای توسعه این محصول هستند، بیش از هر مورد دیگری به حالت «دفترچه یادداشت بودن» آن توجه می کنند. گروئین می گوید: «من عاشق این دفترچه یادداشت دیجیتالی شدم؛ محصولی که یک کاربر بتواند تمام زندگی دیجیتالی اش را در آن جای دهد.»
پروسه توسعه در بخش طراحی، از روندی پر سرعت برخوردار بوده. اعضای این تیم تصمیم می گیرند هر چه سریع تر افکار خود را به محصولی پرقدرت، پویا و زیبا تبدیل کنند. پانای می گوید تا اینجای کار قرار بود یک لپ تاپ ساده توسعه پیدا کند اما ناگهان احساس کردیم که در این صورت، نوآوری در محصولمان جایی ندارد: «برای مدتی متوقف شدیم.» [خودش هم در زمان تعریف کردن داستان، برای لحظاتی مکث می کند] این محصول نمی توانست صرفا یک لپ تاپ باشد و نیاز بود یک مورد دیگر به آن اضافه گردد: «همه می دانستیم آن یک مورد چیست: قابلیت جدا شدن.»
شخصیت دوگانه
تصور کنید یک سرفس پرو در برابر شماست. وظیفه این دستگاه چیست؟
پاسخ ساده است. این محصول آمده تا به سادگی نقش یک تبلت را ایفا کند در حالی که در مواقع نیاز، می توان تایپ کاور را نیز به آن اضافه نمود و تبدیلش کرد به محصولی حرفه ای تر. حالا، سرفس بوک قرار است دقیقا نقطه مقابل سرفس پرو باشد. این محصول آمده تا نقش یک لپ تاپ کامل را بازی کند و صرفا گاهی، از پایه خود جدا گشته و به سوی تبلت شدن پیش رود. این در واقع همان تصوری بود که در ذهن پانای جای داشت. او در ابتدای کار تاکید بسیاری داشت که این محصول قرار نیست در درجه اول یک تبلت باشد. در نتیجه تلاش کرد نامی شایسته برای این حالت تبلت آن انتخاب کند: «کلیپبورد».
شاید شما یک معمار باشید و بخواهید طرح خود را به راحتی، به فردی که با او کار می کنید نشان دهید. شاید دکتری هستید که می خواهید نمودارهایی را همیشه به همراه داشته باشید. شاید یک کاربر عادی هستید که می خواهید طرحی را در این نمایشگر به شخصی نشان دهید و یا شاید به طور کلی علاقه دارید شب هنگام، در تخت خود و پیش از خواب، مطالعه کنید. هیچکدام از این امور، با داشتن یک لپ تاپ چندان راحت انجام نمی شوند.
پس از مشخص شدن اهداف، سپس نوبت رسید به قابلیت هایی که سرفس بوک برای موفقیت به آنها نیاز داشت؛ ویژگی هایی از جمله ظاهر بسیار زیبا، پشتیبانی از تاچ و قلم سرفس، مشخصات فنی بی نظیر و البته پشتیبانی از حالت تبلت.
پرو و بوک در برابر هم: سرفس پرو بیشتر تبلت است: سرفس بوک می خواهد بیشتر لپ تاپ باشد
به جهت داشتن تمام این قابلیت ها و البته سنگین تر نشدن بیش از اندازه وزن لپ تاپ، تیم توسعه سرفس به این نتیجه رسید که باید از لولایی تا شونده در سرفس بوک استفاده کند. گروئین از تیم یاد شده می گوید که با این کار، توانستیم صدها گرم وزن سرفس بوک را کاهش دهیم چرا که اگر می خواستیم لپ تاپی با لولاهای ساده توسعه دهیم که نمایشگرش هم قابل جدا شدن داشته باشد، مجبور می شدیم وزن را بالاتر ببریم تا در حالت عادی، تعادل کلی دستگاه به شکل مناسبی حفظ گردد. پانای اضافه می کند: «می خواستیم همه بخش های این محصول به شکلی عالی به کار کردن مشغول شوند و هیچگونه ضعفی در آن مشاهده نشود. فرض کنید دستگاهی جدید خریداری کرده اید و می خواهید یکی از قابلیت های جدیدش را به دوستان خود نشان دهید و سپس نمی توانید از محصول، آنگونه که سازنده وعده داده استفاده کنید. چه حسی به شما دست خواهد داد بجز شرمندگی؟ می خواستیم چنین اتفاقی هیچگاه برای یکی از خریداران سرفس بوک رخ ندهد.»
صدها نوع اهرم، سوئیچ کننده، چفت کننده های لغزنده وجود دارند که اجازه می دهند دو شیء متصل به هم، از یکدیگر جدا شوند. تیم توسعه سرفس ولی عاشق سیستمی شدند به نام «اتصال عضلانی»؛ این نوع از اتصال، توسط آلیاژی به تولید رسید که می توانست در زمان مورد نیاز و به وسیله الکتریسیته، تغییر حالت دهد. خانم اسکاک یکی از نمونه های اولیه این مکانیزم را روی میزش دارد که از ابعادی بزرگ برخوردار است. این نمونه، هیچ کاری انجام نمی دهد بجز نشان دادن مکانیزم اتصال و رها شدن دو بخشی که مثلا کیبورد و نمایشگر دستگاه را تشکیل می دهند.
وی یک کلید رو فشار می دهد و سپس به راحت بخش فوقانی جدا می گردد. این در اصل هسته اصلی مکانیزم رها شدن نمایشگر در سرفس بوک بوده که به زیبایی هر چه تمام تر و بدون هیچ مشکلی به کار مشغول می گردد. حتی حالا و پس از اینکه دیگر محصول نهایی به دست اولین خریداران هم رسیده، باز هم پانای و اسکاک از تماشای همین نمونه اولیه بزرگ اندام و کارکردش، هیجان زده می شوند و لبخندی از رضایت رو صورتشان نقش می بندد. اسکاک می گوید: «زمانی که برای اولین بار کارکردش را دیدیم، بیش از اندازه برایمان جادویی به نظر می رسید.»
پانای می گوید: «برای رسیدن به هر "آری"، گاهی باید به اندازه صدها "نه" صبر کرد.» صدها نمونه اولیه ای که در ساختمان شماره ۸۷ وجود دارند، هرکدامشان یک "نه" هستند به طرحی که هنوز آنطور که باید، کامل نبوده است.
زمانی که در مورد نحوه جدا شدن نمایشگر از سطح تحتانی بحث می کردند، یکی از مهندسان ایده ای جالب را مطرح می کند. این مهندس ایده اش را چنین ارائه می دهد: «چه می شد اگر می توانستیم یک سطح بین نمایشگر و بالای کیبورد سرفس بوک ایجاد کنیم که کاربر بتواند با کشیدن انگشت خود بر آن، به دستگاه تفهیم کند که می خواهد نمایشگر را جدا کند. سپس روی این سطح، یک سری چراغ LED به رنگ سبز رنگ هم روشن شوند تا به کاربر اعلام کنند که اکنون می تواند نمایشگر را از بدنه لپ تاپ جدا کند؟» چنین ایده ای، احساس محصولی فضایی را تداعی می کرد؛ ایده ای که تیم توسعه، در لحظه ای که آن را شنید عاشقش شد.
پانای: «برای رسیدن به هر "آری"، گاهی باید به اندازه صدها "نه" صبر کرد»
ایجاد کردن چنین سطحی به همراه یک ردیف LED در سرفس، با توجه به مکانیزم خاص بدنه، کاری آسان نبود اما انجام شد. پانای می گوید: «ما ایده های بسیاری را در مورد سرفس داشتیم که توانستیم همه آنها را هم در عمل پیاده سازی کنیم.» برخی از این ایده ها ولی، «حس ناب» یک محصول مرغوب را یادآور نمی شدند. ایده هایی داشتیم که برای بازاریابی عالی بودند اما در عمل و در استفاده روزمره، آن پویایی لازم در آنها دیده نمی شد.
در نهایت طراحی و نحوه کارکرد سرفس بوک، همانی شده است که اکنون می بینید و می شناسیدش. جدا شدن نمایشگر صرفا با یک کلید فیزیکی انجام می شود که در بخش سمت راست و بالای کیبورد تعبیه شده. باید آن را لحظه ای نگه دارید تا عمل کند؛ مشخصا این مکث در کلید یاد شده قرار گرفته تا اگر آن را به شکل تصادفی فشار دادید، عمل نکند. کارکردش اما ساده و زیباست؛ صرفا همان کلید را نگه می دارید و نمایشگر، آماده می شود برای خارج شدن از جای خود. پانای می گوید که حتی یک کودک ۵ ساله هم می تواند به شکل راحت این کار را انجام دهد. این ادعا را می کند چرا که حتی آن را به یک کودک ۵ ساله هم داده و این موضوع را آزمایش کرده.
لپ تاپی که فراتر از یک لپ تاپ است
از ابتدای کار توسعه سرفس بوک تا کنون، دو سال و نیم می گذرد. دو سال پیش، برای اولین بار نمون اولیه اش روی میز مهندسان قرار گرفت. از ۱۸ ماه پیش هم، نمونه های اولیه در حال انبار شدن در ساختمان ۸۷ بودند. تا همین ۹ ماه پیش، هیچ کس به جز تیم توسعه سرفس آن را ندیده بود، حتی خود ساتیا نادلا. در همان زمان و حدود ۹ ماه پیش، پانای برای اولین بار نمونه ای که رو به تکمیل شدن بود را با خود برداشت و به یکی از جلسات مهم مایکروسافت رفت. از او خواسته شده بود به مدیران ارشد ردموند نشان دهد که این همه مدت، در حال کار روی توسعه چه محصولی بوده. پانای با سرفس بوک در جلسه حضور می یابد و آن را در برابر چشمان مدیران ارشد مایکروسافت از جمله نادلا قرار می دهد و می گوید: «این بهترین لپ تاپی است که تا کنون توسعه یافته.»
پانای در جلسه ای در برابر نادلا ایستاده، سرفس بوک را برای اولین بار به او نشان می دهد و می گوید: «این بهترین لپ تاپی است که تا کنون توسعه یافته»
سپس همه جزییات را برایشان به نمایش کشید. از کیبورد گرفته تا لولای مخصوص و نمایشگر عالی. همه به تحسین لپ تاپی که پانای و تیم اش توسعه داده بود پرداختند که وی بالاخره قابلیت نهایی را نیز رو کرد و نمایشگر را از بدنه پایینی دستگاه جدا نمود. همه تیم مدیریت مایکروسافت، به شکلی حیرت زده مانده بودند که گویی شخصی در برابرشان در حال انجام شعبده بازیست. با این کار، وی به اعضای ارشد مایکروسافت نشان داد که واقعا یک لپ تاپ توسعه داده اما یک ویژگی منحصر به فرد هم در آن گنجانده است. به طور کلی از ابتدا هم قرار بر همین بود؛ تیم توسعه می خواست ایده اش را به شکل یک لپ تاپ در برابر کاربران قرار دهد.
پانای می گوید: «زمانی که کاربر این محصول را با شرایط کنونی اش در دست می گیرد و آن را از بالا تا پایین بررسی می کند، اذعان خواهد کرد که ارزش هزینه ای که قرار است برایش پرداخت کند را به طور تمام و کمال دارد.»
وی سپس خبر می دهد که هیچ کس خارج از مایکروسافت، خبر نداشته که این لپ تاپ قابلیت جدا شدن نمایشگر را نیز دارد. همکاران سخت افزاری این شرکت صرفا می دانستند که این شرکت در حال توسعه یک لپ تاپ خانگی است. پانای ادامه می دهد و می گوید: «حتی زمانی که سرفس بوک را به فروشگاه های شناخته شده می بردیم تا نظر صاحبان آنها را بدانیم، به هیچ عنوان به آنها نشان نمی دادیم که نمایشگر را می توان جدا کرد. مهم نبود برای چه کسی و چه شرکتی دمو اجرا می کردم. اجازه نمی دادم از این راز با خبر شوند. حتی این قابلیت را در نمونه هایی که با خود می بردیم، غیر فعال کرده و نمونه ای توسعه داده بودیم که به طور کلی این کلید روی کیبوردش وجود نداشت.» هیچکس خارج از مایکروسافت خبر نداشت که این لپ تاپ، تبلت هم می شود تا اینکه رسیدم به یک ماه مانده به معرفی محصول.
برای بالغ شدن سرفس بوک، در انتظار نسل دوم آن نباشید؛ این محصول تجربه همه عمر مایکروسافت است
پانای باور دارد که برای بهتر شدن سرفس بوک، نباید در انتظار نسل دوم آن نشست. این دستگاهی است که مایکروسافت تمام تجربیاتش در زمینه سخت افزار را در آن جای داده و در نتیجه بکار بردن عبارت «نسل اولی» برای آن کاری بس اشتباه است. این تیم ۵ سالی می شود که کامپیوترهای سرفس را توسعه می دهد. در نتیجه در این مدت کار خود و نیاز کاربر را به خوبی شناخته. خوب می داند چگونه باید نمایشگرهای تاچ را در یک کامپیوتر ویندوزی قرار داد، چگونه از قلم هوشمند، کیبورد و ترکپدی عالی در آن استفاده کرد. شما هم اگر در روزگاری، صرفا برای یک دستگاه ضرری ۹۰۰ میلیون دلاری متحمل می شدید، مشخصا درس های لازم را فرا می گرفتید و تلاش می کردید محصول بعدیتان، به گونه ای طراحی گردد که هیچ ایرادی به آن وارد نشود. تیم توسعه دهنده در زمان ساخت سرفس به این فکر کرده که چگونه می تواند زندگی کاربران را بهتر از پیش نماید و در مراحل بعدی، اهداف ثانویه دنبال شده اند.
پانای باور دارد: «در دنیای حرفه ای گاهی کارتان به جایی می رسد که صرفا علاقه دارید تکامل تحسین برانگیزی را در محصولی که توسعه داده اید حس کنید. می خواهید حس عشق کاربری که محصول را در دست می گیرد را لمس کنید و این یعنی به نتیجه رسیدن همه تلاش ها در چرخه ای برای تکامل نهایی.»
اکنون کاربران می توانند سرفس بوک هایی را که سفارش داده بودند، دریافت کنند. آنطور که خبر می رسد، رقم پیش سفارش ها بالاتر از حد انتظار بوده. خود پانای اظهار دارد که تعداد خریدها به حدی بالا است که اسمبل کنندگان، قادر به تولید سرفس بوک های مورد نیاز نیستند.
از طرف دیگر وی باور دارد و کاملا مطمئن است که سرفس بوک، می تواند نقشی کلیدی در تجارت های مایکروسافت ایفا کند. سپس می خواهد در مورد اهمیت سرفس بوک برای فروش بیشتر سرفس پرو ۳ و ۴ صحبت کند که سر و صدای زیاد یکی از دستگاه های CNC [برای ساخت نمونه های اولیه] باعث می شود رشته کلام از دستش در رود. اندکی آنطرف تر، یک ماشین ساخت نمونه های اولیه در حال کار است و دارد بدنه یک موبایل جدید را تراش می دهد.
پس از اتمام کار ماشین یاد شده، بدنه موبایل [ی که احتمالا سرفس فون است] به یکی از اتاق های مرموز ساختمان ۸۷ منتقل خواهد شد. این ساختمان اتاق های بسیاری دارد که هنوز برای افرادی که اهل خود سرزمین مایکروسافت نیستند، به نمایش در نیامده اند و مشخصا محصولات جای-دیگر-دیده-نشده ی بسیاری را نیز می توان در آنها یافت.
پانای وظیفه اش سر زدن به همین اتاق ها و بررسی پیشرفت کارهاست. تصمیم دارد برود و به وظیفه اش برسد که دوباره برگشته و می خواهد یک نکته دیگر را نیز یادآور گردد. او سرفس بوک را در برابر چشمانش گرفته و می گوید: «به این مستطیل هایی که حالت حفره مانند دارند و در کناره دستگاه قرار گرفته اند نگاه کنید. شکافی که هر کدام به شکل یک مستطیل درآمده، کاملا یکسان است. اگر یکی از نمونه ها به دستمان می رسید که می دیدیم کیفیت در آن کاهش یافته و می توان عدم اندازه کاملا یکسان را دید...»
حرفش را تمام نمی کند اما مشخصا می دانید که منظورش چیست و چه می خواهد بگوید. کیفیت، در ساخت سرفس بوک حرف اول را می زند و پس از جمله ناتمام پانای در مورد حفره های کناری دستگاه، خانم اسکاک شروع می کند به خندیدن. مشخص است که این حالت، وضعیتی فرضی نبوده و واقعا پانای به علت عدم تطابق حفره ها، سر و صدای بسیاری به پا کرده و تیمش را مجبور نموده مشکل هر کجا که هست، آن را حل کنند. مشکلی که البته شاید یک کاربر عادی هیچگاه متوجه آن نمی شد.
پانای و تیم توسعه سرفس، مثال بارز «رنگ کردن قسمت پشتی حصارهای چوبی» هستند. زمانی که از پانای بپرسید چرا چنین هستید، شانه بالا انداخته و می گوید: «باید چنین باشم.»
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
دستگاه واقعا خوبیه
درسته سرعتش از مک بوک پرو با همون مشخصات همرده خودش کمتره ولی بین لپ تاپای ویندوزی حرف اول رو میزنه
خدا بخواد تصمیم گرفتم یکیش رو بخرم
تو بررسی ویدیویی the verge لق زدنه بالاشو نشون میده. با اینکه ایده فوق العادس ولی این بدجوری تو ذوق میزنه. کلا لبتاپ بودنشو میبره زیره سوال!!!
منم این ویدئو رو دیدم اما میشه بگین کدوم ادم عاقلی اون جوری به صفحه نمایشی ضربه می زنه
ماکروسافت در مورد سرفیس بوک اشتباه کرده. مگر این که چند صد دلاری از فروش هر کدوم در بیاره. که بعید می دونم
برای اولین بار تو عمرم بود که مطلبی به این طولانی میخونم
خیلی عالی بود . واقعا اینکارشون آخر خلاقیت بود
دیجیاتو تو فوق العاده ایی این مقاله عالی بود
خوشحالم که از محولات شرکت بزرگ مایکروسافت استفاده میکنم
یه نکته جالب تو کنفرانس مایکروسافت این بود که وقتی یه ویدیو از لولای لپ تاپ معرفی میشه کسانی که جلوی استیج نشسته بودن به احترام پانوس بلند میشن