پشت پرده بازی های ویدیویی؛ با سم لیک آشنا شوید
همواره در صنایع گوناگون، افرادی وجود دارند که بهترین ها و با کیفیت ترین ها را ارائه می دهند. این ایده پردازان نو اندیش چیزهای جدیدی برای معرفی داشته و با جلب توجه عامه ی مردم تحسین آنان را نسبت ...
همواره در صنایع گوناگون، افرادی وجود دارند که بهترین ها و با کیفیت ترین ها را ارائه می دهند. این ایده پردازان نو اندیش چیزهای جدیدی برای معرفی داشته و با جلب توجه عامه ی مردم تحسین آنان را نسبت به خود بر می انگیزند. در زمینه بازی های ویدیویی نیز اشخاص سرشناسی ظهور کرده و خودی نشان داده اند.
هر یک از این افراد تجلی گر داستانی بوده اند و به نوبه ی خود با تأثیرگذاری بر دنیای سرگرمی موجب پیشرفت هایی هرچند کوچک در این عرصه شده اند؛ پیشرفت هایی که بازی و بازی سازی را به یکی از مهمترین و پردرآمدترین صنعت های عصر امروز بدل کرده است و روزانه شاهد گردش های مالی میلیون دلاری در بطن آن هستیم.
اگر از یکی از گیمرهایی که چند سالی می شود مشغول انجام بازی های ویدیویی است بپرسید، خاطره انگیز ترین بازی های ادوار گذشته برایتان کدام است، احتمالا عناوین خوش آب و رنگ Max Payne (مکس پین) نیز جایی در لیست او دارند. عنوانی اکشن با دید سوم شخص که داستان یک پلیس نگون بخت را بازگو می کند.
این یک دریاچه نیست، یک اقیانوس است
تا به حال این سوال برایتان پیش آمده که پشت پرده ی مکس پین و محبوبیت آن نزد گیمرها چه کسی بوده است؟ اگر اسم خودتان را گیمر بگذارید پس باید نام Sam Lake (سم لیک) حداقل یک بار هم که شده به گوشتان خورده باشد. در یکی دیگر از قسمت های مقاله ی «پشت پرده ی بازی های ویدیویی» قصد داریم سم لیک را حضورتان معرفی کنیم.
سم جاوری در 18 جولای 1970 در کشور فنلاند متولد شد. شاید از خود بپرسید که پس واژه ی لیک از کجا آمد؟ در واقع در صنعت گیم سم جاوری را بیشتر با لقب سم لیک می شناسیم. لیک به معنی دریاچه و برگفته از نام خانوادگی او (Järvi) به زبان فنلاندی است. بهاحتمال زیاد برایتان این مورد جالب است که در کانادا نیز دریاچه ای هم نام با سم لیک ،نویسنده و کارگردان بازی های ویدیویی، وجود دارد!
سم لیک جوان چیزهای زیادی را در سر می پروراند. یک جوان فنلاندی با هزاران داستان مبهمی که در سرش این طرف و آن طرف می روند؛ داستان هایی آشفته که هر کدام در دیگری فرو رفته و احتمالاً پیش از دوران بلوغ تصویر مشخصی را در اختیار سم قرار نمی دادند. سم لیک از همان ابتدای کار تبهر خاصی در ساخت شخصیت های تخیلی و همچنین شناخت احساسات درونی انسان ها داشت.
پس از فارغ و التحصیلی از دبیرستان، وی رشته ی زبان و ادبیات انگلیسی را انتخاب می کند و تصمیم می گیرد در دانشگاه هلینسکی فنلاند به یادگیری آکادمیک این رشته بپردازد. همین انتخاب سر آغازی شد بر، دست به قلم شدن سم لیک و انتخاب خلق داستان های عمیق به عنوان حرفه ی اصلی.
سم لیک از همان ابتدای کار تبهر خاصی در ساخت شخصیت های تخیلی و همچنین شناخت احساسات درونی انسان ها داشت.
اما اصلاً چرا سم لیک را می شناسیم؟ نام این نویسنده ی فنلاندی چگونه بر سر زبان ها افتاد؟ شروع مشهور شدن سم لیک بر می گردد به توسعه و تولید یک بازی ویدیویی به نام مکس پین 1 که در سال 2001 توسط استودیوی بازی سازی Remedy Entertainment به بازارهای جهانی عرضه شد.
ارتباط نزدیک سم با یکی از مؤسسان استودیوی رمدی سبب شد تا او سرانجام بتواند به آرزوی دیرینه اش مبنی بر مصور دیدن داستان های خود جامه ی عمل بپوشاند. مکس پین 1 در یک کلام فوق العاده بود. در پی همین موفقیت ها بود که سم بار دیگر برای نقش آفرینی در قسمت دوم این بازی انتخاب شد.
عرضه ی همین دو عنوان کافی بود تا سم لیک به چهره ای مشهور در صنعت بازی سازی تبدیل شده و با بالاتر رفتن اعتماد به نفسش بتواند کارهای مستقل خود را بیش از پیش ارائه دهد. نتیجه ی نزدیک به 3 سال زحمات او در نویسندگی، کارگردانی و طراحی مکس پین عنوانی متفاوت به نام آلن ویک بود.
یک بازی اکشن ماجراجویی که در دید سوم شخص دنبال می شد و همراه با المان های ترسی که درون آن گنجانده شده بود به یکی از دلهره آور ترین بازی های زمان عرضه اش تبدیل شد. عنوانی کمتر تحویل گرفته شده توسط منتقدین که پر است از استعاره های زیبای سم لیک، تضادها، دو گانگی ها و حتی کنایه هایی که گاه شاید بیانگر خود واقعی او باشند.
پس از این قضایا و عرضه ی یک بازی فرعی برای آلن ویک تحت عنوان Alan Wake's American Nightmare بود که آتش سم لیک کمی آرام گرفت. حالا طرفداران او از تعداد انگشت های دست به میلیون ها گیمر رسیده است. میلیون ها نفری که هر لحظه منتظر منتشر شدن خبری از او هستند.
Quantum Break (کوانتوم بریک) نام اخرین دست پخت او، در سبک اکشن ماجراجویی، همراه با درون مایه های تخیلی چندی پیش برای کنسول اکس باکس وان و سیستم عامل ویندوز 10 عرضه شد. کوانتوم بریک با این که آن طور که باید و شاید ظاهر نشد اما تا حدودی موفق شد برخی افتخارات ساخته های پیشین سم لیک را به ارمغان آورد.
سم لیک در نقش مکس پین آغاز می کند
سم لیک عاشق نوشتن بود؛ نوشتن داستان و نمایش نامه های پر رمز و راز و بعضاً جنایی. استودیوی تازه کار رمدی اینترتیمنت پس از ساخت و عرضه ی عنوان Deth Rally، ایده یک بازی سوم شخص اکشن را در سر می پروراند. دوستی سم لیک با یکی از مؤسسان رمدی به نام Petri Järvilehto سرآغازی بر ورود او به دنیای بازی های ویدیویی است.
استودیوی تازه کار رمدی اینترتیمنت پس از ساخت و عرضه ی عنوان Deth Rally، ایده یک بازی سوم شخص اکشن را در سر می پروراند.
Petri Järvilehto در طی جلسه ای با سم لیک به او می گوید که وی و تیمش به دنبال ساخت بازی ای جنایی هستند و به یک نمایش نامه نویس کارکشته نیاز دارند. سم لیک نیز فرصت را غنیمت شمرده و خود را برای یک چالش بزرگ آماده می کند. مسیری پر فراز و نشیب که می توانست در بهترین حالت سم را به جاهای بالاتری برساند.
پس از شروع کار و شکل گیری نمونه ی اولیه مکس پین، سم لیک نیز کار خود را شروع کرده و یک پلیس سر سخت و رنج کشیده را به عنوان شخصیت اول داستان انتخاب می کند. در همین هنگام نیز برخی از طراحان بازی به نیویورک سفر کرده و به همراه دو تن از مأموران پلیس نیویورک برای به دست آوردن ایده های بهتر و همچنین نقشه برداری، به بررسی شهر و عکس برداری از آن می پردازند.
ساخت مکس پین استعاره ای لطیف از راه رفتن روی لبه ی تیغ بود. ایده ی بازی و همچنین بودجه ای که در اختیار استودیوی رمدی قرار داشت اصلاً با یکدیگر هم خوانی نداشتند. این تیم برای کاهش هزینه ها و به دلیل هزینه ی هنگفت ساخت صحنه های سینمایی برای میان پرده ها از پنل های کمیک استفاده کردند.
به عقیده ی سم لیک و اعضای رمدی وجود پنل های کمیک ضمن کم هزینه بودن، جالب تر بوده و می توانند گیمر را درگیر کرده و مجبور به تفسیر آن ها کند. همچنین محدود بودن بودجه و گزاف بودن قرار داد با بازیگران مشهور این استودیوی نو پا را مجبور می کند تا برای طراحی شخصیت ها از اعضای خود استفاده کند.
به دنبال همین جریانات است که سم لیک نیز خود را برای ایفای نقش در بطن شخصیتی که خودش به وجود آورده آماده می کند. شخصیتی خشن، مرموز و زخم خورده که تنها به دنبال انتقام جوییست. فرض کنید در یک عصر زیبای پاییزی وارد خانه شده و دختر و همسر خود را غرق در خون بیابید. چه حسی شما را فرا می گیرد.
مکس پین توانست با پلات های مناسب، به دست دادن فضایی خفقان و اتمسفری تیره و تاریک به همراه موسیقی به یاد ماندنی، به خاطره ای خوش در ذهن گیمرها تبدیل شود. خاطره ای که سم لیک را نزد آن ها چند پله ای بالاتر برد، مکس پین را به چهره ای مقدس نزد طرفداران تبدیل کرد و با فرآهم آوردن زمینه ی مناسب موجب شکل گیری شماره ی دوم بازی شد.
مکس پین توانست با پلات های مناسب، به دست دادن فضایی خفقان و اتمسفری تیره و تاریک به همراه موسیقی به یاد ماندنی، به خاطره ای خوش در ذهن گیمرها تبدیل شود.
حالا و به سبب موفقیت های مکس پین 1 و فروش کم نظیر آن فرصت مناسبی برای رمدی و سم لیک پیش آمده تا استارت شماره ی دوم را قدرتمندتر از قبل بزنند. در 5 دسامبر سال 2001 بود که Take-Two Interactive طی بیانیه ای اعلام کرد حق مالکیت فرانچایز مکس پین را خریده است و برای ساخت نسخه ی دوم این بازی برنامه ریزی می کند.
پس از کش و قوس های فراوان سرانجام شماره ی دوم بازی با نام Max Payne 2: The Fall of Max Payne معرفی و سال 2003 برای عرضه ی آن در نظر گرفته شد. همانند قبل، این بار نیز سم لیک برای به تصویر کشیدن عاقبت مکس انتخاب می شود. او با شهامت و نبوغی که از خود نشان داده بود توانست با پر و بال دادن به مکس پین این کاراکتر دوست داشتنی را به بلوغ برساند.
علاقه ی وافر سم به ادبیات و سرودن گاه و بی گاه شعر توسط او نیز سبب به وجود آمدن قطعه ی پایانی و شنیدنی این بازی به نام Late Goodbye شد. شاید برایتان جالب باشد بدانید که متن این شعر برای یک گروه راک فنلاندی به نام Poets of the Fall سروده شده است.
کابوس های سم لیک از نوع آمریکایی
سم لیک حالا به صنعت سرگرمی با دیدی متفاوت نگاه می کرد. او به بازی های ویدیویی و تأثیراتی که بر مخاطب می گذارند علاقه داشت و همیشه از دیدن واکنش طرفداران نسبت به آثارش لذت می برد. نمی داینم درست است یا خیر؛ حتی شاید اشتباه بکنیم اما به نظر ما سم لیک شخصیتی ماجراجو دارد.
شخصیتی که دائماً به دنبال چالش های جدید می گردد، به دنبال خلق چیزهای متفاوت می رود و سرانجام قصد دارد اثر خود را به حیطه ی نقد گیمر بگذارد نه شخص دیگری. حالا می توان گفت این جذاب فنلاندی در اقیانوس بازی های ویدیویی و جنبه های مختلف آن غرق شده است. سال 2008 است و از آخرین حضور سم لیک در عرصه ی سرگرمی 5 سالی می گذرد.
به سبب سابقه ی او در دو شماره از سری بازی های مکس پین، John Moore کارگردان فیلم این فرانچایز تصمیم می گیرد طی صحبتی با سم لیک او را متقاعد کند که در نوشتن فیلمنامه به Beau Thorne کمک کند. سم لیک نیز با آغوش باز این سمت تشریفاتی را پذیرفته و Beau Thorne سرانجام با مشاوره ها و راهنمایی های وی فیلمنامه ی مکس پین را به پایان می رساند.
John Moore کارگردان فیلم این فرانچایز تصمیم می گیرد طی صحبتی با سم لیک او را متقاعد کند که در نوشتن فیلمنامه به Beau Thorne کمک کند.
اما گیمرها چه می شوند؟ آن ها تشنه ی بازگشت آقای شخصیت پردازی هستند. بازگشت اصلی سم لیک به صنعت بازی های ویدیویی به تهیه و تدارک یک آی پی جدید باز می گردد. بگذارید یک چیز را برایتان روشن کنیم. به عقیده ی سم لیک و خیلی های دیگر هنر به اصطلاح هشتم تأثیری به مراتب بیشتر از فیلم های سینمایی روی مخاطب دارند.
در واقع طی یک نظریه، که آن چنان هم بی راه هم نیست، یک بازی به سبب در اختیار گذاشتن کنترل یک بازی، روند چندین ساعته ی آن و همچنین بازی در نقش کاراکتری خیالی می تواند تصویر گر حضور گیمر در یک بازی و رفتن او در کالبد کاراکتر اصلی باشد. موردی که جدای از جنبه های آموزشی قادر به تغییر تفکر، بینش و تصمیمات یک فرد می شود.
سم لیک در حرفه خود با وجود برخی پستی و بلندی هایی که دارد، بعضاً استادانه به خلق شخصیت های جدید می پردازد. جدیدترین اثر او پس از خلق مکس پین یک آی پی جدید به نام آلن ویک است. استودیوی فنلاندی رمدی پس از کسب موفقیت های بسیار با مکس پین به یک دوره ی نقاهت بلند مدت می رود.
طی همین دوره آن ها روی چندین طرح مفهومی مختلف برای ساخت بازی جدیدشان کار می کنند که نتیجتاً آلن ویک به عنوان طرح برگزیده انتخاب می شود. این بازی در نمایشگاه E3 سال 2005 به عنوان یک پروژه ی نسل بعدی معرفی شده و پشت درهای بسته برای اصحاب رسانه به نمایش گذاشته می شود.
آلن ویک نیز مانند سم لیک نویسنده، دارای شخصیتی مرموز و گردآورنده ی آثاری دلهره آور و روانشناختی است. این عنوان که گواهی روشن بر نبوغ سم لیک در نوشتن داستان های روانشناسانه است، سعی دارد با ارائه ی فضای تاریک و وارد کردن اکشن های گاه و بی گاه مخاطب را اسیر شهر کوهستانی برایت فالز در ایالت واشینگتن کند.
آلن ویک نیز مانند سم لیک نویسنده، دارای شخصیتی مرموز و گردآورنده ی آثاری دلهره آور و روانشناختی است.
حقیقت را بخواهید 5 سال تلاش مداوم ارزشش را داشت؛ سناریوی بازی، روایت و سرعت پیشروی داستان همه و همه جزو عواملی هستند که از آلن ویک عنوانی موفق می سازند. بازی ای که شاید به دلیل برخی اشکالات فنی نتوانست آن طور که باید و شاید ظاهر شود اما به سبب شروعی طوفانی و در پی آن پایانی درگیر کننده، موفق به جلب نظر مثبت منتقدین شد.
پس از عرضه ی بازی به صورت انحصاری برای اکس باکس 360 در سال 2010، رمدی بار دیگر به سراغ آلن رفته و عنوانی فرعی از آن را برای شبکه ی اکس باکس لایو آرکید معرفی می کند. Alan Wake's American Nightmare سعی دارد بار دیگر گیمر را به قلب تاریکی برده و مبارزه ی آلن با این توده ی پوچ را به نمایش بگذارد.
هر چند سخنان زیادی از سوی رمدی اینترتیمنت و سم لیک در مورد ساخت ادامه ی آلن ویک گفته شده است اما با تأسف فراوان تا به امروز شاهد معرفی شماره ی دوم این فرانچایز نبوده ایم. اما آخرین تجربه ی سم لیک به بازی کوانتوم بریک باز می گردد.
کوانتوم بریک عنوانی تخیلی و اکشن بوده که چندی پیش به صورت انحصاری برای اکس باکس وان و ویندوز 10 عرضه شد. آخرین عنوانی که سم لیک به صورت رسمی وظیفه ی کارگردانی آن را بر عهده داشت و توانست همراه با آن افتخاراتی هرچند کم را برای خود و تیم رمدی به ارمغان آورد.
حقیقت آن است که سم لیک زندگی پیچیده و پر پیچ و خمی را تجربه نکرده است؛ شاید بالا پایین های زندگی او در ذهنش خلاصه می شود. هر روز از خواب بیدار شده، به فکر فرو می رود و سعی در ساخت سناریوهای درگیر کننده ی کوچک و بزرگ دارد. هزاران سناریو ای که شاید تنها یکی از آن ها جان سالم به در ببرد.
سم لیک با روحیه ی خیال پردازی و تبحری که در شخصیت پردازی دارد، کاراکترهایی چون مکس پین و آلن ویک را به صنعت بازی های ویدیویی معرفی کرد. او هچنان که خود را بهترین می بیند، انتقاد پذیر بوده و از بازیسازان بزرگی چون نیل دراکمن به دلیل بالا بردن استانداردهای کیفی صنعت بازی های ویدیویی کمال تشکر را دارد.
سم لیک در طی 15 سال توانست با لهجه ای دلنشین و آثار کم نظیری که دارد به یکی از محبوب ترین چهره های بازی های ویدیویی تبدیل شود. آثار سم لیک را بازی کرده اید؟ آثار بر جای مانده از او و داستان هایی که می نویسد را در چه سطحی می بینید؟ بدمان نمی آید دیدگاه های خود را در سمت نظرات با ما به اشتراک بگذارید.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
هیچ بازی ای برای من جای مکس پین 1 و 2 رو نمی گیره. دوران راهنمایی من با این بازی ها ساخته شد و حتی بازی شاهکاری مثل مافیا هم نتونست جای اون رو برای من بگیره. متاسفانه بازی های بعدیش رو دیگه یه مقدار سنم زیاد شده بود و بازی نکردم، اما با دیدن عکس این بنده خدا تمام خاطرات عجیب قدیمی برام زنده شد.
?