چرا باید از کار در استارتاپ ها اجتناب کرد؟
استارتاپ ها در سال های اخیر رشد خیره کننده ای داشته اند. ولی کار در یک پروژه استارتاپی علی رغم اینکه می تواند هیجان انگیز باشد و تجربه جالبی محسوب شود، ممکن است پر دردسر ...
استارتاپ ها در سال های اخیر رشد خیره کننده ای داشته اند. ولی کار در یک پروژه استارتاپی علی رغم اینکه می تواند هیجان انگیز باشد و تجربه جالبی محسوب شود، ممکن است پر دردسر هم باشد و حتی برای همیشه زندگی را تحت تأثیر قرار دهد. در ادامه قصد داریم به 10 دلیل دوری از کار در این گونه کسب و کارها بپردازیم:
1- مجبور می شوید هر کاری را انجام دهید
اگر تصور می کنید که قرار است در شغل جدید در استارتاپ همان کاری را انجام دهید که به تخصصتان بر می گردد، پس از شروع کار متحیر می شوید؛ زیرا در این کسب و کارها، افراد باید کارهای متنوعی را انجام دهند. البته همین تنوع ممکن است برای برخی افراد جذاب و به منزله میان بُری برای کسب تجارب جدید باشد.
2- ممکن است حقوقی کامل یا کافی دریافت نکنید
برخی افراد با اطلاع از اینکه احتمالاً درآمد کمتری عایدشان می شود، به استارتاپ ها می پیوندند. ولی حتی با این تصور نیز کار در بسیاری از استارتاپ ها اشتباه است؛ زیرا این کسب و کارها ممکن است در نهایت موفق نشوند و از پرداخت تمام و کمال حقوق کارمندان خود بر نیایند. همچنین چون استارتاپ ها معمولاً در استفاده از منابع مالی، صرف جویی می کنند و معمولاً مشخص نیست که چه زمانی بودجه اضافه ای دریافت می کنند، کار در آنها می تواند پر ریسک باشد.
3- استارتاپ ها اکثراً شکست می خورند
بیشتر استارتاپ ها محکوم به شکست هستند و این مسئله در ذات این نوع کسب و کار است. براساس تحلیل وال استریت ژورنال از هر 4 استارتاپ 3 عدد از آنها نابود می شوند. لذا کار در این شرایط می تواند خطر بیکاری را در پی داشته باشد.
4- باید بسیار سخت کار کنید
اگرچه تمامی شغل ها نیاز به سخت کوشی دارند، ولی استارتاپ ها نیاز به کار طاقت فرسا است. دلیل این مسئله به ذات این گونه کسب و کارها بر می گردد؛ استارتاپ ها در حقیقیت مثل مسابقه با زمان هستند و کار فراوان، احتمالاً می تواند موجب موفقیت در آن شود. اگر از مشکل فعالیت سنگین و نیز ضربان قلب و فشار خون بالا نمی هراسید، می توانید این مورد را نادیده بگیرید.
5- دستیابی به سمت مدیریتی در استارتاپ آسان نیست
معمولاً این گونه تصور می شود که با پیوستن به یک استارتاپ به سادگی می توان یک سِمت مدیریتی رده بالا را به دست آورد؛ ولی در واقع تعداد بسیار اندکی از این کسب و کارها هستند که مدیریت را به شخص دیگری به جز موسس آن واگذار می کنند.
6- لیست وظایف کارمندان استارتاپ ها طویل است
در استارتاپ ها معمولاً افراد لیست بلندی از وظایف را دارند. بسیاری از کارمندان توان انجام وظایف متعدد در یک روز یا هفته کاری را ندارند و به همین دلیل کار در کسب و کارهای یاد شده برای آنها انتخاب معقولی نیست.
7- همه چیز در استارتاپ ها به سرعت تغییر می کند
در پیوستن به این گونه کسب و کارها همواره به سوالات زیر فکر کنید:
- اگر رکود اقتصادی در کشور یا جهان پیش بیاید، چه بر سر کسب و کار می آید؟
- چه اتفاقی می افتد اگر سرمایه گذار، دیگر مایل به همکاری نباشد؟
- اگر کسب و کار قادر به رقابت با رقبا نباشد، چه کار باید کرد؟
گزینه های بالا نشان می دهند که استارتاپ ها تا چه حد می توانند از تغییر شرایط تأثیر پذیرند.
8- استارتاپ ها بیش از حد بی نظم هستند
اگر قصد دارید به استارتاپی بپیوندید که کارمندان کمی دارد (مثلاً کمتر از 10 نفر) باید آماده پذیرش هرج و مرج فراوان باشید. زیرا عدم وجود ساختار سازمانی در استارتاپ های کوچک همیشه موجب بی نظمی بیشتر در اداره، تصمیم گیری و هدایت آنها می شود.
9- استارتاپ ها هم مانند دیگر شغل ها رئیس دارند
برخی از افراد تصور می کنند اگر شغلی در یک استارتاپ را بپذیرند، دیگر رئیسی ندارند. در حالی این نوع کسب و کارها نیز حداقل یک مدیر دارند.
10- ممکن است متحمل هزینه شوید
شاید در آینده از شما درخواست شود برای نجات استارتاپی که در آن کار می کنید، دست به جیب شوید تا کسب و کار، بحرانی خاص را رد کند. البته می توانید این درخواست را قبول نکنید؛ ولی اگر عدم مشارکت شما منجر به نابودی کسب و کار شود چطور؟ آیا در این صورت باز هم از کمک مالی امتناع می کنید؟
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
اگه هربار شکست بخوری قوی تر از قبل ادامه بدی قطعا پیروز میدان میشی. موفقیت به راحتی به دست نمیاد و باید براش جنگید، زحمت کشید، بی خوابی کشید و از تفریح و خوشی تا مدت ها دست کشید. فقط در این صورت موفق میشی.
چه دل پُری داشته نویسنده، استارت آپ ها به این بدی هم نیستن ، این مشکلات در حال حاضر با شرایط اقتصادی فعلی ممکنه برای خیلی از شرکت ها پیش بیاد، معمولا توصیه میشه که به هر شخصی که زمانی برای تجربه کردن داره، حداقل یک بار حضور در چنین تیم هایی و تجربه کنه، چون بعدا قطعا از تجربه یک زندگی کسل کننده پشت یک میز در یک شرکت بزرگ یا دولتی ، برای مدت طولانی شمارو به این فکر فرو می بره که چرا هیچ وقت به خودتون فرصت تجربه کردن محیط دیگه ای و ندادید
اینم نباید فراموش کرد که قطعاً کشتی ها در ساحل جاشون امن تره، اما برای ساحل ساخته نشدن ....
در این صورت در استارت آپ مشغول کار بشوید که : همه اعضا استارت آپ واقعا پر انگیزه و تقریبا در یک سطح اند ، مدیر آماده مشورت و شنیدن پیشنهادها است، می تواند روابط بین افراد را مدیریت کند و اختلاف های احتمالی را حل و فصل کند، تقسیم کار بلد است، از کلیت کار درک درستی دارد (هرچند ایرادی ندارد جزئیات را نداند) و هدف برایش روشن است، همین طور اعضا تیم مکمل یکدیگر هستند و نه همه یک کار بلد باشند.
اگر مدیر استارت آپ اهل مشورت و گوش دادن به نظرات دیگران نیست مطمئن باشید که تصمیم های اشتباه خیلی زیادی می گیرد و دستورهای بدون فکر زیادی صادر می کند که فشار کار چند برابری برای شما به وجود می آورد!
اما در یک استارت آپ، کارهای متنوعی انجام می دهید و تجربه های مختلفی کسب می کنید. به خصوص لازمه که جو استارت آپ مشورتی و دوستانه باشه.
همین طور اگر استارت آپ رشد کند می توانید جایگاه و سمت خوبی به دست بیاورید.