نقد و بررسی فیلم سینمایی eHero ؛ ایدهای که گیم اور شد
اگر قرار باشد از ورزشهای الکترونیکی، یک فیلم سینمایی ایدهآل ساخته شود آیا به موفقیت آن خوشبین هستید؟ مسلما ته دلتان با سایر محصولات هالیوودی مرتبط با بازیهای ویدیویی، مقایسهاش میکنید و در نهایت مثل ...
اگر قرار باشد از ورزشهای الکترونیکی، یک فیلم سینمایی ایدهآل ساخته شود آیا به موفقیت آن خوشبین هستید؟ مسلما ته دلتان با سایر محصولات هالیوودی مرتبط با بازیهای ویدیویی، مقایسهاش میکنید و در نهایت مثل همیشه، پس از تماشای تیتراژ پایانی فیلم سینمایی، آهی از حسرت کشیده و در نهایت از هدر دادن وقتتان احساس تاسف میکنید. ولی آیا فیلم سینمایی eHero هم از این سناریو تبعیت میکند؟
جوزف پروکاپیو، کارگردان و فیلمنامهنویسِ eHero اثری با پتانسیل بالا را به بدترین شکل ممکن به خورد مخاطب میدهد. ماجرای بازیکنی علاقهمند به یک بازی ویدیویی تحت شبکه و چند نفره میتوانست نقطه عطفی در آشتی بین گیم و هالیوود باشد ولی با اشتباهات نسنجیده، eHero از آنچه فکرش را میکنید ضعیفتر به نظر میرسد. البته اگر سختگیرانه نگاه نکنیم، eHero شاید برای مدتی کمتر از نیم ساعت، تا حدودی برایتان جذاب باشد.
احتمالا فکر میکنید نویسنده بررسی eHero هم تکلیف خودش را نمیداند! از طرفی به عنوان یک گیمر، دلش نمیخواهد از یک فیلم مبتنی بر یک بازی ویدیویی بد بگوید و از طرفی دیگر، نقاط ضعف بارز و مشهود در این اثر باعث شده تا تماشای eHero برایاش چندان دلچسب نباشد. مشکل ماجرا دقیقا همینجاست. اشتباهی که پروکاپیو در همان وهله اول انجام داده و از دید یک نِرد و خورهی بازی به فیلم سینماییاش نگاه کرده و فیلمنامهای بر این اساس به رشته تحریر در آورد. این فیلم شاید صرفا از دیدگاه و زاویه دید خودش و گیمرها، اثری قابل تحمل باشد ولی از دید عام، فیلمی است بی هدف که از ایرادات فنی بیشماری رنج میبرد.
- کارگردان: جوزف پروکاپیو
- استودیو سازنده: دایموند باکس انترتینمنت با همکاری رُمبوس مدیا
- بازیگران: گرگ هوانسیان، تیم پروگاش، ویکتور وربیتسکی
- بودجه فیلم: ۱ میلیون دلار کانادا
درست زمانی که نام و پیشینهی دقیقی از کاراکتر اصلی نمیدانیم، قصه با یک روال تند و سریع شروع میشود و با شتابی بیشتر، به پیش میرود. تکنیکی که بیشتر در فیلمنامههای ژانر هیجانی و صد البته ترسناک در سکانسهای ابتدایی به تصویر کشیده میشود. پس از چند پلان، متوجه میشویم تایلر کانوی (گرگ هاونسیان)، فردی منزوی و گیمر بوده و علاقه شدیدی به بازی Reflex Arena دارد؛ یک بازی آنلاین و تحت شبکه که تایلر در این بازی، تبحر خاصی در تکه پاره کردن روباتها دارد. این بازی ویدیویی واقعی که به نوعی «فتح پرچم» و «دث مچ» شناخته میشود، محوریت قصه بوده و تایلر همانند سایر بازیکنان این دسته از بازیها، به تبدیل شدن به برترین فرد در این بازی میاندیشد. ولی این موضوع، تنها انگیزه تایلر نیست.
در طی چند فلش بک، متوجه گذشتهی اسفناکِ تایلر میشویم و این موضوع که چرا تایلر به بازیهای ویدیویی شوتر علاقه وافری نشان میدهد را درک میکنیم. منتها زمانی انگیزههای وی را کامل میدانیم که تقریبا نیمی از زمان فیلم سپری شده و قصه قرار است وارد فاز انتهایی خود شود.
پروکاپیو این قدرت را داشت تا موضوع کلی فیلمنامه را به شیوهای بهتر در این اثر پرورش دهد؛ به عنوان مثال، او میتوانست شخصیت تایلر را از همان ابتدای فیلم در چند سکانس به مخاطب معرفی کند و دیگر نیازی به فلش بک نبود تا روایت قصه، سکته ناقص نزند. حداقل قهرمان ماجرا، یک کاراکتر خام و رها شده در ماجرا نباشد. به خصوص برای کاراکتر اصلی eHero صرفا یک آنتاگونیست در نظر گرفته شد و در همان اوایل قصه متوجه میشویم تایلر به خاطر پیروزی در برابر بازیکن مطرح و بیاخلاقی به نام جاناتان، زندگیاش دچار تغییر و تحولات اساسی میشود؛ از جمله جذب مدیر برنامهی جاناتان و آشنا شدن با معشوقه و همتیمیهای سابق حریفش.
در eHero نه میتوان با تایلر ارتباط درست و احساسی برقرار کرد و نه با جاناتان، شخصیت منفیِ قصه. در حقیقت، شخصیتپردازیِ بازیکنها در دنیای فیلم حتی از شخصیتپردازی کاراکترهای یک بازی ویدیویی استاندارد نیز ضعیفتر بوده و یکی از نقطه ضعفهای پر اهمیت این اثر، در عدم توجه کافی به شخصیتپردازی کاراکترها میتوان اشاره داشت.
eHero از همان اول مشخص است که نه توان شگفتزده کردنتان را دارد و نه میتواند پیچشهای داستانی خلق کند. شما حتی در مقام یک گیمر میتوانید حدس بزنید خلاصه قصه به چه طریقی خواهد بود. تایلر با فراز و نشیبهایی همراه خواهد شد و در نهایت، به یک قهرمان تبدیل میشود. به همین خاطر، شاید بهتر بود تا پروکاپیو، از این سبک کارگردانی دست بکشد و eHero اثری مستندگونه باشد تا یک فیلم کاملا عادی و درام. همانطور که برای پیرنگ داستانی، یک آغاز، یک میان و در نهایت یک پایان در نظر میتوان گرفت، پیرنگ این فیلم را نیز میتوان با جزئیات و پیش داوری به درستی حدس زد. یکی دیگر از اشتباه محرز کارگردان، در همین موضوع است که ضرر جبران ناپذیری به تمام المانهای دیگر میزند. شاید بپرسید مگر پروکاپیو المانهای بیشتری نیز به باد داده؟
احتمالا بعد از کم اهمیت نشان دادن فیلمنامه و قصه، بتوانیم با اطمینان از سینماتوگرافی بسیار عجیب این فیلم سینمایی صحبت کنیم. سکانسهای eHero به چند پلان مختلف (بخوانید مجزا!) تقسیم میشود و در پسِ چند نما، شما صحنههایی از بازی ویدیویی در حین نبرد را به صورت زنده میبینید. این نحوه کارگردانی، در نوع خودش جالب بود و شاید در آینده نزدیک فیلمهای سینمایی دیگری بر پایه این متد، در حیطه ورزش الکترونیک ساخته شود. ولی این بخش نیز دقیقا سر همان زاویه دید پروکاپیو تا حدودی تباه میشود؛ ظاهرا پروکاپیو از همان لحظه شروع فیلم، فرض را بر این مسئله گذاشته مخاطب، بازی Reflex Arena را کاملا میشناسد. شاید توضیح قوانین و قواعد بازی در لا به لای دیالوگهای بازیکنهای درون فیلم، میتوانست به مخاطب کمک کند تا ارتباط بهتری از همان ابتدا با دنیای فیلم پیدا کند.
در همین اوضاع نا به سامان سینماتوگرافی، شخصیتهای پرداخت نشده و فیلمنامهای لجام گسیخته، بارِ رومانتیکی بدون هیچ حساب و کتابی به قصه اضافه میشود! پیش از این گفتیم جاناتان، محبت و توجه کِیت والِری (کلوئی رُز) را از دست داده و به طرز غیر معقول و خیلی احمقانه، معشوقهاش مجذوب تایلر میشود. قهرمان ماجرایی که مخاطب در همان سکانسهای نخستین وی را به شدت منزوی میبیند.
در حقیقت پروکاپیو تصمیم داشته تا با ایجاد یک مثلث عشقی، به قصهاش عمق بیشتری بدهد ولی متاسفانه وقتی کاراکترها به قدری تکامل پیدا نکردهاند که با آنها ارتباط برقرار کنیم، پس مثلثی هم وجود ندارد. شاید با ارفاق، جاناتان را شخصیتی به نسبت باورپذیر محسوب کنیم که آن هم چندان چیز عجیبی نیست. معمولا شخصیتهای منفی در هر قصهای این پتانسیل را دارند تا به نسبت رفتارهایشان در طول فیلمنامه، بیشتر در کانون توجه باشند تا قهرمانی که در ابتدای داستانها، ضعیف و کله شق به نظر میرسد.ehero سر آغازی مایوس کننده در حیطه ورزشهای الکترونیک ولی امیدبخش برای ساخت آثار هالیوودی با کیفیتتر قلمداد میشود.
اگر تا این نقطه از بررسی را مو به مو مطالعه کرده باشید، حدس میزنم از تماشای eHero منصرف شده یا به شک افتادید. این فیلم اشکالات ریز و درشت زیادی دارد ولی همینکه کارگردان و تیمش جرئت کردهاند تا یک محصول هالیوودی با بودجهای نزدیک به یک میلیون دلار تهیه کنند، جای تقدیر دارد. شاید در آینده و زمانی که انتظارش را نداریم، از بازیهای مطرحی همچون لیگ آو لجندز (League of Legends) با درس عبرت گرفتن از اشتباهات eHero فیلم سینمایی بهتری اکران شود. به هر حال برای هر سبک و سلیقهای، یک نقطه آغاز وجود دارد.
شاید اگر امثال اسکورسیزی از خیرِ ساختِ آثاری مثل «گاو خشمگین» میگذشتند، سایر فیلمسازها نیز رقبتی به تهیه آثاری در این نوع از ساب ژانرها پیدا نمیکردند. پروکاپیو شاید نتوانسته مانند اسکورسیزی در حیطه علاقهی خودش، اثری موفق و بینقص خلق کند ولی مسیری جدید در تهیه فیلمهای بلندی با محوریت ورزش الکترونیکی باز کرده و امیدواریم بالاخره یک روز، بازیهای ویدیویی در عرصه سینما و هنر نیز حرفی برای گفتن داشته و از دیدگاه عموم جامعه جهانی بیشتر جدی گرفته شوند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
کاش یه برنامه میزاشتید که 250 فیلم برتر imdb رو نقد میکردید خیلی خوب میشد.
ممنون از ایده تون. فیلم های کمتر دیده شده این لیست تو فکرم هست یادداشتی ازش نوشته شه...
از این نقدا بیشتر بذارید
عالی بود
یه بار نشد بیاید یه فیلم خوبو نقد کنید،این چ وضعشه؟
مشکلش چیه؟ به شما ضرری رسیده؟ یه نقاد خوب باید بتونه هم درباره فیلم های تحسین شده و هم فیلم های گمنام و ضعیفی مثل ehero حرف بزنه. غیر اینه؟
فیلم های خوب اکثرا مشخصه تکلیفشون چیه ولی خب فیلم های گمنامی مثل این رو وقتی نویسنده میگه نبینید خوب نیست طلبکارید؟ نویسنده اومده یه فیلم نسبتا ضعیف رو دیده، بعد هم وقت گذاشته درباره اش یه بررسی نوشته، اون وقت شما که فیلم رو خوشبختانه ندیدی برمیگردی خیلی راحت ماهیت همه چی رو زیر سوال میبری.
به قول نظامی کم گوی و گزیده گوی چون در...
اول ممنون آقای خردمندی بابت وقت گذاشتنتون برای چنین فیلم و فیلم هایی که ضعیف تر هستن و کمتر دیده میشن، که همین باعث جامع تر شدن وب فارسی میشه و باعث میشه تا حدودی در زمینه فیلم و سریال به وب انگلیسی نزدیک تر بشیم. (مخصوصا بعد از جمع زدن تمام وبسایت های مشهور فارسی در این زمینه)
اما شما خودتون رو تا این حد ناراحت نکنید، من فکر میکنم دوستان فیلم های خوبی که در دیجیاتو نقد شده رو در نظر نگرفتن. اول بگیم که دیجیاتو ترکیبی از سایت تکنولوژی و سرگرمی هست پس نمیتونیم انتظار داشته باشیم تا هر فیلم و بازی و سریال رو نقد کنه. سایت های اختصاصی گیم یا سرگرمی رو هم داریم در کشور خودمون که طبعا محتوای غنی تری از این لحاظ ارائه میدن، اما دیجیاتو سعی میکنه تعادل رو برقرار کنه. اتفاقا از این لحاظ دیجیاتو نهایت تلاش خودش رو هم کرده و اگه یه نگاه به تعداد بازی ها و فیلم های نقد شده بکنیم متوجه میشیم. فیلم Ready Player One، فیلم Pacific Rim: Uprising، فیلم A wrinkle in time، بررسی بازی ها به روشی که وبسایت های کم و مطرحی (مثل پولیگان) انجام میدن (بررسی دی ال سی ها، که در خصوص Civilization VI: Rise and Fall زحمتش رو آقای بهادری کشیدن) و کلی نقد دیگه. دوستان به نظر من کم لطفی میکنن و ناراحتن که چرا تعداد نقد بالاست! عزیزان توجه داشته باشید که متاکریتیک که برای «هر» فیلم متا داره، از خودش اون متا رو نمیگه، منتقدانی بودن که نقدش کردن و با اینکه فیلم خسته کننده و مسخره بوده، دیدنش و در موردش نوشتن. این طرز رفتار بی انصافیه.
باز هم ممنون از شما آقای خردمندی و تمام تیم دیجیاتو
این همه فیلم خوب ..شما فیلمهای بد رو نقد می کنید