سینمای علمی تخیلی نشان میدهد چرا ساخت گوشیهای تاشوی سامسونگ رونق مییابد
چندی پیش خبر رسید که نمونه اولیه گوشی های تاشوی سامسونگ با ماهیتی علمی تخیلی رسما رونمایی شد. این موضوع در حالیست که در فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی، گجتهای بینظیری با صفحه تاشو و ...
چندی پیش خبر رسید که نمونه اولیه گوشی های تاشوی سامسونگ با ماهیتی علمی تخیلی رسما رونمایی شد. این موضوع در حالیست که در فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی، گجتهای بینظیری با صفحه تاشو و خمشونده به چشم دیدهایم. وجود این ابرازهای الکترونیکی و تخیلی در هالیوود باعث رشد و تکامل گوشیهای هوشمند و تبلتهای امروزی شده و چند دهه طول کشید تا بر اساس شواهد حاکم بر فیلمهای سینمایی، این گجتها در واقعیت هویت پیدا کنند.
برنامههای تلویزیونی و آثار علمی تخیلی در دنیای سینما، به ما مثالهای بسیار شفافی نشان میدهند که چرا گوشیهای تاشوی کمپانی سامسونگ و صفحه نمایش رولی شرکت الجی میتوانند یک تدبیر مناسب برای پیشرفت تکنولوژی در آینده نزدیک باشند. واقعا ژانر علمی تخیلی از گذشته تا به امروز توانسته جهت تکامل تکنولوژی روز دنیا، مفید و به دردبخور ظاهر شود. بر اساس این آیندهنگریهای تخیلی، سه پیشبینی پیرامون این ادعا شکل میگیرد که این سه مورد بر اساس سه ویژگی منحصر به فرد دیده شده در فیلم و سریالهای ژانر علمی تخیلی، برداشت شده:
۱- بالاخره شما این قدرت را دارید یک گوشی هوشمند با ابعاد کوچک خریداری کنید و دغدغهتان بزرگی ابعاد صفحه نمایش نباشد.
۲- صفحه نمایشهای بزرگی که هیچوقت با آنها حال نکردهاید (به خاطر اندازه بیقوارهشان)، بالاخره به پایان راه خودشان میرسند و در ابعادی کوچکتر در دستان شما قرار میگیرند.
۳- شما همیشه قادر خواهید بود در صورت لزوم، این گجتها را با یک ابعاد و اندازه کامل در دست داشته باشید.
و اما این سه پیشبینی بر اساس کدام فیلم و سریال استنباط شده؟
سریال وست ورلد
برای شروع اجازه بدهید به دنیای سریال Westworld برویم. چرا که به نظر میرسد تبلتهای تاشوی سه بخشی موجود در سریال، به آنچه سامسونگ در واقعیت قرار است بسازد، شباهت زیادی دارد. در سریال وستورلد این گجت قابل حمل توسط کارمندان شرکت دِلوس، ظاهرا از تمام تواناییهای یک گوشی هوشمند یا تبلت امروزی بهره میبرد و صرفا قابلیتهای این گجت عجیب، صرفا به تغییر برنامهریزی روباتهای پارک وستورلد محدود نشده است. بر حسب پخش دو فصل از این سریال، میتوان از وجه شبه این گجت با گوشیهای هوشمند امروزی، به برقراری تماس تلفنی و موقعیتیاب مکانی اشاره کرد.
این دستگاه بعید به نظر میرسد از تبلتهای امروزه بزرگتر ساخته شود. با این اوصاف از آنجایی که به راحتی از جیب درمیآید و به راحتی هم میتوان آن را حمل کرد، طراحی این گجتها میتواند رضایت سازندگان در کمپانیهای معتبری مثل سامسونگ را جلب کند. به همین خاطر، ساخت ابزاری در حد و اندازه گوشیهای هوشمند نظیر آنچه در وستورلد میبینیم، بیشتر به دردبخور خواهد بود تا اینکه دوباره این روزها با یک پدیده مشابه با سرفیس پرو یا آیپد پرو روبهرو شویم.
در تصویر متحرک بالا به تفاوتهای برنامهنویسی برنارد و دکتر فورد دقت کنید. دکتر فورد (آنتونی هاپکینز) ترجیح میدهد از دو صفحه برای امور خود استفاده کند، در حالیکه برنارد از هر سه صفحه استفاده میکند. به همین سبب سومین پیشبینی این یادداشت از این سریال جذاب و هیجانانگیز برداشت شده که بر اساس نیاز میتوان از قابلیتهای بیشتر یک تبلت استفاده کرد.
فیلم Looper
اگر خوره ژانر علمی تخیلی باشید، فکر نمیکنیم تماشای فیلم Looper را از دست داده باشید. رایان جانسون درست چند سال پیش از اکران فیلم آخرین جدای (The Last Jedi)، فیلم جذابی تحت عنوان لوپر را در ژانر علمی تخیلی میسازد که با استقبال بینظیر منتقدین و مخاطبین دنیای سینما همراه شد. ما در دنیای فیلم لوپر شاهد وجود تلفنهای خمشونده هستیم. این گوشی فوق هوشمند را خاطرتان نیست؟ ایرادی ندارد. چرا که در بیشتر نماهای فیلم، به صورت واضح از این وسیله به درستی رونمایی نمیشود.
با این اوصاف در این یادداشت ترجیح میدهیم از طراحی این گوشی هوشمند در این ماجرا صحبت کنیم. چون در عین حال که اندازه کوچکی دارد، ظاهرا دردسر زیادی برای استفاده ندارد و صفحه نمایش نقلیاش به نظر میرسد کارآمد است. البته در واقعیت این گوشیهای هوشمندِ نقلی، بیشتر به درد خانمها میخورد اما در هر صورت پیشبینی اول یادداشت از این فیلم برداشت شده.
سریال Earth: Final Conflict
سریال «زمین: آخرین درگیری» بین سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۲ میلادی پخش شد و عهدهدار کارگردانی این سریال به دست یک فرد کار کشته سپرده شده بود: جین رودنبری، خالق سریال استار ترک (Star Trek).
در آن دوران تماشای یک گجت هوشمند که با یک اشاره، خیلی راحت کوچک میشد، برای همه جذاب به نظر میرسید. این گجت که Global Link نام داشت، یک وسیله ارتباط جمعی شخصی، اسکنر و صد البته یک گوشی فوق هوشمند بود که صفحه نمایش این دستگاه، به آسانی تغییر شکل پیدا میکرد.
هر چند در حال حاضر به خاطر تلاشهای بیشائبه شرکت الجی، قابلیت تغییر سایز صفحه نمایش را احتمالا به زودی از نزدیک لمس خواهیم کرد. شرکت الجی توانسته یک نمونه آزمایشی (پروتوتایپ) از یک نمایشگر ۶۵ اینچی بسازد که مثل یک روزنامه میتوان آن را رول کرد.
ولی چرا گفتیم احتمالا؟ به خاطر اینکه در این سریال، مکانیسمِ گلوبال لینک، به روشهای مختلفی عمل میکند. گاهی اوقات صفحه نمایش مستقیم بیرون کشیده میشود، گاهی اوقات به یکباره ظاهر میشود و بیشتر اوقات به نحوی باز میشود که دوربین، پویانمایی گجت را حین باز شدن، فیلمبرداری نمیکند. به همین خاطر مکانیسم این گجت هیچوقت دقیقا در سریال مشخص نشد.
از آنجایی که بازیگران این وسیله کاربردی را به جای اینکه در جیبشان بگذارند، معمولا روی کمربند خود قرار میدهند، طراحی و ساختار گلوبال لینک به دردِ گوشیهای هوشمند با صفحه نمایش کوچک نمیخورد. ولی ظاهرا صفحه نمایش دستگاه، این قابلیت را دارد تا به آسانی کش بیاید. به عنوان مثال در اسکن جهت تشخیص یک عفونت خارجی، نمایشگر پهنتر میشود. به همین خاطر پیشبینی سوم یادداشت از این سریال برداشت شده.
فیلم Star Trek Beyond
حالا که صحبت استار ترک شد، اجازه بدهید به فیلم Star Trek Beyond نیز سری بزنیم. چرا که یک وسیله استثنایی را در این فیلم تماشا کردیم که هم صفحه نمایشی کششی دارد و هم قادر است از لحاظ پزشکی یک ابزار سودمند باشد. این گجت در این فیلم صرفا یک نام ساده برایش در نظر گرفته شده: وسیله عیبیاب (Diagnostic Wrap).
بر اساس توضیحات طراح این اثر، کریس کارلوتزی، این دستگاه عیبیاب با ابعاد استثناییاش صرفا یک اسکنر دستی است که در عین حال اینکه یک دایره المعارف همه جانبه است، تواناییهای عیبیابی نیز دارد. این دستگاه با صفحه نمایشِ واقعیت افزودهاش، به شما در پیدا کردن آیتمهای مختلف کمک اساسی میکند. به همین خاطر اگر بگوییم وسیله عیبیاب فیلم استار ترک به لنزهای گوگل شباهت دارد، پر بیراه نگفتیم. بر اساس توضیحاتی که دادیم، پیشبینی دوم یادداشت از این اثر برداشت شده.
فیلم Minority Report
اگر بگوییم ۱۴ سال پیش از اکران فیلم Star Trek Beyond تبلتهایی با صفحه نمایش هولوگرافیک و کششی را در یک فیلم دیگر دیدیم، برق از سرتان نمیپرد؟ اسپیلبرگ در فیلم Minority Report توانست مرزهای تخیل در تکنولوژی را چند گام به جلو هدایت کند. به زبانی ساده او در این فیلم، به مدد جلوههای بصری و رایانهای قدرتمند توانست تصویری از آیندهِ حال حاضر و حتی فراتر را در سال ۱۹۹۹ میلادی (تقریبا ۲۰ سال پیش) به خوبی ترسیم کند. به دنبال اکران این فیلم، ابزارهای تعاملی زیادی – چه قابل قبول از لحاظ عقلی و چه غیر قابل قبول – در شرکتهای مختلف تکنولوژی پیشنهاد شد. در حقیقت شما در عکس متحرک زیر میتوانید دومین صفحه نمایش تاشو را در یک اثر سینمایی تماشا کنید:
فکر کنم شما نیز با ما موافق باشید که پیشبینی دوم ابتدای این یادداشت، از این فیلم الهام گرفته شده.
سریال Firefly
سریال فایرفلای جزو محبوبترین آثار شبکه فاکس در دهه گذشته است. چرا که بسیاری از مردم را با تکنولوژی و ژانر علمی تخیلی آشنا کرد. در سریال فایرفلای صفحههای منعطف مثل دیگر آثار این سبک، قدرتمند طراحی نشدهاند ولی همین که کتابها و روزنامههای الکترونیکی میتوانند یک روزی در یک گجت به سبکی جدید طراحی شوند، شاید برای کمپانیهای روز دنیا در عرصه تکنولوژی جذاب باشد. اصلا بعید نیست این صفحههای الکترونیکی به گونهای ساخته شوند تا قابل دور انداختن باشند. در هر صورت برای پیشبینی دوم این یادداشت، انتخاب گجت موجود در سریال فایرفلای به اندازه کافی توجیهپذیر است.
سریال The Expanse
سریال The Expanse جزو آثار محبوب شبکه سایفای محسوب میشود و به هر روش ممکن و ناممکن توانسته ژانر علمی تخیلی را پر و بال دهد. در این سریال، یک مورد منحصر به فرد نظرمان را جلب میکند. «ترمینالهای دستی» سه تدبیری را که در ابتدای یادداشت به آن پرداختیم، در یک پکیج جامع تحویلمان میدهد.
البته باید اعتراف کرد این ترمینالها واقعا خم نمیشوند. این تبلتهای نیمه شفاف به جای بسطهای فیزیکی، از بسطهای هولوگرافیک بهره میبرند اما تصاویر حجمی در این تبلتها، همان چیزی را ارائه میدهند که دلمان میخواهد؛ یک نمایشگر دو بعدی به نسبت بزرگ، در هر زمان که مخاطبین به آنها نیاز داشته باشند. به عبارتی دیگر بر اساس نیازمندی کاربر، این نمایشگر پهنتر شده و اطلاعات بیشتر و احتمالا دکمههای بیشتری در اختیار صاحبش قرار میدهد.
فیلم The One
قطعا و یقینا فیلم The One بدترین و فاجعهآمیزترین اثری بود که جت لی در آن بازی کرده ولی جدا از این صحبتها، در این ماجرا جت لی از دست پلیسهای یک جهان موازی دیگر متواری است و این پلیسها که بنا به دلایلی به جیسون استاتهام در سری فیلمهای Transporter شباهت دارند، به وسیله یک گجت خاص به دنبال جت لی هستند. شاید تنها نکته مثبت این فیلم، طراحی این وسیله تخیلی است. اصلا چه کسی بدش میآید یک گوشی هوشمند غولپیکر را در یک بستهبندی تاشوی کوچک داشته باشد؟
فیلم The Hitchhiker’s Guide to the Galaxy
رمانی در سبک کمدی به همین نام با قلم زیبای داگلاس آدامز در سال ۱۹۷۹ میلادی نوشته شده که این اودیسه فضایی در آن دوران به شدت طرفدار پیدا کرد. در سال ۲۰۰۵ میلادی، یعنی ۲۶ سال پس از انتشار کتاب، فیلم سینمایی بلند و جذابی از این عنوان اقتباس شد. با این اوصاف گجتی که در این فیلم میبینیم، شاید خستهکنندهترین و سادهترین ابزاری است که در این یادداشت ذکر شده. چرا که صرفا یک کتاب کامپیوتری است که صفحه نمایشگرش خم میشود. ولی این وسیله نیز به این لیست اضافه شد. شاید چون تا به حال در هیچ یک از فیلمهای سینمایی، کتابی را ندیدیم که مثل این فیلم، بدین شکل تاشو باشد.
شاید پیش خودتان بگویید فیلمهای سینمایی قویتری مثل بتمن، آواتار یا حتی فیلمهای ابرقهرمانی مثل اونجرز از گجتهای بهتری بهره میبردند و جایشان در این یادداشت خالیست. یا حتی در بازیهایی مثل Batman: Arkham City و Metal Gear Solid نمونههای بهتری به چشم دیدیم. ولی وقتی این دسته از فیلمها را بررسی کردیم، بیشتر دستگاههای این آثار، صرفا یک تبلت ساده با هولوگرامهای تجملی بودند و بس. حتی کریس نوزِل، نویسنده کتاب «پس آن را بساز: دروس طراحی تعاملیِ ژانر علمی تخیلی» آثار هالیوودی خاصی پیرامون صفحات تاشونده مد نظر نداشت.
بخشی از این ماجرا شاید به خاطر این موضوع است طراحی تبلتها و گوشیها از همان ابتدا به اندازه کافی ایدههایشان آیندهگرایانه بود. به همین خاطر ایدههای جدید در طراحی گجتهای هوشمند صرفا به افزونههای شفاف و هولوگرافیک معطوف شده. به عنوان مثال تونی استارک در فیلم مرد آهنی ۲ (Iron Man 2) نیازی ندارد تا یک تبلت غولپیکر را از داخل جیبش در بیاورد. او خیلی راحت میتواند از گوشی هوشمند ساده و کاربردیاش جهت سرقت یک تلویزیون استفاده کند.
البته نوزل در رابطه با این موضوع که چرا فیلمسازان به سمت استفاده از تصاویر هولوگرافیک نسبت به سطوح تاشو تمایل نشان میدهند، دلایلی در ذهن داشته که به طور خلاصه در ادامه به آن میپردازیم:
چالشبرانگیز بودن در نمایش: طراحی ساختار یک تبلت تاشو نسبت به یک صفحه چهارگوش و صاف، شاید خیلی سخت باشد و تلاش زیادی بطلبد. شکل گجت باید به گونهای باورنکردنی ترسیم شود و در مرحله بعدی این طراحی تخیلی توسط دوربین فیلمبرداری به درستی ضبط شده و در مرحله آخر، حرکات دست و پاهای بازیگر نیز به گونهای درست و متناسب با انیمیشن گجت انجام میشود.
باورپذیری: سازندههای فیلم مورد نظر مجبورند به این سوال مهم که چرا اصلا صفحه نمایشگر باید تاشو باشد، یک جواب درست و درمان بدهند. سپس کارشناسان تکنولوژی باید در هر قسمت از ماجراهای فیلم، تکنولوژی به کار رفته را تحلیل کنند چرا این نوع گجت در قصه، مورد استفاده قرار گرفته.
خوانایی سختتر: خمشدگی به معنایی دیگر موجب میشود تا فونت جملات به طرز قابل توجهی از حالت عادی خارج شود و به همین خاطر انتقال اطلاعات متنی توسط یک گجت هوشمند خمشونده، احتمالا دشوارتر خواهد شد.
توجیه اقتصادی در روایت: هر تکنولوژی جدید باید توجیه اقتصادی و به دنبال آن توجیه روایی (در سناریو) داشته باشد. به خصوص فیلمهای سینمایی با بودجه هنگفت که ریسک بالایی برای موفقیت در گیشه و از دید منتقدین به دنبال دارند. اگر استفاده از تکنولوژی مورد نظر توجیه خاصی نداشته باشد، به راحتی کنار گذاشته میشود. در هر صورت از دید نوزل، صفحه نمایشهای تاشو در مقایسه با تصاویر هولوگرافیک به خاطر رابط کاربری ساده، شاید جزو تکنولوژی به درد بخور روز دنیا نباشد.
از طرفی دیگر برای برداشت هر نما، دغدغه و نگرانی خاصی وجود دارد. اینکه واکنش کاراکتر و صفحهای که پشت زمینه میبینید باید با یکدیگر در انطباق باشند و به اصطلاح دو تصویر (پشت زمینه و جلوههای ویژه) به درستی سینک شوند.
در هر صورت هنوز از پاسخ به این جواب درماندهایم که آیا تکنولوژیهای به کار رفته در گوشی و تبلتهای هوشمند به دستگاههای تاشو ختم میشود یا این قابلیتهای تخیلی صرفا محدود به چند دهه است و در نهایت ما قادر خواهیم بود هولوگرامها را به صورت واقعی لمس کنیم. شما چه فکر میکنید؟ در آینده چه بر سر تکنولوژی و گجتهای الکترونیکی خواهد آمد؟
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
۱۰ ثانیه تبلیغات رو نگا میکنی واسه ۱ ثانیه فیلم
خیلی مسخره بود