بررسی فیلم First Man؛ قدمی کوچک برای انسان و جهشی بزرگ برای انسانیت
فیلم جدید دیمین شزل در مورد پروژه آپولو ۱۱ و شخصیت نیل آرمسترانگ همه آن چیزی است که میتوانید از اقتباس دراماتیک پدیده فرود به ماه در سال ۱۹۶۹ انتظار داشته باشید. برای مخاطبان امروز ...
فیلم جدید دیمین شزل در مورد پروژه آپولو ۱۱ و شخصیت نیل آرمسترانگ همه آن چیزی است که میتوانید از اقتباس دراماتیک پدیده فرود به ماه در سال ۱۹۶۹ انتظار داشته باشید.
برای مخاطبان امروز سینما، قطعا فیلمهای علمی در مورد فضا و سفر به کرات دیگر، آثار مقبول و جاافتاده به شمار میآیند و اکثراً با آنها آشنایی کافی را دارند. این آثار سینمایی غالبا با یک سری ویژگیهای مشترک خود را نشان داده و در تلاشند تا نظر منتقدان و مخاطبان را به خود جلب کنند. صرف نظر از این مسئله که آیا در راه خود موفق میشوند یا خیر، به هیچ وجه نمیشود منکر شد که در سالهای اخیر این فیلمها از نظر کمیت رو به بالا حرکت و از حیث کیفیت پیشرفت کردهاند و توانستهاند جامعه طرفداری عظیمی برای خود دست و پا کنند.
جدیدترین نماینده این دست فیلمها، اثری است که First Man نام گرفته؛ فیلمی به کارگردانی دیمین شزل که از وی پیش از این آثاری چون ویپلش (Whiplash) و لالالند (La La Land) را دیدهایم. این کارگردان که به واسطه سینماییهای مذکور توانسته بود ستایش بسیاری از سینماگران را برانگیزد، این بار با سبک جدیدی نسبت به کارهای پیشینش مجددا پا به میدان گذاشته و در این مسیر دوباره با رایان گاسلینگ همراه شده تا باری دیگر دست به خلق اثری بزند که در نوآوری یکهتاز باشد.
- کارگردان: دیمن شزل
- استودیو تهیه کننده: یونیورسال پیکچرز
- بازیگران: رایان گاسلینگ، کلر فوی،جیسون کلارک
- بودجه: 59 میلیون دلار
First Man داستان زندگی فضانورد آمریکایی یعنی نیل آرمسترانگ را روایت و مخاطبانش را به دیدن اولین تجربه بشر برای سفر به ماه دعوت میکند. این فیلم که اقتباسی از کتاب جیمز هنسن است، هم از نظر فرم و هم محتوا حرفهای زیادی برای گفتن دارد که در فراز و نشیب آن با نگاه عمقی میتوان بیشتر و بهتر به درک ارزشهای نهادینه شده در آن پی برد.
در اولین دقایق First Man شاهد یک قاب فوق العاده هستیم. بازی گاسلینگ به زیبایی خودنمایی میکند و یک موسیقی مینیمال در گوش مخاطب موج میزند. این سه عنصر دست به دست یکدیگر میدهند تا فکر کنیم با یک اثر بالغ و کامل از همه نظر مواجه هستیم که قطعا با شواهد مطرح شده، فرضیه حداقل در همان دقایق ابتدایی اثبات میشود؛ اما مسئله اینجاست که این عناصر تا چه زمانی میتوانند به قوت ابتدایی خود باقی بمانند؟ پاسخ این سوال به دلیل چند وجهی بودنش چندان ساده نیست و باید آن را از زوایای مختلفی بررسی کرد. در اولین قدم نگاهی به داستان فیلم خواهیم انداخت و چند کلامی در مورد آن صحبت خواهیم کرد.
First Man داستان خود را با اقتباس از یک کتاب، از اتفاقی واقعی قرض گرفته و روایت میکند. در مورد وقوع صحیح و دقیق این اتفاقات و تطابق کامل فیلم با وقایع تاریخیاش، بحثهایی مطرح است و نکاتی وجود دارد اما چیزی که قاطعیت میتوان در مورد آن نظر داد آن است که فیلم تا حد زیادی به تاریخ وفادار مانده. اما در این مطلب صرف نظر از تطابق فیلم با واقعیت، قصد داریم تا داستانش را با انسجام روایتش بسنجیم و بررسی کنیم. فیلم داستان زندگی مردی به نام نیل آرمسترانگ را روایت میکند که به دلیل مشکلات پیش آمده در زندگیاش و به دلیل پیشینه شغلی، قصد دارد تا راه و مسیر جدیدی را پیش بگیرد و به همین دلیل به سراغ ناسا میرود و فرصت خود را در آنجا امتحان میکند.
آرمسترانگ در پروژه سفر به ماه قرار میگیرد و روانه راهی میشود که انتهای آن نامش را تا ابد در تاریخ ثبت میکند. این وجه از داستان شاید مهمترین زاویه داستانی فیلم باشد؛ رویای مردی که میخواست بر روی ماه قدم بگذارد!
این زاویه از شخصیتپردازی نیل آرمسترانگ یعنی رویاپردازیهای درونی یک انسان، مهمترین بخش روایت را به خود اختصاص میدهد و نسبتا هم خوب جلو میرود اما باید گفت آنطور که باید نوانس ندارد و انتظارات را به طور کامل برآورده نمیکند. دلیل اصلی این مسئله را هم شاید بتوان به مدت زمان طولانی فیلم نسبت داد؛ فیلمی که 142 دقیقه طول میکشد و اکثرش را هم صرف روایت همین بخش از داستان میکند که به واقع مدت زمان زیادی است و میتوانست بسیار ظریفتر باشد. در میانه روایت این بخش از داستان، فیلم بسیاری از زمان خود را صرف گرافه گویی و نشان دادن صحنههای بعضا اضافی یا بیش از حد طولانی میکند که در بعضی مواقع میتواند برای دستهای از مخاطبانش آن جذابیت و هیجان لازم را نداشته باشد.
وجهه دیگری از داستان First Man که به زیبایی خود را نشان میدهد، جنبه زندگی شخصی و خانوادگی آرمسترانگ است. وجود سکانسهایی که در آنها شاهد اتفاقات درون خانواده هستیم، به دو دلیل سطح فیلم را بسیار بالا بردهاند. دلیل اول بازیگران قدرتمندش هستند؛ رایان گاسلینگ در نقش نیل آرمسترانگ میدرخشد و کلیر فوی در نقش جنت شارون (همسر آرمسترانگ) بازی کمنظیری از خود نشان میدهد.
این دو به عنوان مادر و پدر یک خانواده نقشآفرینی بسیار تاثیرگذاری را از خود نشان میدهند و مخاطب را مجذوب خود میکنند. و اما دلیل دوم جنبههای مختلف زندگی شخصی و خانوادگی است که فیلم آنها را به رخ میکشد. به عنوان مثال کلیر فوی در نقش مادر فرزندان و همسر آرمسترانگ، بار سنگینی را در طول فیلم بر دوش میکشد. مادری دلسوز و همسری مسئولیت پذیر که ثبات را دوست دارد و در جایی از فیلم میگوید برای این با نیل ازدواج کرده که یک زندگی عادی را تجربه کند. حال با این تفاسیر، نشان دادن احساسات، تصمیمات و نحوه رفتار این شخصیت قطعا به بالا رفتن سطح دراماتیک اثر کمک بسیار زیادی میکند.
بازی بازیگران First Man بدون شک از پایههای قدرتمند فیلم به شمار میآید. حتی خود آرمسترانگ و تقابل مسئولیت سنگینش در قبال شغلی که دارد داینامیک بسیار قدرتمندی میان این شخصیتها خلق میکند که میتوان ادعا کرد در دنیای سینما نوآورانه محسوب میشود و از کلیشههای مرسوم فاصله میگیرد. اینها همگی جنبههایی از داستان هستند که وقتی خود را به مخاطب نشان میدهند، باعث میشوند تا مخاطب بیشتر و بیشتر در دنیای فیلم غرق شود و آن را با تمرکز تا پایان روایت همراهی کند.
در طول مدت زمان فیلم اتفاقات بسیار زیادی رخ خواهد داد، از طعم شیرین پیروزی و تجربه تخل شکست گرفته تا غم از دست دادن؛ و بواسطه همین اتفاقات، مسئولیت بسیار زیادی متوجه بازیگران این فیلم خواهد بود که آنها توانستهاند به خوبی مسئولیتشان را تا انتها پیش ببرند و مخاطب را برای تجربه هرچه بیشتر آن اتفاقات با خود همراه سازند. بی شک بازیگران فیلم First Man یکی از مهمترین نقات قوت این اثر هستند.
در قدم بعدی به سراغ فرم فیلم میرویم. فیلمبرداری First Man جای بحث زیادی دارد. همانطور که در ابتدای متن ذکر شد، فیلم با یک قاب زیبا شروع خواهد شد و در ادامه هم از این مدل قابها نشان مخاطب خواهد داد. اما روند فیلمبردای First Man در طول 142 دقیقه بررسیهای دقیقتری میطلبد. فیلم بیش از آن که سعی در نشان دادن اتفاقاتی شکوهمند داشته باشد و بخواهد احساسات مختلفی را در مخاطب زنده کند، تلاش میکند تا رویکرد فردگرایانه خود را به مخاطب نشان دهد و اکثر زمان خود را بر روی بازیگر اصلی و نقش اصلی خود بگذارد و از زاویه دید او با مخاطب صحبت کند.
از این جهت، در فیلم شاهد فیلمبرداری اول شخص از دید بازیگر نقش اصلی به دفعات خواهیم بود که این مسئله درک بیشتر شخصیت را برای مخاطب فراهم میسازد. از سویی دیگر سایر بخشهای فیلم اکثرا دوربین روی دست است. این روش در صحنههایی که به زندگی شخصی و خصوصی آرمسترانگ میپردازد و کانون خانواده او را به تصویر میکشد، جلوه فوق العادهای دارد.
دوربین بر روی دست در خانه میچرخد و یک زندگی خانوادگی (که از روی اتفاقات واقعی برداشته شده) را همچون یک مستند به تصویر میکشد. یا در لحظاتی دیگر از فیلم همین دوربین و همین نحوه فیلمبرداری، حس اضطراب، تنش، خشم یا ازهمگسیختگی را به زیبایی هر چه تمامتر تحویل مخاطب میدهد اما اشاره به این نکته هم خالی از لطف نیست که در سینماتوگرافی First Man، از تکنیک دوربین روی دست بیش از اندازه استفاده شده و برخی از لحظات باعث لطمه زدن به فیلم خواهد شد.
مسئله دیگری که اشاره به آن الزامی است، بحث موسیقیهای شنیده شده در فیلم است. به طور کلی صدابرداری، ادیت صدا و موسیقی فیلم، همگی جزو نکات مثبتش به شمار میآیند. قطعاتی که جای جای فیلم خواهیم شنید اکثرا مینیمال بوده و تناسب بسیار زیاد و به جایی با فیلم و لحظه مربوط به آن دارند. ادیت این صداها و تدوین موسیقی علی الخصوص در سکانسهای خارج از زمین، هوشمندانه انتخاب و به زیبایی اجرا شدهاند.
بخش انتهایی فیلم که مورد انتظارترین سکانس آن هم به شمار میرود (یعنی فرود برروی ماه و لحظه تاریخی ثبت اولین قدم) با توجه به پتانسیل بسیار بالایی که در خود داشته آنطور که باید و شاید از آب درنیامده است. این سکانسی قدرتمند، احساسی و شکوهمند است و ترکیبش با موسیقی و نوع قاب بندی آن را به تجربهای دلنشین و احساسی تبدیل میکند، اما باز هم احساس میشود که فیلمسازان بر سر آن مانند دیگر بخشهای فیلم (بخصوص قسمت ابتدایی) تمرکز قرار ندادهاند که کمی تاسفبرانگیز است.
در نهایت باید گفت که شزل کارگردانی جاه طلب است که این بار بر روی سبکی جدید برای کارنامهاش دست گذاشته و موفق هم شده است. First Man به خاطر توان بسیار بالای بازیگرانش، موسیقی به جا و هوشمندانه و سیر داستان و مسائلی که داستانش آنها را بازگو میکند، فیلم قدرتمند و با کیفیتی به شمار میآید که شاید تنها ضعف آن را بتوان طولانی بودن مدت زمانش دانست. صرف نظر از این ضعفهای جزئی که در متن هم کاملتر به آنها پرداخته شد، First Man اثری بالغ است که دست بر روی برگی مهم از تاریخ انسانیت میگذارد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
من نظر شخصیم آپولو13 با بازی تام هنکس خیلی جذاب تر بود ، تو این فیلم بیشتر نیل آرمسترانگ رو احساسی و درگیر غم دختر از دست رفته اش نشون میده (البته جلوه های ویژه و ... عالی بود ، اما داستان خیلی به من نچسبید)
ممنون از معرفی فیلم
مرسی برای مقاله و تحلیل شما، دقیق و مفید بود استفاده کردم