بررسی بازی Resident Evil 2؛ الماس خونین شهر مردگان
سالهاست که ژانر وحشت را زیر نظر دارم و آنقدر بازی ترسناک تجربه کردهام که به راحتی بگویم مشکل اصلی بازیهای پرخرج و بد ترسناک امروزی در کجاست. برای خودم یک تصویر آرمانی از بازی ...
سالهاست که ژانر وحشت را زیر نظر دارم و آنقدر بازی ترسناک تجربه کردهام که به راحتی بگویم مشکل اصلی بازیهای پرخرج و بد ترسناک امروزی در کجاست. برای خودم یک تصویر آرمانی از بازی ترسناک مورد علاقهام ساختهام و در طی این دوران تا جایی که امکانش بود سعی کردم شما را هم با چیزی که در گوشه ذهن داشتم آشنا کنم. اما حالا آن تصویر آرمانی دیگر یک تصویر خیالی نیست که فقط خودم بتوانم به آن پر و بال دهم.
- سازنده: کپکام
- ناشر: کپکام
- پلتفرم ها: پیسی، پلیاستیشن ۴ و ایکسباکس وان
- پلتفرم بررسی: پیسی
بازسازی رزیدنت اویل ۲، مثال زنده همان چیزی است که طی این مدت سعی میکردم برایتان در موردش بگویم. حقیقتش را بخواهید حتی خودم هم فکر نمیکردم که بازی تا این اندازه فوقالعاده باشد. در بهترین شرایط احساس میکردم که رزیدنت اویل ۲ در کنار تمام ویژگیهای خوبش، تبدیل به اثری میشود که پس از چند ساعت، در ورطه تکرار میافتد و گیمر را در سیاهچال خسته کنندهای فرو میبرد که نمیشود به راحتی از آن بیرون آمد.
اما این طور به نظر میرسد که کپکام از تجربههای نه چندان دلچسب پیشینش درسی اساسی گرفته و به خوبی نشان میدهد که نقشه راه توسعه یک رزیدنت اویل جدید را بر اساس انتظارات طرفداران سری میچیند. با انتخاب این مسیر، رزیدنت اویل ۷ به یکی از خوبهای فرانچایز رزیدنت اویل تبدیل شد و همین موضوع باعث شد که همه مصرانه منتظر بازسازی رزیدنت اویل ۲ باشند و ببینند که نسخه نهایی چطور از آب در میآید.
خبر خوب این است که رزیدنت اویل ۲ نه تنها یک رزیدنت اویل فوقالعاده است بلکه میتوان از آن به عنوان مولفی یاد کرد که آینده بازیهای ترسناک پس از خود را نیز تغییر میدهد. اگر میخواهید بفهمید که چطور رزیدنت اویل ۲ به چنین جایگاهی رسیده، حتما ادامه متن را بخوانید.
الوعده وفا
درست زمانی که اولین تریلر رزیدنت اویل ۲ منتشر شد، با نگارش مقالهای از انتظاراتم برایتان گفتم. خوشبختانه بازی همان چیزی شده که انتظارش را داشتم. رزیدنت اویل ۲ مدام از تبدیل شدن به یک اکشن محض دوری میکند، خیلی کم و به موقع سراغ جامپ اسکیرها میرود، قدر تعلیق را خوب میداند و دقیقا همان ترسی را به جانتان میاندازد که بیست سال پیش در نسخه اصلی تجربه کرده بودید. همه المانهای مهم سری هم حفظ شدهاند.
عمارت موزه شکل و تو در تویی دارید که در هر نقطه آن یک خطر بالقوه انتظارتان را میکشد. معماهای خوب و خوش ساختی دارید که برای رسیدن و حل کردنشان باید از سد زامبیها، لیکرها و چندین موجود عجیب الخلقه دیگر بگذرید. همانند تمام نسخههای کلاسیک سری نیز مهمترین پازل بازی، در اصل همان عمارتی است که پا در آن گذاشتهاید.
پیدا کردن و باز کردن مسیرها در راهروهای تاریک ساختمان اداره پلیس که با قدم گذاشتن روی کفپوشهای کهنه چوبی آن، صدای جیر جیر آزار دهندهای سکوت محیط را در هم میشکند، بزرگترین چالشی است که باید پشت سر بگذارید. اینها دقیقا همان المانهایی بودند که رزیدنت اویلهای کلاسیک با آنها تعریف میشدند.
تاریکی، آن غول نامرئی جاودانی بود که جای جای لوکیشنهای سه گانه اصلی را در خود میبلعید و جهان آن بازیهای پیکسلی را طوری تسخیر میکرد که هیچکس نمیتوانست از برداشتن قدم بعدی خود مطمئن باشد. حالا همه اینها برگشتهاند. رزیدنت اویلی داریم که با تلفیق ویژگیهای کلاسیک سه گانه اصلی با المانهای مدرن بازیهای ترسناک امروزی، کاری میکند که نتوانید کنترلر را کنار بگذارید و از پای بازی بلند شوید. این شاید همان چیزی بود که سالها منتظرش بودیم.
بازگشت تازه کارها
رزیدنت اویل ۲ مدام از تبدیل شدن به یک اکشن محض دوری میکند، خیلی کم و به موقع سراغ جامپ اسکیرها میرود و قدر تعلیق را خوب میداند
رزیدنت اویل ۲ دقیقا همانند نسخه اصلیش شروع میشود. بازی در همان ابتدا به شما اجازه میدهد میان دو کاراکتر محبوب سری پا در جهان خوفناک راکون سیتی بگذارید. یکی از این شخصیتها لئون کندی است؛ پلیس جوان و تازه کاری که به امید فردایی بهتر، شهر و خانه خود را به مقصد اداره پلیس راکون سیتی ترک گفته. از طرف دیگر کلیر ردفیلد را داریم؛ خواهر نگرانی که برای گرفتن خبری از برادر گمشدهاش پا به جهان آشوب زدهای میگذارد که نمیداند از آن جان سالم به در میبرد یا نه.
قصه این دو شخصیت اما خیلی زود در فروشگاه پمپ بنزینی که در نزدیکی راکون سیتی واقع شده به هم گره میخورد. لئون و کلیر که در آن لحظه بیخبر از همه چیز هستند به ناگهان خود را در میان گلهای از مردگان متحرکی میبینند که فرار از دستشان کار آسانی نیست. با این حال، شانس با کلیر و لئون یار است و آنها با پیدا کردن یک خودرو، راهی شهری میشوند که فکر میکنند از خطر دور مانده؛ ناغافل از اینکه اول و آخر همه چیز از قلب زیرزمینهای مخوف راکون سیتی بیرون آمده است.
با رسیدن کلیر و لئون به شهر، همه چیز صد برابر بدتر میشود. ناگهان به جای یکی دو جین زامبی، صدها تن از آنها که همین چند دقیقه پیش مشغول تکه و پاره کردن مردم بیچاره شهر بودند، کلیر و لئون را دوره میکنند. اما یک اتفاق ساده باعث میشود که لئون و کلیر از مهلکه جان سالم به در ببرند و قصه آن دو در مسیرهای متفاوتی از هم قرار بگیرد. در هر یک از این مسیرها همانند بازی اصلی، با کاراکترهای متفاوتی رو به رو خواهید شد، قصههای تازهای را میشنوید و در نهایت با به پایان رساندن هر دوی آنها تصویر کاملی از تمام اتفاقاتی که باعث شدند راکون سیتی به مرز نابودی برسد، خواهید داشت.
این قصهای بود که در بازی اصلی هم شاهدش بودیم اما کپکام سعی کرده نحوه روایت داستان نسخه بازسازی شده را کمی تغییر دهد تا مخاطب قدیمی بازی که نسخه اصلی را هم تجربه کرده، احساس یکنواختی نکند و ترغیب شود تا مسیر دوم را هم تا انتها به پایان برساند. خوشبختانه کپکام در این مسیر عملکرد موفقی داشته و حتی اگر نسخه اصلی را هم تجربه کرده باشید، نمیتوانید اتفاقاتی که در طول مسیر پیش میآیند را از قبل پیشبینی کنید.
این جزو نکات مثبت رزیدنت اویل ۲ به حساب میآید. آنها ماهیت کلی داستان را با روایتی تازه و گیرا در هم آمیختهاند تا کسی که برای اولین بار قرار است پا در دنیای وهم آلود رزیدنت اویل ۲ بگذارد، حس نکند که دارد کتاب سالخورده و گرد و خاک گرفتهای را باز میکند که برای سالهاست دست نخورده در کنج کتابخانه جای گرفته. در یک کلام روایت تازه رزیدنت اویل ۲ از داستان اصلی، درگیر کننده، پر جزئیات و گیراست و کاری میکند که تا آخرین لحظه قصه لئون و کلیر را دنبال کنید. اما اشکال اینجاست که کپکام هنوز نمیتواند برای رزیدنت اویلها دیالوگهای پختهتری که با استانداردهای امروزی مدیوم سازگار باشد بنویسد. این مشکل در کاتسینها بیشتر خودنمایی میکند. برای مثال بگذارید از سکانسی برایتان بگویم که لئون و کلیر در پشت حصارهای اداره پلیس دوباره به هم میرسند و خوش و بش می کنند.
در این صحنه به جای اینکه بازی استرس کارکترها و ترسی که به جانشان افتاده را نشان دهد، آنها را طوری کنار هم قرار میدهد که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده و دارند برای اولین قرار عاشقانهشان برنامهریزی میکنند. این شاید یکی از معدود مشکلاتی است که رزیدنت اویل ۲ با آن دست و پنجه نرم میکند. در مدیوم امروزی صنعت بازیهای ویدیویی، توسعه دهندگان خوب به شدت روی دیالوگها و تاثیری که میتوان از آنها گرفت سرمایه گذاری میکنند اما متاسفانه کپکام به جز یکی دو سکانس به خصوص، سعی نکرده دیالوگهای عمیق و معنادارتری برای بازی مورد انتظارش بنویسند که این به هیچ وجه قابل قبول نیست.
حماسه یک هویت مجهول
خوشبختانه عملکرد کپکام در دیالوگ نویسی به گیمپلی بازی سرایت نکرده. تک تک المانهای مهم گیمپلی بازی مثل چرخ دندههای یک ساعت سوئیسی به هم متصل شدهاند و عملکرد خیره کنندهای از خود نشان میدهند که شاید در هیچ بازی ترسناک مدرنی شاهدش نبودید. اول از هر چیز بگذارید با گانپلی بازی شروع کنم. از همان ابتدا که اسلحه به دست میشوید، بازی برایتان این را کاملا جا میاندازد که اگر میخواهید شلیک دقیقی داشته باشید، باید کاملا بایستید. این فاکتوری است که توسعه دهندگان بازی از رزیدنت اویل ۴ وام گرفتهاند تا بازی به یک ران اند گان ساده و خطی که هیچ سختی خاصی پیش روی گیمر نمیگذارد، تبدیل نشود.
شما مدام مجبورید برای شلیک به زامبیها، کاملا بایستید و این باعث میشود که آنها به آرامی به شما نزدیک و نزدیکتر شوند. از طرفی دوربین بازی نیز طوری طراحی شده که با نزدیک شدن دشمنان، نشانه گیری به مراتب سختتر شود. از این رو شما همیشه باید به دو فاکتور فاصله و ایستادن حین نشانهگیری دقت کافی را داشته باشید تا گلولهتان درست به جایی اصابت کند که انتظارش را دارید. اما اگر به این دو اصل مهم توجه نکنید، با هر قدم نزدیک شدن زامبیها چنان استرسی به جانتان میافتد که از شدت ترس شاید کلی تیر با ارزش را فدای از بین بردن یکی از آنها بکنید و دیگر چیزی برای مقابله با مابقیشان در اختیار نداشته باشید.
اما بگذارید بگویم که نکته طلایی کل این موضوع در کجاست. به طور کلی از بین بردن کامل زامبیها کار بیفایدهای است. زامبیهای رزیدنت اویل ۲، هیچ شباهتی به زامبیهایی که چند سال اخیر در بازیهای مختلف میدیدیم ندارد. نه به شما مشت و لگد میزنند و نه میشود با شلیک چند گلوله به سر آنها از شرشان خلاص شد، بلکه به صورت کاملا اتفاقی دوباره زنده میشوند و آنقدر این رویه تکرار میشود تا مهماتتان ته میکشد. آن وقت که دیگر چیزی برای شلیک نداشتید، به راحتی دورهتان میکنند آنقدر با دندانهای کندشان گلویتان را فشار میدهند تا جان شیریتان فدای بیملاحظه بودنتان شود. اینجاست که رفته رفته میفهمید کشتن زامبیها در ازای صرف بیش از حد مهمات با ارزش بازی اصلا فایدهای ندارد و بهتر است به آغوش فیزیک فوقالعاده بازی پناه ببرید و به جای گرفتن نشانه روی سر دشمنان، دست و پای آنها را مورد اصابت گلوله قرار دهید.
فیزیک بینظیر بازی کاملا در اختیار گیمپلی آن قرار گرفته و شما میتوانید با استفاده از این مزیت، دست و پای زامبیها را از آنها بگیرید. با این کار، از سرعت زامبیها کاسته میشود، دیگر نمیتوانند به راحتی تعقیبتان کنند و از همه مهمتر دستی ندارند که بتوانند با آن شما را بگیرند و به سمتتان حملهور شوند. آن وقت است که به راحتی میتوانید از کنارشان عبور کنید و با خیال راحتتری به سراغ پازلهای بازی بروید. البته فکر نکنید که با استفاده از فیزیک بازی میشود تمام دشمنان بازی را از پیش رو برداشت. برای مثال کافیست که فقط به سمت دست و پای یک لیکر شلیک کنید تا در عرض چند ثانیه وضعیت سلامتیتان در معرض خطر قرار بگیرد. به جای این کپکام برای لیکرها محدودیتی در نظر گرفته که در بازی اصلی وجود نداشت.
حالا لیکرها تبدیل به موجودات کوری شدهاند که با پرسه در راهروهای تاریک اداره پلیس به سمت هر صدایی که در اطرافشان ایجاد شود جذب میشوند. فقط کافیست که این موضوع را بدانید و آن وقت شما میتوانید با آرام قدم برداشتن، بدون اینکه حتی یک گلوله شلیک کنید از کنار لیکرها بگذرید و به جایی که مد نظرتان بود برسید. اینها ویژگیهای جذابی هستند که در نسخه اصلی حضور نداشتند و به لطفشان بازسازی رزیدنت اویل ۲، گیمپلی منطقیتر و متفاوتتری نسبت به دیگر آثار ترسناک امروزی پیدا کرده.
همانند بازسازی موفق نسخه اول، رزیدنت اویل ۲ نیز حالا میزبان مخلوقات جدیدی است که رویارویی با آنها دشوار و طاقت فرساست. خصوصا ایویها که اواخر بازی به سراغتان میآیند، بلای جانی هستند که اگر با آتش افروز یا نارنجکهای آتشین جسدشان را نسوزانید مدام زنده میشوند و مهمات بیشتری از شما میگیرند. در کنار اینها تایرنت غولپیکری که بیست سال پیش مقابله با آن یک عذاب تمام عیار بود نیز در بازی حضور دارد. حالا مستر ایکس ظاهر تنومندتری پیدا کرده و از جایی که به بازی اضافه میشود حتی یک لحظه هم دست از تعقیب و گریز شما بر نمیدارد.
ابهت تایرنت چندین برابر شده و اگر از من میپرسید، به شما میگویم که مستر ایکس رزیدنت اویل ۲ دست کمی از نمسیس ندارد
صدای پایش در جای جای راهروهای ساختمان اداره پلیس شنیده میشود و چنان تعلیقی برایتان ایجاد میکند که تا آن ظاهر بد هیبتش را جلوی چشمتان نبینید، احساس آرامش نمیکنید. بشخصه وقتی ناغافل جلویم ظاهر میشد و موسیقی بازی ریتمی خشن و سریع به خود میگرفت، قبل از اینکه از استرس کنترلم را از دست بدهم با دستپاچگی هر چه تمامتر، سعی میکردم به سمت اولین اتاقی بروم که احساسم به من میگفت در آن جا امنیتت تضمین شده اما تا میآمدم کمی خودم را پیدا کنم و از دستش نفس راحتی بکشم، صدای سنگین قدمهایش همانند میخی فولادی در مغزم فرو میرفت. باور کنید وقتی در چنین شرایطی قرار بگیرید، دیگر دوست ندارید پایتان را از آن اتاق امن بیرون بگذارید. چراکه در هر لحظه احتمال این وجود دارد که سر و کله این غول بی شاخ و دم از جایی بیرون بزند که فکرش را نمیکنید. جالبتر اینکه با هیچ چیز نمیتوانید جلویش را هم بگیرید.
به بیان دیگر، هیچ تیر و گلولهای روی مستر ایکس رزیدنت اویل ۲ تاثیر ندارد و تنها راه این است که فقط فاصلهتان را با او حفظ کنید. جالبتر اینکه مستر ایکس همانند لیکرها نسبت به صدا هم حساس است و هر چه بیشتر در محیط بدوید و از سلاحتان بیشتر استفاده کنید، زودتر مکان فعلیتان را تشخیص میدهد و کاری میکند که از سر و صدا کردنهای بیجایتان پشیمان شوید. بازگشت این چنینی مستر ایکس در رزیدنت اویل ۲، یکی از طلاییترین اتفاقاتی بود که در بازسازی نسخه دوم اتفاق افتاد. آنها ابهت تایرنت را چندین برابر کردند و اگر از من میپرسید، به شما میگویم که مستر ایکس رزیدنت اویل ۲ دست کمی از نمسیس ندارد.
اینک آخر الزمان
در کنار اینها به سیستم بقای بازی توجه ویژهای شده. شعاری که ناتی داگ با لست آو آس بر سر زبانها انداخت و نتوانست آنطور که باید و شاید به آن عمل کند، کپکام با رزیدنت اویل ۲ به بهترین شکل ممکن آن را به نمایش میگذارد. هر گلولهای که در رزیدنت اویل ۲ پیدا میکنید مهم است و ارزش بالایی دارد. اصلا این طور نیست که شما هر چقدر بخواهید گلوله شلیک کنید و خیالتان راحت باشد که بازی در اتاق بعدی تیرهای هدر رفته را برایتان جبران میکند. به بیان دیگر، رزیدنت اویل ۲ یکی از بیرحمترین بازیهایی است که تا حالا تجربه کردهاید. چراکه اگر بیمحابا گلوله، اسپری یا گیاههای شفا بخش خود را خرج کنید، بازی به سختترین شکل ممکن مجازاتتان میکند.
از طرفی باید به این هم توجه داشته باشید که در بازی گلوله به شکل فیزیکی و قابل استفاده خیلی کم پیدا میشود. در عوض در گوشههای تاریک اتاقها، باروتهای مختلفی انتظارتان را میکشد که با ترکیب دوتای آنها میتوانید گلوله سلاح کمری، شاتگان یا حتی مگنوم بسازید. همین موضوع به گیمپلی بازی ساختار تاکتیکالی میبخشد و گیمر را مجبور میکند برای مقابله با هیولایی که پشت درها انتظارش را میکشد برنامه ریزی کند. با اضافه شدن آیتم تختههای چوبی به بازی، این ساختار تاکتیکال حتی قوت بیشتری میگیرد.
شعاری که ناتی داگ با لست آو آس بر سر زبانها انداخت و نتوانست آنطور که باید و شاید به آن عمل کند، کپکام با رزیدنت اویل ۲ به بهترین شکل ممکن آن را به نمایش میگذارد
در راهروهای اداره پلیس گهگاه پنجرههای شیشهای را میبینید که هیچ حفاظی جلوی آنها نیست. به مرور در پشت این پنجرههای شیشهای زامبیها صف میکشند و اگر با تختههای چوبی حفاظی جلوی پنجرهها ایجاد نکنید، مدام باید شاهد شکسته شدن پنجرهها و پر شدن راهروهای باریک اداره پلیس از زامبیها باشید که قطعا این به نفعتان نخواهد بود. از این رو شما باید همیشه در فضای کم اینونتوری خود جایی برای تختههای چوبی در نظر بگیرید و سعی کنید از دارایی خود به بهترین نحو ممکن بهره ببرید. حتی فضای کم اینونتوری هم برای خودش مسئلهای است. در بسیاری مواقع به جایی میرسید که مجبورید برای برداشتن تنها چند گلوله، یک اسپری با ارزش را فدا کنید. همه اینها به خوبی کیفیت سیستم بقای بازی را بهبود بخشیدهاند و به جرات میتوان گفت، رزیدنت اویل ۲ استاندارد تازهای برای حالت بقا تعریف کرده که قطعا از این پس بازیهای بسیاری با معیارهای آن ساخته خواهند شد.
با تمام این اوصاف اما یک جای گله بزرگ هم وجود دارد. در اواخر بازی این را به خوبی میبینیم که بازی برخی المانهای جذاب و تازهاش را فدا میکند و دیگر به سراغشان نمیرود. به طور کلی از یک جایی به بعد دیگر خبری از تختههای چوبی نیست و شما با ورود به فاضلاب و آزمایشگاههای آمبرلا دیگر لازم نیست نگران شکسته شدن پنجرهها باشید. البته این قضیه خیلی به بازی ضربه نمیزند و رویارویی با دشمنان جدید و تغییر رویکردی که گیمپلی برای مقابله با آنها در پیش میگیرد، مانع از این میشود که رزیدنت اویل ۲ در دقایق پایانی از تب و تاب بیفتد و شکلی خسته کننده به خود بگیرد. اما پر بیراه هم نیست که بگوییم این موضوع، بخش اول بازی که در ساختمان اداره پلیس راکون سیتی روایت میشود را در نقطه اوج رزیدنت اویل ۲ قرار میدهد و باعث میشود که در ساعتهای پایانی شاهد افت نامحسوسی در روند گیمپلی باشیم.
در کنار اینها طراحی باسفایتهای بازی هم کمی به کیفیت بالای رزیدنت اویل ۲ ضربه میزند. به جز مستر ایکس که واقعا یک عذاب تمام نشدنی است، ویلیام برکین، آنتاگونیست اصلی قصه رزیدنت اویل ۲، چندان حرفی برای گفتن ندارد. ویلیام برکین یا همان جی، یک باس فایت کلاسیک و کاملا معمولی است که رویارویی با آن فقط به خرج کردن مهمات و ضربه زدن به نقاط آسیب پذیر او خلاصه میشود. تقریبا در سه یا چهار باری که ویلیام مزاحمتان میشود، به جز تیر زدن به پیکر در حال تکامل او، کار دیگری از دستتان ساخته نیست. تنها ممکن است یک بار این را حس کنید که بازی برای مبارزه با ویلیام برنامه ریزی کرده و به شما اجازه میدهد برای از پیش رو برداشتن جی با محیط تعامل کنید. بشخصه انتظار بیشتری از باسفایتهای بازی داشتم اما متاسفانه مثل اینکه کپکام برای همه بخشهای مختلف بازی برنامه بلند مدتی داشته، جز رویارویی با ویلیام برکین که از قضا مهمترین شخصیت منفی داستان هم هست.
خودنمایی زیبای الماس خونین
با تمام این اوصاف رزیدنت اویل ۲ آنقدر خوبی و ویژگی مثبت چشمگیر دارد که میشود به راحتی روی ایرادات بزرگ، کوچک و حتی نامحسوس آن چشم بست و از بازی لذت وصف ناپذیری برد. یکی از بهترین ویژگیهای دو نسخه اخیر رزیدنت اویل اما بازگشت پازلهاست. در رزیدنت اویل ۷ هم شاهد بازگشت پازلها بودیم و کپکام به ما نشان داد که واقعا تصمیم دارد مسیر سری محبوبش را به سمت اصالت از دست رفتهاش تغییر دهد و از توسعه ران اند گانهایی بیمحتوا فاصله بگیرد. این رویکرد در رزیدنت اویل ۲ هم تکرار شده و حالا شاهد گیمپلی پازل محوری هستیم که باید برای پیشروی در آن، کند و کاو کنید، به دنبال آیتمهای مورد نیاز بگردید، معماهای نسبتا خوبی را پشت سر بگذارید و آماده چالشهای سختتر شوید.
اینها همان المانهای تاثیرگذاری بودند که کپکام داشت رفته رفته آنها را به دست فراموشی میسپرد. اما خوشبختانه ژاپنیها خیلی خوب متوجه شدند که مدرن شدن به معنای ساخت بازیها اکشن و عامه پسند نیست و باید به سراغ چیزهایی بروند که سالها پیش با آنها مدیوم بازیهای ویدیویی را متحول کرده بودند. ماحصل این تصمیم همین بازسازی رزیدنت اویل ۲ است. بازی نسبتا بینقصی که نه تنها تمام المانهای تاثیرگذار قدیمی سری در آن دیده میشود، بلکه ساختار و ظاهر تازهای هم به خود گرفته تا گیمرهای امروزیتر هم بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند و از تجربهاش لذت ببرند. این چیزی بود که همه طرفداران دو آتیشه سری که میدانم در ایران هم کم نیستند، انتظارش را میکشیدند و حالا بعد از این همه سال بازی منحصر به فردی دارند که میتواند در عین نوستالژیک بودن، مدرن و فوقالعاده هم باشد. پس اگر به دنبال یک رزیدنت اویل یا حتی یک بازی ترسناک فوقالعاده میگردید، شک نکنید که رزیدنت اویل ۲ برای شما بهترین گزینه ممکن است.
- یک کلاسیک مدرن
- گانپلی متناسب با گیمپلی
- روایت تازه و درگیر کننده
- موسیقی و صدا گذاری عالی
- گرافیک چشم نواز
- فیزیک فوقالعاده زامبیها
- تمرکز بیش از حد روی سیستم بقا
- تعلیقخوب در حس ترس و استفاده کم از جامپ اسکیر
- پازلهای خوب
- مستر ایکس
- یک بازسازی تمام عیار
- مولف بودن بازی
- باس فایتهای نسبتا معمولی
- دیالوگها و کاتسینهایی که میشد بهتر باشند
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
??
سلام آقای فرشین ممنون از نقد خوبتون. اما اگه موردی نداره بعنوان یه گیمر قدیمی وطرفدار سرسخت رزیدنت اویل ۲ میخوام یکم ازتون انتقاد کنم.اابته مربوط به نقد هست. اول اینکه بازی دقیقا همون چیزی نیست که انتظار داشتیم ولی بازم خداروباید شکر کرد ک کپکام دوباره برامون خاطره سازی کرد. دوم اینکه روایت داستان خیلی سطحی و پیش پا افتاده بود و اصلا قشنگ نبود که شما اینقد ازش تعریف کردین دقیقا اصلا مشخص نشد که لیکر چیه و ازکجا اومده و چطور بوجود اومده که تو نسخه کلاسیک داخل سکوریتی لب محفظه هایی وجود داشت که نشون داد لیکرچطور بوجود اومده. لیکرهایی که خیلی خطرناک بودن اصلا اینتروی براشون درنظر نگرفتن و کاملا مجهول الهویه موندند.حتی تایرانت روهم نسخه کلاسیک نشون میده چطور وارد شهر میشه وبراش یه کاتسین درنظر گرفتن ولی اینجانشون نداد ازکجا وارد شهرشد و شروع میکنه به دنبال کردن شما. دوم رابطه بی احساسی که بین ایدا و لیون بوجود میاد!!! دیگه همه میدونن که لیون وایدا چطور تو رزیدنت کلاسیک به همدیگه علاقمندشدن ولی اینجا خیلی سطحی ازکنارش گذشتن.و اینکه آقای فرشین تونسخه کلاسیک هم اگر از کنار لیکرها راه میرفتی متوجه حضورت نمیشدن و اونموقع هم کور بودن !! واین کور بودن لیکرها چیز جدیدی نیست. درکل خاطرات منو زنده کرد ولی چیزی نبود که من واقعا منتظرش بودم.از نظر گرافیک عالی از نظر موسیقی هم بدنبود، اما داستان رو قبول ندارم. بنظرم این نسخه بیشتر اسم رزیدنت اویل ۲ رو یدک میکشه و کلا چیزیش شبیه رزیدنت کلاسیک نیست. حرف شمارم کاملا قبول دارم که ویلیام قصه اون ویلیامی که انتظار داشتیم نیست وخیلی راحت میشه کشتش و اصلا شبیه باسفایت نیست. تایرانت آخر دور لیان بیشتر شبیه باسفایت هستش تا ویلیام. البته ویلیام آخر دور@ کلر هم بد نیست و کشتنش رو دور هارد واقعا سخت میشه. درکل ممنون از نقدتون. و ببخشید پرحرفی کردم. یاعلی.
سلام درسته تا حدودی باهاتون موافقم ولی واقعا به نظرم لازم نبود به یه چیزایی مثل لیکرها و حتی مستر ایکس زیاد پرداخته شه. باید به این توجه کنیم که بازی یه ریمیکه نه یه نسخه اورجینال. اگر بازی یه نسخه اورجینال بود میشد گفت که این یه ایراده. ولی الان شما تو اینترنت سرچ کنی لیکر، کلی فکت و داده باحال بهت تحویل میده که حتی تو خود بازی اصلی هم پیداشون نمیکردی. برای همین به عقیده من این ایراد بزرگی نیست. در عوض توی بازسازی خیلی به اهالی راکون سیتی و بلایی که سرشون اومده، پرداخته شده. از یه طرف دیگه من بازی اصلی رو هم قبل عرضه نسخه بازسازی برای چندمین بار تموم کردم و میتونم بگم که روایت بازی اصلی الان خیلی جذابیت نداره دیگه. یه جورایی تو زمان خودش عالی بوده و الان خاطرات خوششه که برامون مونده. ممنون که متن رو خوندید و کامنت گذاشتید. خیلی خوشحال میشم حتی بیشتر در مورد بازی بحث کنیم با هم.
سلام مجدد ممنون که جواب دادید. اگه آیدی تلگرامتون رو برام بفرستین خوشحال میشم اتفاقا بنده هم دوست دارم راجب بازی بحث کنم چون واقعا جای بحث داره.ماچندتا دوست قدیمی و طرفدار هستیم که کارمون شده بحث و نقد کردن رزیدنت ۲. خوشحال میشم شماهم باشین و نظراتمون رو باهم به اشتراک بذاریم.
آره چراکه نه. آدرس اینستاگرامم روی پروفایل دیجیاتوم هست. اونجا دایرکت بدید در خدمتم.
به خاطره ابن بازی پشیمونم کنسولمو فروختم حال دیگه هم نمیتونم بخرم
عالیه این بازی...