ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از دیجیاتو انتخاب کنید.

واقعا راضی‌ام
اصلا راضی نیستم
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر دیجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

علمی

عملیات گیره کاغذ ؛ داستان تلاش مخفیانه آمریکا برای استخدام و به‌کارگیری محققین نازی

طی ماه نوامبر سال ۱۹۴۴، همینطور که نیروهای متحدین در فرانسه به پیش می‌رفتند، سه متخصص در زمینه سلاح‌های بیولوژیکی در یک آپارتمان در استراسبورگ فرانسه نشسته بودند. زیر نور شمع‌ها و تحت مراقبت سربازان ...

شایان ضیایی
نوشته شده توسط شایان ضیایی | ۱۶ اسفند ۱۳۹۸ | ۲۲:۰۰

طی ماه نوامبر سال ۱۹۴۴، همینطور که نیروهای متحدین در فرانسه به پیش می‌رفتند، سه متخصص در زمینه سلاح‌های بیولوژیکی در یک آپارتمان در استراسبورگ فرانسه نشسته بودند. زیر نور شمع‌ها و تحت مراقبت سربازان آمریکایی.

محققان داشتند مستنداتی را زیر و رو می‌کردند که از دکتر یوجن هاگن باقی مانده بود: یک افسر بلند مرتبه نازی که در زمینه تبدیل کردن ویروس‌های مرگبار به تسلیحات تخصص داشت. آن‌ها به دنبال شواهدی می‌گشتند که نشان‌دهنده میزان پیشرفت رایش سوم در زمینه جنگ‌افزارهای اتمی و زیست‌شیمیایی باشند. آنچه یافتند هولناک بود.

«از ۱۰۰ زندانی فرستاده شده برای من، ۱۸ نفر از آن‌ها هنگام جابه‌جایی کشته شدند». این را هاگن در یک نامه به تاریخ ۱۵ نوامبر ۱۹۴۳ نوشته است: «تنها ۱۲ نفر از آن‌ها در شرایط مناسب برای آزمایش‌های من هستند. بنابراین درخواست می‌کنم که ۱۰۰ زندانی دیگر برایم بفرستی، بین ۲۰ الی ۴۰ ساله که در سلامت کامل و شرایط فیزیکی مشابه به سربازان باشند. هایل هیتلر.»

هاگن زمانی یک نابغه سرشناس در سراسر جهان بود که جایزه افتخار از بنیان راکفلر دریافت کرده بود، نامزد جایزه نوبل شده بود و به ساخت نخستین واکسن برای تب زرد کمک کرده بود. و با این حال شواهدی وجود داشت که نشان می‌داد او در حال آزمایش‌های پزشکی روی انسان‌های زنده بوده است.

ساموئل گودسمیت، مدیر واحد تجسس، یک لیست درست کرد. هاگن در راس بود و هر اسم دیگری که در نامه‌های هاگن به آن‌ها اشاره شده بود هم به لیست اضافه می‌شد. نام‌هایی نظیر دکتر کرت بلوم، ژنرال جراج رایش سوم و همینطور والتر شرایبر، ژنرال جراح. این افراد حالا جزو تحت تعقیب‌ترین افراد از سوی ایالات متحده بودند - اما نه آن شکلی که ممکن است تصورش را کنید.

در عرض آن سال، صدها نفر از افراد برجسته در نظام رایش سوم به ایالات متحده منتقل شدند. در آن‌جا مشاغلی عالی به دست می‌آوردند، حقوقی خوب دریافت می‌کردند و از مزایای زندگی در یک جامعه آزاد برخوردار بودند.

این یک برنامه محرمانه به نام Paperclip بود و یکی از پیچیده‌ترین و جنجالی‌ترین برنامه‌های نوع خود در تاریخ ایالات متحده به حساب می‌آید. و ضمنا، این برنامه هنوز هم یکی از محرمانه‌ترین‌هاست.

انی جیکوبسن، نویسنده کتاب «عملیات پیپرکلیپ: برنامه محرمانه آوردن محققان نازی به آمریکا» در کتاب خود از مستندات، نوشته‌های دادگاه و آرشیوهای خانگی استفاده می‌کند تا بهترین تصویر ممکن را از این برنامه ترسیم کند - برنامه‌ای که بریتانیا، فرانسه و روسیه هم در آن نقش داشتند و همگی به دنبال جذب برترین محققان نازی بودند.

ورنهر وان براون، یک محقق نازی که نقشی اساسی در توسعه موشک V-2 (با قابلیت پرواز با سرعت ۵ برابر بیشتر از سرعت صوت) داشت،‌ یکی از اهداف برنامه بود. در ماه مارس ۱۹۴۵ از دو تن از دوستانش خواست که مهم‌ترین تحقیقات او را در یک معدن متروکه پنهان کنند. وان براون گفت وقتی آلمان شکست بخورد، او از این مستندات برای آغاز یک زندگی تازه در ایالات متحده استفاده خواهد کرد.

او می‌دانست فارغ از قساوت‌هایی که قرار بود کشف شود، هیچ قدرت بزرگی در جهان حاضر نمی‌شد دست رد را به پیشرفت‌های تکنولوژیک حاصل شده توسط نازی‌ها بزند. این قدرت‌ها ضمنا نمی‌توانستند با خود کنار بیایند که از راه‌های مقابله با این پیشرفت‌ها بی‌خبر باشند.

در همان سال، وزارت دفاع آمریکا یک گروه ویژه و فوق محرمانه به نام Joint Intelligence Objectives Agency یا به اختصار JOIA تشکیل داد. این گروه زیرمجموعه کمیته اطلاعات مشترک بود که مدیران سازمان‌های اطلاعاتی را به صورت مشترک از تهدیدات علیه امنیت ملی باخبر می‌کرد.

جیکوبسن می‌نویسد: «برای درک ذهنیت پشت کمیته اطلاعات مشترک،‌ چنین چیزی را در نظر بگیرید: در عرض یک سال از بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی، این کمیته به اعضای خود اطلاع داد که ایالات متحده باید برای یک نبرد تمام عیار با شوروی -که شامل جنگ‌افزارهای اتمی، شیمیایی و بیولوژیکی می‌شود- آماده باشد و حتی تاریخ شروع آن را سال ۱۹۵۲ میلادی تخمین می‌زدند».

تا ماه مه ۱۹۴۵، وارنر وان براون شخص شماره یک در لیست محققان نازی مورد تمایل آمریکایی‌ها بود. وقتی او در روز دوم مه تسلیم نیروهای ایالات متحده شد، وان براون و همکارانش از یک صبحانه جانانه شامل تخم مرغ، قهوه و نان لذت بردند و بعد هم تخت‌هایی تمیز به آن‌ها داده شد تا رویشان بخوابند.

«انتظار نداشتم چنین لگدی حواله دندان‌هایم شود.» این را وان براون بعدا به یک خبرنگار آمریکایی گفت: «موشک ‌V-2 چیزی بود که ما داشتیم و شما نداشتید. طبیعتا دلتان می‌خواست که همه‌چیز را درباره‌اش بدانید».

یکی دیگر از شخصیت‌های برجسته در لیست آمریکا، دکتر کرت بلوم، مدیر تحقیقات سرطان هیتلر و یک نازی کارکشته بود. او در روز ۱۷ مه ۱۹۴۵ در یک نقطه تجسس شناسایی شد و در نخستین بازجویی خود اعتراف کرد که شاهد آزمایش‌هایی بوده که به کشتار دسته‌جمعی یهودیان منجر شده‌اند.

سپس نوبت به دستگیری جرج ریکی رسید که متخصصی در زمینه پناهگاه‌های زیرزمینی و غیرقابل نفوذ رایش سوم بود. ریکی توسط پیتر بیزلی بازجویی شد که به او گفته بود: «به عنوان یک افسر آمریکایی، دلم می‌خواهد کشورم دسترسی کامل به دانش تو داشته باشد. من قطعا به بالادستی‌هایم پیشنهاد می‌کنم که تو به ایالات متحده برده شوی.»

در میان افرادی که موظف به یافتن و تحویل تحت تعقیب‌ترین افراد در بدنه رایش سوم بودند -و چند آژانس دولتی که درگیر این کار شدند- یک اختلاف بزرگ بر سر جنبه‌های اخلاقی عملیات پیپرکلیپ مطرح بود.

جیکبسن به یک رونوشت از یک ملاقات مخفیانه در وزارت جنگ دست پیدا کرده. نام‌های داخل این رونوشت حذف شده‌اند.

یکی از ژنرال‌ها در جریان ملاقات می‌گوید: «یکی از قوانین اصلی انتقال‌شان [به ایالات متحده] اینست که کاری موقت خواهد بود و در ازای تحویل اطلاعات‌شان، مجددا به آلمان فرستاده می‌شوند».

یک ژنرال دیگر می‌گوید: «من مخالفم. و پاپ پاورز [لقب یکی از افسرهای ناشناخته در ملاقات] هم مخالف است. کل وزارت جنگ مخالف است».

اهمیتی هم نداشت. قوانین غیررسمی ایالات متحده حکم می‌کرد که باید از نازی‌هایی که می‌توانستند موجب پیشرفت اقتصادی، تکنولوژیک و علمی برای آمریکا شوند استفاده می‌شد.

این یک عملیات بسیار ظریف بود. در روز ۷ مه سال ۱۹۴۵، مجله لایف مجموعه‌ای از تصاویر را از کمپ‌های آمریکا پخش کرد و موضع رسمی ایالات متحده این بود که کشورهای مانند اروگوئه و آرژانتین که میزبان پناهندگان نازی بودند باید آن‌ها را تحویل آمریکا دهند تا محاکمه شوند.

به صورت همزمان، دولت آمریکا داشت اطلاعات بیشتر و بیشتری از آنچه نازی‌ها انجام داده بودند به دست می‌آورد: سوزاندن میلیون‌ها یهودی، عقیم‌سازی گسترده، آزمایش‌هایی که بدون بیهوشی روی انسان‌های ملقب به «خوک‌های انسانی» صورت می‌گرفت، کشیدن سیستماتیک دندان‌های طلا، برده‌کشی و گرسنگی دادن به اسرا، غرق کردن افراد در حمام‌های آب یخ و بی‌شمار تلاش نافرجام برای احیای‌شان، اجساد متلاشی شده‌ای که درون محفظه‌هایی با فشار بالا فرستاده شده بودند تا دانش بیشتری از پرواز به فضا کسب شود.

دکتر لئوپارد الکساندر، یک یهودی که در سال ۱۹۳۳ به ایالات متحده مهاجرت کرد می‌گوید:‌ «علوم آلمانی دورنمایی بسیار وحشتناک داشتند.» وقتی آمریکا وارد جنگ شد، الکساندر به استخدام ارتش درآمد و به آلمان فرستاده شد تا مشخص شود نازی‌ها به چه دستاوردهایی در علم پزشکی رسیده‌اند.

او آزمایش‌های پزشکی رایش سوم را اینطور به یاد می‌آورد: «جرایم شبه‌علم بسیار فاسد... گاهی به نظر می‌رسد که نازی‌ها با خود عهد کرده بودند هر کابوس امکان‌پذیری را به واقعیت تبدیل کنند».

در این حین، متحدین نازی‌های کارکشته را در دو نقطه لوکس نگه می‌داشتند: هتل پالاس در لوکزامبورگ که نامش به Ashcan تغییر کرده بود و کرین ماونتین کسل در آلمان که نامش به Dustbin تغییر کرده بود.

در این دو مکان، شرورترین و متخصص‌ترین نازی‌ها در اتاق‌هایی بسیار مجهز نگهداری می‌شدند، شطرنج بازی می‌کردند، سیگار می‌کشیدند و می‌نوشیدند و در سالن‌هایی بزرگ برای یکدیگر سخنرانی می‎‌کردند. هر روز صبح، پزشک هیتلر کلاس‌های ورزش برگزار می‌کرد.

در ماه ژوئن ۱۹۴۵، افسران داست‌بین به خاطر دکتر اوتو امبروس وارد حالت هشدار شدند. امبروس به خاطر کارش روی گازهای سمی -خصوصا تابون که توسط نازی‌ها اختراع شد و به مراتب کشنده‌تر از سارین بود- ارزشمند تلقی می‌شد. یک سرباز آمریکایی به سراغش رفته بود و او را با خود به یک ملاقات در هایدلبرگ با اعضای سرویس جنگ‌افزارهای شیمیایی ایالات متحده برده بود.

این مذاکرات آنقدر در اوج آرامش برگزار می‌شدند که وقتی نماینده آمریکا به امبروس گفت مستندات مربوط به تولید تابون را تحویل دهد، به او اجازه دادند خودش به تنهایی به سراغ مدارک برود. امبروس هیچوقت بازنگشت. او در عوض به منطقه‌ای تحت کنترل فرانسوی‌ها رفت که به او اجازه دادند به عنوان یک شهروند به زندگی در آلمان ادامه دهد.

وزارت جنگ عملکردی سریع داشت. در ماه جولای، آن‌ها پروژه فوق محرمانه خود را رسمی و از آن در یک نامه با عنوان «استفاده از متخصصین آلمانی در حوزه دانش و تکنولوژی در ایالات متحده» یاد کردند. جیکوبسن می‌نویسد که ترومن، رییس جمهور وقت آمریکا از این جریان با خبر نبوده. این ماموریت آن موقع با نام داخلی ماموریت اوورکست شناخته می‌شد.

ماه‌ها بعد، وقتی که دپارتمان جنگ شروع به استفاده از گیره کاغذ برای علامت‌گذاری نیروهای جذب شده نازی کرد -این نازی‌ها واقعا قاچاق می‌شدند و حضورشان به اطلاع هیچ سازمان و نهاد دیگری نمی‌رسید- این برنامه تحت عنوان ماموریت پیپرکلیپ (گیره کاغذ) شناخته شد.

در همین حال، ترومن به وزارت مبادلات دستور داد که روی پیشرفت‌های به دست آمده از سوی نازی‌ها مانور تبلیغاتی دهد، آن دسته از پیشرفت‌هایی که حالا زندگی آمریکایی‌ها را آسوده‌تر و آسان‌تر می‌کردند. زنان قادر به خرید جوراب‌هایی بودند که به راحتی پاره نمی‌شدند، کره‌گیری آسان شده بود و شیر آنقدر سریع استریلیزه می‌شد که دیگر دوران وفور نعمت برای همه رسیده بود. تجهیزات الکتریکی هم که زمانی هم‌اندازه یک جعبه بزرگ بودند دیگر ابعادی بیشتر از کوچک‌ترین انگشت دست نداشتند.

در ژانویه ۱۹۴۶، دو ماه بعد از اینکه آزمایش‌های نورمبرگ آغاز شده بود، بیش از ۱۶۰ نازی -و بسیاری از آن‌ها همراه با خانواده‌هایشان- در ایالات متحده زندگی و گذران امور می‌کردند.

بخش اعظمی از آن‌ها در تاسیساتی به نام هیلتاپ در اوهایو مستقر بودند و برخی شکایت می‌کردند که وضعیت زندگی‌شان چیزی بهتر از زندگی حیوانات در قفس نیست. محققان ارتش ایالات متحده که با آن‌ها همکاری داشتند از همکاران تازه خود متنفر بودند و رفتاری تند با آن‌ها از خود نشان می‌دادند.

یک گروه دیگر از نازی‌ها هم تیمی از محققین موشک بودند که در فورت بلیس تگزاس نگهداری می‌شدند. رهبر این تیم ورنهر وان براون بود که مشخص شد واقعا عاشق آمریکا است. او از صحرای بی‌کران و جیپ‌هایی که پرسنل نظامی را در هوای آزاد جابه‌جا می‌کردند به وجد می‌آمد. او در یک نقطه از زندگی‌اش به آلمان برگشت تا در سن ۴۶ سالگی با دخترخاله ۱۸ ساله خود ازدواج کند و او را به آمریکا بیاورد. اگر تنها یک شکایت آن داشت، آن مربوط به کمبود بودجه بود.

همانطور که خودش بعدا تعریف کرد، کار کردن برای رایش سوم «مثل خوابیدن در پر قو بود. این‌جا تک‌تک پنی‌ها را می‌شمرند».

در ماه نوامبر ۱۹۴۶، بعد از اینکه ۱۰ نازی توسط سرگرد جان سی. وودز در نومبرگ به دار آویخته شدند، این خبر به بیرون درز کرد که ایالات متحده صدها نازی را به داخل کشور قاچاق کرده و حدودا ۱۰۰۰ نفر دیگر هم راه هستند. (رقم نهایی بیشتر به ۱۶۰۰ نفر نزدیک بود). دولت به دنبال کنترل خسارت و بعد کنترل پیامی که ارسال می‌کرد افتاد:‌ این مردان که رفتاری بسیار آرام از خود به نمایش می‌گذارند، با موهای نقره‌ای و کت‌های اسپرت آمریکایی‌شان، هیچوقت عضو حزب نازی نبوده‌اند.

ارتش آمریکا تصاویری از این مردان منتشر کرد که همراه با خانواده خود در حال تجربه تفریحات سالم در بیرون از منزل بودند و هر گزارشگری که به دنبال مصاحبه بود باید یک نسخه از نوشته خود را برای تایید نهایی تحویل ارتش می‌داد.

البته که نمی‌شد همه را فریب داد. النور روزولت به صورت عمومی از این برنامه سخن گفت و همینطور آلبرت اینشتین. تا ماه مارس ۱۹۴۷، عملیات پیپرکلیپ آنقدر توجه عمومی را به خود جلب کرده بود که ژنرال آیزنهاور، رییس نیروهای ارتش وقت آمریکا خواستار یک گزارش کامل شد. این گزارش ۲۰ دقیقه طول کشید و اندکی مانده به انتشار عمومی‌اش، آیزنهاور گفت که با پروژه موافقت کرده است.

آنطور که جیکوبسن در کتاب خود می‌گوید، میراث پیپرکلیپ، پیروزی مصلحت‌گرایی و خودخواهی در برابر قساوت غیر قابل تصور بود.

ورنهر وان براون به آمریکا در رسیدن به کره ماه کمک کرد و سال‌ها پیش از فرود روی ماه تصویری با رییس جمهور کندی داشت. هاینریش روز و کانراد باتنر، دو نازی کارکشته هم در جریان چندین آزمایش به سراغ محافظت بهتر از سربازان در جریان جنگ اتمی رفتند.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (4 مورد)
  • Hamidnwo
    Hamidnwo | ۱۸ اسفند ۱۳۹۸

    آمریکا جزو متفقین بود، آلمان جرو متحدین تو جنگ جهانی اول و محور تو جنگ چهانی دوم بود

  • Reza Molodi
    Reza Molodi | ۱۷ اسفند ۱۳۹۸

    دمتون گرم. از این سبک مطلب ها بیشتر بذارید.

  • Mr Ali
    Mr Ali | ۱۷ اسفند ۱۳۹۸

    ی سری از این دیتا های دستاورد های نازی ها توی فضای غیر مجاز دارک وب موجوده . عکس آزمایش هاشونو که دیدم وحشت کردم . داشتن انسان زد گلوله و انسانی که با برق شارژ میشد میساختن . اسناد ارتباط با موجودات فرا زمینی . رسیدن به علم چند صد سال بعدش با ارتباط با موجودات غریبه ای که از انسان ها جلوتر بودن . گسترش ویروس WIOX که حرفی ازش جایی زده نشده باعث از کار افتادن تمام اعصاب بدن میشد ...
    واقعا اینها با ارتباطشون با ماورای بیگانه مثل موجودات فضایی به علمش رسیدن

    • amir.tjk
      amir.tjk | ۱۷ اسفند ۱۳۹۸

      من یه سری مطلب خوندم مثه اینکه هیتلر کلا به چیزای های ماوراء ی علاقه زیادی داشته

مطالب پیشنهادی