من در سونی پیکچرز کار می کنم، این اتفاقی است که پس از هک شدن سرمان آمد
یکی از کارمندان بخش سرگرمی های سونی پیکچرز، در مورد اتفاقات موسوم به حمله سایبری کره شمالی زبان به سخن گشود و وبسایت Fortune را از جریانات درون کمپانی، طی زمان این رخداد مطلع کرد. وی ...
یکی از کارمندان بخش سرگرمی های سونی پیکچرز، در مورد اتفاقات موسوم به حمله سایبری کره شمالی زبان به سخن گشود و وبسایت Fortune را از جریانات درون کمپانی، طی زمان این رخداد مطلع کرد.
وی که از کارکنان شعبه لس آنجلس به حساب می آید، زندگی سخت و دشوار خود در این مدت زمان را شرح می دهد. آنچه در ادامه مطلب می خوانید به طور کل سخنان فردی است که نمی خواهد هویت اش را فاش کند.
با دیجیاتو همراه باشید.
دوشنبه ی پیش از روز شکرگذاری، همه مان به دفتر آمدیم. بعضی ها کامپیوتر شان را روشن کردند و به کار مشغول شدند. حوالی 8:15 دقیقه صبح، صفحه ی سیاه مرگ بالا آمد.
آن ها تمام شبکه را خاموش کردند. ما نمی توانستیم برای باقی هفته کار کنیم که البته با توجه به تعطیلاتی که در آخر هفته بود، به نظر مشکلی نبود. اما وقتی سه شنبه و چهارشنبه را پشت سر گذاشتیم، مشخص شد که این یک هک ساده نیست.
در روز شکرگذاری من در موردش جوک هایی گفتم. همه ما فکر می کردیم که تنها اندکی طول خواهد کشید که دوباره زندگی کاری مان را آغاز کنیم، فایل ها و دیگر کارهایی که باید تا انتهای سال انجام شان می دادیم.
دوشنبه یا سه شنبه هفته بعد بود که متوجه شدیم این ماجرا بیش از حد طولانی شده. آن زمان متوجه شدیم که ممکن است هفته ها این وضعیت ادامه پیدا کند. وقتی که از اطلاعات به بیرون منتشر شده مطلع شدیم، بیش از پیش وضعیت برای مان روشن گشت. حوالی چهارشنبه یا پنجشنبه، همکارانمان شروع کردند به گفتن جمله هایی از این دست: به بانک زنگ بزن، رمز عبورت رو عوض کن و یک بار از نو حسابت را چک کن.
کاملا [فضا] وحشت زده بود. وقتی که شخصی شد، مثل این بود که، چی؟ شوخی می کنی؟ دیدن چهره همکاران و خانواده ها، آن ها نگران پس انداز زندگی و حقوق بازنشستگی و کودکان شان بودند.
و وبلاگ ها تنها مکانی بودند که همه اطلاعات را در اختیارمان می گذاشتند. ما از وبلاگ ها اطلاعات بیشتری گرفتیم تا مایکل [لینتون، مدیرعامل بخش سرگرمی های سونی پیکچرز] و امی [پاسکال، سهام دار بخش سرگرمی های سونی پیکچرز].
شرکت ما را با All Clear ID در تماس گذاشت، که یک کمپانی امنیتی است. اما برخی می گفتند که LifeLock بهترین گزینه است و من هم به آن روی آوردم. دلیلی وجود دارد که شما باید بابت آن [ماهانه 29.99 دلار] بپردازید.
آن آخر هفته، من روی تمام حساب های بانکی و کارت های اعتباری ام زنگ اخطار گذاشتم. بابت هر انتقال وجهی به من پیام داده می شد و اپلیکیشن ها برایم هر زمان که خرجی انجام می شد اعلان می فرستادند.
تک تک رمزهای عبورم را تغییر دادم. 5 تا برای بانک و کارت های اعتباری ام. سپس برای 401(k)، بیمه سلامت و 3 حساب ایمیل و فیسبوکم. آمازون، پی پال، eBay و دیگر سایت های خرید. در مجموع احتمالا 25 الی 30 رمز عبور بودند.
چند روز بعد، ما با لپ تاپ ها و کاغذ و خودکار قرضی بودیم و داشتیم با پاور پوینت دیتابیس را دوباره سازی می کردیم، تمام چیزی که در مورد فعالیت کاری من مورد نیاز است. فایل های Word، قراردادها، پی دی اف ها. همینگونه پیش می رفتیم و هر چه در توان داشتیم و می توانستیم انجام دادیم. اما روزهایی بود که افراد برای انجام کارهای شخصی شان باید از دفتر خارج می شدند.
تصمیم گرفتم که دیگر هیچ وقت از کامپیوتر محل کارم برای دسترسی به حساب های بانکی ام استفاده نکنم. اگر کار مهمی داشتم، از تلفن هوشمندم استفاده می کنم یا به خانه می روم. ارزش ریسک کردن را نداشت.
بعضی ها حتی فراتر از این ها هم رفتند و پاسپورت و چیزهایی از این قبیل را هم تغییر دادند. برای من، پول و امن نگه داشتن حساب های بانکی ام بیشترین اهمیت را داشت.
این اتفاق عوارض روحی هم داشت. آیا کسی از منافع بیمه من بهره ور خواهد شد؟ و تحمل کردن این شرایط طاقت فرسا بسیار سخت بود. چرا آن ها سرویس های بیشتری در اختیار کارکنان شان نمی گذارند؟ چرا مشاورین امنیتی را به سازمان نمی آورند؟
شما تمام این گزارش را از دید فردی با روحیه پایین خواندید، من قصدم این نیست. ما هر چه در توان داریم می گذاریم اما، اوه، مثل این است که همیشه باید مراقب اطراف مان باشیم، همیشه.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
Ajaab