استیو بالمر از اوضاع کنونی مایکروسافت و سرمایه گذاری اش در توئیتر می گوید
دو سال پیش، استیو بالمر پست مدیرعاملی مایکروسافت را ترک کرد و سکان این کشتی [در آن دوران به گل نشسته] را به ساتیا نادلا واگذار کرد. از آن زمان تا کنون، مایکروسافت تغییرات قابل ...
دو سال پیش، استیو بالمر پست مدیرعاملی مایکروسافت را ترک کرد و سکان این کشتی [در آن دوران به گل نشسته] را به ساتیا نادلا واگذار کرد.
از آن زمان تا کنون، مایکروسافت تغییرات قابل توجهی را هم در عمل و هم در کلام به خود دید و برای نمونه با آغوشی باز پذیرای محاسبات ابری شد و استراتژی مشارکتی و تعاملی تازه ای را در خصوص پلتفرم های ارائه شده از سوی شرکت های دیگر اتخاذ نمود.
بازار نیز ظاهرا واکنشی مثبت را نسبت به این تغییرات از خود نشان داد: قیمت سهام مایکروسافت از دو سال پیش تا به امروز رشدی چهل درصدی را تجربه کرد و این در حالی است که درآمدهای شرکت مورد بحث تقریبا ثابت مانده و افزایش محسوسی نداشته است.
بالمر نیز که از مایکروسافت و استرس های پست مدیرعاملی مایکروسافت جدا شده بود، تصمیم گرفت زندگی تازه ای را به عنوان مدیرمسئول تیم بسکتبال لس آنجلس کلیپرز آمریکا برای خود آغاز کند و در آنجا بود که علاقه اش را به این ورزش نشان داد.
در ادامه این مطلب قصد داریم نگاهی بیاندازیم به مصاحبه وی با سایت بیزنس اینسایدر تا شما را اندکی با اندیشه های او در مورد تکنولوژی آشنا نماییم.
مت روسوف: زندگی چطور است؟ آیا به کار نکردن برای ساعت های طولانی و دوری از شغل مملو از استرس خود عادت کرده اید؟
استیو بالمر: من لحظه به لحظه کار کردن در مایکروسافت را دوست داشتم اما همواره در رویاهایم می خواستم زندگیم یک مرحله دیگر هم داشته باشد چون تصور می کردم آن بخش هم جذابیت های خودش را داشته باشد. من کاری را انجام نمی دهم مگر آنکه به نقطه ای برسم که دیگر انجام هر کار دیگری غیر آن برایم غیرممکن باشد. برای من، زمان قطعا کم است.
اما اولین چیزی که می خواهم بگویم این است که وقتی به عنوان مدیرعامل مایکروسافت کار می کردم مرتبا در کارم وقفه پیش می آمد و این امر در هیچ برهه ای از زندگی ام تا این اندازه مشهود و آزاردهنده نبود. وقتی پست مدیریت شرکتی [با مقیاس مایکروسافت] را داشته باشید، افراد زیادی برای شما کار می کنند و این مساله می تواند اختلالاتی را در برنامه ریزی های شما به وجود بیاورد.
شما در این جایگاه متعهد هستید که از کارکنان خود پشتیبانی کنید چراکه دیگران چنین انتظاری از شما دارند. در واقع افرادی که با شما در این محیط قرار دارند به شیوه های مختلفی می توانند مدیریت زمان را از دست تان خارج کنند. در این صورت، مجبور هستید از میان وظایف محوله و کارهایی که برای خود برنامه ریزی کرده اید مهم ترین ها را انتخاب نموده و انجام دهید.
البته این بدان معنا نیست که در لیست شما، کارهایی وجود دارند که ضرورتی به انجامشان وجود ندارد بلکه، به خاطر این فشار بیرونی، مجبور می شوید کنترل بیشتری روی زمان خود پیدا کنید.
من در طول زندگی ام با سه یا چهار چیز جالب برخورد داشتم و تمرکز خود را روی آنها قرار دادم. کلیپرز قطعا یکی از آنها بوده است.
من در این مدت کارهای زیادی انجام داده ام و امیدوارم که تلاش هایم به شیوه ای محسوس و قابل رویت برای مردم به بار بنشیند. انتظارم این است که حاصل تلاش هایم جالب باشند اما سوالم اینجاست که دولت چه می کند، بودجه اش واقعا از کجا تامین می شود و برای ارزیابی نحوه عملکرد آن در کاری که انجام می شود، چه معیارهایی وجود دارد؟ در کار دولت هیچ پیش گویی، سیاست یا پیش بینی وجود ندارد و عملکرد آن صرفا بر پایه یک چشم انداز واقع گرایانه رخ می دهد. ما مدتی است که روی یک وبسایت برای تحلیل عملکرد دولت کار می کنیم. می توانید نام «10k for government» را روی این پروژه بگذارید.
روسوف: اسم آن چیست؟
بالمر: هنوز اسمی انتخاب نکرده ام؛ ما در واقع به عنوان یک پروژه جانبی روی آن کار کرده ایم. اما درک عملکرد دولت در سطوح محلی و فدرال از این هم دشوارتر است. بله این کار اندکی دشوار است و توانایی درک آن به شیوه ای که من می خوام البته دشوارتر.
در حال حاضر دولت هیچ مدیرعاملی ندارد اما اگر شما برای یک روز این سمت را در اختیار داشتید، آیا ابزارها و گزارشات و تجهیزاتی وجود دارد که بشود با آنها به شیوه ای که یک کسب و کار عملکرد، هزینه ها و درآمدهایش را بررسی می کند، به دولت نگریست؟ من در واقع مدتی را به تنهایی و سپس با جمعی از کارشناسان روی این موضوع کار کردم و می توانم بگویم که این پروسه تقریبا مصادف بود با ترک مایکروسافت.
سوم، همسرم بود که از دیدگاه مدنی روی کاری که ما انجام می دادیم زمان صرف کرد و برای این کار چندین سال وقت گذاشت و من نیز همراهی اش می کردم. ما در تحقیقات خود روی موضوعاتی تمرکز داریم که به ایالات متحده آمریکا مربوط می شوند و این مسائل مشخصا به مردمی مربوط می شود که در دامی به نام «فقر بین نسلی» گرفتار شده اند و در همین گوشه و کنار زندگی می کنند.
البته هنوز مشخص نیست که ما چه نوع مشارکتی می توانیم داشته باشیم و این مشارکت باید چگونه باشد اما باید بگویم که زمان زیادی را روی این موضوع صرف کرده ایم و حاصل کار برپایه تلاش هایی صورت گرفته که از سوی همسرم انجام شدند و به خصوص به حوزه سعادت و خوشبختی کودکان مربوط می شوند.
آخرین مساله که البته اهمیتش هم کمتر از موارد یاد شده نیست این است که من یکی از سهامداران مایکروسافت هستم. با وجود آنکه دیگر برای این شرکت کار نمی کنم، زیاد در مورد سرمایه ام در آن فکر می کنم و اینکه چطور می توانم برای آن ارزش آفرینی کنم یا نکنم.
آیا تصورم این است که اوضاع در جهت خوبی حرکت می کند؟ اگر اینطور باشد دیگر نمی گویم که بخش اعظمی از زمانم را صرف فکر کردن در مورد مایکروسافت می کنم و در عوض ترجیح می دهم که تنها بخشی از زمانم را به این کار اختصاص دهم.
روسوف: رابطه شما با مایکروسافت امروز چطور است؟ آیا زیاد با ساتیا نادلا مدیرعامل جدید یا بیل گیتس در ارتباط هستید یا اینکه واقعا ارتباطی با هم ندارید؟
بالمر: در ابتدا باید بگویم که من دیگر در داخل این شرکت نیستم. من در هیئت مدیره مایکروسافت هم حضور ندارم و در عوض بیرون گود هستم. همین مساله باعث ایجاد نوعی جدایی میان ما می شود...چراکه شرکت به واسطه قوانین خاصی که وجود دارد نمی تواند اطلاعات محرمانه خود را با من یا هر سهامدار دیگری به اشتراک بگذارد که می توانیم بگوییم این مساله نوعی تفرقه و جدایی را میان ما ایجاد می کند.
البته من هر فصل با مدیرمالی شرکت صحبت می کنم. هر سال نیز حدودا چهار یا پنج بار ساتیا نادلا را می بینم تا با او در مورد موضوعی همفکری کنم یا اینکه صرفا به عنوان یک سهامدار ببینمش؛ بنشینیم و با هم چند کلامی حرف بزنیم.
این کار به من که خیلی کمک می کند و خوشبختانه برای او هم موثر است چراکه میتوانیم به شکل عمیق تری در مورد مسائل فکر کنیم. من هنوز دوستان و همکارانی دارم که بعضا پیش من می آیند و دوست دارند در مورد موضوعی با آنها همفکری یا گفتگو کنم و این کار همیشه جذابیت های خود را داشته است.
اما نمی توانم بگویم که از دایره مایکروسافت خط خورده ام چون زمان زیادی را صرف فکر کردن به این شرکت به عنوان یک سرمایه گذار می کنم. و در عین حال، باید بگویم که در زمره خودی ها یا اعضای هیئت مدیره شرکت هم که هر روز مسئولیتی تازه بر گردن دارند و به تدوین استراتژی های تازه می پردازند، نیستم.
من آزادم که دیدگاه هایم در مورد موضوعات مختلف را با آنها در میان بگذارم و قطعا از این بابت شرمنده یا خجالت زده هم نمی شوم.
روسوف: آیا می توانید برخی از آن ایده ها را با ما در میان بگذارید؟ نظرتان در مورد وضعیت کنونی مایکروسافت چیست؟ ظاهرا اوضاع برای آن خوب است. گزارش مالی اخیر این شرکت که چنین چیزی را نشان می دهد و بعد از انتشار آن گزارش ارزش سهامش 5 درصد بالا رفت.
بالمر: من چون سهام خرید و فروش نمی کنم، اصلا به این مساله اهمیت نمی دهم. از بسیاری جهات فکر می کنم که عملکرد شرکت خوب بوده است. اگر دقت کرده باشید فرایند انتقال به آفیس 365 همزمان با شروعش (یعنی زمانی که من در مایکروسافت بودم) پیشرفت خوبی داشته و تایید خواهید کرد که عملکرد مایکروسافت در این حوزه مطلوب بوده است.
اگر مهاجرت به Azure را هم در نظر بگیرید، تایید خواهید کرد، آنچه به لحاظ زیرساخت های مبتنی بر کلاود هم اکنون در این شرکت در دست انجام است اهمیت بالایی دارد و شرکت از بابت ارائه خدمات زیرساختی سازمانی جایگاه نخست را در دنیا دارد.
مایکروسافت حالا در حال مهاجرت به کلاود است و عملکردش روی Azure خوب بوده و اگر بخواهیم هزینه ها، سود و نوآوری های آن در این حوزه را با آمازون مقایسه کنیم می توانیم بگوییم که به پیشرفت های بسیار خوبی در این زمینه دست یافته است.
البته هنوز کارهای زیادی باید در این زمینه انجام شود. اینکه مایکروسافت پیشرفت های خوبی داشته بدان معنا نیست که اقدامات انجام شده اش در این زمینه هم اندازه با آمازون بوده است.
معتقدم که شرکت از نظر سرمایه گذاری هایی که در تبلیغ این محصولات و ارائه پشتیبانی فنی برای آنها انجام می دهد عملکرد بسیار خوبی را از خود به نمایش گذاشته است.
از این بابت البته چالش بسیار بزرگی پیش روی مایکروسافت قرار داشته. آمازون نیز با AWS یا سرویس های تحت وب خود خوب عمل کرده است.
در آینده نوآوری یا از فضای کلاود به دستگاه ها انتقال می یابد یا به واسطه دستگاه هایی به وجود می آید که پشتیبانی نرم افزاری شان در فضای کلاود صورت می پذیرد.
از دیدگاه یک مشتری اما تصورم این است که کارهایی که مایکروسافت در مورد سرفس، هولولنز، اکس باکس و مواردی مانند این انجام می دهد واقعا در آینده آن نقش دارند زیرا در آینده، نوآوری یا از ابر به تمامی دستگاه ها انتقال می یابد یا به واسطه دستگاه هایی به وجود می آید که پشتیبانی نرم افزاری شان در کلاود فراهم می شود.
فکر می کنم مایکروسافت باید در هر دوی این موارد مشارکت داشته باشد و می توان اهتمام و توجه آن را به این مساله در کارهایی که روی سرفس یا هولولنز و اکس باکس انجام می دهد، مشاهده نمایید.
در مورد جایگاه عمومی شرکت هم باید بگویم، ساتیا نادلا خوب عمل کرده است. او چرخش بزرگی را در فرایندهای کاری مایکروسافت ایجاد کرده که حتی اگر من قبلا هم شاهدش بودم نمی توانسنم مثل آن را پیاده سازی کنم و این تغییر در وهله نخست در حوزه های موبایل و کلاود اتفاق افتاد. او درست ترین کار را انجام می دهد. ممکن است بگوییم که این امر واضح و مبرهن است اما در واقعیت به درک شما مربوط می شود. باورم این است که نادلا کار هوشمندانه ای انجام داده است.
اینکه نادلا برای سرویس های چند پلتفرمی ما چک لیست درست کرده و با دقت قابلیت های آنها را بررسی کرده است، بسیار از نظر من اهمیت دارد.
اما هنوز فکر میکنم که یکپارچه سازی ویندوز و پلتفرم های سخت افزاری ما با سرویس های کلاود باید به شکلی مبتکرانه و البته صحیح انجام گیرد. البته مایکروسافت در این زمینه کارهای خوبی را هم انجام داده است و وارد یک رقابت جدی با سرویس های تحت وب آمازون شده.
من به عنوان یک سهامدار به این خاطر که اطلاعات مربوط به درآمدها و حاشیه سود ناشی از کلاود در اختیارم قرار نمی گیرد بارها و بارها ابراز ناامیدی کرده ام.
منظورم از رقابت جدی، نوع کاربران و به خصوص از دیدگاه سخت افزاری است. البته رقابتی که از سوی کروم وجود دارد را هم نباید نادیده گرفت اما روی هم رفته همه چیز خوب است.
البته من به عنوان یک سهامدار به این خاطر که اطلاعات مربوط به درآمدها و حاشیه سود ناشی از کلاود در اختیارم قرار نمی گیرد بارها و بارها ابراز ناامیدی کرده ام.
و اینکه شرکت باید واقعا مسیر خود را در بازار دستگاه های موبایل پیدا کند. زیرا اگر قرار باشد که در وهله نخست یک شرکت فعال در زمینه موبایل و کلاود باشد لازم است که درک درستی از آنچه در این حوزه انجام می دهد، داشته باشد.
من پیشتر شرکت را در مسیری قرار دادم و وقتی داشتم آنجا را ترک می کردم هیئت مدیره با خریدن نوکیا آن را در مسیر دیگری قرار داد؛ در واقع وقتی به آنها گفتم که قصد ترک مایکروسافت را دارم همان مسیر را ادامه دادند.
در آن زمان، شرکت، بین من و هیئت مدیره، به چنین دیدگاهی رسیده بود و با آمدن نادلا این مساله تغییر کرد. او نیاز دارد که مسیر پیش رویش کاملا شفاف و واضح باشد و مطمئنم که به این نقطه می رسد.
روسوف: شما در توئیتر هم سرمایه گذاری کرده اید. چه پتانسیل هایی را برای این شبکه اجتماعی می بینید؟ در حال حاضر این شرکت به لحاظ ارزش سهام جایگاه خوبی ندارد. مدیرعامل جدیدی دارد. چرا توئیتر را دوست دارید؟
بالمر: توئیتر یکی از آن شرکت هایی است که پتانسل حرکت صعودی دارد. در دنیایی که تثبیت کردن برند کاری بس دشوار برای شرکت هاست، توئیتر چنین کاری را انجام داده. این شرکت یک برند جهانی دارد، مردم می شناسندش و دوست دارند اطلاعاتی که در این شبکه به اشتراک می گذارند را به سمع و نظر دیگران برسانند.
نکته دوم اینکه تصور می کنم فرصت های زیادی برای بهبود این محصول وجود دارند. وقتی توئیتر را نگاه می کنید متوجه می شوید که مردم خواستار بهبود آن هستند. من نیز با دیدن این نظراj می گویم: «این کار هیجان انگیزی است و باید دنبالش کنم.»
چون آنها می توانند آن محصول را بهتر کنند. با این کار در واقع سود بیشتری از یک نوآوری حاصل می شود و آن سود از بخش های متعددی به دست می آید. بنابراین ممکن است نظرتان این باشد که سرمایه گذاری در توئیتر کار نادرستی است اما من آن را به سان فرصت می بینم.
نکته سوم، به ساختار هزینه ها مربوط می شود. البته جک پیشتر قدم هایی را در این رابطه برداشته است. احتمالا فرصت هایی برای بهبود ساختار هزینه ها وجود دارد، هم به لحاظ هزین هایی که برای ارائه خدمات انجام می شوند و هم تعداد افرادی که برای ایجاد این سرویس ها و بازاریابی شان نیاز است.
در دنیایی که تثبیت کردن برند کاری بس دشوار برای شرکت هاست، توئیتر چنین کاری را انجام داده.
بنابراین، من کاملا به قدرت یک سرویس بسیار مهم با یک برند خوب واقف هستم و مطمئنم که سرمایه گذاری در توئیتر نتایج خوبی به بار می آورد. اگر بخواهیم از نطر قیمت سهام بگوییم، توئیتر دوران خوشی را پشت سر نگذاشته است اما در دراز مدت، تصورم این است که آنها به شرکت بزرگی تبدیل می شوند. آنها کاری که مشغول انجامش هستند را بهبود می بخشند و من خوشحالم که سهامدارشان هستم.
روسوف: بسیاری از آدم هایی که پست های مدیریتی شان را کنار می گذارند در استارتاپ ها سرمایه گذاری می کنند. آیا شما هم از این قبیل کارها انجام می دهید؟
بالمر: به طور کلی اگر بخواهم بگویم، کاملا با برنامه ها و کارهایم مشغول هستم... من بخشی از یک شرکت فعال در زمینه ورزش و فناوری را خریداری کرده ام و ما در کلیپرز کارهای زیادی انجام می دهیم که معتقدم این فوق العاده است.
در حال حاضر تمام تلاش خود را به کار گرفته ایم که یک کانال توزیع واقعی و پیشتاز را با سرویس های ارزش افزوده برای کلیپرز ایجاد کنیم که این کار می توانم در ادامه به همکاری ها و سرمایه گذاری های بیشتر بیانجامد. اما بخش اعظمی از کارهایی که انجام می دهم صرفا به خاطر سرمایه گذاری نیست و از کاری ریشه می گیرد که هم اکنون در کلیپرز انجام می دهم.
روسوف: شما دانش ریاضی خوبی دارید و در هاروارد هم در همین رشته تحصیل می کردید. این علم خود را چطور در کلیپرز به کار می گیرید؟ آیا در نظر دارید از تحلیل های داده ای دقیق برای بهبود عملکرد تیم خود استفاده نمایید؟ آیا می توان نوعی رویکرد علمی و ریاضی را درخصوص رقابت های بسکتبال آمریکا در پیش گرفت؟
بالمر: همین الان هم پشتیبانی تحلیلی بالایی در اختیار تیم های بسکتبال قرار می گیرد و ما کارشناسان خوبی داریم که از این داده ها استفاده می کنند.
اما اگر بخواهید هر حرکت خود را به لحاظ آماری تحلیل کنید-آیا می دانستید که 12 حرکت مختلف در بسکتبال وجود دارد؟- باید تک تک حرکات به عنوان مثال Kevin Love و LeBron James را در برابر حریفانشان (که آنها هم شیوه دفاعی خاصی را اتخاذ می کنند) و همچنین امتیازهای مورد انتظار از آن حرکت را تحلیل کنید و اگر بخواهید ویدئوی مربوط به هرکدام از آن حرکات را بازبینی و تحلیل کنید، اطلاعات بی نهایت زیاد می شوند.
شرکتی که من در آن سرمایه گذاری کرده ام احتمالا یکی از پیشتازان در این زمینه است. این شرکت Second Spectrum نام دارد که برحسب تصادف مقر اصلی اش هم در لس آنجلس است اما توسط دو تن از اساتید دانشگاه جنوب کالیفرنیا تاسیس شده است.
این شرکت مملو از آدمهایی است که عاشق ورزش هستند، ورزش می کنند اما شبیه به برنامه نویس ها هستند.
در هر زمین بسکتبال شش دوربین در سقف کار گذاشته می شود. سوال اینجاست که نرم افزار با این فیدهای ویدئویی چه می کند؟ چطور می شود آنها را تحلیل کرد و گزارش های آماری از آنها تهیه نمود؟ البته اپلیکیشن هایی برای این منظور وجود دارند اما این روزها، در اغلب ورزش ها آنچه واقعا نیاز دارید که با مربیان و بازیکنان به اشتراک بگذارید چند فایل ویدئویی است که به لطفشان می توانید آنچه در حال رخ دادن است و بهترین اتفاقی که باید بیافتد را به تصویر بکشید.
بنابراین کاری که انجام می دهید این است که ویدئو را سینک می کنید و سپس نرم افزار می تواند فید ویدئویی را پردازش نماید و نرم افزار در مرحله بعدی یاد می گیرد. بله، نرم افزار می تواند حرکات را یاد بگیرد. به این ترتیب، امور، اتوماسیون بیشتری پیدا می کنند و تحلیل ها در لحظه انجام می شوند که همه اینها ارزشمند هستند و این ارزش هم به خاطر کارکردهای تحلیلی است و هم تغییری که در تجربه مشاهده یک رویداد ورزشی برای تماشاچیان اتفاق می افتد.
این روزها آدم های زیادی وجود دارند که از راه می رسند و به مربیان بسکتبال اعلام می کنند که «بله، من با نرم افزارهای تحلیل داده کار کرده ام و تصورم این است که فلان کار را انجام دهید تا عملکردتان بهتر شود.»
بسکتبال بیشتر از برخی بازی ها مثلا بیسبال یک ورزش تیمی است. در بیسبال، افراد یک تیم هر یک کار خود را انجام می دهد و بیشتر حرف از فرد است تا تیم. اما در بسکتبال، بازیکنان تصمیماتی در لحظه می گیرند که مثلا چه کسی توپ را بگیرد، آیا باید به همه بازیکنان داخل زمین اعتماد کنند یا خیر و البته ابزارهای تحلیلی نمی توانند همه این اطلاعات را در اختیارشان قرار دهند اما تحلیل داده ها بسیار اهمیت دارد.
روسوف: ظاهرا تعداد اندکی از بازیکنان تحلیل می شوند و مثلا امسال این تحلیل ها قرار است روی استفان کری انحام شود. چطور شد که او را انتخاب کردید؟
بالمر: خوب ماجرا اینجاست که دو بازیکن او را زدند. اگر نگاهی به بازی او بیاندازید علت را درخواهید یافت. ما در هر دو بازی مان با گلدن استیت و لس آنجلس تا دقایق پایانی بازی جلو بودیم و اگر بگوییم بهتر از هر بازیکن دیگری در لیگ عمل کره اغراق نکرده ایم.
بسیاری می گفتند که آنها با وجود این فرد شکست ناپذیرند. اما من می گفتم ما همان هایی هستیم که می توانیم شکست شان دهیم. ما چه برنده شویم و چه نشویم، آنها بازی می کنند.
جالب است بدانید آخرین باری که آنها در مسابقات حذفی شکست خوردند این ما بودیم که شکست شان دادیم. آن اتفاق به دو سال پیش مربوط می شود اما آخرین سری از مسابقات حذفی بود که آنها شکست خوردند و آن شکست در برابر ما بود.
نکته جالب دیگری که باید به آن اشاره گردد این است که آخرین سری از مسابقات حذفی که تیم سن آنتونیو اسپرز شکست خورد، شکست آنها در برابر ما بود. بنابراین تردیدی نیست که ما یک تیم برگزیده هستیم البته منظورم دست کم گرفتن هیچ تیمی نیست. آنها هم تیم های خوبی هستند و بازیکنان فوق العاده ای دارند.
روسوف: از رابطه خود با داک ریورز مربی کلیپرز بگویید. آیا کار کردن با او مانند کار کردن با یکی از مدیران مایکروسافت است؟ آیا بیشتر از سابق درگیر فعالیت های او هستید یا کمتر؟
بالمر: می توانم بگویم که این دو شبیه به هم هستند منتها اندکی با هم فرق دارند.
من در مایکروسافت سال ها تجربه و سابقه داشتم و ارتباطات را می دیدم. در آنجا کارکنان به صورت مستقیم به خودم گزارش می دادند و این یعنی، صرفا باید کاری را به آنها محول می کردم و بعد عملکردشان را بررسی می کردم اما نیاز به مدیریت در ابعاد خرد نبود.
در عین حال، من چشم انداز وسیع تری هم داشتم. می توانستم به کارکنان کمک کنم که امور مختلف را در بسترش مورد بررسی قرار دهند و تجربه زیادی در این زمینه داشتم.
اما تجربه زیادی برای مدیریت یک تیم بسکتبال ندارم، با این حال، داک کاملا می داند که چه اتفاقی در زمین بازی رخ می دهد، چه بازیکنانی را در اختیار داریم، چطور ممکن است با هم بازی کنند. او می داند که نحوه بازی کردن تیم را چطور تنظیم نماید، با چه سبکی بازی کنیم و شیوه بازی مان چه باشد.
من نمی گویم کاملا در جریان همه این امور هستم. بلکه تلاشم را می کنم تا آنقدر باهوش شوم که از هر آنچه در زمین رخ می دهد مطلع شوم. من از علاقمندان به این بازی هستم، اما از کلاس نهم تا حالا بازی نکرده ام.
اگر آن زمان که تیم را خریداری کردم به من می گفتید که 12 حرکت مختلف در بسکتبال وجود دارد اصلا از این مساله اطلاعی نداشتم.
روسوف: آیا با مارک کیوبن رقابت دارید؟ با در نظر داشتن پیشینه تکنیکی تان؟
بالمر: با مارک خیر. اما با DeAndre Jordan چرا. آیا قصد دارد به دالاس برود؟ ما او را نگه داشتیم. تصور می کنیم داستانی پشت ماوریکس و کلیپرز وجود دارد که خوب است. خود مارک مدیر خوبی است. او در جلسات و نشست های لیگ نقشی سازنده را ایفا می کند و به نظرم لیگ بسکتبال از داشتن مارک بسیار نفع می برد.
روسوف: بیل گیتس گناه بزرگش را هواپیمای خود اعلام کرد. گناه بزرگ شما چیست؟
بالمر: یک هواپیما تفریح بدی است. من هم یکی دارم. کالای بسیار لوکسی است. قدرش را می دانم چراکه بدون آنها کارهایی که امروز قادر به انجامشان هستم از عهده ام برنمی آمد. اما هر بار که به آن فکر میکنم به خودم می گویم اصراف کار.
من به شیوه های دیگری نیز زیاده روی می کنم. من هر روز ورزش می کنم. یک خواب طولانی و کافی دارم. البته منظورم این نیست که اینها لذات بدی هستند. وقتی تازه مایکروسافت را ترک کرده بودم دائم به خود می گفتم، چطور مثل آن روزها سرم را گرم کنم و پرمشغله شوم؟ اما حالا تصمیمم این است که در این مرحله از زندگی ام آن شیوه را دنبال نکنم و در عوض از میان کارهایی که می توانم انجام دهم انتخاب نمایم و به جای انجام کارهای بیشتر دیدگاه قوی تری نسبت به امور پیدا کنم.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
نمیدونم چرا توییتر همچنان فیلتره؟!
دیگه با وجود شبکه هایی مثل تلگرام و اینستاگرام فیلتر توییتر معنی نداره