بیوگرافی پژمان نوزاد؛ از بیخانمانی تا سرمایه گذاری میلیونی در سیلیکون ولی
اوایل حضورم در سیلیکون ولی در مغازه لبنیاتی کار می کردم و چون خانه ای نداشتم شبها در اتاق زیر شیروانی بالای فروشگاه می خوابیدم. یک شب در حال باز کردن درب مغازه بودم که ...
اوایل حضورم در سیلیکون ولی در مغازه لبنیاتی کار می کردم و چون خانه ای نداشتم شبها در اتاق زیر شیروانی بالای فروشگاه می خوابیدم. یک شب در حال باز کردن درب مغازه بودم که پلیس به خیال اینکه قصد سرقت از آنجا را دارم دستگیرم کرد.
این آغاز راه «پژمان نوزاد»، یکی از ایرانیان موفق در سیلیکون ولی بود که حالا کسب و کاری میلیون دلاری را مدیریت می کند.
پیش از مهاجرت
پژمان نوزاد در تهرانپارس به دنیا آمد و پس از پایان تحصیلات به روزنامه نگاری ورزشی روی آورد. او در زمینه کاری خود موفق بود و در ۲۰ سالگی اجرای بخش ورزشی برنامه رادیویی محبوب «راه شب» را نیز بر عهده داشت.
خانواده او در آرزوی داشتن زندگی ایده آل در دهه ۱۹۸۰ به آلمان مهاجرت کردند اما پژمان به خاطر عدم گذراندن خدمت وظیفه پاسپورت نداشت و به همین خاطر در تهران ماند. او به لطف استعداد فوتبالی ناچار به گذراندن پست های شبانه روی برجک نشد و در عوض دوران خدمتش را در تیم ژاندارمری به پایان رساند.
مهاجرت به آلمان
نوزاد علی رغم رغم سابقه کاری در مطبوعات ورزشی و رادیو که شهرت درخوری را برای او به ارمغان آورد از طرفی مشتاق پیوستن به خانوادش بود و از سوی دیگر گوشه چشمی هم به شکوفا شدن استعداد ورزشی اش در سرزمین ژرمن ها داشت.
او با صرف نظر کردن از ادامه کار در زمینه روزنامه نگاری ورزش به خانواده ش در «مانهایم» آلمان پیوست. هنوز یک ماه از ورود او به آلمان نگذشته بود که برادرش تصمیم به مهاجرت به آمریکا گرفت.
نوزاد می گوید برادرش بارها شانس خود برای اخذ ویزای ینگه دنیا را آزمایش کرد اما هر بار شکست خورده بود. یک بار برادرش از پژمان خواسته تا همراه با او به سفارت آمریکا برود و در این حین پژمان هم شانس خود را امتحان می کند.
او به لطف اشاره به سابقه کاری در نشریات ورزشی و صدا و سیما موفق به دریافت ویزای خبرنگاری می شود. مدت کوتاهی پس از این ماجرا پژمان نوزاد تنها با ۷۰۰ دلار پول نقد در حال پرواز به سمت سانفرانسیسکو بود.
ورود به سرزمین فرصت ها
آنگونه که خود او می گوید در بدو ورود به آمریکا نه زبان انگلیسی بلد بود و نه جای خاصی برای رفتن داشت، با این حال روحیه بالایی داشته است:
با تمام این مشکلات می دانستم آمریکا سرزمین فرصت هاست و آماده استفاده از آنها بودم
او علاوه بر غربت، بی پولی و عدم آشنایی با زبان مردم ینگه دنیا چالش های رمانتیک هم داشته است:
در تهران یک دل نه صد دل عاشق و دلباخته دختری بودم که از بچگی باهم بزرگ شده بودیم. همان اندک پولی را هم که برایم باقی مانده بودم خرج تلفن کردن به آن سوی دنیا کردم.
مهارت و سابقه نوزاد در روزنامه نگاری ورزشی در پیدا کردن شغل مناسب به او کمکی نکرد و بعد ازمدتی به ناچار در یک کارواش ایرانی مشغول به کار شد و همزمان در یک کالج محلی کلاس های زبان انگلیسی را دنبال می کرد.
او سپس در یک مغازه لبنیاتی و قهوه فروشی مشغول به کار شد که در مجاورت اداره مهاجرت قرار داشت. از آنجایی که جایی برای ماندن نداشت شب ها در اتاق زیر شیروانی بین جعبههای قهوه، دستمال و فنجان ها استراحت می کرد و قبل از خواب مدتی را مشغول مطالعه زبان می شد.
نوزاد یک شب در همین زیر شیروانی سرگرم تماشای تلویزیون بود که آگهی استخدام یک فروشگاه فرش معتبر توجه او را به خود جلب کرد. او همان موقع تلفن را برداشت و با گالری تماس گرفت. وی هنوز توانایی مکالمه کامل به زبان انگلیسی را پیدا نکرده بود اما شانس با او یار بود و مالک فروشگاه یک ایرانی به نام «امیر عمیدی» از آب درآمد که به زبان فارسی با او صحبت کرد.
با این حال عمیدی به این بهانه که نوزاد تجربه کافی برای این کار ندارد قصد داشت او را رد کند. نوزاد اما از او پرسید چگونه درخواست کسی که تا به حال او را ندیده رد می کند و یک شانس به او بدهد، در این لحظه سکوتی طولانی بین دو طرف برقرار شد و در نهایت مالک فروشگاه راضی شد با او ملاقات کند.
بدین ترتیب نوزاد در گالری فرش «مدالیون راگ» مشغول به کار شد که در منطقه شرق پالوآلتو بین یک رستوران تایلندی و شعبه ای از کافی شاپ های استارباکس قرار دارد.
فروشگاه فرش
اولین چیزی که نوزاد در مدالیون راگ با آن آشنا شد قیمت چند ده هزار دلاری فرش های ایرانی بود. دومین مسئله این بود که مشتریان هیچ اطلاعی از نحوه بافت فرش ها، منشا آنها و قیمت منصفانه نداشتند. آنگونه که خود او می گوید فروش تنها بر دو پایه اعتماد و ایجاد رابطه قوی با مشتریان استوار بود.
نوزاد در سال های بعد بر اساس همین نگرش رابطه اش با مشتریان را تقویت کرد، تا جایی که برای شناخت هرچه بیشتر با آنها رفت و آمد کرده و در مراسمات مختلف آنها شرکت می کرد. همین استراتژی باعث شد او میزان فروش خود را به ۸ میلیون دلار در سال برساند.
نوزاد در پالو آلتو شاهد جامعه ای موفق بود که به دنبال تغییر دنیا بودند. او هم می خواست عضوی از این گروه باشد و حالا علاوه بر فرش روی کسب اطلاعات بیشتر از سیلیکون ولی تمرکز کرده بود:
رفته رفته اطلاعاتم درباره دنیای اطراف، فناوری ها، شرکت ها و رشد شگفت انگیز آنها بیشتر شد.در نهایت یک روز وارد دفتر کار رییسم شدم و به او گفتم باید یک «صندوق سرمایه گذاری ریسک پذیر فناوری» تاسیس کنیم.
این نوع صندوق ها که از آن باعناوین «سرمایهگذاری جسورانه» یا «سرمایهگذاری کارآفرینی» نیز نام میبرند، به معنی تأمین سرمایه لازم برای شرکتها و کسبوکارهای نوپا و مستعد رشد است.
آغاز ماجراجویی
امیر عمیدی، مالک گالری فرش در ایران امپراتوری اقتصادی بزرگی به هم زده بود با این حالی پس از مهاجرت به آمریکا همه چیز را از نو شروع کرد. او بسیار باهوش و مجرب بود و به همین خاطر نوزاد تمام سرمایه اش را صرف تامین صندوق کرد.
علاوه بر این نوزاد متعهد به تامین ۲۰۰ هزار دلار برای صندوق شده بود اما از آنجایی که چنین سرمایه ای نداشت بخشی از آن را به صورت قسطی از طریق حقوق ماهیانه اش تامین می کرد.
اولین چالش آنها اثبات عزمشان برای سرمایه گذاری بود. بسیاری از کارآفرینان قبل از مراجعه به گالری فرش به ملاقات غول های سرمایه گذاری در دفاتر لوکس رفته بودند، با این حال هنگام ورود به فروشگاه در پس زمینه ای از فرش های ایرانی با چایی از آنها پذیرایی می شد.
آنگونه که نوزاد می گوید مشکل دوم شناسایی بهترین فرصت ها پیش از شرکت های دیگر بود. او برای رفع این مشکل زمان زیادی را صرف فراگیری روش های سرمایه گذاری، مطالعه کتاب، شرکت در کنفرانس ها، ملاقات با سرمایه گذاران و کارآفرینان کرد.
بسیاری از سرمایه گذاری های اولیه آنها با شکست مواجه شد اما رفته رفته شانس به آنها رو کرد. نوزاد در سال ۲۰۰۰ به تامین سرمایه شرکت «اندی رابین»، خالق اندروید اقدام کرد. او در این باره می گوید:
ملاقات با رابین نقطه عطفی برای من بود و ویژگی های نادر و واقعی یک کارآفرین را در او دیدم. پس از آن برای سرمایه گذاری تنها به دنبال شناسایی الگوهای مشابه در افراد دیگر بودم.
با گذشت زمان افراد بیشتری برای مذاکره در مورد شرکت های فناوری به گالری فرش آمده و سرمایه گذاران درجه یک ما را جدی می گرفتند. ما اولین کسانی بودیم که در «دراپ باکس»، «ساندهاند»، «لندینگ کلاب» و غیره سرمایه گذاری کردیم که تار و پود آنها در فروشگاه ما شکل گرفت و امروز ارزش مجموعه آنها بالغ بر ۲۰ میلیارد دلار است.
ایده پرداز اصلی دراپ باکس یک ایرانی دیگر به نام «آرش فردوسی» بود که نوزاد نخستین بار او را در حال ارائه در Y Combinator دید.
با این حال دوران تجربه ای او عاری از ایراد هم نبوده و یکی از بزرگترین اشتباهات وی عدم پذیرش پیشنهاد سرمایه گذاری در فیسبوک در سال ۲۰۰۵ بود که خود او به عنوان اشتباه ۱۰۰ میلیون دلاری از آن یاد می کند.
تاسیس صندوق سرمایه گذاری جدید
پژمان نوزاد در سال ۲۰۱۳ صندوق سرمایه گذاری مستقل Pear Ventures را با مشارکت کارآفرینی اسپانیایی به نام «مار هرشنسون» تاسیس کرد. نوزاد معتقد است یک کارآفرین موفق به دنبال حل مشکلات خاص رفته و در این مسیر به سادگی تسلیم نمی شود.
او مدعی است که نخستین بار در دوران جنگ ایران و عراق به فکر کسب کار افتاده است. در آن دوران اغلب جنگنده های عراقی بر فراز تهران به پرواز درمی آمدند. از آنجایی که پدافند ایران اجازه کاهش ارتفاع را به آنها نمی داد از ارتفاع بالا مهمات خود را روی شهرها خالی می کردند و همین مساله به شکستن شیشه ساختمان ها منجر می شد.
این مشکل نوزاد را به فکر فروش نوار چسب برای جلوگیری از خرد شدن شیشه ها انداخت اما پس از چند ساعت تلاش کسی حاضر به خرید نوار چسب نشد و همین مسئله به ناامیدی او منجر شد. نوزاد حالا تاکید می کند که اگر یک کارآفرین موفق به جای او بود سعی می کرد چسبی خاص را بفروشد یا سماجت بیشتری به خرج دهد.
او تا کنون سرمایه بیش از ۱۰۰ استارتاپ مختلف را تامین کرده که بسیاری از آنها از قبیل «دوردش»، «گوستو»، «زوسک» و «برنچ متریک» حالا به شرکت های چند میلیون دلاری تبدیل شده اند.
او پس از انتصاب خسروشاهی به عنوان مدیرعامل اوبر در اظهار نظری جالب گفته بود حالا مافیای فناوری ایرانی ۷۰ میلیارد دلار بزرگتر شده است.
پژمان نوزاد در سال های اخیر مرکز رشد «گاراژ» را تاسیس کرده که به دانشجویان و کارآفرینان نوپا با ایده های ناب در رسیدن به اهدافشان کمک می کند. اغلب این افراد در مراکز معتبری مثل استنفورد تحصیل کرده اند که مثل یک چشمه جوشان نیروی انسانی باهوش به بیرون تزریق میکنند.
نام این مرکز به این دلیل انتخاب شده که جرقه تاسیس بسیاری از کسب و کارهای موفق سیلیکون ولی در گاراژ خانه ها شکل گرفته است.
فعالیت های خارج از فناوری
همانطور که گفتیم پژمان نوزاد در زمینه ورزش و روزنامه نگاری ورزشی دستی بر آتش داشت. او سابقه پوشیدن پیراهن تیم های وحدت، جوانان استقلال و تیم ملی نوجوانان را دارد.
نوزاد در آمریکا هم از این فعالیت ها دست نکشید و به عنوان عضو انجمن ورزشی نویسان جهانی و مشاور فدراسیون فوتبال آمریکا مشغول به فعالیت بود و به عنوان خبرنگار رسمی فیفا در سه جام جهانی حضور داشت.
«حمید استیلی»، سرمربی سابق پرسپولیس طی مصاحبه با «مازیار ناظمی» در برنامه «ورزش بدون ویرایش» اعلام کرد که پژمان نوزاد واسطه آشنایی مسئولان وقت پرسپولیس با «افشین قطبی» بود که بعدها به قهرمانی این تیم در لیگ برتر منجر شد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
اینجا بود نهایتا تو صف تریاک دولتی میتونست باشه ??
چه فایده این و ایرانیایه دیگه به پیشرفت آمریکا منتهی میشن و از طریق این پیشرفت ها به خودمون لطمه می زنن
اگه به فکر مملکت بودن بعد پاره کرد برجام از سوی آمریکای عوضی باید به کشور دیگهای مهاجرت می کردند ، هیچ کس اونجا صداش درنمیاد
خوب شد برجام پاره شد. دیگی که برای من نجوشه میخوام سرسگ توش بجوشه
نه برادر من
اینجا بود بدبخت میشد.
چون از ایران رفت به موفقیت دست پیدا کرد. براش ارزش قائل شدند.
چقد عالی
حال آدم خوب میشه این موفقیت ها رو میبینه
اونطرف اب راه واسه پیشرفت بازه
همه چی دست اقازاده نیس
دمش گرم