گردشی در استارتآپ داستان من: کودکان قهرمان قصهها میشوند
شاید شوالیه بودید شاید هم پرنسس و شاید صرفا یک پسر یا دختر کوچولوی شجاع که در داستان مادربزرگ با بدیها و پلیدیها میجنگد. شاید داستان سادهتر از این حرفها بوده و رنگ و بوی ...
شاید شوالیه بودید شاید هم پرنسس و شاید صرفا یک پسر یا دختر کوچولوی شجاع که در داستان مادربزرگ با بدیها و پلیدیها میجنگد. شاید داستان سادهتر از این حرفها بوده و رنگ و بوی تخیلی نداشته ولی هرچه که بوده شما قهرمان اصلی آن قصه بودید و سرنوشت داستان را رقم میزنید و احتمالا به پیشروی داستان هم کمک میکردید و ایدههایی از خودتان میدادید که داستان چطور پیش برود.
نسل شنیدن قصهها از مادربزرگ حالا بزرگ شده و خودشان تبدیل به والدینی شدند که کوچولوهایشان در جهان تکنولوژی و اینترنت بزرگ میشوند و نشاندن آنها پای قصه و کتاب داستان کار سادهای نیست. «داستان من» با همین تفکر و ایده توسط چند جوان که کودک درون فعالی دارند شکل گرفته تا قصهها را از محتوا تا تصویرسازیاش را خود کاربران در آن طراحی کنند و بار دیگر بچهها، قهرمان قصهها باشند.
والدین در برابر تکنولوژی
«پویا محمودیان» و «پانتهآ دیداری» موسسان استارتآپ داستان من هستند و هماکنون مدیریت این استارتاپ را بر عهده دارند. شور و شوق خاصی نسبت به دنیای کودک دارند، داستان من خود کودکیست که کمی بیشتر از یک سال عمر دارد و آرامآرام حرکتش را شروع کرده؛ حرکتی که سرمنشا آن به نوبهای به مجموعه «عکس پرینت» برمیگردد؛ جایی که مدیریت و تاسیس آن با نام محمودیان گره خورده است.
پویا کمی بیشتر از دو سال است که عکس پرینت را ترک کرده و بعد از حضوری کوتاه در مجموعه «مادرشو»، در نهایت با پانتهآ دیداری داستان من را میسازد تا موضوع کتابهای شخصیسازی را در ایران باب کنند. محمودیان به من میگوید:
«شخصیسازی یک ترند است و تکنولوژیهای آموزشی هم یک ترند دیگر. چیزی که در عکس پرینت وجود داشت صرفا یک شخصیسازی ساده بود و حالا در داستان من، شخصیسازی به طور کلی صورت میگیرد و با مساله آموزش عجین شده است. داستان من تکامل یافته راهی بود که در عکس پرینت آغاز شد و رویای بلندتری در ذهن دارد.»
گوگل به دنبال استارتاپ داستان من
پانتهآ دیداری هم ده سال مدیر ارشد بازاریابی ایرانسل بوده و محصولاتی چون لنز ایرانسل در زمان حضور او در اپراتور دوم ساخته شدهاند. او توضیح میدهد که داستان من در جشنوارههای خارجی هم شرکت کرده و حتی گوگل با آنها به مذاکره نشسته که به علل مختلف از جمله تحریمها، تفاهم نهایی صورت نگرفته است. آنها با گوگل در یک جشنواره خارجی به مذاکره و گفتگو نشستند و نتوانستند به نتیجه برسند، هر چند دیداری تاکید دارد که این موضوع برایشان چندان هم مهم نبوده و آنها هماکنون توانستهاند مسیر پیش فرضی که برای مجموعهشان در نظر گرفته بودند را پیش بروند. دیداری به من میگوید که گوگل با شرکتهای دیگری در سطح بینالمللی این همکاری را ادامه داد و از ترویج این گونه کتابها در بازار جهانی میگوید:
«پدر و مادرها در برابر گجتهای امروزی نمیتوانند رقابت کنند ولی با کمک تکنولوژی میتوان، یک کتاب را شخصی سازی کرد و با آن کودک را به خود جذب کرد. Personal Story Book اسم این نوع کتابهاست و داستان من هم در همین زمره میگنجد. مشاوران روانشناسی و استادان دانشگاهی هم در این تولید محتوا گاهی نقش مشاوره و راهنما را برای اعضای مجموعه ایفا میکنند، محتوایی که البته بیشتر آن توسط تیم خودمان ساخته و پرداخته میشود.»
قدم زدن با رویاها
«منظر سزاوار»، یکی از تصویرسازان داستان من که تصویرسازی خوانده، با عشق و علاقهای که به دنیای کودک داشته پا به این استارتآپ گذاشته و پیش از آن در نشریات مختلفی هم کار کرده و کار تدریس را هم انجام داده است. منظر از همان بچگی عاشق کتابهای کودک بوده و در خانهای پر از کتاب بزرگ شده و وقتی نوجوان شده هم به رمانهای فانتزی مثل هری پاتر گرایش پیدا کرده و در دنیای فانتزی و خیال رشد کرده است.
او روحیه بشاشی دارد و میگوید کار در استارتاپ داستان من باعث شده که ایدهها و حرفهایش را بتواند بالاخره در یک مجموعه پیاده کند و به قول خودش: «دستهای شخصیتهای داستانش را بگیرد و به هر ناکجاآبادی برود.»
والدین جدید
«نو-ولی» یا New Parent ها هدف اصلی محتوای تولید شده و محصول عرضه شده در استارتآپ داستان من هستند. والدین جدید مارکت جذابی است که بسیاری از استارتآپها از جمله داستان من با آنها سروکار دارند. پویا محمودیان میگوید که در ابتدا هدفش یک محصول برای این والدین جدید بوده و بعد از یکی دو سال تصمیم گرفته که در نهایت داستان من را ادامه دهد: «9 ماه از ایده اولیه و آشنایی من و مرضیه گذشت که توانستیم با جمع کردن یک تیم، اولین کتاب خود را بسازیم. آنهم تماما با سرمایهگذاری شخصی.»
برخلاف تصور اولیه برخی افراد، باید گفت که New Parent بازاری در کنج و کوچک به حساب نمیآید و در حقیقت یک Mass Market است که گستردگی بزرگی دارد. 13 میلیون کودک در ایران وجود دارد که سنشان به خواندن کتب داستان من میخورد که 26 میلیون والدین دارند، یعنی تقریبا یک سوم جمعیت ایران مخاطبین این استارتآپ میشوند.
این جمعیت فعلا بیش از نیم میلیون کتاب در داستان من طراحی کردهاند و برایشان یک پلن سه ساله در نظر گرفته شده تا محصولات گوناگون دیگری ذره ذره برای آنها توسط استارتآپ داستان من عرضه شود. محمودیان باور دارد که استارتآپ داستان من مراحل بزرگتری را پیش رو خواهد داشت:
«بیزینس مدل با بیزینس پلن تفاوت دارد و استارتآپها در مرحله اول با بیزینس مدل همراه هستند. یعنی چطوری و از چه راهی و از چه کسانی و... بتوان درآمدزایی کرد. بیزینس پلن اما نقشه راه درآمدزایی از طریق راههای شناخته شده است و داستان من فعلا در مراحل نهایی بیزینس مدل به سر میبرد و تاچند سال دیگر هم همچنان استارتآپ میماند.»
از آنسو دیداری نگاه لطیفتری به ماجرا دارد و معتقد است که داستان من یک رابط و محصول عاطفی بین مادر و فرزندش است. او میگوید برخی مادران با اینکه اولین تجربه خرید اینترنتیشان است حاضرند هرجور شده کارها را آنلاین انجام دهند تا به کتاب دست پیدا کنند و فرزندشان را خوشحال کنند.
هنر قصه گویی مدرن
هنر، قصهگویی و تکنولوژی در هم میآمیزد و محصولی عاشقانه به اسم کتاب شخصیسازی شده تولید میشود؛ محصولاتی که از آموزش حروف الفبا تا آموزشهای روانشناسی کودک را در بر میگیرد. محتوای این کتب با مطالعات و تحقیقات مختلف (Market Research) روی مواردی که مادرها و پدرها آن را مهم میدانند انتخاب میشود.
این محصول جزء بایدهای زندگی نیست ولی داستان من به گفته مسئولان این مجموعه، توانسته کار را به جایی برساند که تبدیل به یک محصول Must Have یا همان الزامی شود. دیداری درباره این مارکتینگ بیشتر توضیح میدهد:
«اول همه سایت را بالا آوردیم و دوستان و آشنایان به صورت دهان به دهان تبلیغات ما شروع شد و وایرال شد. بعد تصمیم گرفتیم که مادرها را پیدا کنیم چرا که کالای خود را برای این قشر آماده کردیم و نه پدرها. عشق مادر و فرزندی هسته اصلی تبلیغات ما بوده و با یک سری روانشناسان حوزه کودک و یا مادرهای بلاگر محبوب و معروف این تبلیغات را شروع کردیم. خود مادرها به تدریج محتوای ویدیویی برای ما تولید میکنند و تیزرهای ما همان لحظات خوشحالی کودکان در حین خواندن کتب داستان من است.»
محمودیان تاکید دارد که هدفشان فعلا همین مشتریان مستقیم مردمی و پدرها و مادرها هستند و وسوسه بازار بزرگ B2B هنوز آنها را درگیر خود نکرده است. او به موضوع جالبی اشاره میکند که بازار سنتی و مدرن در اینجا هم کمی تا قسمتی در تقابل با یکدیگر هستند: «خواستیم با برخی نویسندههای کودک هم همکاری کنیم ولی آنها دید خوبی به کتابهای شخصیسازی ندارند و همچنان در سنت ماندند.»
او حتی باور دارد که تعامل موجود در کتابهای شخصیسازی باعث میشود تا بچهها بیشتر و بهتر لغات را یاد بگیرند و به تحقیقات دانشگاههای بینالمللی همچون هاروارد در این زمینه اشاره میکند.
کسب و کار من
داستان من هم مانند بسیاری از کسبوکارهای ایرانی با مشکلات ریز و درشت حقوقی برخورده و سعی کرده مجوزهای مختلف را بگیرد تا به مشکلات دیگری مواجه نشود ولی محمودیان نظر جالبی در این باره دارد: «کدام کسبوکار ایرانی را میشناسید که به طور کل توسط دولت بسته شده باشد؟» او بیشتر توضیح میدهد:
«ممکن است اختلال و یا مشکلی برای کسبوکارها پیش بیاید، مثلا با سایتهای کاریابی برخورد شود و یا تاکسیهای اینترنتی را تهدید کنند و کلی مشکلات دیگر اما در نهایت یک نفر از بدنه دولت و حاکمیت کار را راست و ریست میکند. دولت و افرادی چون سورنا ستاری و وزیر ارتباطات فعلی و تیمش تا جای ممکن پشت کسبوکارهای اینترنتی ایستادهاند و تا الان به درستی توانستند حمایتهای لازم را انجام دهند و لااقل نگذارند تا کسبوکاری از منظر حقوقی دچار مشکل شود و برای همیشه بسته شود. به نظر من تا جرمی رخ ندهد واقعا مشکلی پیش نمیآید.»
محصولات در داستان من فعلا به سه گزینه می رسند و شخصیسازی هم فعلا به چند گزینه محدود میشود. اینها اما از نظر محمودیان اشکال نیستند بلکه باطمانینه رفتار کردن یک استارتآپ است که آرام آرام محصولاتش را تکمیل میکند. او عقیده دارد که باید بیشتر کتابهای متنوعی را به داستان من اضافه کرد تا ریزهکاریهای شخصی سازی بیشتر و خاطره جالبی از این موضوع تعریف میکند:
«مثلا درخواست پدری با موهای طاس زیاد داشتیم و در نهایت آن را در کتابمان پیاده کردیم. ولی فعلا چون فقط 6 تا 8 نفر نیرو در مجموعه هستیم، امکانات محدودی در این زمینه داریم و بیشتر به جای جزییات به کلیات توجه میکنیم.»
پیش به سوی شهر قصه
بیرقیبی داستان من در حوزه کاری خود باعث نشده که تیم این مجموعه از تلاش و کوشش برای کار خوب دست بکشد و در حقیقت تمامی استانداردهای اولیه را در سیستم فعلی خود عرضه داشتند. راهی که داستان من پیش گرفته در اکوسیستم استارتآپی ایران فعلا یکهتاز است و افق روشنی هم برای محصولاتشان در نظر گرفته شده.
این چند جوان ذره ذره با مشتریان تازه به دنیا آمده خود دوباره متولد شدند و همراه با آنها در حال بزرگ شدن هستند و یک نوع مدیای بزرگ برای کودکان و والدین در ذهن دارند که به تدریج رنگ واقعیت به خود میگیرد. کند حرکت کردن مجموعه و محصولاتشان به گفته خودشان فعلا به خاطر تیم کوچک و جمعوجوری است که با هزینه شخصی و بدون سرمایهگذاری خاصی صورت گرفته و به دست کسانی ساخته شده که پیشتر منصبهای خوب در مجموعههای بزرگی در کشور داشتند ولی به خاطر رویایشان، گذشته را رها کرده و راه جدیدی انتخاب کردند.
از همین حیث داستان من میتواند الگویی باشد برای افرادی که رویای خود را رها کردند و یا از رسیدن به آن واهمه دارند، شاید داستان هر یک از ما بتواند روزی توسط شخصیسازی خودمان، رنگ واقعیت بگیرد.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.