روایت علی پرتوی از یک ملاقات سخت با استیو جابز: اعتماد با یک کلمه از بین میرود
یک دهه از درگذشت همبنیانگذار و مدیرعامل سابق اپل، استیو جابز میگذرد و برخی مدیران عامل شرکتها مانند «مایکل دل»، خبرنگاران و کارآفرینان از تجربهشان از ملاقات یا همکاری با جابز گفتهاند. حالا یکی از ...
یک دهه از درگذشت همبنیانگذار و مدیرعامل سابق اپل، استیو جابز میگذرد و برخی مدیران عامل شرکتها مانند «مایکل دل»، خبرنگاران و کارآفرینان از تجربهشان از ملاقات یا همکاری با جابز گفتهاند. حالا یکی از کارآفرینان ایرانیتبار مقیم آمریکا، «علی پرتوی» داستان ملاقاتش با استیو جابز را تعریف کرده که البته سرانجام خوبی نداشته و به یکی از دردناکترین تجارب پرتوی تبدیل شده است. با این حال، یک درس مهم از مدیرعامل سابق اپل یاد گرفته است.
علی پرتوی در یک رشتهتوییت بلند، این داستان را به زبان انگلیسی روایت کرد که در ادامه آن را میخوانید.
«سال ۲۰۰۸ بود که اپل به استارتاپ من علاقهمند شد. من در آن زمان مدیرعامل iLike بودم، یکی از سرویسهای موسیقی مطرح که تحت فشار شرکتهای تولیدکننده موسیقی و پلتفرم فیسبوک که کسبوکارمان روی آن بنا شده بود، قرار داشت. رویای ما و بهترین امیدمان این بود که اپل ما را تصاحب کند.»
به گفته پرتوی، اپل به این استارتاپ علاقهمند شده بود و به همین دلیل، آنها را به کوپرتینو دعوت شدند تا با «استیو جابز» و «ادی کیو» ملاقات و برنامههای خود را برای این دو مدیر ارشد اپل ارائه کنند. به گفته پرتوی، برای ملاقات با استیو جابز هیجانزده و البته گیج بوده و همبنیانگذاران iLike هم در این جلسه همراهیاش کرده بودند:
«باهم به مقر اپل رفتیم و در لابی منتظر ماندیم. در نهایت به قسمت مجموعه اجرایی منتقل شدیم. استیو برخورد دوستانه و خوبی داشت. به ما سلام کرد و گفت چیزهای خوبی دربارهمان شنیده است.»
در ابتدا، ارائه پرتوی و همراهانش به خوبی پیش نرفته که علتش، از دسترس خارج شدن وای فای در آن بخش از ساختمان اپل بوده! در نهایت وضعیت به حالت عادی بازمیگردد و آنها ارائه را به خوبی پیش میبرند. استیو جابز حالا غرق ارائه آنها شده و به با تایید سر تکان میدهد؛ نشانهای از اینکه همه چیز برای جذب سرمایه از اپل خوب پیش میرود. پرتوی توضیح میدهد:
«زمانی که ارائه داشت به پایان میرسید، استیو گفت از شما خوشم آمده. استدلالهای خوبی داشتید و به نظر میرسد جایتان اینجا در اپل است. ما میخواهیم کمپانی شما را بخریم. اجازه میدهم «ادی» جزئیات را با شما هماهنگ کند.»
تا اینجا همه چیز عالی پیش رفته و پرتوی میگوید کاش میتوانستم آن لحظه زیبا را حفظ کنم. اما درست در همان زمان شتابزده سوال مهمی را میپرسد:
«پیش از اینکه بروید، میتوانیم درباره محدود قیمتی موردنظرتان صحبت کنیم؟»
خود پرتوی میگوید پرسیدن این سوال از جابز، یک اشتباه آماتوری بود اما سلسله اشتباهات او در این ملاقات تازه اینجا آغاز میشود. پرتوی داستانش را اینگونه ادامه میدهد:
«استیو تمرکز کرد و پرسید: "درآمدت چقدر است" و همچنین پرسید: "آخرین ارزیابی مالیات چقدر بوده است"، من جواب دادم که آخرین باری که ارزیابی شدیم و جذب سرمایه داشتیم، دو سال قبل از راهاندازی بود که ارزشمان به ۵۰ میلیون دلار میرسید. از آن زمان تا به امروز، بیش از ۵۰ میلیون کاربر فعال جذب کردهایم.»
با شنیدن این پاسخها، جابز میگوید احتمالا کمپانی پرتوی را با قیمت ۵۰ میلیون دلار تصاحب میکند، یعنی بدون هیچگونه افزایش ارزشی در دو سال: «قلبم ریخت. اصلا در تصورم نبود به همکارانم بگویم دو سال کار کردهایم و هیچ ارزش جدیدی خلق نکردهایم.»
پرتوی به جابز میگوید که به باورش، سرمایهگذاران چنین پیشنهادی را قبول نمیکنند. در آن زمان پرتوی و همکارانش به دنبال جذب سرمایه بر اساس ارزش گذاری ۱۵۰ میلیون دلاری بودند و اتفاقا حدود ارزش ۱۵۰ میلیون دلاری خود را به برخی از سرمایهگذاران اعلام کرده بودند. او توضیح میدهد که اگرچه صحبتهای اولیهای میشد اما کسی واقعا [با این قیمت] پای میز مذاکره نیامده بود.
جابز در پاسخ به نگرانی پرتوی میگوید: «نگران نباش، کاری میکنیم که سرمایهگذاران قبول کنند.» جابز در ادامه میگوید که اپل میتواند در صورت عدم خرید این کمپانی، تمام ویژگیهای آن را به راحتی بسازد.
پرتوی در پاسخ به جابز میگوید: «استیو، فکر میکنم ما حداقل ۳ برابر این میارزیم!» و دقیقا در همینجاست که پرتوی به گفته خودش، اشتباه مهلکی را انجام میدهد که از همان زمان تا امروز باعث حسرتش شده است. او بلافاصله در ادامه جمله قبل میگوید: «راستش را بخواهی، من میدانم که حداقل ۳ برابر این میارزیم!»
پرتوی مینویسد دقیقا از همان لحظهای که این کلمات را ادا کرده میدانسته که اشتباه کرده است. به گفته او، تفاوت بین «فکر میکنم» و «میدانم»، یک «دروغ» بود و جابز سریعا به آن واکنش داد و گفت:
«گفتی میدانی که ارزشتان بیشتر است؟ پیشنهاد دیگری داری؟ چرند میگویی. تو داری به من دروغ و مزخرف میگویی. همینجا کارمان تمام است.»
پرتوی مینویسد که از اینجا به بعد همه چیز برایش پر از ابهام است و استیو جابز اتاق را ترک میکند. در ادامه پرتوی و همبنیانگذاران iLike با ادی کیو صحبت میکنند. تنها چیزی که یاد پرتوی مانده، این است که هرگونه معامله را بهم زده و کل اعضای تیمش را ناامید کرده است:
«این مواجهه بیشتر از آنچه بتوانم بشمارم تاکنون در ذهنم تکرار شده. هفتهای نمیگذرد که با شرم و تعجب به تمام این اتفاقات فکر نکنم که اگر همه چیز به شکل دیگری پیش میرفت چه اتفاقاتی میافتاد. مهم نیست از آن زمان به چه دستاوردهایی رسیدهام؛ من با این حس زندگی میکنم که حس اعتماد کسی را از دست دادهام.»
به گفته پرتوی این همکاری در لحظه از هم نپاشید بلکه ادی کیو از معاونین استیو جابز چندین هفته تلاش کرد تا مذاکرات ادامه پیدا کند. با این حال مدتی بعد و در یک تماس، استیو جابز به شکل مستقیم به پرتوی میگوید: «تو یک دروغگویی و هر چه بگویی نمیتوانم به آن اعتماد کنم.» پرتوی مینویسد: «این کار جابز ضروری نبود چون من قبلتر درسم را یاد گرفته بودم. حقیقت سخت این است که نمیتوانم جابز را سرزنش کنم؛ چون اعتماد میتواند با یک کلمه از بین برود. و ساخت دوباره اعتماد هم ساده نیست.»
مدت کوتاهی پس از اتمام مذاکرات، اپل «iTunes Genius Sidebar» را منتشر میکند که کپی خالص همان iLike Siderbar بوده است. در ادامه فیسبوک هم دکمه iLike را کپی میکند. البته پرتوی میگوید فیسبوک آنقدر لطف داشت که قبلش زنگ بزند و اطلاع بدهد که چنین برنامهای دارد! یکسال بعد، پرتوی کمپانی iLike را با ضرر میفروشد. پرتوی در پایان مینویسد:
«هرگز در یک همکاری بزرگ، وانمود نکنید که کارتهای بهتری برای بازی کردن دارید؛ مخصوصاً در برابر یک بازیگر قوی. بدون دروغ گفتن میشود مذاکرهکننده قویتری بود.»
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
علی پرتوی عزیز همه میدونن که اپل هیچوقت برنامه شمارو ۱۵۰ میلیون دلار نمیخرید، بلکه با همون حدود ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون دلار ارزش گذاری میکرد، چیزی که مهمه اینه این کمپانی ها صاحب قدرت هستن و به بز خریدن اعتقاد دارن! یا با پیشنهاد پایین جزو اونا میشی با ایدهات با یه اسم دیگه خیلی راحت کپی میشن و خودشون میسازن!!