استیو بالمر، قهرمان گمنام مایکروسافت؟
دو سال پیش در همین روزها بود که استیو بالمر از جای گرم خود در مایکروسافت برخاست تا مدیری جوان با تدابیری تازه بر صندلی ریاست بزرگترین شرکت نرم افزاری جهان تکیه زند. پس از ...
دو سال پیش در همین روزها بود که استیو بالمر از جای گرم خود در مایکروسافت برخاست تا مدیری جوان با تدابیری تازه بر صندلی ریاست بزرگترین شرکت نرم افزاری جهان تکیه زند. پس از این اتفاق اصحاب رسانه در دنیای تکنولوژی کمی محکم تر از حد معمول درب را پشت سر بالمر بستند.
او اما با نگاهی مصمم و پیش به جلو، درب دیگری را گشود و زندگی شغلی خود را از دنیای تکنولوژی به دنیای ورزش برد و یک تیم بسکتبال در لیگ NBA آمریکا خرید.
او هنوز عمیقا به شرکتی که ۳۴ سال در آن خدمت کرده اهمیت می دهد؛ باید هم بدهد چرا که چهار درصد از کل سهام مایکروسافت به او تعلق دارد و به سادگی می توان بالمر را بزرگترین سهام دار شرکت ساکن ردموند دانست. اگرچه همین فرد گاه و بی گاه به شکل عمومی و در رسانه ها برخی اقدامات مایکروسافت را زیر سوال می برد اما همان روز پس از معرفی ویندوز ۱۰، سیستم عاملی که آمد تا در همه سخت افزارها جای گیرد، اعلام نمود که عاشق این پلتفرم شده و مایکروسافت باعث غرور کارمندان و مشتریان اش شده است.
استیو بالمر ۱۴ سال از عمر ۳۴ ساله خود را مایکروسافت را با داشتن بالاترین عنوان ممکن در بزرگترین شرکت نرم افزاری جهان سپری کرده و بی راه نیست اگر بگویم باید نگاهی دوباره داشته باشیم به همه اقداماتی که او در سال های مدیریت اش برای مایکروسافت انجام داده است. با نگاهی دوباره به عملکرد او، مخصوصا در سال های نهایی، شاید بهتر بتوانیم درک کنیم که مایکروسافتی که در همین چند سال اخیر توانست جهت حرکتش را تغییر دهد، چگونه و با چه شرایطی این کار را انجام داد و به "مایکروسافت جدید" تبدیل شد و آیا اصلا بالمر در این میان نقشی بر دوش داشته است؟
در چنین شرایطی داشتن یک قضاوت اشتباه چندان دشوار نیست. بالمر پس از رفتنش از مایکروسافت گفته که برایش مهم نیست اعتبار موفقیت های "مایکروسافت جدید" به او تعلق گیرد یا خیر، اما آیا واقعا ساتیا نادلا توانسته در مدت اندک مدیریت خود، همه مشکلات را حل کند؟ تحلیل همین موضوع چندان کار دشواری نیست، مخصوصا بعد از دو سال.
اشتباهات
راهی گریزی وجود ندارد: بالمر در زمان مدیریت در مایکروسافت اشتباهات بسیار زیادی داشته. بزرگترین اشتباه وی عملکرد بسیار خونسردانه اش در قبال آیفون از سوی اپل بود؛ محصولی که در سال ۲۰۰۷ رونمایی شد و چهار سال طول کشید تا اهالی ردموند بتوانند پاسخی در حد "هیچ" با ویندوز فون ۷ به آن بدهند. پلتفرمی که شاید بتوان گفت تاخیر در عرضه اش، نتیجه تکبر مایکروسافت آن زمان بود و در آن هیچ نقطه متمایز کننده خاصی دیده نمی شد؛ سیستم عاملی که از فقدان چشم اندازی آینده دار و ضرورت رسیدن به دست کاربر رنج می برد.
در نقطه مقابل تصور کنید که گوگل در سال ۲۰۰۵ اندروید را خریده بود. آیفون در ابتدای سال ۲۰۰۷ رونمایی شد و در میانه همان سال به بازار عرضه گشت و همین موضوع باعث شد تا تیم اندروید پس از دیدن موبایلی که برای اولین بار می شد لقب "هوشمند" را به آن اعطا کرد، به خود آیند، بیشتر تلاش های خود را دور بریزند و تمام کوشش خود را به کار بندند تا اولین موبایل اندرویدی با استانداردهای طلایی آیفون را در همان سال ۲۰۰۷ به بازار عرضه کنند؛ سیستم عاملی که از نواقص بسیاری بهره می برد و در آن زمان کاملا مشخص بود که سرهم بندی شده است.
پس از آن هم شرایط اندروید به سرعت بهبود یافت و گوگل هم با تمام قدرت اعلام می کرد که آن را به رایگان در اختیار سازندگان قرار می دهد. همین موضوع و توزیع گسترده و رایگان آن در کنار بهبود کلی اندروید باعث شد تا این سیستم عامل به نقطه ای برسد که امروز شاهدش هستید.
جدا از این مسئله، استیو بالمر اجازه داد فضای داخلی مایکروسافت به سمت و سویی برود که گروه های مختلف، در مواقعی که احساس خطر کنند، انگشت اتهام را به سوی دیگری نشانه رفته و از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند. در چنین شرایطی استعدادها دلسرد شده و نوآوری ها معمولا در نطفه خفه می شدند.
تبلت «Courier»، محصولی که می توانست موفق شود ولی شانس چشم گشودن به جهان نیافت
پروژه توسعه تبلت کتابچه ای «Courier» یکی از همان نوآوری ها بود. اسکایپ شانس تبدیل شدن به بزرگترین پیام رسان جهان را از دست داد چرا که کسی متوجه موقعیت پیش آمده برای پیام رسان ها نبود.
و راستی، بیایید ویندوز ۸ را هم فراموش نکنیم. سیستم عاملی که به علت نوع طراحی اش هیچ وقت از سوی مخاطبین درک نشد. البته ایراد هم از سوی مخاطبین نبود. همینطور ویندوز ویستا که تا چندین سال پس از ارائه اش منابع مختلف مایکروسافت را می بلعید.
خرید ۶.۲ میلیارد دلاری شرکت aQuantive و مراجعه به بخش حسابداری و خط کشیدن روی هزینه هایی که صورت پذیرفته بودند را نیز جزیی از کارنامه بالمر بدانید. خرید ۷.۶ میلیارد دلاری نوکیا هم دقیقا شرایط مشابهی را سپری کرد هرچند به جای بالمر، این بار نادلا بود که به بخش حسابداری مراجعه کرد و گفت لطفا روی این یکی هم خط کشیده و زیان را در ترازنامه اعمال کنید.
این دقیقا همان نقطه ای است که بسیاری از افراد آنالیز خود از بالمر و عملکرد وی در مایکروسافت را به پایان رسانده و نتیجه گیری می کنند. بیایید اینجا متوقف نشده و کمی جلوتر برویم.
کسب و کار
ابتدا باید به موردی پرداخت که کمتر به آن توجه می شود: عملکرد صحیح کسب و کارتان است که به شما اجازه می دهد در آینده اش سرمایه گذاری کنید.
در سال ۲۰۰۱ و زمانی که بالمر به عنوان مدیرعامل مایکروسافت انتخاب شد، درآمد این شرکت به شکل سالانه معادل ۲۵ میلیارد دلار بود. در سال ۲۰۱۴ درآمد مایکروسافت به ۸۷ میلیارد دلار رسیده بود و می توان گفت تحت نظارت بالمر، درآمد بزرگترین شرکت نرم افزاری جهان طی ۱۳ سال سه برابر شد.
سود عملیاتی مایکروسافت نیز در سال اول مدیریت بالمر به ۱۱.۷ میلیارد دلار می رسید در حالی که در آخرین سال مالی مدیریت وی بر این کمپانی، به ۲۷.۷ میلیارد دلار به شکل سالانه رسیده بود. به واقع در آخرین سال مدیریت استیو بالمر در مایکروسافت حاشیه سود خالص از کل درآمد سالانه معادل ۳۲ درصد بوده که رقم کاملا قابل قبولیست.
حاشیه خالص سود، رشد و افزایش میزان فروش در سال هایی که مایکروسافت زیر نظر بالمر بوده در صنعت تکنولوژی مثال زدنیست. امروز البته اپل از این رکوردها گذر کرده در حالی که گوگل به رتبه پیشین مایکروسافت دست یافته اما حقیقت این است که هنوز هم به جز همین دو شرکت یاد شده، کمپانی دیگری نتوانسته از رکوردهای ثبت شده توسط اهالی ردموند عبور کند.
چشم انداز آینده
مایکروسافت را می توان جز شرکت هایی دانست که بهترین نوع مدیریت در جهان را داشته و هنوز هم دارد. دلیل این موضوع نیز این است که اهالی ردموند دائما در حال آینده نگری بوده و برای ایده های خود سرمایه گذاری می کنند.
عملکرد صحیح کسب و کارتان است که به شما اجازه می دهد در آینده اش سرمایه گذاری کنید
بیل گیتس آغازگر چنین حرکتی شد و در نهایت یک کاخ بسیار استوار را به استیو بالمر تحویل داد. بالمر هم تلاش خود را انجام داد تا همین رویه را پی گیرد. تجدید حیات امروز مایکروسافت تا حد زیادی نتیجه تصمیمات تاکتیکی و آینده نگرانه استیو بالمر است؛ شخصی که باعث رشد و پرورش محصولات و سرویس هایی نظیر سرفس، اکس باکس، کورتانا، بینگ، (مایکروسافت) بند، آفیس ۳۶۵ و البته فروشگاه های فیزیکی مایکروسافت شد.
در این میان مشخصا باید به نقش شخص او در رسیدن مایکروسافت به ویندوز ۱۰ و قابلیت Continuum اشاره کرد. استیو بالمر در پرورش پروژه های ابری و پتلفرم ابری این شرکت موسوم به «آژور» Azure برای سازمان ها نیز سهم زیادی داشت. لازم به اشاره است که مدیریت فضای ابری مایکروسافت پیش از این بر عهده «ساتیا نادلا» بوده و البته باید در این بخش از نقش وی نیز در موفقیت کنونی این قسمت یاد کرد.
اهالی ردموند دائما در حال آینده نگری بوده و برای ایده های خود سرمایه گذاری می کنند
اگر هنوز هم باورتان نشده نقش بالمر در تغییر شرایط کنونی مایکروسافت تا چه حد مهم بوده، بهتر است باور کنید که در شرکت های بزرگ و هنگام سرمایه گذاری های عظیم برای آینده تکنولوژی، برنامه ریزی، مداومت و صبر بسیار زیادی لازم است. آنچه امروز مایکروسافت به آنها افتخار می کند و توسط همان ها توانسته دوباره برای خود نامی در میان شرکت های برتر حوزه تکنولوژی به دست آورد، همه در زمان مدیرعامل قبلی تایید توسعه گرفته بودند و در این میان صرفا «هولولنز» است که پروژه مرتبط با توسعه آن به دست ساتیا نادلا شتاب یافته.
این موضوع بارها ذکر شده و قبلا برایتان گفته ایم اما مثالیست که باید زده شود. زمانی که نادلا بر سر کار آمد، یکی از اولین اقدامات اش انتشار اپلیکیشن آفیس برای آیفون و آیپد بود. مشخصا توسعه چنین سرویسی برای یک پلتفرم دیگر کاری نیست که در عرض چند ماه انجام شود و این پروژه کاملا تحت نظر استیو بالمر توسعه یافته و تقریبا کامل شده بود.
فراموش نکنید استیو بالمر همان شخصی بود که در ردموند بیشتر از هر فرد دیگری بر "اهمیت ویندوز" تاکید داشت. او اجازه داد پروژه توسعه آفیس برای iOS پیش رود چرا که می دانست در نهایت یک روز مجبور می شود آن را برای پلتفرم رقیب منتشر کند. ساتیا نادلا صرفا از راه رسید و در خصوص آفیس برای iOS تصمیم نهایی را گرفت.
محصولات و سرویس ها
تجدید حیات امروز مایکروسافت تا حد زیادی نتیجه تصمیمات تاکتیکی و آینده نگرانه استیو بالمر است
حال بیایید به سراغ سخت افزاری برویم که امروز تبدیل شده است به ویترینی زیبا برای نرم افزارهای این شرکت.
مایکروسافت تا همین چند سال پیش یک شرکت کاملا نرم افزاری بود که گاهی به سرش می زد چند ماوس و کیبورد طراحی کرده و به فروش برساند. شاید باورش سخت باشد که همین شرکت حالا از فروش محصولات مختلف سرفس سالانه میلیاردها دلار درآمد دارد.
اکنون همه به این تغییر در مایکروسافت خو گرفته ایم چرا که سال ها پیش رخ داده اما باید باور کرد که ایجاد همین تغییر، سال ها پیش و برای اولین بار کاری بسیار پر ریسک و خطرناک بود. شاید بتوان گفت این ریسک هنوز هم برای بزرگترین شرکت نرم افزاری جهان وجود دارد.
امروز نادلا تبدیل شده است به چهره جدید مایکروسافت. حالا دو سال است که بر صندلی ریاست مایکروسافت تکیه زده و توانسته به جهان ثابت کند که این شرکت مهربان تر شده، نوآوری های مختلفی دارد و می تواند یک شریک تجاری قابل اعتماد باشد. چنین اقداماتی به هیچ عنوان کوچک نیستند اما اگر بخواهیم صادق باشیم باید بگوییم هر موفقیتی که در دو سال اخیر مایکروسافت شاهد آن بوده، پایه ریزی اش از سوی استیو بالمر صورت پذیرفته؛ از همان سال ها پیش وقتی که شعار «محصولات و سرویس ها» را برای مقابله با اپل در پیش گرفت.
حال نکته جالب اینجاست که اگرچه ساتیا نادلا با شعار «تقدم موبایل و پردازش ابری» به میدان وارد شده اما به نظر می رسد مایکروسافت، هنوز همان مایکروسافتی است که استیو بالمر گذاشت و رفت و درب هم محکم پشت سرش بسته شد: معرفی سخت افزارهای جدید و شرکای سخت افزاری که هنوز تلاش می کنند به عصر تازه ای وارد شوند و این بار برای وارد شدن خود به عصر جدید، تصمیم گرفته اند از ایده محصولات هیبریدی مایکروسافت پیروی کنند. پس از آن هم که اپل یک گاو پیشانی سفید به نام «آیپد پرو» معرفی کرد و به دنبال سرفس از مایکروسافت راه افتاد.
نقش سایتا نادلا چه بوده است؟
او تلاش کرد تا فرهنگ سازمانی داخل شرکت را دچار تحول ساخته و رابطه ای عالی با دشمنان قدیمی برقرار کند. با حضور او در مایکروسافت دارایی هایی ارزنده همانند آفیس برای iOS یا اندروید به دست کاربران رسیدند که همین موضوع به طور تعجب برانگیزی موجب افزایش محبوبت مایکروسافت در میان کاربران دنیای تکنولوژی شد.
نادلا سپس ایده فرا-پلتفرمی سرویس های شرکتش را پیاده سازی کرد. اپلیکیشن هایی نظیر Acompli (که حالا تبدیل به Outlook شده) یا Wunderlist، تقویم Sunrise و ... از مواردی هستند که به لطف حضور او در مایکروسافت برای سایر پلتفرم ها ایجاد شده اند.
ایده های آینده نگرانه ی نادلا نیز به نظر مناسب می رسند. هولولنز یکی از معروف ترین ایده های او برای آینده است اما باید به اقدامات دیگر وی نظیر خرید SwiftKey و یا خواهر کوچک کورتانا به نام «Xiaoice» که حالا در چین ۴۰ میلیون کاربر دارد، اشاره نمود.
گسترش روابط با شرکت هایی که پیشتر دشمنان مایکروسافت محسوب می شدند نیز یکی دیگر از اقدامات ساتیا نادلاست. در این میان می توان به شرکت هایی نظیر دراپ باکس، باکس، سلزفورس و البته اپل اشاره کرد.
با این حال، ساتیا نادلا نیز در دوره دو ساله خود اشتباهاتی داشته؛ اشتباهاتی که اتفاقا هنوز تصحیح نشده اند و باعث سرعت پیدا کردن مرگ تدریجی ویندوز موبایل و ویندوز فون خواهند شد. برای مثال مشخص نیست به چه دلیلی وی به تیم توسعه نرم افزاری مایکروسافت اجازه می دهد توسعه اپ ها برای خود پلتفرم ویندوز موبایل را برای مدتی رها سازند و در موقع مقرر به دست کاربران نرسانند. این دقیقا در حالیست که مایکروسافت به شدت توسعه اپ های مختلف برای اندروید و iOS را پیگیری می کند.
اگرچه نادلا بیان کرده که تقویم Sunrise و Office Sway از ابزارهای مورد علاقه اش هستند اما همین ابزارها همچنان در Windows Mobile وجود ندارند. همین مسئله زمانی پرسش برانگیز تر می شود که مایکروسافت از ایده اپلیکیشن های یونیورسال پرده برداشته و از آن دفاع می کند. چرا باید یک توسعه دهنده وقت خود را برای اپ های یونیورسال ویندوز ۱۰ بگذارد در حالی که خود نادلا و مایکروسافت این کار را نمی کنند و بهترین ها را به پلتفرم خودشان نمی آورند؟
نکته مثبت اما همانطور که گفتیم، تغییر فرهنگ سازمانی و فروتنی، و البته خارج شدن مایکروسافت از انزواست. حالا مایکروسافت تبدیل به شرکتی شده است که کارش را به بهترین شکل انجام داده و توانمندسازی کاربران همه پلتفرم ها را در سرلوحه کار خود قرار داده است.
این مهم ترین تغییریست که نادلا مسئول اش بوده: مایکروسافت جدید به فضای ابری و عملکرد فرا-پلتفرمی متعهد شده است. این در حالیست که اکنون «آژور» و «آفیس» نیز هرکدام در حال تبدیل شدن به پلتفرمی مستقل و پویا هستند.
منصفانه است اگر بگوییم که رهسپاری استیو بالمر و انتصاب ساتیا نادلا به عنوان مدیرعامل مایکروسافت اقدام بجا و مناسبی بوده. این تغییر و تحول در مناسب ترین زمان انجام شد و تاثیر بسیار مطلوبی هم برجا گذاشت که اکنون می توان نتیجه اش را مشاهده کرد.
نادلا اهرم رهایی ابزارهایی که زیر دست بالمر توسعه یافته بودند را کشید و اکنون سرعت بالاتری نیز به آنها بخشیده در حالی که مایکروسافتی دوست داشتنی تر از قبل را مدیریت می کند و مشخصا قادر شده روابط بهتری با کاربران و اصحاب رسانه پیدا کند. همین فرمول ارائه شده از سوی نادلاست که آینده ای جذاب تر از آنچه چند سال پیش تصور می شد را برای مایکروسافت به ارمغان خواهد آورد. حالا دیگر کسی نمی تواند مایکروسافت را از دور رقابت خارج بداند و آن را در میان چند شرکت برتر دنیای تکنولوژی جای ندهد، کاری که برخی چند سال پیش انجام داده بودند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
سلام بت من خسته نباشی استیو بالمر ;)
اشتباه دیگه نادلا که هنوزم ادامه داره اینه که همچنان تاکید بر روون بودن ویندوز موبایل داره و به همین مناسبت از ضعیف ترین سخت افزارای ممکن تو گوشی های جدیدش استفاده می کنه (به استثناء سری 950). این مسئله باعث میشه گوشی های جدیدش مثل 550 و 650 جذاب نباشن و به فروش نرن.
ببخشید شما اینا رو از کجا میدونید؟؟؟؟؟؟