۷ عادت کارآفرینانه مفید که ممکن است با رشد کسب و کار شما اثر معکوس پیدا کنند

کار مهمی که یک کارآفرین شایسته باید از پس آن بر بیاید مدیریت کردن تغییر است، اما اکثر کارآفرینان این را فراموش می کنند که با بزرگ شدن رؤیایشان از یک استارتاپ به یک کسب و کار در حال رشد، خودشان نیز باید تغییر کنند. بیشتر آنها با توسعه ی محصول، بازاریابی و فروش شروع می کنند اما برای رسیدن به موقعیت استخدام و راهنمایی کردن دیگران، تدوین فرایند های قابل تکرار و تمرکز روی استراتژی آینده ی خود مشکل دارند.

برای مثال، زمانی یک شبکه ی اجتماعی وجود داشت به نام Friendster، که اعتبار رواج شبکه های اجتماعی از سال ۲۰۰۲ را به پای آن می نوشتند. بسیاری از کارشناسان اعتقاد دارند جاناتان آبرامز، مؤسس این شبکه ی اجتماعی، نتوانست مدیریت حرفه ای و منابعی که برای چند برابر شدن آن به آنها احتیاج داشت را به دست بیاورد. از جمله اقدامات او در این راستا، رد کردن پیشنهاد ۳۰ میلیون دلاری گوگل بود که در نهایت باعث شد توسط فیسبوک یعنی رقیبی که بعد از خودش به وجود آمد نابود شود.

چالش این کار این است که از انجام دادن کار، به سراغ مدیریت کردن آن و رهبری کردن دیگران بروید. فرقی نمی کند چقدر متعهد و با استعداد باشید، زمان روزانه ی شما محدود است و در حین رشد و چند برابر شدن کسب و کارتان باید روی کمک دیگران حساب کنید. برخی عادات خاص، از جمله عادت های مهمی که در ادامه به آنها اشاره می شود، در روزهای ابتدایی به خوبی به کار شما می آیند. اما بعد از مدتی با رشد کسب و کارتان به آسانی می توانند به نابودی شما منجر شوند.

۱- تلاش برای کنترل کردن همه چیز

وقتی نقشه های شما تماماً در سرتان باشند و عناصر آن تعریف نشده باشند، زیر نظر داشتن تک تک قدم هایی که در مسیر پیشرفت خود بر می دارید اهمیت زیادی پیدا می کند. وقتی کسب و کار شما شروع به چند برابر شدن می کند، باید فرایند هایی مکتوب و افرادی آموزش دیده و بهره مند از مهارت های مناسب داشته باشید که بتوانند بدون حضور شما نیز کار را به درستی پیش ببرند.

۲- اعتماد به احساس درونی و نادیده گرفتن منتقدین

اکنون شما دیگر مشتریانی واقعی دارید که اگر بازخورهایشان را نادیده بگیرید می توانند به سرعت صدها مشتری احتمالی دیگر را از مراجعه به شما بازدارند. در این زمان وقت آن رسیده که از روی تحلیل های آماری، نظرات مشتریان و نتایج مالی اقدام به تصمیم گیری کنید؛ نه آنکه اجازه دهید علاقه و پشتکارتان شما را به خود مغرور کند و انتظار داشته باشید مشتری خودش را با شما وفق دهد.

۳- وفاداری و اعتماد به جمعی مشخص و محدود

با بزرگ شدن کسب و کار شما، دایره ی روابطتان نیز باید بزرگ شود. دایره ی افراد مورد اعتماد شما باید در این مرحله بزرگ تر شود تا بتواند شرکای جدید، نمایندگانی از مشتریان، و هم قطاران و مدیران هم رده ی شما را نیز در بر بگیرد. شما نمی توانید از همه انتظار وفاداری کامل داشته باشید، بنابراین باید یاد بگیرید بدون وارد شدن به حالت دفاعی انتقاد ها را بپذیرید.

۴- راضی بودن از زندگی و کار به روش خودتان

بسیاری از کارآفرینان به گونه ای رشد یافته اند که سکوت و انزوای نسبی محل کار خود و توانایی تنظیم دلخواه برنامه هایشان را به هر چیز دیگری ترجیح می دهند. به عنوان یک مدیر، کسب و کار شما نیازمند توجه ۲۴ ساعته ی شماست. شما نیز باید هر روز با کارمندان و مشتریان خود در ارتباط باشید تا شتاب و نیروی لازم برای ادامه ی راه شکل بگیرد و تداوم داشته باشد.

۵- علاقه ی زیاد به حل مسائل تاکتیکی و بی توجهی به استراتژی

سرمایه گذاران و کسانی که به دنبال شراکت هستند به دنبال شریکی می گردند که تمرکز استراتژیک داشته باشد و بتواند برای حل مسائل تاکتیکی مشاوران مناسبی پیدا کند. تفکر استراتژیک، با رشد کسب و کار مشکلات تاکتیکی را کاهش می دهد. بنابراین کارآفرینان بزرگ یاد می گیرند خیلی زود از تفکر تاکتیکی به تفکر استراتژیک تغییر کنند.

۶- افتخار به توانایی انجام دادن کارها به صورت انفرادی

توانایی مقابله ی انفرادی با هر چالشی و به انجام رساندن کارها، در ابتدای راه برای کارآفرینان بسیار مفید واقع می شود. شما باید یاد بگیرید با بزرگ شدن کسب و کارتان کارمند استخدام کنید، آنها را آموزش دهید، و از برونسپاری در حوزه هایی غیر از حوزه ی اصلی فعالیت تان بهره بگیرید تا بتوانید از پس حجم کار و تخصص مورد نیاز بر بیایید. این، تغییر بزرگی محسوب می شود.

 ۷- محدود کردن رشد به رشد ارگانیک

وقتی راه حل یا محصول بزرگ و مهمی خلق می کنید، تمام آنچه که فکر شما را درگیر خود می کند این است که محصولات خود را به طیف گسترده تری از مخاطبان عرضه کنید. این کار لازم است اما برای چند برابر کردن اغلب کسب و کار ها کافی نیست. برای این کار باید شراکت و ادغام های غیر ارگانیک را نیز مد نظر قرار دهید تا ارزش خود را به حداکثر برسانید.

برخی از مؤسسین کسب و کار ها نمی خواهند تغییر کنند، یا به زبان ساده از نقش مدیریتی و اجرایی خود لذت نمی برند. اما آن دسته از آنها که باهوش هستند خوب می دانند چه زمان باید از حضور یک مدیرعامل با تجربه ی بیرونی در شرکت خود استفاده کنند، یا وقتی سرمایه گذاران خواهان نظم و معیار های مدیریتی تازه ای می شوند داوطلبانه کناره گیری کنند. دیگران خود را با شرایط جدید وفق نمی دهند و کناره گیری نمی کنند، و به همین دلیل ضرری عمده و مهلک به کسب و کار خود وارد می آورند.

بنابراین توصیه ای که به تک تک کارآفرینان می شود این است که اول نگاه موشکافانه ای به نقاط قوت و ضعف خود داشته باشند و ببینند از انجام چه کاری لذت می برند. به جای آنکه سعی کنید تک تک نقاط ضعف خود را برطرف کنید، روی نقاط قوت تان سرمایه گذاری کنید. چنین کاری ممکن است مستلزم این باشد که با رشد کسب و کارتان، غرور خود را زیر پا بگذارید و کناره گیری کنید، یا شریک تازه ای با مهارت های مناسب برای خود پیدا کنید. زندگی کوتاهتر از آن است که هر روز با بی میلی کار کنید و از کاری که انجام می دهید ناراضی باشید.