بررسی بازی The Banner Saga 3 ؛ حماسه پرچم
اولین بار که مجموعه The Banner Saga را تجربه کردم، غرق در دنیای غنی و پرجزئیات آن شدم. گویا تیم سازنده دقیقا می دانسته باید چگونه یک بازی کامل و موفق بسازد. البته نباید کمتر ...
اولین بار که مجموعه The Banner Saga را تجربه کردم، غرق در دنیای غنی و پرجزئیات آن شدم. گویا تیم سازنده دقیقا می دانسته باید چگونه یک بازی کامل و موفق بسازد. البته نباید کمتر از این هم انتظار داشت. استودیو Stoic در سال 2011 و توسط سه تن از اعضای سابق استودیو معروف Bioware تأسیس شد تا مجموعه جدیدی را به دنیای بازی های ویدیویی معرفی کند. در سال 2016 و بعد از عرضه نسخه دوم مجموعه، یکی از مؤسسین استودیو به نام جان واتسون اعلام کرد که قصد دارند با عرضه بازی The Banner Saga 3 این سهگانه زیبا را کامل کنند.
- سازنده: Stoic Studio
- ناشر: Versus Evil
- پلتفرم ها: پلی استیشن 4، پی سی، اکس باکس وان، نینتندو سوییچ
- پلتفرم بررسی: پی سی
کمپین کیک استارتر بازی در سال 2017 شروع به کار کرد و در کمتر از یک هفته به 200 هزار دلار رسید و در کل نزدیک 420 هزار دلار جمع آوری شد. هرچند که بیشتر بودجه 2 میلیون دلاری بازی از منابع خود استودیو تأمین می شد اما مبلغ جمع آوری شده در کیک استارتر قابل توجه بود. این بازی که در سبک نقش آفرینی تاکتیکی است در ماه جولای 2018 به بازار عرضه شد و توانست مانند همیشه توجه رسانه ها و طرفداران را جلب کند.
اگر نسخه های پیشین The Banner Saga را تجربه کرده اید حتما از اهمیت انتخاب در این مجموعه با خبر هستید. مانند اکثر بازی های سبک نقش آفرینی، انتخاب ها و تصمیمات شما در روند بازی، روابط بین شخصیت ها و البته مهم تر از همه پایان بندی بازی نقش بسیار مهمی دارند. در ابتدای بازی می توانید اطلاعات و تصمیمات خود از دو نسخه قبلی را به این نسخه منتقل کنید و بازی را همان گونه که خودتان پیش برده اید شروع کنید. در غیر این صورت با انتخاب یکی از دو گزینه موجود، اتفاقات نسخه سوم بر اساس یک سری پیش فرض تعیین می شود و خب قطعا آن هیجان و حس تعلق را به مخاطب نمی دهد.
همان طور که پیش تر اشاره شد مجموعه The Banner Saga در سبک نقش آفرینی تاکتیکی است. به جرأت می توانم بگویم که این عنوان یکی از بهترین های سبک خود است و به راحتی می تواند در کنار اسامی بزرگی چون Valkyria Chronicles و Fire Emblem قرار گیرد. شخصیت پردازی غنی، نیاز به تفکر و چیدن استراتژی در مبارزات و داستان سرایی هنرمندانه تنها بعضی از دلایل این مقایسه هستند.
پیش از ورود به محیط نبردها باید تیم خود را از میان شخصیت های موجود بسازید. آیتم هایی در پایین صفحه انتخاب تیم وجود دارند که می توانید شخصیت ها را به این آیتم ها مجهز کنید. هر کدام از آن ها قابلیت های مخصوصی دارند. برای مثال یکی قدرت حمله شخصیت مورد نظر را افزایش می دهد یا مثلا دیگری شانس دفاع کردن شخصیت را در مقابل حمله دشمن زیاد می کند.
بعد از ورود به محیط نبرد می توانید در بخشی از زمین که در اختیار نیروهای شما است، شخصیت های تیمتان را در جایی که تشخیص می دهید بهتر است قرار دهید. با شروع شدن نبرد شما به نوبت شخصیت ها را کنترل می کنید به نحوی که ابتدا یک نفر از تیم شما حرکت می کند و سپس نوبت یکی از کاراکترهای دشمن است.
هر شخصیت خصوصیات و حرکات مخصوص خود را داراست و به نحوی متفاوت در محیط بازی حرکت می کند. برای مثال Hakon که از نژاد غول ها است چهار مربع فضا اشغال می کند و قدرت تحرک کمتری دارد اما قدرت هجومی وی بسیار بالا است و می تواند آسیب زیادی به دشمنان وارد کند. یا مثلا Oddleif تنها یک مربع فضا اشغال می کند و قدرت مانور زیادی دارد اما چون سلاحش تیر و کمان است بهتر است از دشمنان دور نگه داشته شود تا آسیب نبیند. شخصیت دیگری که قابل اشاره است یک سنتار است که می تواند بعد از انجام حمله خود حرکت دومی در زمین نبرد داشته باشد و برای اجرای کمبوهای متنوع بسیار مفید و کارآمد است.
عملکرد دشمنان در سری The Banner Saga همیشه قابل تحسین بوده و در این نسخه بهتر نیز شده است. دشمنان چه از انسان ها باشند، چه از نیروهای معروف Dredge یا از دشمنان جدید این نسخه، همه از هوش مصنوعی خیلی خوبی برخوردارند و در مبارزات نباید به هیچ وجه آنها را دست کم بگیرید. دشمنان به راحتی شما را محاصره می کنند، از عوامل محیطی علیه شما استفاده می کنند و اگر مراقب نباشید به راحتی اعضای گروه را از دست می دهید. البته اگر از قبل با این مجموعه آشنا هستید کارتان کمی آسان تر است.
عوامل محیطی نیز در بازی حضور دارند و مثلا آتش گرفتن بخشی از محیط نبرد و گسترش یافتن آتش در طول مبارزه هم استراتژی شما را تحت تأثیر قرار می دهد و هم جان اعضای تیم را به خطر می اندازد. یا مثلا موانع می توانند نحوه حرکت در محیط را محدود کنند. البته این ویژگی ها هم روی شما و هم بر دشمنان تأثیر می گذارند. همچنین ممکن است در میان نبرد هم برای شما و هم برای دشمنان نیروی کمکی از راه برسد.
در مجموع اما می توان گفت نبردهای بازی مشکل تر شده اند و فشار بیشتری به بازیکن وارد می کنند. مقاومت در مقابل موج های حملات دشمنان آسان نیست و نبردهای پشت سر هم فرصت کمی برای استراحت و درمان شخصیت های آسیب دیده به شما می دهد.
در بخش های دیگر گیم پلی اما تغییراتی ایجاد شده و بخش هایی که مربوط به مدیریت گروه و افراد هستند کم رنگ تر شده اند. شاید دلیل این کار تمرکز بیشتر بر مبارزات و روایت داستان بوده و سازندگان تصمیم گرفته اند این المان ها را تا حد ممکن کاهش دهند. هرچند که تغییر منفی نیست و سرعت بازی را بیشتر کرده است. در پایان هر نبرد و بسته به تعداد افرادی که شکست می دهید امتیازی به نام Renown دریافت می کنید. این امتیاز ها را می توانید برای خرید آذوقه برای افراد گروه و یا خرید آیتم های خاص استفاده کنید.
همچنین هنگامی که در صفحه دورنمای محل استراحت گروه هستید می توانید از بین گزینه های مختلفی که در دسترس هستند مأموریت های متفاوتی را برای شخصیت های مختلف انجام دهید. روایت داستان نیز در مقایسه با نسخه های قبلی کیفیت بهتری دارد و کات سین های بازی چه از نظر بصری و چه صداگذاری کیفیت بسیار بالایی دارند.
در این میان و در حالی که مشغول مبارزه هستید این موسیقی فوق العاده و گوش نواز آستین وینتوری است که بازی را به یک تجربه شگفت آور بدل می کند. موسیقی ساز مشهور امریکایی که برای ساخت موسیقی بازی Journey نامزد جایزه گرمی شد مسئولیت ساخت موسیقی هر سه نسخه این مجموعه را به عهده داشته و شاید بتوان گفت که جزو زیباترین ها در میان بازی های ویدیویی است. پیشنهاد می کنم شنیدن قطعات ارکسترال این بازی که تم نوردیک دارند را به هیج وجه از دست ندهید.
طراحی هنری بازی نسبت به نسخه های پیشین تغییر چندانی نکرده اما باید این سؤال را مطرح کرد که آیا واقعا نیازی به تغییر بوده است؟ شاید بتوان گفت مجموعه The Banner Saga یکی از خاص ترین و چشم نواز ترین طراحی های هنری را در بین بازی های این نسل دارد.
با این که گرافیک بسیار ساده است اما به جزئیات توجه زیادی شده و بعضی وقت ها باعث تعجب شما می شود. برای مثال هنگامی که کاراکتری در نبرد کشته می شود سلاحش از دستش رها می شود و سپس خود با انیمیشنی جالب و طبیعی به زمین می افتد. استفاده از نماد های اساطیر نورث و منطقه اسکاندیناوی در طراحی محیط و شخصیت ها لذت مخاطب را دو چندان می کند.
همچنین طراحی جالب و خاص شخصیت ها که آن ها را از نسخه های پیشین می شناسیم بازی را به یاد ماندنی می کند و تا مدت ها این شخصیت های دوست داشتنی را فراموش نخواهیم کرد. البته منوها و مکانیسم و چهره انتخاب دیالوگ کمی خشک و ساده هستند و سازندگان می توانستند بعد از دو نسخه این بخش ها را کمی ارتقا دهند.
یکی از نکات منفی بازی کوتاه بودن آن است. ممکن است فکر کنیم سازندگان خواسته اند بازی را هر چه زودتر روانه بازار کنند تا پیش از عرضه بازی های بزرگی که در راه است فروش مناسبی را تجربه کنند. هر چند کیفیت بازی به حدی بالا است که این تئوری درستی به نظر نمی رسد.
بازی The Banner Saga 3 به نظر من در نوع خود یک شاهکار است و با این که کمی کوتاه است اما به دلیل تأثیر انتخاب های بازیکن در پایان بندی بازی و سرنوشت شخصیت ها ارزش تکرار بسیار بالایی دارد. کافی است دوباره به سراغ نسخه اول بروید و ماجرایی جدید و کاملا متفاوت را رقم بزنید.
- پایانی زیبا بر حماسه پرچم
- موسیقی به یاد ماندنی
- طراحی هنری خاص و چشم نواز
- نبردهای سخت و چالشی
- تأثیر انتخاب ها در روند بازی
- شخصیت پردازی غنی
- ارزش تکرار بالا
- طراحی نه چندان جالب منوها
- سیستم خشک و تکراری انتخاب دیالوگ
- کوتاه بودن بازی
- گنگ بودن داستان در صورت تجربه نکردن نسخه های قبلی
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
هفته گذشته به صورت ماراتونی هر سه تا نسخهشو بازی کردم. بازی بسیار معتاد کننده است طوری که من جوون ۲۵ ساله رو مجبور کرد چند روی اصلا بیرون نرم و یک ضرب بازی رو ادامه بدم! یعنی تو خونه هر کسی رو که میدیدم زیرش دایره قرمز و عدد ضربه مثل بازی کشیده شده بود! شما فکر کن ۷ ساعت یه ضرب بازیش کردم در حالی که بقیه بازیها رو فوقش یه ساعت بازی کنم خسته میشم.