اینترنت و شبکههای اجتماعی؛ مهمترین دلیل مسموم شدن تعاملات انسانی
گنگهای نئو پنطیکاستالهای برزیلی، لولههای تفنگ را به سمت دیگر عقاید نشانه میگیرند؛ اوباش ۱۰۰ نفره از وکلا به بیمارستانی در پاکستان حمله میکنند تا انتقام خود را از پزشکان بگیرند؛ ضد واکسنها (Anti-vaxxers)، نئو ...
گنگهای نئو پنطیکاستالهای برزیلی، لولههای تفنگ را به سمت دیگر عقاید نشانه میگیرند؛ اوباش ۱۰۰ نفره از وکلا به بیمارستانی در پاکستان حمله میکنند تا انتقام خود را از پزشکان بگیرند؛ ضد واکسنها (Anti-vaxxers)، نئو نازیها و واقعگرایان red-pillers هم عقاید خشک خود را دارند. این طور به نظر میرسد که آینه زیبابین دنیا، شکسته و هر تکه آن به گروههای افراطی، اوباش و عقایدی دُگم تبدیل شده. مشکل اینجاست که هر کدام، از آن یکی ناامید کنندهترند. اما چه چیزی اینها را گرد هم آورده؟ چه نیروی قدرتمندی پیدا شده تا سراسر جهان را به هم وصل نموده و آن را به جایی عجیب تبدیل کند؟ پاسخ، اینترنت است.
بیشتر، این تعصب کورکورانه رسانههاست. از منظر یک رسانه، اگر خونی ریخته شد، باید پوشش داده شود؛ الگوریتمهای رسانههای عمومی و شبکههای اجتماعی این را میگویند. اما به نظر میرسد که اینترنت در تبدیل شدن و رشد آینه زیبابین دنیا به عقاید خشک و متعصب، نقش به سزایی داشته است؛ اتفاقا نقش خود را نیز به بهترین وجه انجام داده؛ البته به کمک مفهومهای ارتباطات، اطلاعات و پیچیدگی.
ارتباطات
واضحترین مظنون، همین ارتباطات است. اینترنت به جامعه و مردم این قدرت را میدهد تا افرادی با عقاید مشابه خود پیدا کنند. این قدرت به همان اندازه در اختیار نفرت پراکنان و انتقامجویان است که در اختیار بی ارادگان و لگدمال شدگان. از آن مهمتر، این است که قدرت گروههای ایجاد شده، به صورت خطی نسبت به اندازه جامعه رشد نمیکند.
قطعا عقاید نفرتانگیز یک شخص در گروه ۱۰۰ نفری، نمیتواند تاثیر خاصی بر چیزی داشته باشد؛ در بدترین حالت، یک پله گمشده از نردبان عقاید خواهد بود. اما یک درصد از جامعه ۱۰۰ میلیونی را در نظر بگیرید؛ میشود یک میلیون عقیده مختلف. این تعداد برای شروع راه پیمایی، ایجاد یک جنبش یا گرفتن یک اعتراف یا حتی قویتر کردن هر گروه دیگری کافیست.
اطلاعات
اطلاعات، کمی تاثیرش محدودتر است. ویلیام گیبسون، نویسنده مطرح آمریکایی به خوبی این بخش را توضیح میدهد. او میگوید:
«افرادی که دسترسی بی انتهایی به اطلاعات دارند، در طولانی مدت می توانند توهم این را بگیرند که انگار همه چیز را میدانند.»
شما می توانید هر اطلاعاتی که در اینترنت میخواهید را پیدا کنید؛ اما پذیرفتن این اطلاعات مهم است. به سادگی میتوانید مقالاتی در رابطه با تغییرات اقلیمی پیدا کنید که ادعا میکنند گرمایش زمین تا پایان قرن فعلی، نصف جمعیت جهان را از بین میبرد. اگر دلتان بخواهد نیز میتواند بپذیرید که گرمایش زمین حاصل فریبکاری بسیاری از قدرتمندان جهان است.
پس اصلا تعجب نکنید که مردم حقیقت را طوری می بینند که انگار میتوان آن را از پشت ویترین انتخاب کرد، نه آن چیزی که سیلی محکمی بر صورتشان میزند. فیلیپ کی. دیک، نویسنده مشهور سبک علمی-تخیلی میگوید:
«حقیقت آن چیزی است که اگر روزی دیگر به آن اعتقاد نداشتید، همچنان به قوت خود باقی بماند.»
اما اگر کل چیزی که باور دارید از اینترنت بیاید، هیچ گاه نمیتوانید دست از باور داشتن به آن بکشید، مگر این که دیگر خیلی دیر شده باشد.
پیچیدگی
به نظر میرسد که پیچیدگی، غمانگیزترین وجه باشد. این گونه نیست که کمپانیهای بزرگ و شرور ما را با اطلاعات غلط گمراه کنند. در اصل این مشکل دنیای مدرن ماست که در آن پایبندی و اصرار به یک عقیده در بوق و کرنا شده و الزامات بیهدف و رویدادهای نامشخص، به مردم حس قدرتمند بودن میدهد. حتی بیتفاوتی نسبت به موضوعات مختلف و پافشاری بر حل یک مشکل جهانی از راه اشتباه نیز همان نتیجه را دارد. پس بی دلیل نیست که میگویند:
زمانی که فهمیدی زمین صاف است، احساس قدرت میکنی.
اما آیا آینه زیبابین دنیا از همین هم ناآشناتر میشود؟ با رشد بیامان فرقهها و عقاید خشک و بی منطق که دور اینترنت تنیده، وضع از این بهتر میشود؟ آیا به نقطه عطف این داستان نرسیدهایم؟ یا آیا به قهقرای این چاه عمیق سقوط کردهایم؟ آیا بعدها که به این سالها نگاه میکنیم، وضعمان بهتر شده؟ به نظر میرسد که اوضاع در حال بهبود است اما همیشه جا برای عجیبتر شدن وجود دارد؛ آینه زیبابین دنیا، باز هم ترک خواهد خورد.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.