درماندگی آموخته شده چیست و چگونه میتوان بر آن غلبه کرد؟
در حالیکه برخی افراد با سرعت هر چه تمامتر از پلههای موفقیت بالا میروند، افرادی هم هستند که به این باور رسیدهاند هر چقدر هم تلاش کنند باز هم بیفایده است و قرار نیست زندگی ...
در حالیکه برخی افراد با سرعت هر چه تمامتر از پلههای موفقیت بالا میروند، افرادی هم هستند که به این باور رسیدهاند هر چقدر هم تلاش کنند باز هم بیفایده است و قرار نیست زندگی روی خوش خودش را به آنها نشان دهد. چرا گروه دوم چنین طرز فکری دارند و ریشه اصلی مشکل آنها کجا است؟ آیا راهکاری برای حل چنین نگرشی به زندگی وجود دارد؟
شاید شما هم با افرادی برخورد کرده باشید که دست از تلاش برای پیروزی در زندگی کشیدهاند، انگیزههای خود را از دست داده و در عمل دست روی دست گذاشتهاند تا جریان زندگی آنها را با خودش به هر سمتی ببرد. در چنین شرایطی عموما کنترل زندگی از دست فرد خارج میشود و تلاشی هم برای بیرون کشیدن خود از این وضعیت انجام نمیدهد.
معمولا این افراد درماندهاند و دیگر رمقی برای تلاش کردن ندارند و ظاهرا به نوعی یاس فلسفی خاص در زندگی رسیدهاند. آیا باید بپذیریم این افراد دچار افسردگیهای حاد هستند و با مصرف دارو و مراجعه به روانپزشک باید مساله خود را به صورت جدی حل کنند؟
«مارتین سلیگمن» روانشناس آمریکایی برای نخستین بار برای نخستین بار اصطلاح «درماندگی آموخته شده» را برای توصیف چنین شرایطی به کار برد.
مارتین سلیگمن و همکارانش برای آزمایش شرایط درماندگی آموخته شده تعدادی سگ را در قفس گذاشتند و به آنها شوک الکتریکی دادند. سگها امکان فرار کردن از شرایط موجود را نداشتند. بعد از چند نوبت وارد کردن شوک، سگها دیگر تلاشی برای نجات خود نمیکردند و به جای تلاش برای فرار کردن، واکنشی نشان نمیدادند.
سلیگمن علت انفعال و بیتفاوتی سگها را به نشانههای رفتاری درماندگی خود آموخته نسبت داد. همین وضعیت در مورد انسانها نیز صادق است.
فردی که تصور میکند قدرت تغییر سرنوشت خودش را ندارد، در مقابل جریانهای مثبت و منفی زندگی منفعل عمل میکند، درمانده و ناتوان خود را محکوم به پذیرش شرایط موجود میداند و در نهایت تلاشی برای تغییر شرایط نمیکند. این افراد در اصل از فقدان عزت نفس رنج میبرند؛ گوهری درونی که اگر بمیرد میتواند کل زندگی فرد را تحتالشعاع قرار دهد.
سوال مهم این است که چرا برخی دچار درماندگی آموخته شده میشوند و راهکار درمان آن چیست؟
معمولا از سنین کودکی ممکن است فرد دچار چنین وضعیتی شود. زمانی که کودک در سنین پایین از پدر، مادر یا اطرافیان درخواست کمک میکند و با بیتوجهی از سوی آنها مواجه میشود، نمیتواند چالشهای کوچک خود را حل کند. در صورت تکرار این رفتار توسط اطرافیان، کودک به مرور درماندگی خود آموخته را تجربه میکند.
در سنین بالاتر این وضعیت خود را به صورت احساس بیارزش بودن و ناتوانی نشان میدهد. برخی محققان هم معتقد هستند که در برخی موارد پیش زمینههای ژنتیکی میتواند در بروز چنین حالتهایی نقش داشته باشد.
باید در نظر داشته باشیم که درخودماندگی آموخته شده نیز مانند افسردگی یا هر بیماری دیگری دارای سطوح مختلفی است و افراد ممکن است چنین حالتهایی را در در سطوح مختلف تجربه کنند.
علایم و نشانههای افرادی با درخودماندگی آموخته شده
افرادی که در شرایط درخودماندگی آموخته شده قرار میگیرند، نشانهها و علایمی دارند که برخی از آنها عبارتند از:
- معمولا از دیگران درخواست کمک نمیکنند.
- ناامید هستند.
- تسلیم شرایط موجود میشوند.
- تلاشی برای موفق شدن نمیکنند.
- عزت نفس پایینی دارند.
- منفعل هستند.
- از ضعف انگیزه رنج میبرند.
- کارها را به تاخیر میاندازند.
- ...
اگر یکی یا چند نشانه از موارد فوق را تجربه کردهاید بهتر است هر چه زودتر برای درمان درخودماندگی آموخته شده کاری کنید. افرادی که چنین حالتهای به شکل شدید تجربه میکنند و چنین وضعیتهایی به زندگی روزمره آنها آسیب میرساند حتما باید به فکر راهکار باشند.
راهکارهای غلبه بر درماندگی آموخته شده
خبر خوب این است که درماندگی آموخته شده قابل درمان است و میتوان بر آن غلبه کرد. یکی از متداولترین روشهای درمانی، درمان رفتاری شناختی یا (CBT) است. روش CBT با تغییر در نحوه تفکر و عملکرد، به افراد کمک میکند تا بتوانند بر مشکلات خود غلبه کنند.
در این روش درمانی راهکارهای مختلفی اجرا میشود که برخی از آنها عبارتند از:
- دریافت حمایت و تشویق
- کشف ریشههای اصلی درماندگی آموخته شده
- تمرکز بر یافتن راههایی برای کاهش احساس درماندگی
- کنار گذاشتن افکار منفی که میتواند نقش مهمی در درمان درماندگی آموخته شده داشته باشد
- شناسایی رفتارهایی که باعث تقویت حالتهای ناتوانی میشود
- جایگزین کردن افکار و رفتارهای مثبت و مفید به جای افکار منفی
- تقویت عزت نفس
- تعیین اهداف بزرگ و دنبال کردن آنها
- هوشیاری و آگاهی نسبت به شرایطی که در آن قرار گرفتهاید
یکی از مهمترین راهکارهایی که میتواند در درمان درماندگی آموخته شده بسیار کمک کنننده باشد آن است که فرد نسبت به شرایط و موقعیت خود به آگاهی و هوشیاری برسد. شاید تا دیروز فردی از ریشه اصلی بیانگیزگیهای خود اطلاع نداشته و اکنون متوجه شده باید کاری برای خودش انجام دهد.
این حالت هوشیاری و آگاهی به روند درمان کمک میکند. وقتی فرد میداند با مشکلی جدی روبرو است که میتواند کل زندگیش را تحتالشعاع قرار دهد، قطعا برای نجات خود کاری میکند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
دقیقا عین مردم کشورم،هزاران هزار بار افسوس
نصف مردم ایران همین طوری اند و بقیه هم به مرور زمان این طوری میشن.
مردمی که هرچه قدر تلاش میکنند پسرفت میکنند و نه پیشرفت! و در نهایت کلا از حرکت و تلاش می ایستند! درماندگی خودآموخته یک ملت!
واقعا درسته حیف
چقدر شبیه شرایط اکثریت ملت ایرانه مخصوصا اون قسمتی که به اون موجودات دوست داشتنی شوک میدادن و بعد از یه مدت بی تفاوت شده بودن